مؤلفه هاي سياست خارجي در گفتمان اصولگرايي عدالتخواه (1)

در سالهاي اخير گفتمان «اصولگرايي عدالتخواه» در عرصه ي سياست خارجي نمود ويژه و قابل توجهي داشته است. در نوشتار حاضر، نويسنده تلاش نموده است تا بر اساس نظام معنايي گفتمان مزبور و دالهاي آن، به شناسايي مؤلفه هاي سياست خارجي اين گفتمان بپردازد و بر اساس اين نظام معنايي و توصيه هاي مقام رهبري، براي رسيدن به اهداف نظام جمهوري اسلامي ايران در دهه ي چهارم انقلاب اسلامي، دالهاي جديد و کارآمدتري را براي گفتمان مزبور و به ويژه در عرصه ي سياست خارجي پيشنهاد نمايد.
شنبه، 1 بهمن 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
مؤلفه هاي سياست خارجي در گفتمان اصولگرايي عدالتخواه (1)

مؤلفه هاي سياست خارجي در گفتمان اصولگرايي عدالتخواه (1)
مؤلفه هاي سياست خارجي در گفتمان اصولگرايي عدالتخواه (1)


 

نويسنده: بهرام اخوان کاظمي (1)




 

چکيده
 

در سالهاي اخير گفتمان «اصولگرايي عدالتخواه» در عرصه ي سياست خارجي نمود ويژه و قابل توجهي داشته است. در نوشتار حاضر، نويسنده تلاش نموده است تا بر اساس نظام معنايي گفتمان مزبور و دالهاي آن، به شناسايي مؤلفه هاي سياست خارجي اين گفتمان بپردازد و بر اساس اين نظام معنايي و توصيه هاي مقام رهبري، براي رسيدن به اهداف نظام جمهوري اسلامي ايران در دهه ي چهارم انقلاب اسلامي، دالهاي جديد و کارآمدتري را براي گفتمان مزبور و به ويژه در عرصه ي سياست خارجي پيشنهاد نمايد.

واژگان کليدي
 

سياست خارجي، ديپلماسي، گفتمان اصولگرايي، توحيد، عدالت، استکبارستيزي، انقلاب اسلامي، مقام رهبري، دولت نهم و دهم

مقدمه
 

ظهور «گفتمان اصولگرايي عدالتخواه»، در دولت هاي نهم و دهم، دالهاي چهارگانه و مهمي همچون «عدالت گستري»، «مهرورزي»، «پيشرفت و تعالي مادي و معنوي» «و خدمت رساني» را در حوزه ي مسائل سياسي، اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي مطرح و بر حول محور دال مرکزي؛ يعني ولايت، مفصل بندي نموده است.
از سوي ديگر، يکي از مواضع مهم هر نظام سياسي، تعيين سياست خارجي مستقل و کارآمد است؛ به گونه اي که هيچ نظامي بدون برخورداري از يک سياست خارجي مستحکم و کارساز، توانايي رسيدن به اهداف خود در حيطه ي سياست داخلي را نخواهد داشت. به همين دليل و در راستاي تبييني مدخل گونه از جايگاه و مؤلفه هاي سياست خارجي دولت نهم و دهم، نوشتار حاضر به دنبال پاسخ گويي به اين پرسش است که نظام معنايي گفتمان اصولگرايي عدالتخواه و دالهاي آن، چه بازتاب و انعکاسي بر مؤلفه هاي سياست خارجي دولت نهم و دهم بر جاي گذاشته است و آيا مي توان دالهاي بهينه و کامل تري را در حوزه ي سياست خارجي دولت دهم پيشنهاد داد؟
در مقام پاسخ گويي به اين سؤال، فرضيه ي اين تحقيق اين گونه قابل ارائه است که به نظر مي رسد که نظام معنايي گفتمان اصولگرايي عدالتخواه و دالهاي چهارگانه ي آن بر مؤلفه هاي سياست خارجي دولت نهم و دهم واجد تأثير بوده است؛ اما در عين حال، مي توان دالهاي بهينه و کامل تري را در حوزه ي سياست خارجي دولت دهم پيشنهاد داد.
اين پژوهش درپي پاسخ دادن به سؤال مزبور و آزمودن و اختبار مدعاي مذکور است.
از اين رو، لازم است که تعريف واضحي از اصطلاح سياست خارجي ارائه گردد:

1- مفهوم سياست خارجي و ديپلماسي و رويکردهاي مطالعه ي آن
 

برخي، سياست خارجي را اين گونه تعريف کرده اند: «مجموعه ي خط مشي ها، تدابير، روشها و انتخاب مواضعي که يک دولت در برخورد با امور و مسائل خارجي در چارچوب اهداف کلي حاکم بر نظام سياسي اعمال مي نمايد». به عبارت ديگر «سياست خارجي، بازتاب اهداف و سياست هاي يک دولت در صحنه ي روابط بين الملل و در ارتباط با ساير دولت ها، جوامع و سازمانهاي بين المللي، نهضت ها، افراد بيگانه و حوادث و اتفاقات جهاني است» (محمدي، 1377: 18).
به باور برخي ديگر از صاحب نظران، «سياست خارجي، عبارت است از خط مشي و روشي که دولت در برخورد با امور و مسائل خارج از کشور و براي حفظ حاکميت و دفاع از موجوديت و منافع خود اتخاذ مي نمايد» (منصوري، 1365: 11).
ابزار اجراي اين سياست، ديپلماسي است؛ زيرا سياست خارجي، خط مشي و برنامه ي رسيدن به هدفهاي داخلي و خارجي دولت را در عرصه ي بين المللي مشخص مي کند و ديپلماسي، طريقه و شيوه ي اعمال خط مشي ها و برنامه هاي خارجي و کيفيت اجراي آنها را بر عهده دارد. در واقع ديپلماسي، روشي براي حل و فصل مسائل مربوط به روابط خارجي دولت به وسيله ي گفت و گو يا هر روش مسالمت آميز ديگر است. همچنين اصول و بنيادهاي نظري و شيوه ها و راهکارهاي اجرايي، دو بخش اصلي سياستگذاري خارجي هر کشوري را تشکيل مي دهد.
امروزه در مطالعه ي سياست خارجي کشورها از الگوهاي متعددي استفاده مي شود؛ به عنوان مثال مي توان بر مبناي دو الگوي آرمانگرايي يا واقع گرايي به طراحي مدل نظري و عملي سياست خارجي پرداخت. همچنين هفت الگوي زير نيز براي طراحي سياست خارجي قابل پيشنهاد است:
1- الگوي خصوصيات فردي رهبران و تصميم گيرندگان
از اين منظر، تأثير خصوصيات و روحيات رواني تصميم گيران و رهبران بر سياست خارجي سنجيده مي شود.
2- الگوي مسئوليت
در اين مدل، پيش از آنکه به خصوصيات فکري - عقيدتي سياستگذار توجه شود، به نوع وظايف و مسئوليت هايي که به وي سپرده شده است توجه مي شود.
3- الگوي ساخت تشکيلاتي
اين مدل، بيشتر به ساختار و تشکيلات يک دولت و نظام سياسي و روند تصميم گيري در آن تشکيلات و اثراتش بر سياست خارجي توجه دارد.
4- الگوي منابع ملي
در اين مدل، عوامل و منابع ملي تأثيرگذار بر سياست خارجي، بررسي مي گردد که معمولاً مي توان وسعت کشور، موقعيت جغرافيايي، جمعيت، منابع و ثروتهاي طبيعي کشور را در زمره ي اين منابع به شمار آورد.
5- الگوي سامانه ي بين المللي
در اين الگو، تأثير ساخت و نحوه ي عمل کل سامانه ي بين المللي و قدرتهاي منطقه اي و جهاني و فرامرزي بر سياست خارجي ملي، مورد بررسي قرار مي گيرد.
6- الگوي ايدئولوژي و نظام عقيدتي
در اين الگو، نظام عقيدتي حاکم بر رهبران و تصميم گيرندگان به عنوان متغير مستقل و سياست خارجي به عنوان متغير وابسته، مورد بحث و کنکاش واقع مي شود. (2)
7- الگوي گفتماني
در الگوي نوپديد مزبور، دالها و عناصر مهم گفتماني در سياست خارجي به عنوان مبناي تحليل، انتخاب و مورد استفاده قرار مي گيرند.
اما الگوي مورد نظر براي مطالعه ي سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران از تيرماه سال 1384 تا کنون، کدام يک از اين مدلها بوده است؟
به يقين بايد پذيرفت که اگرچه در اين مطالعه، نمي توان از هيچ يک از اين الگوها چشم پوشيد و تمام آنها در اين حوزه ي بررسي، قابل ملاحظه هستند، اما مي توان الگوي ششم را به عنوان تأثيرگذارترين امر در سياست خارجي نظام جمهوري اسلامي به حساب آورد. به عبارت ديگر، شريعت توحيدي اسلام، بالاترين جايگاه و محوريت را در عرصه ي تبيين نظري و عملي سياست خارجي دولت اسلامي دارا مي باشد و در حقيقت گفتمانها و نظام معنايي در سياست داخلي و خارجي دولت ها نيز بايد بر همين مبنا، شکل گرفته، تحليل شوند. از سوي ديگر، در اين نوشتار تلاش شده است بر اساس رويکرد هفتم مؤلفه هاي سياست خارجي در گفتمان اصولگرايي عدالت محور در حد توان خود تبيين شود که در حقيقت مي توان آن را مدخلي در اين باب به شمار آورد.

2- مفهوم گفتمان
 

مفهوم «گفتمان» (3) در سالهاي اخير کاربردهاي معنايي متعدد و متفاوتي داشته است و بر حسب رشته هاي علمي، مانند: سياست، جامعه شناسي، نقد ادبي، زبان شناسي و ...، اين معاني فرق مي کند. معمولاً مراد از گفتمان، متن، زبان، سخن و يک رويداد ارتباطي و صورت زباني است که بخشي از يک شبکه ي پيچيده ي اجتماعي، سياسي و فرهنگي را تشکيل مي دهد و در حقيقت در موقعيت هاي مختلف، داراي کارکردهاي متفاوت در اين شبکه است. از سويي، مطالعه ي گفتمانها و گفتارهاي سياسي و اجتماعي، براي فهم حدود و نحوه ي تحولات سياسي، اجتماعي و گستره و ميزان ارتباط اين تحولات و آتيه نگري آنها بسيار با اهميت است و به همين خاطر، تحليل گفتماني (4) و نظريات گفتمان، از جايگاه ارزشمند و بايسته اي در ميان علوم و روشهاي علمي برخوردار گشته و تقريباً با گذشت زمان بر اهميت اين حوزه ي مطالعاتي افزوده شده است.
بايد توجه داشت که تحليل گفتماني يا نظريه ي گفتمان (5) به بررسي نقش اعمال و عقايد اجتماعي معنادار در زندگي سياسي مي پردازد (هوارث، 1377: 156). به عبارت ديگر، شيوه ي تحليل گفتماني با پرداختن روشمند به نظامهاي معنايي و آرايش گفتمانها، تلاش مي نمايد تا باورها و انديشه هاي مفصل بندي شده، منضبط و معنادار را - که در قلمروهاي سياسي، اجتماعي، فرهنگي و اقتصادي قالب ريزي شده، هويت يافته و متمايز شده اند - مورد شناسايي و ارزيابي قرار دهد و با استفاده از نتايج اين روش عملي به بهينه سازي اين گفتمانها و حيات سياسي و اجتماعي جوامع مبادرت ورزد. (6)
در طول سالهاي پس از انقلاب اسلامي ايران نيز گفتمانهاي سياسي متنوعي مانند گفتمان سازندگي و گفتمان اصلاح طلبي بروز و ظهور يافته اند که با روي کار آمدن دولت نهم، گفتماني در جمهوري اسلامي و در اين دولت مطرح شد که با توجه به تأکيد بر اصول و ارزشهاي انقلابي و اسلامي و تأکيد ويژه بر موضوع عدالت، مي توان آن را «گفتمان اصولگرايي عدالتخواه» ناميد.

مؤلفه هاي سياست خارجي در گفتمان اصولگرايي عدالتخواه (1)

3- پيشينه ي تحقيق
 

از مفهوم گفتمان و تحليل هاي گفتماني در راستاي تحليل سياست خارجي جمهوري اسلامي نيز استفاده شده است. البته در بخشي از پژوهش هاي مربوط به اين زمينه، بدون تمسک به الگو و نظريه هاي مرتبط با مطالعات گفتماني، ملاحظات امنيت ملي جمهوري اسلامي - که برخاسته از اصول، اهداف، آرمانها و شرايط خاص دوره هاي حيات جمهوري اسلامي بوده است - تحت عنوان گفتمانهاي عام امنيت ملي مورد بحث واقع شده است. در واقع معاني عام گفتمان، مدنظر قرار گرفته است. به عنوان نمونه مي توان به کتاب «گفتمانهاي امنيت ملي در جمهوري اسلامي ايران» (7) اشاره کرد که ملاحظات امنيت ملي جمهوري اسلامي ايران به ترتيب وقوع، در سه گفتمان بسط محور، حفظ محور و رشد محور، مورد بررسي قرار گرفته است. البته پيش از آن نيز برخي، اين سه گفتمان را به عنوان گفتمانهاي حاکم بر سياست هاي جمهوري اسلامي مطرح نموده اند. (8) از اين منظر، هدف از گفتمان نخست يا بسط محور، گسترش انقلاب و ارزشهاي آن بوده است. به اين معنا که سياست هاي کشور بر اين محور شکل مي گرفت که ساير مستضعفان و مسلمانان با آرمانهاي انقلاب آشنا شوند و اين آرمانها را به عنوان يک الگو بپذيرند. اما شرايط داخلي و خارجي کشور مانند ادامه ي جنگ، موضع گيريهاي خصمانه ي ساير کشورها و وضعيت اقتصادي و اجتماعي کشور، اين گفتمان را تغيير داد و آن را به گفتمان حفظ محور، تبديل کرد. در اين زمان، تلاشها و خط مشي ها معطوف به حفظ نظام و حفظ کشور بود و به همين دليل مي توان گفت که ارجحيت منافع ملي بر آرمانهاي ايدئولوژيک مطرح مي شد.
از منظر ياد شده با پايان جنگ و آغاز دوره ي سازندگي، مرحله ي ديگري بر اساس گفتمان رشد محور، شروع مي شود. در اين مرحله، اصل، توسعه، سازندگي و رشد اقتصادي است و در جهت توانمندي کشور تلاش مي شود. البته اين سه مرحله از لحاظ زماني کاملاً از يکديگر قابل تفکيک نيستند؛ زيرا اين گفتمانها نوعاً با يکديگر نزديکي و تداخل داشته و جمهوري اسلامي در همه ي مراحل درصدد بسط آرمانهاي خود بوده است، اما گاهي بروز مشکلات، اين اولويت را با ساير اولويت ها جابه جا مي کرده است. (9)
يکي از معدود پرسش هايي که بر اساس تحليل گفتماني و به ويژه نظريه ي گفتماني «لاکلا» و «موفه» به موضوع بررسي سياست خارجي ايران و تحولات گفتماني آن پرداخته است، کتاب «تحول گفتماني در سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران» به قلم سيد جلال دهقاني فيروزآبادي است. در اين پژوهش، تعيين و تعريف گفتمانهاي مختلف سياست مزبور و سير تغيير و تحول آنها از طريق توضيح و توصيف مرکز ثقل، کانون، دقايق و عناصر هر يک از آنها مورد بحث و نظر قرار گرفته است؛ از جمله اينکه در طول حيات جمهوري اسلامي ايران چه گفتمانهايي در سياست خارجي، ظهور کرده و چه تحولات گفتماني در آنها رخ داده است.
مؤلف بدون قطعي خواندن تقسيمات گفتماني خويش با ذکر دوره هاي تاريخي پس از انقلاب اسلامي به ترتيب، ظهور گفتمانهاي حاکم بر سياست خارجي را چنين ذکر مي کند:
1- گفتمان ملي گرايي ليبرال؛
2- گفتمان اسلامگرايي؛
3- گفتمان آرمانگرايي اسلامي؛
4- گفتمان مصلحت گرايي اسلامي؛
5- گفتمان واقع گرايي اسلامي؛
6- گفتمان صلح گرايي مردم سالار اسلامي (دهقاني فيروزآبادي، 1384: 10).
وي تلاش نموده است تا در ادامه ي تحليل گفتماني سياست خارجي جمهوري اسلامي در مقاله ي جديدي (10) سياست هاي دولت نهم را نيز بررسي کند. از جمله دستاوردهاي اين مقاله، توجه به تغيير گفتمانهاي مزبور بعد از شروع به کار دولت نهم در مرداد 1384 است، به گونه اي که گفتمان «عمل گرايي فرهنگي» يا «صلح گرايي مردم سالار» جاي خود را به «اصولگرايي عدالت محور» داد. دال مرکزي يا متعالي يا نقطه ي کانوني اين گفتمان، عدالت است؛ به طوري که اصول و دقايق گفتمان اصولگرايي، حول محور اين مفهوم شکل گرفته، معنا مي يابند. اگر چه ظهور اين گفتمان، يک گسست گفتماني در سياست خارجي ايران محسوب نمي شود، ولي در مفصل بندي مفاهيم فرعي و تدوين گزاره هاي اشقاقي، از گفتمانهاي پيش از خود، متمايز و متفاوت است؛ به ويژه که رويکرد و رهيافت آن به نظم و نظام بين الملل از ساير خرده گفتمانهاي اسلام گرايي متمايز است. چيرگي نسبي گفتمان اصولگرايي در سياست خارجي ايران، بيانگر بازگشت به گفتمان آرمان گرايي اوايل دهه ي 1360 که وجود نوعي چرخه ي گفتماني در سياست خارجي ايران به خوبي نشان مي دهد.
به باور وي، غلبه و حاکميت گفتمان اصولگرايي عدالت محور، پيامدهاي عملي و رفتاري ملموس و مشهودي نيز در پي داشته است. اتخاذ و پي گيري راهبردي شالوده شکن در قبال نظم و نظام بين الملل، سياست نگاه به شرق، تقويت همکاريهاي منطقه اي و اسلامي، آمريکاي لاتين گرايي، استفاده از نمادگرايي (سمبوليسم)، توجه به جنبش عدم تعهد، متنوع سازي گفت و گوهاي هسته اي فراتر از اروپا، حمايت از جنبش هاي رهايي بخش و مظلومان و مسلمانان، به ويژه مردم فلسطين، نمونه هايي از تغيير جهت گيري سياست خارجي جمهوري اسلامي در دوران حاکميت دولت نهم است. در حقيقت، سياست خارجي ايران در بستر گفتمان اصولگرايي، تهاجمي شده و نسبت به آمريکا و غرب به مرز تقابل رسيده است؛ تقابلي که در پرونده ي هسته اي ايران کاملاً مشهود است (همان: 93-94). (11)

4- نظام معنايي گفتمان اصولگرايي عدالتخواه
 

گفتمان دولت نهم را بر اساس تأکيد محوري اين گفتمان بر موضوع عدالت، مي توان گفتمان اصولگرايي عدالتخواه ناميد که داراي چهار دال «عدالت گستري»، «مهرورزي»، «پيشرفت و تعالي مادي و معنوي» و «خدمت رساني» مي باشد که بر حول محور دال مرکزي (ولايت)، مفصل بندي شده اند.
در نمودار زير، دالهاي چهارگانه و نظام معنايي گفتمان اصولگرايي عدالتخواه که بر حول دال مرکزي (ولايت) مفصل بندي شده اند، نشان داده شده است:
مستندات و شواهد دال بر اين آرايش گفتماني را مي توان در برنامه هاي ارائه شده از سوي دولت نهم، پيامها، احکام و بيانات رئيس جمهوري ملاحظه کرد.
دولت نهم، پس از تشکيل، برنامه ي تفصيلي خود را به شکل مکتوب و مدون ارائه نمود (برنامه ي دولت نهم، 1384). در اين برنامه، ساختار، آرايش و دالهاي گفتماني اين دولت و از جمله عدالت گستري، قابل مشاهده است. در مقدمه ي اين برنامه با تأکيد بر انقلاب اسلامي و ارزشهاي آن، ولايت و رهبري الهي امام خميني (رحمة الله)، عامل توفيق اين انقلاب و مايه ي تمدن سازي آن به شمار آمده و با تأکيد بر اصولگرايي انقلابي، دالهاي چهارگانه ي عدالت گستري، مهرورزي، پيشرفت و تعالي مادي و معنوي و خدمت رساني، مورد اشاره قرار گرفته است. در بخش هايي از اين مقدمه چنين آمده است: «... هم اينک ايران اسلامي به آرامي در اين سوي، رخ مي نمايد تا بر نظام سلطه ي جهاني، خط بطلان بکشد و نور عدالت و معنويت را بپراکند ... . ما توسعه به معناي تقليدي و شايد تحميلي آن را شجاعانه بايگاني مي کنيم. آنچه بالندگي، شکوفايي و در عين حال سرآمدي جامعه ي ما را تضمين مي کند، تنها تعبير قرآني «تعالي» است که در سايه ي حکمت، بصيرت، عدالت و حکومت مبتني بر اسلام ناب محمدي (صل الله عليه و آله) فراچنگ مي آيد و غايت آن سرآمدي موعود است ... اين سرآمدي، حق مسلم ملت ما است؛ زيرا ملتي که صراط مستقيم را به بهاي خون هزاران شقايق گلگون کفن طي مي کند، با دل مردگي و سستي ميانه اي ندارد؛ او تفرقه ها را به وحدت مي رساند؛ برکت را به سفره ها مي آورد؛ نشاط را همگاني مي کند و رداي عدالت و عزت و محبت مي پوشد.
... دولت نهم بر مبناي عقلانيت ديني و در راستاي تعهد به اصول و ارزشهاي اسلامي و نوگرايي در روشها، همچنين با به کارگيري علوم و فنون براي تحقق کارآمدي نظام اسلامي، سعي خواهد نمود که شعار خدمت رساني به مردم را تجلي بخشد» (برنامه ي دولت نهم، 1384: 7-9).
در برنامه ي مزبور، در بخش راهبردهاي کلان دولت نهم، در ذيل عنوان «ارزشها»، موارد کسب رضاي الهي از طريق عدالت گستري، مهرورزي، خدمت به بندگان خدا و پيشرفت و تعالي مادي و معنوي کشور آمده است. همچنين توسعه ي عدالت محور، اقامه ي قسط توأم با مهرورزي، خدمت و تعالي و پيشرفت به عنوان زير مجموعه ي هدف بنيادين اين راهبردهاي کلان ذکر شده است (همان: 11). در همين برنامه در بخش رؤوس برنامه هاي دولت نهم، دالهاي چهارگانه ي مزبور در ذيل عناوين «ارزشها» و «هدف بنيادين» مجدداً تکرار گرديده اند (همان: 45).
نکته ي قابل توجه اينکه در اکثر احکام انتصابات صادره از سوي رئيس جمهور، اشاره به دالها يا شعارهاي چهارگانه ي دولت نهم، وجود دارد و در بخش انتهايي اين احکام، رئيس جمهور چنين آورده است: «اميد فراوان دارم که در عين هماهنگي و همکاري با هيأت وزيران و انجام وظايف قانوني خويش در تحقق کامل برنامه هاي چهارگانه ي دولت، شامل عدالت گستري، مهرورزي، خدمت به بندگان خدا و پيشرفت و تعالي مادي و معنوي کشور توفيق يابيد». (12)
همچنين رئيس جمهور در پيامهاي مکتوب خود، همواره به شعارهاي چهارگانه ي دولت اشاره نموده است (احمدي نژاد، 1386/10/11) و در راستاي ترويج اين گفتمان و دالهاي آن در طول 4 سال دولت نهم؛ يعني سالهاي 84 تا 87، با افتتاح سال تحصيلي، سؤال خود را از دانش آموزان، پيرامون شعارهاي چهارگانه ي دولت نهم مطرح نموده است. وي در پيام دوم مهر خود به دانش آموزان آورده است: «و اما پرسش امسال؛ طي سه سال، سه پرسش مطرح شد؛ پرسش اول، درباره ي عدالت، پرسش دوم، درباره ي مهرورزي و پرسش سوم، درباره ي پيشرفت و تعالي همه جانبه ي کشور و امروز درباره ي خدمتگزاري است» (احمدي نژاد، 1387/7/2).
همچنين رئيس جمهور با اشاره به ابلاغ سياست هاي کلي برنامه ي پنجم توسعه از سوي رهبر معظم انقلاب اسلامي تصريح مي کند که سياست هاي ابلاغي از سوي ايشان خط شاخص و راهنمايي روشن براي يک برنامه ريزي ايراني و اسلامي خواهد بود. وي با اعلام پايبندي به فرامين مقام معظم رهبري، اظهار اميدواري کرد که «اين دستورالعمل در بخش هاي مختلف تدوين برنامه ي پنجم، مورد توجه قرار گرفته و تلاش و بي وقفه براي اجرايي شدن آن به عمل آيد» (احمدي نژاد، 1387/10/25).
وي تشخيص درست مسير حرکت و ايستادگي بر اصول را ضامن تعالي و پيشرفت سريع کشور مي داند و معتقد است: «خط ايستادگي بر اصول، آموزه ي اصلي امام راحل (رحمة الله)، و رمز پيروزي و بقاي انقلاب اسلامي و حاصل فداکاري ملت است و ايستادگي بر اصول با تمام مشکلات و مانع تراشي ها موجب افتخار همه ي ما و لازمه ي ادامه راه امام خميني (رحمه الله) و تبعيت از رهبري معظم انقلاب است» (احمدي نژاد، 1385/12/5).
او تأکيد دارد که «حاکميت اسلام در سايه ي ولايت فقيه به عنوان حلقه ي اتصال با امام عصر (عجل الله تعالي فرجه الشريف) در ايران اسلامي بر پا شده است و بايد دست در دست هم براي برپايي عدالت در داخل و نيز در عرصه ي جهاني حرکت کنيم» (احمدي نژاد، 1387/8/8).
رئيس جمهور با تأکيد بر ضرورت حفظ دستاوردهاي انقلاب، وظيفه ي دولت نهم را تحقق عهد خويش با ملت در اجراي شعارهاي چهارگانه با زعامت رهبري انقلاب مي داند: «دنيا بايد بداند که ايران با تمام توان، حافظ دستاوردهاي انقلاب عظيم خود خواهد بود. امروز به لطف خداوند، رهبري عزيز انقلاب اسلامي با صلابت، پرچم عزت ملت ايران را به دوش مي کشند و ملت نيز با آگاهي و بيداري و با اشتياق و متحد، پشت سر ايشان است ... دولت خدمتگزار در عهدي که با شما ملت بسته است، استوار و پايدار است که اين عهد، همان عدالت گستري، مهرورزي و تلاش براي پيشرفت مادي و معنوي کشور و دفاع از آرمانها و حفظ عزت و شکوه ملت ايران است» (احمدي نژاد، 1385/11/22).

پي نوشت ها :
 

1. دانشيار دانشکده ي حقوق و علوم سياسي دانشگاه شيراز.
2. نويسنده در نوشتار ديگري بر اساس اين الگو، اصول مبنايي سياست خارجي نبوي را - آن هم، نه به گونه اي حصري - استخراج و تحليل نموده و آنها را شامل موارد زير دانسته است:
الف- اصل توحيد؛
ب- اصل رسالت جهاني و دستيابي به امت واحده؛
ج- اصل دعوت؛
د- اصل همزيستي مسالمت آميز؛
هـ- اصل جهاد؛
و- اصل نفي سبيل و لزوم عزتمندي مسلمين؛
ز- اصل وفاي به عهد و تعهدات.
براي اطلاع بيشتر ر.ک: بهرام اخوان کاظمي، «اصول سياست خارجي پيامبر (صل الله عليه و آله)»، مندرج در سياست نبوي؛ مباني، اصول و راهبردها، 1386: 571-597.
3. Discourse.
4. Discourse analysis.
5. براي اطلاع بيشتر در اين باره ر.ک: دايان مک دانل، مقدمه اي بر نظريه هاي گفتمان، ترجمه ي حسين علي نوذري، 1380.
6. همان طور که گفته شد مطالعه ي گفتمانها و گفتارهاي سياسي و اجتماعي، براي فهم حدود و نحوه ي تحولات سياسي، اجتماعي و گستره و ميزان ارتباط اين تحولات و آتيه نگري آنها بسيار با اهميت است و در اين راستا، استفاده از تحليل گفتماني «ارنستو لاکلا» و «شنتال موفه» براي تحقيقات کلان تر مناسب تر بوده و از توان افزون تري براي اين منظور برخوردار است و خوشبختانه نگارنده در تحقيق در دست چاپ زير، مهمترين گفتمانهاي سياسي و اجتماعي سي سال اخير جمهوري اسلامي را بر اساس تحليل گفتماني «لاکلا» و «موفه»، نقد و ارزيابي نموده است و به دليل پيچيدگي و گستردگي اين سطح تحليل، ترجيح داده است که مفهوم عام تري از تحليل گفتماني را در اين مقاله تبيين نمايد. براي اطلاع بيشتر ر.ک: بهرام اخوان کاظمي، نقد و ارزيابي گفتمانهاي سياسي و اجتماعي مطرح در ايران (از 2 خرداد 1376 تا 22 خرداد 1388)، بي تا، زير چاپ.
7. ر.ک: سيد حسين ولي پور زرومي، گفتمانهاي امنيت ملي در جمهوري اسلامي ايران، زمستان 1383.
8. دکتر عماد افروغ.
9. ر.ک: عماد افروغ، چالش هاي کنوني ايران، 1380: 233.
10. ر.ک: سيد جلال دهقاني فيروزآبادي «گفتمان اصولگرايي عدالت حور در سياست خارجي دولت آقاي احمدي نژاد». دو فصلنامه ي دانش سياسي، شماره ي 5، بهار و تابستان 1386: 67-98.
11. همچنين در اين باره مراجعه به منبع زير مفيد است: نورمحمد نوروزي، تحول گفتمان سياسي و پويش الگوي رفتار سياست خارجي در ايران، پايان نامه ي دکتري، دانشگاه تهران، دانشکده ي حقوق و علوم سياسي، 1382.
12. براي نمونه ر.ک: احکام انتصابات سيد مهدي هاشمي به عنوان سرپرست وزارت کشور (1387/2/28)؛ علي احمدي به عنوان وزير آموزش و پرورش (86/12/7)؛ حميد بهبهاني به عنوان وزير راه و ترابري؛ سيد شمس الدين حسيني به عنوان وزير اقتصاد و دارايي (1387/5/22) (ر.ک: قسمت احکام و دستورالعمل ها، پايگاه اطلاع رساني رياست جمهوري اسلامي ايران: (http://www.president.ir.fa).
 

منبع: نشريه حكومت اسلامي شماره 54



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط