افزايش حضور اسرائيل در عراق، استراتژي گسترش و نفوذ (4)

در دوران حکومت صدام نيز، با توجه به اينکه صدام حتي از پيشينيان خود نيز يهودستيزتر بود و همواره اسرائيل را به عنوان يکي از دشمنان بالفعل خود مي پنداشت، فشارهاي بسيار بيشتري بر يهوديان اعمال شد و بسياري از آنها به جرم جاسوسي براي اسرائيل به زندان افتاده و اعدام شدند. البته بايد گفت که در تمام سال هاي دهه 80 و دهه 90، رژيم صدام تبليغات ضديهودي را ادامه داد و آنها را تحت فشارهاي اجتماعي و سياسي
چهارشنبه، 21 دی 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
افزايش حضور اسرائيل در عراق، استراتژي گسترش و نفوذ (4)

افزايش حضور اسرائيل در عراق، استراتژي گسترش و نفوذ (4)
افزايش حضور اسرائيل در عراق، استراتژي گسترش و نفوذ (4)


 

نويسنده: عليرضا خسروي




 

6- صدام و نگرش او نسبت به يهود و اسرائيل
 

در دوران حکومت صدام نيز، با توجه به اينکه صدام حتي از پيشينيان خود نيز يهودستيزتر بود و همواره اسرائيل را به عنوان يکي از دشمنان بالفعل خود مي پنداشت، فشارهاي بسيار بيشتري بر يهوديان اعمال شد و بسياري از آنها به جرم جاسوسي براي اسرائيل به زندان افتاده و اعدام شدند. البته بايد گفت که در تمام سال هاي دهه 80 و دهه 90، رژيم صدام تبليغات ضديهودي را ادامه داد و آنها را تحت فشارهاي اجتماعي و سياسي بسيار شديد قرارداد، به طوري که براساس آمار کتاب سال يهوديان آمريکا، تعداد يهوديان عراقي در سال 2003 تقريباً حدود صد نفر و يا کمتر از آن بوده است.
به طور کلي بررسي هاي جمعيت شناسانه نشان مي دهد که اکثريت يهوديان عراق از نژاد کرد بوده اند که در مناطق شمال عراق مانند سليمانيه و عقره سکونت داشته اند. به عبارتي ديگر بازگشت تعدادي قابل توجه از يهوديان به کردستان عراق پس از صدام که با حمايت اسرائيل صورت گرفته است نيز با استناد به همين توجيهات تاريخي صورت گرفته است.

7- کردستان عراق و زمينه حضور اسرائيل در عراق
 

هرچند که عامل فوق مي تواند به عنوان يکي از عوامل زمينه ساز حضور اسرائيل در عراق محسوب گردد اما با توجه به گستردگي موضوع به تنهايي نمي تواند تبيين کننده دقيق و کاملي از اين حضور باشد از اينرو فرضيه نويسنده اين نوشتار در خصوص امکان و نحوه حضور رژيم صهيونيستي در عراق، فراهم آوردن زمينه حضور اين رژيم توسط اقليت کرد عراقي است. لذا به نظر مي رسد اين عامل مهمترين زمينه حضور اسرائيل در عراق پس از صدام بوده و حتي پس از خروج اشغالگران آمريکايي و انگليسي از عراق، قابل استناد و بهره برداري اسرائيل قرار گيرد. در بخش هاي ذيل به دو عامل موثر در آزمون اين فرضيه اشاره مي شود:

7-1- اشتراکات ميان اسرائيل وکردها
 

بررسي هاي تاريخي و جامعه شناسي اسرائيل و اکراد نشانگر وجود حداقل دو وجه اشتراک ميان آنها ميباشد که عبارتند از:

7-1-1- غير عرب بودن
 

کردها و جمعيت اسرائيل غير عرب بوده و لذا مخالفتي که ناشي از حس ناسيوناليسم عربي در ميان اعراب نسبت به اسرائيل وجود دارد در ميان اکراد ديده نمي شود.

7-1-2- دشمن مشترک
 

دشمن مشترک هر دو طرف در طول دهه هاي گذشته، به طور خاص اعراب بوده اند و اين دشمن مشترک، زمينه هاي همکاري ميان اين دو گروه براي مقابله با اعراب را فراهم کرده است. خصومت شديد ميان رژيم بعث و کردها و کشتار وحشيانه اکراد توسط صدام با اسرائيل از سوي ديگر گوياي اين واقعيت است.
شايان ذکر است که علاوه بر دو وجه اشتراک مذکور، کارشناسان بيولوژيک اسرائيل تمام تلاش خود را به کار بسته اند تا ارتباط ژنتيکي ميان کردها و يهودي ها را به اثبات برسانند تا از اين طريق مورخان اسرائيل را ياري کنند. گويا کردها در اصل از ريشه يهودي ها و اسرائيلي ها هستند. در اين باره کارشناسان بيولوژي اسرائيلي در دانشگاه عبري از لحاظ ژنتيکي ميان اسرائيلي ها و افراد ديگري از ساير نژادها آزمايشاتي را انجام داده و با توجه به اين آزمايشات که در سال 2001 در مجله ژنتيک آمريکا منتشر شده است، کردهاي کردستان عراق از لحاظ ژنتيکي نزديکترين ملت به يهودي هاي سفارديم (يهوديهاي شرقي) هستند و به اين طريق مي خواهند ثابت کنند که کردها و يهودي ها از يک نژاد هستند.

7-2- روابط تاريخي ميان اسرائيل و کردهاي عراق
 

بررسي تاريخي وضعيت کردستان بويژه پس از فروپاشي عثماني نشانگر آن است که اين قوم بزرگ به دلايل مختلف که مهمترين آن قرار گرفتن در ميان کشورهاي همسايه مي باشد، هيچگاه از وضعيت امنيتي آرامي برخوردار نبوده است. اين موضوع از آن جهت حائز اهميت است که کشورهاي همسايه داراي اقليت قومي کرد، به بهانه هاي مختلف و به ويژه حفظ يکپارچگي سرزمين تدابير سختي را در اين راستا اتخاد مي نمودند. اين موضوع با شکل گيري تمايلات استقلال طلبانه و شکل گيري گروه هاي معارض کردي براي اين دولت ها با شدت بيشتري پيگيري مي شد. به عبارتي ديگر حايل شدن قوميت کرد در ميان اين کشورها، خود موجبات همکاري بيشتر اين دولتها در سرکوب و پيشگيري از شکل گيري اقدامات استقلال طلبانه را فراهم مي ساخت و به اين ترتيب موضوع کردها به عنوان يکي از مسائل اصلي امنيت ملي اين دولت ها بدل گرديد. سرکوب و فشارهاي شديد بر اين اقليت به ويژه در کشور عراق موجب گرديد تا اکراد در مقاطعي از حقوق اوليه خود نيز محروم گردند و از امکانات اوليه زندگي نظير بهره برداري از تغذيه مناسب و بهداشت نيز محروم باشند. از طرفي ديگر، تاکنون هر تلاشي در جهت ايجاد دولت کردي مستقل از سوي اکراد، بلافاصله با مخالفت سه کشور ترکيه، ايران و عراق روبرو شده است. هر يک به شکلي ابراز مخالف کرده و هيچيک با اصل موضوع موافقت نداشته اند. اين مخالفت ها حساب شده بوده است زيرا هرکدام مي دانند در صورتي که به آن تن دهند بايد بخشي از قلمرو خود را از دست بدهند. در حالي که سرزمين هاي کردستان سرشار از منابع طبيعي - به ويژه نفت است.
به طور خلاصه مي توان فرايندهايي را که موجبات ايجاد رابطه ميان اسرائيل و اکراد را در طول چند دهه گذشته فراهم ساخت به اين ترتيب ذيل خلاصه نمود:
حائل شدن منطقه کردنشين در ميان چند کشور همسايه داراي اقليت کردي، سبب تقويت تمايلات استقلال طلبانه در ميان کردها به عنوان يک قوم واحد گرديد؛
اقدامات گروه هاي کرد در راستاي تحقق هدف مذکور با سرکوب شديد از سوي دولت هاي مرکزي مواجه مي گردد؛
مسأله کردها همواره به عنوان يکي از موضوعات اصلي امنيت ملي اين دولت ها مطرح مي شود؛
فشارهاي همه جانبه و محروميت هاي اعمال شده از سوي دولت هاي مرکز، نگاه کردهاي منطقه و به ويژه کردستان عراق را به ناچار معطوف به دولت هاي فرامنطقه اي مي نمايد؛
موارد اشاره شده، بهترين فرصت را براي اسرائيل فراهم ساخته تا با حضور در اين منطقه مهم و با گسترش همکاري هاي خود با اکراد عراق، اهداف خود را چشمگير نمايد.
به عبارتي ديگر قرارگرفتن کردستان عراق در حوزه کشش و رانش سه حوزه فرهنگي - تمدني ايراني، عرب و ترک، موجب گرديده تا هيچ يک از دولت هاي مرکزي داراي اقليت کردي نتوانند براين ناحيه، نقش استراتژيک در همراه ساختن يا الحاق به سرزمين را ايفا نمايند و در نتيجه کردستان عراق تحت فشار دولت بعثي، عدم اطمينان در قبال سياست هاي آمريکا و مهتر از همه خصومت شديد صدام و اسرائيل، جبراً به سوي اسرائيل کشانده شود. يعني اسرائيل به تنها مرکز کشش قوي اکراد عراق تبديل گردد.
اين موضوع نگاه اسرائيل را به عنوان يک فرصت بالقوه متوجه کردستان عراق مي نمايد. چرا که عراق همان گونه که در بخش هاي پيشين گفته شد از دشمنان اصلي و قدرتمند اسرائيل در منطقه محسوب مي گرديد و حضور دولت عراق در کنار ساير کشورهاي عربي براي مقابله با اسرائيل خطرات فراواني را از بدو شکل گيري دولت اسرائيل متوجه آن ساخته بود و لذا، رهبران اين رژيم اهميت ويژه اي را براي حضور در کردستان عراق و همکاري با اين قوميت معارض دولت مرکزي در نظر مي گيرند.
از اين رو به منظور بررسي دقيق اين رابطه و تأکيد بر نقش اين ارتباط به عنوان مهمترين زمينه حضور اسرائيل در عراق، در ادامه به ابعاد، اهداف و جايگاه اين ارتباط در نظر اين دو (اسرائيل و اکراد عراق) پرداخته مي شود.

8- آژانس يهودي و رابطه با اکراد عراق
 

از لحاظ تاريخچه روابط پيوند صهيونيست ها با کردهاي عراق به قبل از شکل گيري دولت اسرائيل و فعاليت هاي آژانس يهود برمي گردد. يهودياني که حرکت صهيونيسم را اداره مي کردند، نسبت به خاورميانه آشنايي زيادي نداشتند و لذا به منظور تشخيص دوستان و دشمنان خود در اين جغرافيا، اقدام به اعزام افرادي در راستاي جمع آوري اطلاعات در خصوص بافت جمعيتي و سياسي خاورميانه مي نمودند. در آغاز سال 1946 به منظور بررسي مشکل سرزمين اسرائيل کميته اي بريتانيايي - آمريکايي تشکل شد. فعالان آژانس يهود از هر شخص يا تشکيلاتي که ممکن بود به نوعي بر تصميمات کميته مذکور به نفع اسرائيل تأثير بگذارد شروع به تحقيق کردند. آنها تلاش نمودند که اين قبيل اشخاص و تشکيلات را پيدا کرده و توجيه کنند. در همين راستا دو نفر از اعضاي شاخه سياسي به نام هاي موريس فيشر و دوستش يهودا هلمان جهت آماده سازي و توجيه کردها و آشوري ها و ماروني ها اعزام شدند. فيشر و هلمان براي ايجاد هماهنگي ميان کردها و آشورهايي که در مجامع خودشان ساکن بودند نياز به تلاش فراواني نداشته اند و تنها لازم بود انديشه اي را که بريتانيا در خصوص يهود ايجاد کرده بودند تعديل کنند. آن انديشه اين بود که يهود اقليتي است که داراي حمايت و پشتوانه بين المللي است.
براي درک صحيح از نحوه و ميزان روابط يهود و اکراد عراق در ذيل به گزارشي که اين دو نفر پس از حضور در کردستان و بررسي وضعيت منطقه و اهميت آن به اژانس ارائه مي دهند اشاره مي شود. در اين گزارش که طبق نظر نويسنده يهودي کتاب موساد در عراق در بايگاني آژانس يهود موجود است؛ آمده است:
«کردها از دوسال قبل به انحاي گوناگون به سمت ما آمده اند تا به آنها بپيونديم و صدايمان را با صداي آنها عليه دشمن مشترک خود - که قوم عرب است - يکي کنيم، کردها از ما سازمان دهي و آموزش مي خواهند و معتقدند فرستاده هاي اسرائيلي قادرند همه قبايل درگير کرد را در گروه جنگنده واحدي جمع کنند و مي توانند آنها را در زمينه انواع اسلحه و مواد منفجره آموزش دهند.»
آنها در پاسخ به سوالي منبي بر اينکه چرا شما به سمت يهود مي آييد و آيا جهت اخذ مساعدت است؟ پاسخ دادند:
«ما دشمن مشترک داريم و بايد عليه آنها با يکديگر همکاري کنيم»
گزارش مذکور به نقل از شمس الدين آغا، امير منطقه زاخو و عضو مجلس عراق اضافه مي کند:
«ما از بريتانيايي ها و آمريکايي ها نااميد شده ايم و آماده ارتباط گيري با هر کسي هستيم و حاضريم هر گونه مساعدتي را از يهود دريافت نماييم»
نويسنده اين گزارش در پايان به آژانس يهود پيشنهاد مي کند:
«اگر کردها به اعزام تعدادي کرد به اسرائيل موافق باشند. اين کار صورت پذيرد و ما از اين طريق آنها را آموزش دهيم و آماده کنيم. مايليم بيان کنم که کردها به کرات چنين پيشنهادي را مطرح کرده اند.»
در پي اين ديداري که فيشر و هلمان از کردستان داشته اند آژانس يهود در يادداشتي که به کميته مذکور - کميته بريتانيايي -آمريکايي - مي دهد نوشت:
«با توجه به سرنوشتي که کردها به اين متمسک شده اند درميابيم که دولت هاي عرب تا چه حد در برخورد با روحيه خودمختاري و اصول و ارزش هاي يک اقليت سياسي و متمدن که تمدنش با تمدن آن فرق دارد ضعيف برخورد کرده اند.»
همان گونه که در فوق آمده است رابطه يهود با کردها از پيشينه تاريخي برخوردار بوده و اين رابطه در ابتدا از سوي آژانس يهود مورد توجه و بررسي قرار گرفته است.

9- اسرائيل و رابطه با اکراد عراق
 

با شکل گيري دولت اسرائيل در سال 1948 ارتباطات و توجه اسرائيل به کردستان عراق وارد مرحله جدي تري مي گردد. و اسرائيل از همان اوايل شکل گيري تلاش هاي زيادي را در جهت تقويت روابط خود با کردستان عراق مبذول مي نمايد. با اين وجود رابطه ميان اسرائيل و کردستان عراق به طور جدي از سال 1964، هنگامي آغاز شده که ميثراميت به رياست موساد رسيد و اقدام به افزايش عمليات تهاجمي عليه هدف هاي عربي کرد. شيمون پرز که در مقام معاونت وزارت دفاع باقي مانده بود، به طور نهاني با کومران علي بديرخان - رهبر پير کرد- ديدار کرد. نخستين دوره آموزش افسران پيش مرگ کرد با نام رمز مرواد (قالي) در اوت 1965 آغاز شد و به مدت سه ماه ادامه يافت. در تابستان بعدي، لوي اشکول، نخست وزير وقت اسرائيل و مثيرميت از اريه ليووائلياف، معاون وزارت امور صنايع و توسعه از حزب کار خواستند که به منطقه کردستان رفته و با ملامصطفي بارزاني ديدار کند. وي درباره مأموريت خود چنين مي نويسد:
«منطقه کردستان ايران را به خوبي مي شناختم و از نزديک با چند تن از اعضاي دولت ايران آشنايي داشتم.هيئتي که عازم سرزمين کردستان گرديد، يک بيمارستان صحرايي و تمام وسايل آن را با خود همراه داشت و عده اي پزشک و پرستار اسرائيلي نيز براي به کار انداختن اين بيمارستان جزو هيئت بودند. چند ماه بود که بارزاني درخواست مي کرد که از لحاظ پزشکي به وي کمک شود. پس از چند روز نقل و انتقال، هيأت مورد نظر مرکب از چند جيپ و ماشين هاي باري به منطقه کردستان عراق رسيد. با رسيدن به چادر رهبر کردها، ملامصطفي از اعضاي هيئت به گرمي استقبال کرد. چند روز پس از افتتاح بيمارستان صحرايي شهرت آن در سراسر کردستان پيچيد و پزشکان و پرستاران اسرائيلي شبانه روز به کار مي پرداختند.»
اسرائيل در سال 1967 تعداد زيادي از سلاح هاي ساخت شوروي را که از ارتش هاي عربي به دست آورده بود؛ براي کردها فرستاد. بارزاني که از ارسال سلاح هاي متنوع به کردستان، حيرت زده شده بود؛ به اسرائيل پيشنهاد هرگونه همکاري را مي دهد و در پي همين روابط روزافزون، وي براي اولين بار در سپتامبر 1967به اسرائيل مسافرت مي کند و در حالي که يک شمشير کردي براي موشه دايان آورده بود؛ از سوي دولت يهود تا حد ممکن به صورت گرم پذيرايي شد. بدين ترتيب اتحادي که از اوايل دهه 1930 ميان کردها شکل گرفت و در دهه 1950به صورت عملي آغاز شده بود؛ از اوايل دهه 1970 گسترده تر شد.
منبع: فصلنامه راهبرد /سال شانزدهم / شماره 48/تابستان 1387، ص ص 141-176
منبع: فصلنامه راهبرد، شماره 41، پاييز 1385، صص249 - 245.



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط