سهم سفرنامههاي اروپايي در معرفي تشيع ايرانيان در غرب (3)
قبور امام زادگان
با وجود اشارات متعدد به وجود قبر فاطمه معصومه(س) در قم، بيشتر اطلاعات ذكر شده در اين سفرنامهها نادرست است، چنانكه فيگوئروآ درباره شخصيت آن بانو به خطا رفته و به نقل از قاضي شهر قم ميگويد: «اين بانو که نامش ليلاست، نواده دختري محمد، يعني فرزند علي و فاطمه دختر پيامبر بزرگ مسلمانان است که پس از شهادت برادرانش حسين و حسن معصومانه از بغداد گريخته و بدين شهر آمده است و...». همچنين او اظهار ميدارد که فاطمه معصومه پس از ورود به قم کاروانسرايي مجلل و مريضخانهاي بزرگ براي اسکان و مداواي غربا و بيماران بنا کرد.(6)همين طور شاردن درباره آمدن فاطمه معصومه به قم ميگويد که چون خلفاي بغداد شيعيان و ائمه را آزار و شکنجه ميدادند، امام موسي کاظم(ع) دختر خود، فاطمه معصومه را به قم انتقال داد. شاردن نيز از ساخت بناهاي بزرگي در قم به دست آن بانو ياد ميكند و ميگويد كه بنا به عقيده شيعيان آن حضرت به اراده خدا پس از وفات به آسمان عروج کرد.(7)در سفرنامه سفير فرانسه نيز ظاهراً بناي شهر قم به زمان آمدن فاطمه معصومه نسبت داده شده به طوري كه تاريخ تأسيس اين شهر را به اشتباه سال 203 ق نوشته است.(8)
در برخي سفرنامهها از امامزادگان ديگري هم نام برده شده است. براي مثال، فيگوئروآ که در مسير بازگشت خود از استان فارس عبور کرده است، از امامزادهاي در روستايي به نام اوجان ياد ميکند.(9) همين طور خانيکوف روسي که طي سفر خود از شهرهاي خراسان عبور کرده، آرامگاه برخي از امامزادگان مدفون در آنها مانند امامزاده محمد محروق در نيشابور و ديگران را ديده است.(10)
مراسم مذهبي
يکي از مفصلترين شرحها درباره عزاداري ماه محرم در سفرنامه انگلبرت کمپفر آلماني آمده است. به نظر ميرسد کمپفر از بدبينيهايي که فيگوئروآ در توصيفات خود از اين مراسم داشته، به دور بوده و مشاهداتش را بيطرفانهتر نوشته است. کمپفر با اشاره به مدت ده روز سوگواري ايرانيان، به اختصار حوادث منتهي به واقعه کربلا و دعوت مردم عراق از امام حسين(ع) و اعزام سپاه از طرف يزيد و شهادت امام و يارانش را شرح ميدهد.(15) سپس به توصيف عزاداريها پرداخته، ميگويد که مردم در ميادين و معابر حاضر ميشدند و به سخنان روضه خوانها گوش فرا ميدادند که هر روز يک فصل از کتاب روضه الشهدا را قرائت ميکردند. بعد از ظهرها نيز وسائل لازم براي آتش افروختن و ايجاد روشنايي را فراهم ميکردند تا مراسم عزاداري شبانه را که سينه زني بود، برگزار کنند. از ديگر برنامههاي اين مراسم ساختن شبيه تابوت امام حسين(ع) و کودک خردسال او بود.(16) او اشاره ميكند كه گاه برخي از عزاداران که دچار هيجان بسيار ميشدند اقدام به قمه زني ميکردند.(17)
جوواني كارري، جهانگرد ايتاليايي نيز از مراسم عزاداي محرم و عاشورا ياد ميكند. البته او در اين باره دچار اشتباه شده و اين عزاداري را به مناسبت شهادت امام حسن(ع) و امام حسين(ع) ميداند كه نزديك بغداد به دست عمر اتفاق افتاد. كارري درباره اين مراسم ميگويد كه به مدت ده روز ميدانها و گذرگاهها روشن و چراغاني بود و علمهاي سياه در آنها برافراشته و در سر هر گذري چند ملا بر منابر نشسته و مناقب و مصائب شهداي كربلا را ميخواندند. مردم به نشانه عزا لباسهاي سياه يا سرخ ميپوشيدند و به سخنان واعظ گوش ميدادند.(18)
به جز ايام سوگواري عاشورا، درباره ديگر مناسبتهاي مذهبي شيعيان مطالب كمتري در سفرنامهها وجود دارد. تنها در سفرنامه كمپفر به تفصيل، مناسبتهاي مختلف سال بيان شدهاند. کمپفر از مراسم روز اربعين امام حسين(ع)، يعني بيستم ماه صفر نام ميبرد که به زعم او بنا به عقيده شيعيان، روزي است که سر بريده امام(ع) به بدن آن حضرت که بعد از چهل روز هنوز سالم بر زمين مانده بود، ملحق شد. کمپفر اين حادثه اعجاز گونه را به ماجراي قتل يکي از قديسين لهستاني تشبيه ميکند.(19) همچنين او از روز بيست و هشتم ماه صفر، يعني روز مسموميت و شهادت امام حسن(ع) ياد ميكند،(20)گرچه توضيحي درباره مراسم خاص اين روز نميآورد. همين طور درباره نيمه شعبان ميگويد که به اعتقاد ايرانيان (شيعه) ملائکه دفترهايي را که نام زندگان در آنها ثبت است، ميگشايند و به همين سبب اين شب را شب «برات» ناميدهاند.(21) از مناسبتهاي ديگري كه كمپفر بدان اشاره كرده، شبهاي قدر، يعني 19، 21 و 23 ماه رمضان است. وي توضيح ميدهد که مردم در اين شبها که شبهاي استجابت دعا هستند، در مساجد يا در خانهها به دعا و نيايش ميپردازند.(22) همين طور او درباره هجدهم ذي حجه (عيد غدير) توضيحات نسبتاً مفصلي آورده و ميگويد که به اعتقاد ايرانيان (شيعه) هنگامي که پيامبر(ص) و امام علي(ع) با يکديگر مصافحه ميکردند، بر اثر معجزه حيرتانگيزي به يک جسم و روح تبديل شدند و به همين دليل شيعيان در اين روز جشن با شکوهي برگزار ميکنند. سپس اضافه ميکند که اين اتحاد جسم و روح دليل و مدرک خوبي است براي ايرانيها(شيعه) بر ضد ترک ها(سني) و آن را نشانهاي قاطع ميدانند از تصميم پيامبراكرم(ص) براي تعيين علي(ع) براي جانشيني خود، زيرا علي(ع) بيش از ديگران مورد علاقه پيامبر(ص) بود.(23)
3. احکام عبادي
بدين ترتيب، در شرحها و گزارشهايي كه اروپاييان از سفرهاي خود به نواحي شيعه نشين ـ در راس آنها ايران ـ ارائه دادهاند، مطالبي درباره عقايد و آداب و رسوم شيعيان آمده است كه به يقين شرقشناسان و محققان در اين حوزه از آنها بهره بردهاند. البته بديهي است كه همه اين مطالب از ديدگاه تاريخي و عقيدتي شيعي پذيرفته نيست و نيازمند نقد و بررسي است.
ارزشگذاري بر مطالب سفرنامهها
مهمترين نقطه قوت و جنبه مثبت سفرنامهها بيان مشاهدات عيني است كه يكي از معتبرترين شيوههاي انتقال اطلاعات و معياري براي سنجش گزارشها و اخبار به شمار ميرود.
به طور طبيعي، مطالبي را كه يك گزارشگر (با فرض بر وثاقت و راستگويي وي) بر اساس ديدهها و شنيدههاي مستقيم خود نقل ميكند از مطالبي كه با واسطه و از طريق ديگران بازگو مينمايد، ارزش بيشتري دارد. از آنجا كه گزارشهاي سفرنامهنويسان تقريباً به تمامي بر اساس مشاهدات عيني آنان بوده، اهميت قابل توجهي دارد. اين امر، به ويژه در خصوص گزارشهاي مربوط به آداب و رسوم، زندگاني مردم، اوضاع شهرها، برگزاري مراسم ديني و توصيف اماكن مذهبي، مصداق بيشتري مييابد، زيرا به طور معمول مسافران اروپايي اين امور را در حين سفرهايشان به چشم خود ميديدند.
نكته ديگري كه از موارد اعتبار سفرنامهها به شمار ميرود گزارشگري محض است؛ به اين معنا كه سفرنامهنويس فقط به بازگوكردن گزارش ديدهها و شنيدههاي خود بسنده ميكند و از بيان برداشتها و ديدگاههاي شخصي خود پرهيز مينمايد. اين ويژگي موجب ميشود كه خواننده با مجموعهاي از اطلاعات پردازش نشده، بيطرفانه و به دور از پيشداوريهاي نويسنده روبهرو شود و در نتيجهگيري و قضاوت خود تحت تأثير ديدگاه خاصي قرار نگيرد. البته اين ويژگي در همه سفرنامهها وجود ندارد و برخي از سفرنامهنويسان نه تنها به تحليل و داوري مشاهدات خود پرداختهاند، بلكه گاه در نقل آنها نيز جانبدارانه رفتار كردهاند. از همين موارد ميتوان به توصيفات فيگوئروآ درباره مراسم عزاداري ماه محرم ياد كرد. او در گزارش خود از اين مراسم با تأكيد بر برخي اتفاقات در اين ايام، برپايي عزاداري را به صورت دكاني براي سوء استفاده برخي سودجويان به تصوير ميكشد.(27)
كارهاي سفرنامهنويسان اشكالات و كاستيهايي نيز دارد كه از جنبههاي ضعف آنها به شمار ميروند. يكي از اين اشكالات، تعميم دادن قضاياست؛ به اين معنا كه نويسندگان مزبور مشاهدات مقطعي خود را كه به زمان و مكان يا شخص خاصي تعلق داشته، عموميت داده و از آن بهعنوان قانون كلي ياد كردهاند، چنانكه از رفتارها و باورهاي يك شخص بهعنوان آداب و سنن و باورهاي عمومي جامعه ياد ميكنند.(28)
از ديگر اشكالات كار برخي سفرنامهنويسان نقل از منابع شفاهي غيرمعتبر است. اين اشكال بيشتر در بيان اعتقادات شيعيان و مطالب تاريخي نمايان است، مانند مطالبي كه اولئاريوس و كمپفر در موضوع امامت و مهدويت آوردهاند(29) يا گزارش فيگوئروآ درباره شخصيت فاطمه معصومه(س) دختر امام هفتم(ع) كه در قم مدفون است.(30) همچنين كم بودن اطلاعات تاريخي و عمومي سفرنامهنويسان را در خصوص مذهب تشيع و شيعيان بايد به اين موارد افزود كه در مجموع، موجب شده برخي اطلاعات نادرست و بعضي برداشتهاي اشتباه در آثار آنان راه يابد.
بيشك، بررسي عميقتر و دقيقتر سفرنامهها نكات بيشتري را درباره جايگاه آنها در مطالعات شرقشناسي و اسلامشناسي در اروپا روشن ميسازد.
نتيجه
موضوع زيارت و توجه شيعيان به اين مقوله در بيشتر سفرنامهها آمده و به همين مناسبت از مشاهد مشرفه و قبور امامان و امامزادگان ياد شده است. گاه مشاهدات عيني سياحان از اين مكانها كه مشتمل بر تشريح ساختمان و معماري آرامگاه و تزئينات و جزئيات آن ميباشد، ذكر شده است. همچنين برگزاري مراسم روز عاشورا و سوگواري براي امام حسين(ع) و شهداي كربلا از موضوعات پر رنگ در سفرنامههاست كه اظهار نظرات مختلفي را نيز به همراه داشته است.
بيشك، انتقال اين اطلاعات در كيفيت شناخت و آگاهي اروپاييان و نويسندگان بعدي آنها تأثير داشته و از اين رو توجه به نقاط ضعف و قوت اين آثار، مهم است. اگر چه ذكر مشاهدات عيني از سوي سفرنامهنويسان از نقاط قوت كار آنها ميتواند باشد، ولي گاه برداشتهاي غير واقع آنها ذهن خواننده را از واقعيت منحرف ميسازد. همچنين تكيه بر منابع شفاهي غير معتبر و تعميم قضايا از اشكالات ديگر كار سفرنامهنويسان شمرده ميشود.
پي نوشت ها :
* استاديار گروه معارف دانشگاه آزاد اسلامي ـ واحد دهاقان
1. فيگوئروآ، سفرنامه، ص253.
2. فاروقي، سيري در سفرنامهها، ص 147.
3. گرس، سفير زيبا، ص 196.
4. شاردن، ج 2، ص 522 ـ 526.
5. ر.ک: اولئاريوس، سفرنامه، ص 527 ـ 529.
6. فيگوئروآ، سفرنامه، ص 250.
7. شاردن، سفرنامه، ج 2، ص 526.
8. گرس، سفير زيبا، ص 196.
9. فيگوئروآ، سفرنامه، ص 195.
10. خانيکوف، سفرنامه، ص 106 و 86 و 87.
11. فيگوئروآ، سفرنامه، ص 307- 310
12. همان، ص 314.
13. فيگوئروآ، سفرنامه، ص 307.
14. اولئاريوس، سفرنامه، ص 757.
15. کمپفر، سفرنامه، ص 180.
16. همان.
17. سفرنامه کمپفر، ص 181.
18. كارري، سفرنامه، ص 148.
19. کمپفر، سفرنامه، ص 181.
20. همان، ص 181.
21. همان، ص 182.
22. همان.
23. همان، ص 183.
24. اولئاريوس، سفرنامه، ص 760.
25. کمپفر، سفرنامه، ص 178.
26. اولئاريوس، سفرنامه، ص 759 و 760 و 761.
27. فيگوئروآ، سفرنامه، ص 307 ـ 310.
28. ر.ك: كارري، ص 162؛ اولئاريوس، ص 205.
29. اولئاريوس، سفرنامه، ص 755؛ کمپفر، سفر نامه، ص 132.
30. فيگوئروآ، سفرنامه، ص 250.
ـ اوتر، ژان، سفرنامه، ترجمه علي اقبال، تهران، جاويدان، 1363.
ـ اولئاريوس، آدام، سفرنامه، ترجمه بهپور، انتشاراتي، ابتكار، 1363.
ـ بارنز، الكس، سفرنامه، ترجمه سلطانيفر، مشهد، بنياد پژوهشهاي اسلامي، 1366.
ـ براون، ادوارد گرانويل، يك سال در ميان ايرانيان، ترجمه ماني صالحي علامه، تهران، ماه ريز، 1381.
ـ بلهر، سفرنامه بلهر(جغرافياي رشت و مازندران)، به کوشش علياکبر خداپرست، تهران، توس، 2536.
ـ تاورنيه، سفرنامه تاورنيه، ترجمه ايوب نوري، تهران، سنايي، 1369ق.
ـ تودولايي، بنيامين، سفرنامه، ترجمه مهوش ناطقي، تهران، كارنگ، 1380
ـ تودولائي، بنيامين، سفرنامه، ترجمه مهوش ناطقي، تهران، نشر کارنگ، 1380.
ـ خانيکوف، نيکولاي ولاديميروويچ، سفرنامه خانيکوف، ترجمه اقدس يغمايي و ابوالقاسم بيگناه، مشهد، موسسه چاپ و انتشارات آستان قدس رضوي، 1375.
ـ دانشپژوه، منوچهر، بررسي سفرنامههاي دوره صفوي، تهران، فرهنگستان هنر، 1358.
ـ دوبِد كلمنش، سفرنامه لرستان و خوزستان، ترجمه محمدحسين آريا، تهران، علمي و فرهنگي، 1371.
ـ دوموريه، جيمز جاستي، سرگذشت حاجي بابا اصفهاني، تهران، مركز، 1379.
ـ راولينسون، سرهندي، سفرنامه، ترجمه امانالله سكندري، تهران، آگاه، 1362.
ـ ژوبر، پير پروب، مسافرت به ارمنستان و ايران، ترجمه محمود مصاحب، تبريز، چهره، 1347.
ـ شاردن، سفرنامه شاردن، ترجمه اقبال يغمايي، تهران، توس، 1372
ـ صديق، عيسي، يادگار عمر، تهران، دهخدا، 2536.
ـ فاروقي، فواد، سيري در سفرنامهها، تهران، موسسه مطبوعاتي عطائي، 1361.
ـ فلسفي، نصرالله، زندگاني شاه عباس اول، تهران، علمي و فرهنگي، 1369.
ـ فيگوئروآ، دن گارسيا دسيلوا، سفرنامه، ترجمه غلامرضا سعيدي، تهران، 1364.
ـ کمپفر، انگلبرت، سفرنامه کمپفر، ترجمه کيکاووس جهانداري، تهران، خوارزمي، 1360.
ـ كارري، جوواني فرانچسكو جملي، سفرنامه كارري، ترجمه عباس نخجواني و عبدالعلي كارنگ، تهران، علمي و فرهنگي، چاپ دوم، 1383.
ـ گرس، ايون، سفير زيبا (سرگذشت و سفرنامه فرستاده فرانسه در دربار شاه سلطان حسين صفوي)، ترجمه علي اصغر سعيدي، تهران، انتشارات تهران، 1372.
ـ الگود، سيريل، تاريخ پزشكي در ايران، ترجمه ماهر فرقاني، تهران، اميركبير، 1365.
ـ مينوي، مجتبي، نقد حال، تهران، مركز، 1352.
ـ نصر، عباس، نقش سياسي ادوارد براون در ايران، تهران، ناظر، 1379.
ـ نك: گوبينو، جوزف آرتور، سه سال در آسيا، ترجمه عبد الرضا هوشنگ مهدوي، تهران، قطره، 1383.
منبع: نشريه تاريخ در آينه پژوهش شماره 26