جهاني شدن حکومت امام زمان(عليه السلام)(1)

دوره کنوني، عصر تفوق مدرنيته بر سنت هاي فکري پيشين محسوب مي شود. انفجار اطلاعات و فناوري و تجارب باز و بزرگ اقتصادي دنياي غرب با عتاب و شتاب فراوان در حال توسعه وگذر است. وقوع اين امر جهان اسلام را نيز به نوعي در برگرفته و متاثر کرده است. لذا آن چه در اين مسير پرتلاطم براي مسلمانان مي تواند مهم باشد و به آن اهتمام شود ضمن توجه و بهره مندي از تجارب و علوم و فنون کشورهاي پيشرفته و حفظ هويت فرهنگ ديني و توجه به معنويت و توسعه آن است که غرب متعمداً و هميشه با آن سر ستيز داشته است.
دوشنبه، 3 بهمن 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
جهاني شدن حکومت امام زمان(عليه السلام)(1)

 جهاني شدن حکومت امام زمان(عليه السلام)(1)
جهاني شدن حکومت امام زمان(عليه السلام)(1)


 

نويسنده:يداله چوپاني (1)




 

چکيده
 

دوره کنوني، عصر تفوق مدرنيته بر سنت هاي فکري پيشين محسوب مي شود. انفجار اطلاعات و فناوري و تجارب باز و بزرگ اقتصادي دنياي غرب با عتاب و شتاب فراوان در حال توسعه وگذر است. وقوع اين امر جهان اسلام را نيز به نوعي در برگرفته و متاثر کرده است. لذا آن چه در اين مسير پرتلاطم براي مسلمانان مي تواند مهم باشد و به آن اهتمام شود ضمن توجه و بهره مندي از تجارب و علوم و فنون کشورهاي پيشرفته و حفظ هويت فرهنگ ديني و توجه به معنويت و توسعه آن است که غرب متعمداً و هميشه با آن سر ستيز داشته است.
مشي جهان اسلام، عنايت به دنيا و مواهب آن در راستاي آخرت است و برخلاف ادعاهاي بيهوده معارضين، دين نه تنها با علم و تکنولوژي و تسهيلات حاصل از آن در تقابل نبوده، بلکه مويد و درصد توسعه ي قاطع آن برآمده است. نگاه اجمالي به متون مقدس اديان الهي به ويژه دين جهاني اسلام خود شاهدي بي بديل بر اين ادعاست. اما آن که دنياي فعلي اسلام را مي تواند فراگير نمايد و توده ي مردم خسته و ملول و در بند کشيده شده جهان، خصوصا مسلمانان را به عزت و شرف برساند و عليه ظلم و نابساماني هاي موجود قيامي اصلاح گرايانه داشته باشد کسي نيست جز آخرين ستاره ي آسمان ولايت و امامت، حضرت ولي عصر ( ابا صالح المهدي(عج). او قائم منتظر و مسلمانان منتظر او هستند. با آمدن مصلح جهاني، امنيت واقعي، اقتصاد و فرهنگ، علوم و فناوري و ارزش هاي والاي انساني رشد قابل توجهي پيدا خواهد نمود که مدعيان جهاني سزاي امروز با مشاهده ي آن به کسري اندوخته هاي تجربي چند صد ساله ي خود پي خواهند برد.
نگارنده ي اين مقاله ضمن پرداختن به تطابق اجمالي گلوبا ليزيشن (2) (جهاني شدن) مغرب زمين با حکومت جهاني مهدي موعود(عج) با ادعاي به اين که اصلاح کلي جهان يک مرد بزرگ و الهي مي خواهد، به برخي رواياي انقلاب جهاني آن حضرب به استناد بعضي آيات و روايات مي پردازد و حکومت او را بهترين و جامع ترين حکومت هاي دنيا که بشريت تاکنون تجربه نکرده است مي داند.
کليد واژه ها: دين و تاريخ، مصلح بزرگ جهاني، قيام و عدالت انقلاب هاي جهاني، صلح جهاني، تعاملات ديني

مقدمه
 

به نظر مي رسد تنها آيين و مکتبي که مي تواند به طور موجه ادعاي جهاني شدن داشته باشد آيين و مکتبي است که دست کم به يک اصل اعتقاد داشته باشد. اين اصل محوري و بنيادين ضرورت وجود يک "اصل غايي" است و فقط اديان ابراهيمي اند که اين اصل را باور دارند. تنها در اديان است که خدا در محور معرفت و انديشه ورزي است.
وقتي خدا را محور قرار دهيم به ناچار غايتي براي علم و آدم قابل تصور است که در فلسفه ي تاريخ، نقطه ي پاياني همه ي کمالات به شمار مي آيد.
«وقتي "توحيد" در متن عالم ساري و جاري شد تعريفي از انسان جهان و غايت او به دست مي آيد. اين تعريف راه را براي ظهور اخلاق شايسته باز مي کند.
در اين صورت نه اخلاق کانت و نه اخلاق پراگماتيستي و نه ساير دستگاه هاي اخلاقي پاسخ گو نيست بلکه اخلاقي و مبتني بر نظام ارزش ديني پاي در صحنه مي گذارد. »
(افروغ، 1380:ص 32).
آن چه در اين مقاله مي آيد کوششي است براي تبيين واقعي جهاني سزاي و جهاني شدن (گلو باليزيشن) در عصر مصلح جهاني؛ يعني، مهدي موعود( عج) که او هم با انقلاب جهاني خود تمامي معيارهاي انساني و فرهنگي و اقتصادي را که در حکوت اسلامي جدش، پيامبر بزرگ اسلام محمد مصطفي(ص) جاري و ساري بود، ديگر بار در اقصي نقاط جهان احيا و با ظالمين ومستکبرين ستيز و با مستضعفين و استثمار شدگان با رافت و مهرباني برخورد مي کند. سوال اين است آيا با وقوع انقلاب اصلاح گرايانه ي مهدي موعود (عج) دنياي صنعت و تکنولوژي امروز که حاصل تجربيات برخي کشورهاي پيشرفته به طور کلي محو نابود مي شود؟
يا اين که برخي تجربيات مفيد موثر هم چنان باقي مي ماند؟ طبيعي است در پاسخ به اين سئوال بايد گفت، حکومت حضرت (عج) بهترين نوع حکومت و سرآمد فناوري هاستو پايه هاي علم و دانش، معنويت و امنيت بر اساس موازين ديني و نياز بشريت طراحي و استحکام مي يابد. البته اين بدان معنا نيست که که ماحصل فناوري و تجربيات گذشتگان و دنياي معاصر به کلي ناديده گرفته شود، ليکن آن گونه است که دانش ها و ارزش ها و تسهيلات اقتصادي و امنيتي در اختيار آحاد ملت ها و به منظور رشد و رفاه عمومي آن ها قرار مي گيرد. بنابراين همه ي اديان الهي به طور اعم و اسلام به طور اخص به آينده اي روشن وايده آل اميدوارند.

سرنوشت دين و تاريخ
 

در اديان الهي، مسير و حرکت جوامع و به عبارتي فلسفه ي تاريخ بسيار روشن و مثبت است. و نسبت به آينده ي جوامع نگرشي منفي و يا صرفا آرمان گرايان ندارد، بلکه معتقد است جوامع انساني به سوي اصلاح، عدالت و هم زيستي مسا لمت آميز و رشد فزاينده پيش مي روند. نگرش اديان در ارائه ي الگو و مدلي از آينده با ديدگاه جامعه شناختي، فيلسوفانه و يا مکاتب زميني متفاوت است. به طور مثال، فيلسو فان از دوره ي کهن تا عصر رنسانس و پاره اي از مکاتب بشري هم چون کمونيسم هميشه نسبت به آينده نگاهي آرمان گرايانه و ايده آليستي داشته اند. افلاطون در کتاب جمهوريت جامعه اي آرماني و تئوريک را ترسيم مي کند که در آن (آرمان شهر) هر يک صنف ها و طبقات داراي جايگاهي مشخص و تعيين شده هستند و رشد آن جامعه ي فرضي مبتني بر اين است که هر يک از طبقات شهروندان از آن سيستم تعيين شده تبعييت کنند از حريم حدود تخطي ننمايند.
«کمونيست ها نيز بر اين باورند که براي رسيدن به جامعه ي آرمان، اراده و اختيار انسان هيچ نقشي ندارد، در حالي که هيچ گاه متون مقدس، تاريخ را يک امري جبري و غير ارادي نمي داند. بلکه معتقد است انسان ها موتور محرکه ي تاريخ اند" و به جهت نياز به عقيده، ايمان و ايدئولوژي در آينده به آزادي کامل معنوي خواهند رسيد و مملوک و اسير و برده ي طبيعت و حکم جابرانه ي ديگران نخواهند بود»(مطهري، 1361:ص 37) و نيز وقوع عوامل تاريخي و معلولات ناشي از آن بعدها مي تواند براي ديگران عبرت آموز باشد. لذا در تبيين و شکل گيري مطلوب اين مسير، حاکمان، توده هاي مردم، فرهيختگان و عالمان در تحولات اجتماعي و فرهنگي خود نقش مهمي را ايفا مي کنند.
مکتب اسلام چارچوب و شاکله ي تغييرات و تحولات اجتماعي را در گرو خواست اقوام و ملت ها بر شمرده نه اين که آنان"صم بکم" در مقعود باشند و به فکر قيام و حرکت و نوانديشي نباشد. قرآن کريم در اين باره فرموده است:
"ان الله لايغيروا ما بقوم حتي يغيروا ما بانفسهم(3) «خداوند سرنوشت هيچ قومي را تغيير نمي دهد مگر آن که خود بخواهند»
لذا به استناد اين آيه و ديگر آيات و روايات منقول انسان مسئول اعمال و خواسته هاي خود است و نبايد خواسته هاي منطقي خود را تحت الشعاع خواست و اراده ي جابرانه ي ديگران که در طول تاريخ کم نبودند قرار دهد. در اين ميان بزرگ ترين مشکلي که در راه مصلحان وجود دارد؛ يکي همبستگي ميان مردم را به حالت مطبوع درآورند و ديگر اين که حدود جامعه ي وحدت يافته را به دقت و به دور از افکار و انديشه هاي ديکته شده ي اغيار تعيين کنند. يکي از فاکتورهاي مهم در هم زيستي مسالمت آميز انسان ها انس و الفت جمعي است که گاه به دلايلي از آن غافل بوده و ليکن در عرصه ي جهاني شدن اين مسئله مورد توجه ملت ها و حکومت ها قرار گرفته و به مقتضاي طبع اجتماعي ذاتاً خواهان اين ارتباط هستند، لذا نقش دين در اين پيوند حياتي موثر و قابل توجه است. بنابراين سرنوشت دين در عصر جهان شدن امر مهم و غير قابل انکار است و به عنوان پايگاهي بي بديل در همه ي شئونات فردي و اجتماعي تاثير گذار است.
«"کارل يوزف کوشکل". تحت اين عنوان که دين مسئوليت ويژه اي در عصر جهان شدن دارد، مي گويد: عدالت جهاني و صلح جهاني وظايفي هستند که به تمام انسان ها مربوط مي شوند. اين وظايف نبايد تنها به عهده ي سياست مداران و اقتصاددانان باشد. در عصر جهاني شدن اقتصاد، اينترنت و بآزارهاي پولي، دين ها مسئوليت ويژه اي به منظور رفاه عمومي انسان ها به عهده دارند، براي اين که انسان هابه دليل مسئوليت هاي ديني خود سئوالاتي را مطرح مي کنند که پاسخ به آنان از عهده ي اقتصاد دانان خارج است، مثلا سوال در مورد مسئوليت هاي اخلاقي و نيز رفاه همه جانبه و عمومي. از اين جهاني شدن را نبايد کارشناسان اقتصادي واگذار نمود. ما نيز بايد در جهت جهاني شدن اعتقادات خود گام برداريم، جهاني شدن با همگون شدن و يا از بين رفتن فرهنگ ها متفاوت است نقش دين اسلام در عصر جهاني شدن کاملا به اين امر بستگي پيدا مي کند که در مقابل مسائل مهمي از قبيل: صلح جهاني و عدالت جهاني چه نکاتي را دنبال مي کند. »(شريفي، 1382: ص 96).
مع الوصف بايد اذعان داشت که حکومت حق و عدالت منحصر به مذاهب شرقي نيست بلکه يک اعتقاد عمومي و جهاني است که چهره هاي مختلف آن در عقايد اقوام گوناگون ديده مي شود و بيانگر اين است که اين اعتقاد کهن، ريشه در فطرت انساني و در دعوت همه ي پيامبران دارد.
«"اصولا فتوريسم" (4) يعني، اعتقاد به دوره ي آخر الزمان و انتظار ظهور منجي عقيده اي است که در کيش هاي يهوديت (جوداييسم) وزرتشتي (زور استريانيسم) و مسيحيت (در سه مذهب عمده ي آن: کاتوليک، پروتستان وارتدکس) و مدعيان نبوت عموما و دين مقدس اسلام خصوصا به مثابه يک اصل مسلم قبول شده است و درباره ي آن در مباحث تئولوژيک مذاهب آسماني رشته ي تئولوژي بيبليکال (5) کاملاً شرح و بسط داده شده است. »
(حکيمي، 1386: ص 52).

اديان و ظهور مصلح بزرگ جهاني
 

بشارت هايي که ظهور مصلح بزرگ آسماني را تاييد مي کند اشارات و بشاراتي است که به استناد مدارک از گذشتگان به ما رسيده است مثلا:
«در آيين زرتشتي"سوشيانت پيروزگر" آخرين موعود است، چنان که گفته اند: سوشيانت مزديسنان، به منزله ي کريشناي برهمنان، بوداي پنجم بوداييان، مسيح يهوديان، فارقليط عيسويان و مهدي مسلمانان است. "
در آيين هندي در کتب" پورانا" شرح مفصلي درباره ي دوران آخر عصر کالي، يعني، آخرين دوره ي قبل از ظهور دهمين آواتاراي ويشنو درج گرديده است. (مقصود از عصر کالي آخر الزمان است. )
در آيين يهود، چهره ي سه موعود در آثار يهوديان ترسيم شده است.
1)حضرت مسيح(ع) 2)حضرت محمد(ص) 3)حضرت مهدي (ع) (همان:ص 54) با اين حال حساب انتظار در يهوديت کيفيتي ويژه مي يابد و چون اين قوم نه به حضرت مسيح (ع) و نه به حضرت محمد(ص) به هيچ کدام نگرويدند بايد در برابر مسئله ي موعود و انتظار بسيار حساس و نگران باشند. آنان بايد از ديگران منتظران منتظرتر باشند و از اين همه ظلم و خيانت و انسان کشي دست بردارند آنان دو موعود خود(مسيح (ع) و حضرت محمد (ص) را نپذيرفتند ليکن از دست موعود سوم رها نخواهند گشت اين است که در روايات آمده است که جماعتي از يهوديان گرد"دجال" را مي گيرند و با ظهور مهدي (عج) و فرود آمدن عيسي (ع) و کشته شدن دجال آنان نيز قتل عام مي شوند و دامنه ي تاريخ و دامن بشريت از وجود آن جماعت پاک مي گردد.
در آيين مسيحيت با عنايت به کتاب هاي مقدس اين آيين بشارت هاي بيشتر و روشن تري درباره موعود آخر الزمان رسيده است البته در ميان کتب جز (انجيل برنابا) کم تر تحريفي ديده مي شود و غالب نوشته ها، ظهور موعود را تاييد مي کند.
بي شک در هيچ کدام از آيين پيشين به اندازه ي اسلام و به ويژه منابع شيعه شفاف و دقيق راجع به ظهور موعود نحوه ي انقلاب و حاکميتش نشده است.
مدارک مستند، گواه اين است که هر چند ديگر آيين ها و اديان گذشته سخن از موعد منتظر به ميان آورده اند ليکن به کمال و تمام عنوان ننموده اند که آن شخصيت چگونه شخصي است؟ اصل و نسبش کيست؟ و نشانه هاي ظهور آن کدام است؟ اما دين اسلام به خوبي مشخصات و تاريخچه ي کامل آن را به درستي و زيبايي بازگو مي کند و آن جز بقيه الله الاعظم حضرت حجه بن الحسن العسکري (ع) صاحب عصرو زمان نيست که هرگاه شرايط آن مهيا گردد به اذن پروردگار ظهور خواهد نمود. لذا همه گفته اند که کار نيمه تمام و ناتمام انبياء(ع) و اديان به دست اين مرد بزرگ کامل خواهد شد. به ديگر عبارت "بزرگ ترين تکليف تاريخ کار بزرگ ترين مرد تاريخ است. " در روايات از حضرت مهدي (عج) تعبير به بهار روزگاران شده است. "السلام علي ربيع الانام و نضره الايام"درود بر بهار تاريخ و طروات روزگاران.

"از غم هجر مکن ناله و فرياد که دوش
زده ام فالي که فرياد رسي مي آيد"

"کجاست صوفي دجال فعل ملحد شکل*
بگو بسوز که مهدي دين پناه رسيد"

قيام مصلح جهاني
 

براساس يافته هاي قرآني مي توان به وضوح اين مسئله که جهان امروز مصلحي برگزيده، همه جانبه نگر، قاطع و محبوب دل هاي شکسته و رنج ديده ي عاشقان دارد اشاره نمود، او مي آيد که طعم لذت واقعي زندگي و راه صحيح تدبير و سعادت را به انسان هاي وارسته بچشاند تا دنياي خود را زيبا و آخرت خويش را به خوبي فهم و درک کنند، او مي آيد به قسط و عدل قيام و حکومت را جهاني مي کند، او که آمد هم جهان را مي سازد (جهاني سزاي) و هم حکومتش جهاني مي شود (جهاني شدن). در بخشي از خطبه ي 136 نهج البلاغه (مولي علي (ع) آمده است که:"... آن حاکم انقلابي خواهد آمد که زمين پاره هاي جگر خود خود را از معادن و خيرات و برکات او بيرون آورد و کليدهاي خود را باتمکين به او تسليم خواهد کرد، آن وقت به شما نشان خواهد داد که عدالت واقعي چيست؟ و کتاب و سنت پيامبر(ص) را احياء خواهد کرد. علي (ع) از آينده ي عبوس و خشمناک و جنگ هاي وحشت از ياد مي کند و در پايان اين شب سيه يک سفيدي ميمون را نويد مي دهد.
اما در حال حاضر وضعيت جهاني به گونه اي است که به روشني و با جرات مي توان تصويري جامع و شفاف از حکومت جهاني مهدي(عج) ارائه داد و ساختار و ساز و کارهاي اجرايي و عمل" دولت کريمه" را بيان نمود. پيش تر از اين، زمينه و موقعيت اندکي براي تبيين چگونگي و نحوه ي حکومت مهدي وجود داشت و سطح آگاهي و فهم مردم جهان به حدي نبود که بتوان به طور عملي و قاطع در اين باره سخن گفت، اما با گسترش ارتباطات رسانه اي و تصويري، فزوني اطلاعات و اخبار، نزديکي جوامع و مردم با يکديگر و بالاخره پديده ي رو به رشد"جهاني شدن" نه تنها زمينه براي ارائه ي نظريه "حکومت جهاني مهدي (عج)" فراهم شده بلکه زمينه و آمادگي براي (ظهور آن حضرت نيز فراهم آمده است. «چالش ها و کاستي هاي موجود و نياز ها و احتياجات فرا روي بشر روز به روز برابطال نظريات و فرضيات"جهاني شدن" به شکل فعلي و ساير انديشه هاي دنيا گرايانه ي سياست صحه مي گذارند، بي ترديد ابطال اين گونه نظريات و يا اصلاح و بازسزاي آن ها زمينه براي اثبات نظر جامع و کامل حضرت مهدي (عج) فراهم مي کند و قابل پذيرش بودن اين نظريه براي همگان آسان تر مي شود. بديهي است علت و فلسفه ي اصلي قيام مصلح کل، جنگ و ستيز با ستمگران و مفسدان، تشکيل حکومت جهاني، حاکميت پا برهنگان و مستضعفين جهان و عباد صالح، "ان الارض يرثها عبادي الصالحون" و حاکميتي مقتدر و الهي است. "و لازمه ي اين قيام فراگير آن است که حضرت با تمامي وجود برتري مکتب خويش و خردي و ناچيزي نظام هاي گوناگون را به نابودي شان برخاسته احساس کند» (صدر،1398ه. ق:ص 48). آرمان ها و آرزوهاي بشر در طول تاريخ به خصوص در عصر جهاني شدن تنها و تنها در حکومت جهاني" مصلح کل" تحقق خواهد يافت. هيچ يک از نهادها و سازمان هاي بين المللي و قدرت هاي بزرگ جهاني توان و شايستگي اداره مطلوب جهان را ندارند. در عصر حاضر بيشتر اديان توجه وافري به ظهور منجي و مصلح حقيقي نموده و در انتظار قيام هستند. برخي دانشمندان و متفکران غير مسلمان نيز بحث ها و نگارش هاي مختلفي درباره مهدويت و آثار و پي آمدهاي آن داشته اند. به هر حال انديشه ي اصلاح طلبانه ي مهدويت در حال حاضر جهاني شده و اگر تا چند دهه ي پيش مورد غفلت مسلمانان وانديشمندان قرار گرفته بود اينک رويکرد مجددي برآن شده است.

سناريوي حکومت جهاني عدالت
 

«بشر در ادوار تاريخ بر طبيعت تسلط يافته و آن را در استخدام خود گرفته است و توام با آن، بشر بر بشر تسلط يافته و انسان ها را مستضعف کرده و مورد بهره کشي قرار داده است، اکثريت بسيار بزرگ زير سلطه و استعمار اقليت کوچکي قرار گرفته و زير فشار آنان جان مي کند، ولي دوراني خواهد آمد که بشر بر نفس خود تسلط پيدا کند و آن در زمان حضرت مهدي(عج) خواهد بود»(قرشي، 1373: ص 749).
در سناريوي حکومت جهاني عدالت مهدي آمده است:
"فانه اذا قائم العدل وسع عدله البر و الفاجر"
تعبير اين سخن اين است که رقابت ناسالم، خودخواهي، ظلم نابخردي بشر جهان را درگردابي از بدبختي ها گرفتار خواهد کرد که تنها ظهور يک منجي و مصلح جهاني قادر به بازکردن گره کور آن خواهد بود؛ گره کوري که خود بشر بر زندگي اش مي زند و چنان جو بي عدالتي را بر دنيا حاکم مي گرداند که عرصه را بر تمامي بشريت تنگ و غير قابل تحمل مي نمايد.
ولي عصر(عج) به خواست تمامي مردم جهان مي آيد و حکومتي جهاني را بر پايه هاي مستحکمي از عدالت، انسانيت و عشق به خدا بنا مي نهد آن روز عدالت معنا مي شود، و بي قراري به قرار، و خشونت به مدارا و صلح و صفا مبدل خواهد شد و بشر بعد از گذار دوران جنگ وارد عصر همکاري الفت و برادري مي شود. از ديگر سو وجود نظريه ي جهاني شدن در ميان جامعه شناسان خود گواه اين امراست که آخرين منجي آسماني که ذخيره ي خداوند براي هدايت انسان هاست (بقيه الله) موقعي خواهد آمد که تمامي دنيا با همه ي تفاوت ها، دسته بندي ها، خرده فرهنگ ها و مرزهاي جغرافيايي تبديل به يک واحد بزرگ شوند و به عبارتي گسترش دامنه ي ارتباطات مردم جهان با يکديگر و گردش آزاد اطلاعات به مرور آگاهي و شناخت آنان نسبت به يکديگر افزايش يافته و مرزهاي خشن جغرافيايي که بوي غربت آن نفس ملت ها را حبس مي کرد معناي خود را از دست مي دهد و آن گاه جهاني شدن به صورت کامل اتفاق مي افتد و مردم ديگر خود را متعلق به يک خاک يا کشور خاص نمي دانند بلکه همگي به يک پيکر واحد و منسجم تبديل مي شوند.
نقل است که حضرت مهدي (عج) هنگام ظهور دو چهره دارد، چون دو مخاطب دارد و براي هر مخاطبي چهره اي، وکلامي و موضعي توام با نگاهي عادلانه و منطقي.

چهره ي اول:
 

چهره اي است که مهدي (عج) با توده ي مردم و با انسان هاي مظلوم و محروم دارد. او آن چنان با ايشان متواضع و مهربان است که گويي با دست خود عسل در دهان مظلومان جهان مي نهد و او در ملاقات با اين دسته، آسايش و آرامش و عطوفت را به آنان هديه مي کند.

چهره ي دوم:
 

همان مافياي قدرت و ستم هستند که جز با زبان سلاح و تيغ شمشير سخن نخواهد گفت و حتي از آن ها توبه هم نخواهد پذيرفت. زيرا ديگر دوران موعظه و توبه ي آنان پايان يافته و به اندازه کافي در طول تاريخ از آن ها خواسته شده است که توبه کنند ليکن اين فرصت را از دست داده اند، حال ديگر وقت عمل به وعده هاي انبياء الهي است.
شعار جامعه ي مهدويت"محبت" است و در جامعه اي که مهدي (عج) مي سازد مردم به يکديگر خدمت مي کنند بي آن که نيرنگي در کار باشد هر جا به محض آن که جرمي صورت گيرد، حد خدا جاري شود و هيچ تبعيضي پذيرفته نخواهد.

پي نوشت ها :
 

1. سرپرست و عضو هيات علمي دانشگاه پيام نور سرپل زهاب
2. Globalization
3. رعد/11
4. Fotorism
5. biblical theology
 

منبع: فصلنامه فکر و نظر شماره 14و15



 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.