گفت و گو با دکتر محمد مددپور درباره معنای هنر در اندیشه شهید سید مرتضی آوینی

نگاه شرقی به عالم طبیعت

تالیف بیش از 40 عنوان کتاب در مدت 20 سال را تلاش خستگی ناپذیر دکتر محمد مددپور خبر می داد. اما دست عجل مهلت نداد تا بماند و ثمره آرایش را ببیند. در این ملاقات و گفت و گو که پیش مرگ او صورت گرفت، سعی شد تا از پنجره
پنجشنبه، 22 دی 1390
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: حجت اله مومنی
موارد بیشتر برای شما
نگاه شرقی به عالم طبیعت

نگاه شرقی به عالم طبیعت
نگاه شرقی به عالم طبیعت


 






 

درآمد
 

تالیف بیش از 40 عنوان کتاب در مدت 20 سال را تلاش خستگی ناپذیر دکتر محمد مددپور خبر می داد. اما دست عجل مهلت نداد تا بماند و ثمره آرایش را ببیند. در این ملاقات و گفت و گو که پیش مرگ او صورت گرفت، سعی شد تا از پنجره نگاه شرقی استاد، شهید آوینی را به تصویر کشیم. استاد مددپور یک جلد از کتاب «سیر و سلوک سینمایی» را به سینمایی اشراقی و شهید آوینی اختصاص داده است.

با تشکر از این که وقت خود را در اختیار ما قرار دادید، فکر می کنم برای شروع بحث، بهتر است واژه هنر را از نظر لغت و ریشه معنا کنید.
 

به گفته بزرگان، از نظر لغت و لفظ و اتیمولوژی (ریشه شناسی) یعنی حق شناسی، اتیموس در زبان یونانی هم معنای «ریشه» دارد و هم به معنای «حق» است و حق هم در اصطلاح عربی و اسلامی یعنی هستی، ظهور هستی و تحقق هستی هنر در ادبیات فارسی شامل همه فضائل و کمالات انسانی است، یعنی به هر فردی که واجد کمالاتی بوده، هنرمند اطلاق گردیده است. ریشه اصلی کلمه هنر از زبان سانسکریت گرفته شده. در آنجا، به صورت «سنر» آمده و چون سین سانسکریت معمولاً در اوستایی تبدیل به «ها» می شود، «سنر» تبدیل به «هنر» شده است، مانند اسورا که به اهورا تبدیل شده است.
«سوء» در زبان سانسکریت به معنای نیک و فضیلت است، به معنای کمال است و نر به معنای مرد.ریشه هنر امروز به صنع و صنعت و تصویر و تجسم و تخیل و ابداع بر می گردد که همه این ها با ساختن در زبان فارسی هم ریشه اند، از ریشه «آر» یا «ار» در زبان فارسی و سانسکریت گرفته شده است. این ریشه در زبان اروپایی هم رفته، مثلاً در زبان فرانسوی «بذار» به معنای هنرهای زیبا است و یا در زبان انگلیسی Fineart همان معنای هنرهای زیبا را بیان می کند. در زبان یونانی هم کلمه «آروته» یعنی فضیلت که با معنای هنر متناسب است.

بعد از تعریف هنر در می یابیم که تمام هنرها مانند نقاشی و ادبیات و... در سینما جمع می شود و سینما مجموعه ای است از همه این هنرها. آین چنین تعریفی از سینما درست است و سینما چه رابطه ای با تکنولوژی دارد؟
 

سینما به عنوان واپسین هنر، هنر عصر تکنولوژی است، همان طور که تراژدی هنر اول و هنر بزرگ بوده. امروزه از شعر خبری نیست و سینما جایگزین این هنرها شده است، هنرهای امروز کمابیش در فضای سینمایی سیر می کنند. شعر مادر هنرها و منبع الهام همه هنرمندان بوده است.امروز سینما در واقع بنیاد و ذات و جوهر هنر را در خودش به نمایش می گذارد و از این منظر شعر عصر مدرن و تکنولوژی است، در واقع با تجسم شعر به وسیله تغییرات و گرافیک های کامپیوتری و Special effect می توان قدرت بشر را با سینما بروز و ظهور بخشید.
سینما برای خودش یک ساختار تکنولوژیک دارد ومقتضیات مخصوص به خود را داراست، مثلاً اقتضای کودکی این است که دائماً باید کهنه اش را عوض کرد، یا مقتضیات جوانی غفلت است. به هر حال، هر چیزی مقتضیات و لوازم خودش را دارد. ذات سینما هم تکنولوژی است. تکنولوژی هر روز مقتضیات خودش را بر جهان تحمیل می کند. به رغم این که تکنولوژی توسط انسان خلق شده، این تکنولوژی است که بر انسان حکم می راند. یکی از همین مقتضیاتی که تکنولوژی بر انسان تحمیل کرده ظهور سینما است یا به قولی سینما در دل تکنولوژی نهفته بوده است.
هایدگر می گوید: من در شعر پرنیدس صدای انفجار هسته ای را می شنوم. حالا نگاه این شعر چگونه بوده که 2500- 2600 سال پیش زمینه ساز انفجار بمب هسته ای با تفکر فورد، انیشتین و بوهر و... شد. وقتی شما بذری را می کارید، نتیجه اش را هم خواهد داشت.
سینما نه تنها جدا از عالم مدرن نیست بلکه تعیین و تحقق آن است. همان طور که تفریح اقتضای بیکاری و... است، همه این ها هم به پارادایم های تمدنی وابسته است که نامش را اومانیسم نهاده اند. سینما هم مانند جهان امروز بشر مدار است.
بشر در سینما همه کاره است چه مستند، چه سینمایی و…

تعریفی که در ابتدای سخن از هنر ارائه شد‏، خیلی با اسلام و رویکرد اسلامی مبحث بسیار سازگار است، اما اگر این نکته را هم مد نظر قرار دهیم که به گفته شهید آوینی سینما ماهیتاً بیشتر با کفر سازگاری دارد تا اسلام، این گفته تا چه حد می تواند مورد استناد قرار گیرد؟
 

ذات اومانیسم و رویکرد بشر مدارانه انسانی به تولد تکنولوژی در قرن هفدهم میلادی منجر گردید، اما تفکر تکنیکی در قرن دوازدهم، سیزدهم متولد شد. تجارت، تفکر و هنر تکنیکی، هنری که اساس که آن سیطره بر عالم و تصرف آن است. این همان امانیسم است که من می خواهم به عنوان یک سوژه جهان را بگیرم و در تصرف کردن است.در گذشته مساله اصلی هماهنگی با طبیعت بود اما امروزه، تصرف در طبیعت است، مثلاً‌ یادگیری های یزد بر اساس هماهنگی با طبیعت ساخته شده اما امروزه کولر گازی به وجود آمده و در واقع طبیعت را تحت سلطه خویش درآورده است.
سینما هم همین طور، یک هنر تکنولوژیکی است و این که بخواهید چیزی را که ذاتش تصرف است با عالم دیگر پیوند بزنید،عملی نیست، مثل مخلوط آب روغن.اما پرسشی که به وجود می آید این است که آیا می توان پدیده سینما و عالم اسلامی رابه هم پیوند داد؟ که این را شهید آوینی تعبیر به سینمای اشراقی می کرد. هماهنگ شدن با عالم یعنی همان چیزی که در تفکر اسلام مردم به آن دعوت شده اند.
هماهنگی با حقیقت عالم که خود دو جلوه دارد: یک جلوه جمالی و دیگری جلوه جلالی. یک جلوه شیطانی و قهری است. خداوند گفته نروید سراغ آن ملک من است.
الملک لله کسی حق ندارد شراکت کند در این ملک. اما ملک الاهی هم دو صورت دارد. قتل مکن، کشتار مکن، دزدی نکن، دروغ مگو. این ها هم به وجه حقیقی، به حق حقیقی، بر می گردد. باطل هایی هستند که به آن ها می گویند باطل های مضاف، اصلشان حقیقت است مثل شیطان. شیطان بی حقیقت نیست، اما حقیقت این است که بشر منع شده از روی آوردن به آن، والا شیطان در برابر خداوند از عالم بندگی خارج نیست و تحت سیطره الاهی قرار دارد.
ملک ملک خدا است. حالا سینمایی به وجود بیاید که با آن عالم اسلامی و دینی تناسب داشته باشد، این نیاز به همتی فوق العاده دارد. اگر من بخواهم از یک برکه آبراهی به سوی گلستان و باغ خودم باز کنم، با توجه به شرایط زمین و…، زحمت و ریاضت می خواهد. به هر حال، سینمای کنونی جهان یک هنر تصرفی است و به وجود آمدن آنچه مد نظر شهید آوینی بود به یک همت عالی نیاز دارد که این در عالم کنونی بسیار استثنایی است.

همان طور که مشخص شد، سینما زاییده تکنولوژی است. بدون تعارف یک زمانی جهان اسلام در انزوا رفت و از تکنولوژی دوری گزید، بعد آهسته آهسته آمد و در حالی که هنوز هم به تکنولوژی نرسیده، مشغول مصرف تفاله های تکنولوژی غرب گردید. سینمای صادر شده از غرب به جهان اسلام همان چیزی که آن ها می خواستند و ما هم همان را که مد نظر غربی ها بود دریافت و فیلمسازی و…. را شروع کردیم. آیا چنین بحثی با واقعیت تطابق دارد؟
 

بله، سینمای جشنواره ای مااکثراً‌ در همین عوالم سیر می کند و اصلاً هدف غرب ها و نگاهی که آن ها به سینمای ما دارند، چنین نگاهی است. فیلم های مانند بادکنک سفید، کیسه برنج، سفر به کیش و… اگر یک نفر از ایران به اروپا سفر کند. به این مساله پی می برد که آن ها فکر می کنند ما یا تروریست هستیم یا آدم کش و امثال آن. این در فیلم های هالیوود و سینمای غرب کاملاً مشهود است، حتی در تلویزیون خود مااین مطلب پیدا است، مثلاً فیلم «بدون دخترم هرگز» این خیانت را انجام می دهد و ما هم در بعضی فیلم های خودمان مرتکب همان خیانت و یا بهتر بگویم جنایت می شویم، فرهنگ ایرانی که در این گونه فیلم ها پخش می شود یک سرزمین فلک زده، بدبخت، بیچاره، بی شخصیت و بی هویتی را ترسیم می کند مانند فیلم های…..ببینید.
این هایی که برای جشنواره ها فیلم می سازند، نگاه خودشان هم به ایران نگاه منفی است. در واقع اصولاً این ها ضد مردم ما هستند و روحیه ضد مردمی دارند، چرا که مردم را پست و حقیر می دانند. بنابراین فرضیه، باید مردم را ترک کند. دموکراسی مد نظر این ها دموکراسی پوپولیستی یا پدر سالارانه یا دموکراسی توده ای است.
می گویند دموکراسی زمانی به وجود می آید که احزاب شکل بگیرد، مردم اصلاً آدم نیستند و این نخبگان سیاسی هستند که سرنوشت مردم را تعیین می کنند. فیلم مستی اسب ها از این گونه است. شما چند نفر از ایرانی ها را سراغ دارید که این فیلم رادیده باشند، شاید افرادی که تایتانیک و گلادیاتور را دیده اند بیشتر از تماشاگران چنین فیلم هایی باشند.

به هر حال سینمای دنیا یک طرف قدرت و توانمندی و برتری غرب را نشان می دهد و یک طرف توحش جهان سومی ها و عقب ماندگی ها آن ها را به معرض نمایش می گذارد. حتی فیلم هایی که الان در تلویزیون نشان داده می شود، غالباً همان تفکر را دارد. در جنایت های این فیلم ها، تروریست ها یا سیاه پوستند یا آدم های عقب مانده. تازه تروریست ها چه کسانی هستند یعنی مخالفین تروریستند؟
 

سینمای داخلی هم وجه غالبش همان تفکر است. خوب از این سینما نمی تواند انتظار داشت تحت عنوان سینمای اسلامی و معنوی تحقق پیدا کند.اما آیا واقعاً تحقق چنین امری ممکن است؟ جواب مثبت است، بله، به شرطی که انسان خودش را در آن عالم معنوی و در آن مسیر قرار دهد و این نیاز به همتی عظیم دارد که بیاید از این عالم خارج شود و داخل یک عالم غیر تکنیکی بشود و تکنیک را با آن عالم هماهنگ کند، این به کوشش فوق العاده نیاز دارد.

نگاه شرقی به عالم طبیعت

با توجه به این که یک فیلمساز وقتی فیلم می سازد، بالاخره نظر ارتش را به فیلمی که می سازد القا خواهد کرد، به نظر شما، چرا شهید آوینی، به رغم این که شاید می توانست فیلم سینمایی بسازد - دنبال مستند سازی رفت؟
 

نمی توانیم نفی یااثبات کنیم که شهید آوینی می توانست فیلم سینمایی یا داستانی بسازد، ولی تصور او این بود که فیلم مستند را می توان تصرف کرد و بهتر است.
البته فیلم های داستانی را که نزدیک به عوالم مستند خودش بود، تایید می کرد. حال چرا این دولت، دولت مستعجل بود، نمی دانم. سوال این جا است که چرا متأخرین نیامدند یا نتوانستند آوینی ها را بسط دهند. به هر حال، سینمای اسلامی که ما تعبیر می کنیم یعنی انسان بتواند حقیقت را بدون این که در آن تصرف کند، نمایش بدهد.
نظر شهید آوینی این بود که هنرمند در جایی قرار بگیرد که نور حقیقت در فریم های فیلم او ظهور و بروز تمام پیدا کند، اما این فیلم سازی که تصرف در فیلم می کند حتی در مستند آن، دیگر مستند نیست. ایشان در آینه جادو و مجموعه مقالات خویش مفاهیم مورد نظر را بیان کرده است.
در ایران یک چیزهایی هست که نماد مقاومت است مانند فلسطین یک عده می گویند: آقا این فلسطینی ها که اعتقاد درستی ندارند یا بد حجاب هستندو… اما جواب این است که فلسطینی ها بالاخره نمادی از ستیز ومبارزه با ظلم هستند. همین خودش یک نقطه مثبت است، به هر حال، نوعی هنر اسلامی است.

از منظر آوینی، راه حل مبارزه با این مشکل چیست؟
 

راه حل شهید آوینی خودش است، یعنی همان طریقتی که او رفته نازل ترین صورتش همان مقاومت اسلامی در مقابل جهانی شدن و یهودی شدن و اومانیستی شدن جهان است، هر جا شما دیدید که گامی می تواند به سوی بهشت باشد، باید آن را کمک کرد. به نظر من، اگر کسی یک جنایتی را به تصویر بکشد و در آن تصویر تصرف نکند، می شود هنر اسلامی. اصلاً‌ اسلام چیز پیچیده ای نیست، مثل آب خوردن است. کافی است طلب و تمنای نفسانی را کنار بگذاریم. حتی در دل تکنیک باید کوشش کرد این را به سوی حقیقت برد.
مهار تکنیک به جوهره عظیم نیاز دارد. خود به خود با معنوی شدن انسانی، تکنولوژی هم دگرگون خواهد شد. مسأله معنوی شدن انسان است. مسأله این است که در گذر زمان باید با معنوی شدن انسان، تکنولوژی هم معنوی شود. این کار بزرگ با یک سال و دو سال درست نمی شود، با انسان های سبکبال هم نمی شود. کسانی را نیاز دارد که بر خلاف رودخانه جهانی شنا کنند. شهید آوینی چنین عالمی داشت. ما اکنون به هزاران آوینی نیاز داریم.

همان طور که اشاره کردید، گزینش راه آوینی و طی این مسیر چاره کار است. اما مخاطبان سینما عامه مردم هستند. آیا عامه مردم نمی توانند مشکلی در این زمینه به وجود بیاورند و مانع پیشرفت کار شوند؟
 

این سیر مخاطب خود را پیدا خواهد کرد. بالاخره یک اقلیتی پیدا می شود که به این امر توجه کند.و این چیزی نیست که تصور کنید یک دفعه بیایید فیلم حقیقی بسازید و مردم هم بیایند طرفدار شما بشوند. این ها چیزهایی است که در عمل، در عالم واقع باید مشاهده شود. در این زمان، این عامه مردم هستند که اسطوره سازی می کنند. فورد و هیچکاک برایشان اسطوره سازی نشد است و آدم های عادی اند، اما آوینی اسطوره سازی شده است.

ما تا زمانی که یک سری متخصص به خارج اعزام نکردیم تا تکنیک خودروسازی را یاد بگیرند نتوانتستیم در زمینه خودروسازی پیشرفت کنیم، حالا شاید پس از چند سال تلاش توانسته ایم یک خودروی ملی تولید کنیم. به نظر شما، آیا در سینما هم چنین چیزی یعنی اعزام افرادی برای کسب تخصص لازم است؟ آیا این با جو فرهنگی موجود در جامعه ما سازگاری دارد؟ البته کسانی هم که تا به حال رفته اند شاید به ورطه غیر اسلامی سقوط کرده اند؟
 

همان طور که گفتم، افرادی هستند که یک نفس قدسی به آنها رسیده و یک مقاومت هایی در دورنشان شکل گرفته است. بالاخره در جهان زحمات زیادی برای تکنولوژی کشیده شده است. به معرفت تکنیکی رسیدن هم به کوشش فراوانی نیاز دارد. بعد که مسلط شدید به تکنیک و به سینما رسیدید، یک گام دیگر نیاز است و آن بالاتر رفتن از عالم تکنولوژی است. اول باید به تکنولوژی مسلط شد و سپس از ان فاصله گرفت.
کسی که با تکنیک آشنا نیست. نقدش هم موجه نیست. حالا می شود این عالم را دور زد و این هم بدون کوشش میسر نیست. هر انسانی می تواند به سهم خودش در تکوین و شکل گیری نظام سینمای اسلامی نقشی مهم داشته باشد. در واقع چون اولیا غایب هستند نمی توان گفت دیگر کاری نمی شود انجام داد. ولی شناسان و کسانی که نشانه هایی از هنر وهنرمندی حقیقی را درک کرده اند وجود دارند.
بالاخره یک طلب و تمنایی باید باشد‏ نشان هایی از حرکت باید باشد و با این حرکت ها نتایجی هم حاصل خواهد شد.
شاید به نظر برسد هر چیز مستندی از قبیل سینمای مستند، نوشته مستند و… تاریخ مصرفی دارد و به زمان خودش مربوط می شود‏، مثلاً‌ به 10 سال قبل و پس از آن دیگر مصرف ندارد، نه جذابیتی برای شنیدن دارد و نه دیدن. نظر شما راجع به این موضوع چیست و به عنوان مصداق‎، آیا روایت فتح هم چنین مجموعه ای است؟
چون آوینی ساحت غیبی و قدسی جنگ را می دید و یک اسطوره سازی برای جنگ کرده بود، این برنامه برای خانواده ها زنده بود و خودشان را در آن اثر می دیدند. کاری که آوینی کرد این بود و آن قدر تفکرش اعتلا پیدا کرده بود که به چنین عوالم روحانی می اندیشید، همان کاری که حافظ با ادبیات ما انجام می دهد و در واقع آن شکل مادی شعر به روحانی اعتلا می یابد و این خودش سیر و سلوک است و جهشی است برای رسیدن به آن ساحت معنوی و حقیقی. سینمای اشراقی و معنوی بدین گونه تحقق می یابد، سینمایی که مبتنی بر حق بینی و حق شناسی باشد، چنین است. در این عالم علائم،نشانه ها و نمادهایی برای حرکت وجود دارد، حال این همت انسان است که چقدر بتواند خودش را اعتلا ببخشد.

اگر بخواهید شهید آوینی رادر چند جمله توصیف کنید، چه می گویید؟
 

ایشان انسانی بود که از عالم طبیعت کنده شده بود. به قول نظامی:
آن که می تحقیق خورد در حرم کبریا
پای طبیعت ببست دست به اسرار برد
منبع: ماهنامه شاهد یاران، شماره 31



 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.