تأملاني نظري و تاريخي در علل و انگيزه هاي پيدايش جريان آقاي منتظري (51)

آزمندان تبهکار غرب در درازاي چند سده جنگ صليبي ، دريافتند که تنها با نيروي نظامي نمي توان بر ملت هاي باورمند مسلمان چيره شد و به آز و نياز استعماري رسيد ، زيرا پيروان راستين اسلام به سلاحي مجهزند که در برابر آن ، اسلحه جنگي و نظامي کارايي ندارد ، از اين رو ، بر آن شدند همراه با يورش نظامي به شبيخون فرهنگي نيز دست بزنند و در راه سست کردن ايمان مردم مسلمان بکوشند . از اين رو ، نخست سازمان
يکشنبه، 9 بهمن 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تأملاني نظري و تاريخي در علل و انگيزه هاي پيدايش جريان آقاي منتظري (51)

تأملاني نظري و تاريخي در علل و انگيزه هاي پيدايش جريان آقاي منتظري (51)
تأملاني نظري و تاريخي در علل و انگيزه هاي پيدايش جريان آقاي منتظري (51)


 

نويسنده : دکتر سيد حميد روحاني (1)




 

همزباني با نفاق پيشگان و کفر انديشان
 

چکيده
 

آزمندان تبهکار غرب در درازاي چند سده جنگ صليبي ، دريافتند که تنها با نيروي نظامي نمي توان بر ملت هاي باورمند مسلمان چيره شد و به آز و نياز استعماري رسيد ، زيرا پيروان راستين اسلام به سلاحي مجهزند که در برابر آن ، اسلحه جنگي و نظامي کارايي ندارد ، از اين رو ، بر آن شدند همراه با يورش نظامي به شبيخون فرهنگي نيز دست بزنند و در راه سست کردن ايمان مردم مسلمان بکوشند . از اين رو ، نخست سازمان فراماسونري را به صحنه آوردند و اين شعار دروغ و فريبنده را سر دادند که « بايد از مغز سر تا انگشتان پا فرنگي شد تا به پيشرفت و سربلندي رسيد » ! و همه نيرو توان خود را به کار گرفتند که غرب را بهشت موعود بنمايانند و دين مذهب ، به ويژه اسلام را مايه تباهي و عقب ماندگي وانمود کنند . فراماسون ها با چهره ها و شيوه هاي گوناگون به توطئه اسلام زدايي پرداختند . تزهاي شيطاني « جدايي دين از سياست » و « اسلام منهاي روحانيت » را رواج دادند . با چهره روشنفکري و ماسک « ميهن پرستي » و « ملي گرايي » به وطن فروشي و بيگانه پرستي پرداختند و عالمان ديني و پيشوايان اسلامي را مورد تاخت و تاز قرار دادند و کوشيدند که روحانيان متعهد و آگاه را در ميان توده هاي مسلمان بدنام و بي اعتبار سازند و پايگاه مردمي آنان را ويران کنند و در اين راستا گاهي از روحاني نماهاي خود فروخته ويا روحانيان ساده انديش و بي اراده نيز بهره گرفتند ، چون به خوبي دريافته بودند که « بايد سنگ را با سنگ شکست » و « الماس را با ريزه الماس ساييد » . نکته در خور توجه اينکه روحانيون هر چه ساده انديش تر باشند از ديد سازمان هاي جاسوسي و فراماسونري مورد احترام بيشتري هستند و در برابر ، يک عالم آگاه ، هوشيار و نفوذ ناپذير از نظر روشنفکر مآب ها و سازمان فراماسونري به شدت زير سؤال است و مورد کينه و نفرت آنان قرار دارد . قبيله مرموز شبه روشنفکري آن گاه که به يک آخوند ساده لوح و بي اراده دست مي يابند براي اينکه با دست و زبان او ، عالمان متعهد و ديده بانان هميشه بيدار جهان اسلام را بکوبند ، بي درنگ در زير عباي او پنهان مي شوند و آنها که اصولا به تقليد ، بلکه به اساس اسلام بي اعتقادند ، خود را مقلد آن آخوند ساده انديش و فريب خورده مي نمايانند تا توطئه هاي اسلام زدايي و روحاني ستيزي را به انجام برسانند ، هر چه از اين گونه ترفند ها هيچ گاه طرفي برنمي بندند و « عرض خود مي برند و زحمت ما مي دارند » .
واژگان کليدي : سازمان هاي جاسوسي ـ فراماسونري ، روحاني ستيزي ، قبيله شبه روشنفکري .
عالمان متعهد شيعه در درازاي تاريخ در سنگر نخست جهاد علمي ـ فرهنگي و سياسي ايستادند و با قلم و زبان و رفتار و گفتار خويش در راه آگاهانيدن توده ها و رويارويي با فزون خواهي ها ، تجاوزگري ها و ستمکاري ها ، به جان کوشيدند ، رنج ها کشيدند ، نيش ها و ناسزاها شنيدند و شرنگ مرگ نوشيدند ، ليکن هيچ گاه از دفاع از آرمان هاي اسلامي و منافع ملي دست نکشيدند و در برابر زور و زر سر تسليم فرود نياوردند . عالمان آگاه و اسلام شناسان دانا همانند شيخ کليني ، شيخ مفيد ، شيخ صدوق ، سيد مرتضي ، خواجه نصير طوسي و نيز بزرگان مانند مقدس اردبيلي ، محقق کرکي ، ميرفندرسکي ، علامه مجلسي ، شيخ بهايي ، شيخ حر عاملي ، ملاصدرا ، ملا فيض کاشاني ، محقق داماد و ... از قرن چهارم تا يازدهم هجري قمري در سنگر علم و فضيلت و نيز در عرصه سياست ، تلاش هايي پيگير و خستگي ناپذير را دنبال کردند و به انجام رسانديدند و کتاب هايي را در زمينه مسائل کلامي ، فلسفي و فقهي به رشته نگارش کشيدند ، شاگردان وارسته و برجسته اي پرورش دادند ، با جريان هاي انحرافي مانند صوفيگيري ، اخباريگري ، شيخيگري و ... رويارويي کردند و اسلام راستين را پاس داشتند . در آن روز و روزگاري که در غربت و مهجوريت و در فشار و بي کسي و بي ياوري به سر مي بردند ، همانند پيشوايان ديني خود ( امام باقر و امام صادق عليهما السلام ) به گسترش علم و دانش اسلامي دست زدند و مردم را به مباني مذهبي آشنا ساختند و با تاريکي و تيرگي و جهالت و ناداني ستيز کردند و با تاکتيک ها و شگردهايي به کنترل زور مداران و قلدرمآبان کوشيدند و تا آنجا که توان داشتند از خونريزي ها ، قانون شکني ها و بيدادگري ها شاهان بي باک و حاکمان سفاک پيشگيري کردند که نمونه آن را در برخورد خواجه نصير با هلاکو خان مغول و نيز برخي از عالمان بزرگ با شاهان صفوي مي بينيم (2) و آن روز که مردم شيعه تا پايه اي آگاهي و رشد فکري يافتند و براي پشتيباني از آرمان هاي اسلامي و مقدسات ديني آمادگي داشتند ، موضع عالمان روحاني و پيشوايان اسلامي در برابر دولت هاي تجاوزگر برون مرزي و شاهان ستمگر و زورمداران خيره سر درون مرزي با قاطعيت ، صراحت و جهاد و جديت همراه بود که بيگانگان و بيگانه پرستان را به ستوه آورد ، هر قرار داد استعماري که با رشوه و پيشکش و دلالي به امضا رسيد با مخالفت سرسختانه علماي اسلامي روبه رو شد و از هم گسست و هر ترفند و توطئه اي که فزونخواهان مقتدر غرب و شرق براي سلطه بر ايران و غارت سرمايه سرشار ايران ، به کار بستند با هوشياري و ناسزگاري عالمان ديني خنثي گرديد.
استعمارگران که علماي اسلامي و پيشوايان مذهبي را همانند سدي آهنين و دژي تسخير ناپذير در برابر آز و نياز استعماري خود مي ديدند ، بر آن شدند با به کار گيري نقشه و نيرنگ هايي اين سد استوار را از سر راه تاخت و تاز غارتگرانه و سلطه جويانه خود بردارند و راه رخنه و نفوذ بر کشورهاي زرخيز اسلامي را هموار سازند . اعدام و ترور شخصيت هايي مانند شيخ فضل الله نوري و سيد عبدالله بهبهاني ، زهر چشانيدن به سيد حسن مدرس و ... « سر به نيست کردن » شماري ديگر از مبارزان روحاني در گوشه و کنار کشور و دور از چشم ملت از توطئه هايي بود که انگليسي ها و روس ها براي دست يابي بر منافع غني و سرشار ايران ، به کار گرفتند و سر فصل تاريخ روحانيت را با خون آن بزرگان رنگين ساختند . همراه با اين جنايات خونين ، تبليغات زهر آگين بر ضد علماي اسلامي را شدت بخشيدند . با شعر و طنز و فکاهيات و شايعات ، بهتان تراشي ها و دروغ پردازي ها ، در راه شکستن حرمت و اعتبار روحانيت کوشيدند . خلع لباس افراد و اشخاص روحاني ، ترويج فساد و بي بندو باري ، کشف حجاب ، تلاش در راه تغيير الفباي فارسي به لاتين ، دامن زدن به اختلافات نژادي و طبقاتي و انديشه هاي ناسيوناليستي ، از ديگر ترفندهايي بود که در راه « روحاني ستيزي » به کار گرفتند .ترويج فرهنگ غرب ، خرافه نماياندن و « السنه اموات » خواندن احکام اسلام و قوانين قرآن، انتشار كتاب ها،مقاله ها،روزنامه ها و شبنامه هايي بر ضد اسلام و مقدسات اسلامي و شخصيت هاي روحاني به منظور به زير سؤال بردن روحانيت و پايه هاي ديني و مباني اسلامي ، بخش هايي از برنامه هاي ضد روحانيت استعمارگران و دستياران آنان در درازاي سده گذشته تا به امروز مي باشد که با شيوه ها و شگردهاي مرموزانه اي دنبال مي شود . طرح هاي استعماري ـ ارتجاعي « جدايي دين از سياست » و « اسلام منهاي روحانيت » و حمله هاي تبليغاتي و زهر آگين شبانه روزي بر ضد علماي اسلامي و روحانيت نشان از اين واقعيت دارد که جهانخواران به درستي دريافته اند تنها نيرو و نهادي که مي تواند منافع استعماري آنان را با خطري جدي رو به رو سازد ، « روحانيت » است ، چنان که امام زير عنوان « نکته اصلي حمله به علماي اسلام » با صراحت اعلام کرده است :
... اينان ... چون مي دانند تنها کسي که مي تواند مشت آنان را در جامعه باز کند و دروغ پردازي هاي آنان در روي دايره بريزد ، ملاها هستند ... ( از اين رو ) تنها چيزي را که براي پيشرفت مقاصد مسموم خود مقدم بر هر چيز لازم مي دانند ، آنست که به هر وسيله اي شده است با ياوه سرايي و دروغ پردازي و تهمت و افترا به ملاها ، دست توده را از ( دامان ) آنها کوتاه کنند و آنها را پيش مردم خوار و کوچک کنند و از نفوذ روحاني آنها ... بکاهند تا ميدان تاخت و تاز براي آنها باز شود و با کمال آزادي و دلگرمي بتوانند با جان و ناموس و مال يک مشت بيچاره ستمديده بازي کنند ... در اين بيست سال که دوره اختناق ايران و دين به شمار مي رفت ، همه ديدند و ديديم که بالاترين هدف رضا خان ، علما بودند و آن قدر که او با آنها بد بود با ديگران نبود ، چون مي دانست اگر گلوي آنها را با سختي فشار ندهد و زبان آنها را ... نبندد ، تنها کساني که با مقاصد مسموم او طرفيت کنند و با رويه هايي که ( او )مي خواست بر خلاف منافع مملكت و صلاح دين اتخاذ کند ، مخالفت نمايند ، آنها هستند ... او با مرحوم مدرس روزگاري گذرانده و تماس خصوصي داشت و فهميد که با هيچ چيز نمي توان او را قانع کرد ، نه با تطميع و نه با تهديد و نه ... از او حال علماي ديگر سنجيد و تکليف خود را براي اجرا کردن نقشه ارباب هاي خود فهميد ... . (3)
استکبار جهاني و دستياران خود فروخته آن در ايران که با شايعه پراکني ، جار و جنجال آفريني ، عربده کشي ، ناسزاگويي ، بيراهه پويي ، بهتان تراشي ، افترابستن ، زدن و کشتن ، تبعيد و زندان ، ترور و اعدام و ... نتوانستند نداي آسماني مردان خدا و رهروان راستين راه انبيا را خاموش کنند و به مقاومت و ايستادگي هزاره عالمان نستوه اسلامي و رهبران باشکوه روحاني پايان دهند ، از چهره ها و گروه هايي مدد خواستند که زير نام مکتب ، مذهب ، تشيع سرخ ، علي و فاطمه ، حسين و زينب و ابي ذر صحنه گرداني مي کردند و يا با شعار « به نام خدا و به نام خلق قهرمان ايران » بازيگر صحنه بودند ، يک دسته ، با قلم و زبان زهر آگين و دسته ديگر ، با سرب سوزان و آتشين و با نظارت ساواک بر جامعه روحانيت تاختند و اين در شرايطي بود که ساواک ـ اين دست پرورده سيا و موساد ـ زندان ها را از مبارزان روحاني آکنده ساخته و سعيدي ها را در درون سلول تاريک به شهادت مي رسانيد . يک دسته ، با زبان بازي و پشت هم اندازي و با تز « اسلام منهاي روحانيت » يعني اسلام امريکايي و يک گروه با ترور و آدمکشي و ... بر آن بودند که بساط به اصطلاح « آخونديسم »را از ايران برچينند ! آن دسته ، با اهانت به شخصيت هاي روحاني مانند مقدس اردبيلي و علامه مجلسي به ترور سفيد علماي اسلامي دست مي زدند و اين دسته ، با ترور وحشيانه و ناجوانمردانه آيت الله شمس آبادي ، حجت الاسلام قنبري ، استاد فرزانه آيت الله مطهري و ديگر ديده بانان هميشه بيدار جهان اسلام همانند بهشتي ، باهنر ، هاشمي نژاد ، مفتح ، مدني ، صدوقي ، قاضي طباطبايي ، اشرفي اصفهاني ، محمد علي منتظري و ده ها روحاني وارسته و برجسته ديگر ، راه را براي بازگشت شيطان بزرگ به ايران هموار مي ساختند ، ليکن از اين توطئه و ترفند نيز طرفي برنبستند . با آنکه ميدان شهادت از شهيدان روحاني آکنده شده بود ، عالمان روحاني، ، و رهبران اسلامي در برابر يورش همه جانبه دگر انديشان و بيگانه پرستان با استواري هر چه بيشتر ايستادند و از مرز شرافت ، کرامت و عزت ملت ايران دفاع کردند و از تجاوز حراميان عقيده و انديشه به حريم اسلام جلوگيري به عمل آوردند . اينجا بود که ليبرال ـ دموکرات ها ي ورشکسته و خود فروخته و دست پرورده هاي چشم و گوش بسته و بي آبروي کارگزاران سازمان امريکايي ـ صهيونستي فراماسونري با دستپاچگي و ناشکيبايي به صحنه آمدند و بر آن شدند افزون بر حمله به علماي اسلامي به اساس مکتب و مذهب بتازند ، آئين مقدس اسلام را به زير سؤال ببرند ، و باورمندي هاي مردم را سست سازند و جوانان مسلمان را به بي بندو باري ، ناباوري و گمراهي ، آنارشيسم و هرج و مرج طلبي بکشانند . آنها بر اين باورند که اگر توانستند چند تن از جوانان ناآگاه ، بي سواد و فريب خورده را از نماز خواندن باز بدارند و به سستي و بي ايماني و تاريک انديشي بکشانند و نسبت به وحي ، معاد و ... دچار ترديد سازند ، آرزوي ديرينه انگليس و امريکا و صهيونيسم بين المللي بر آورده مي شود ! و به اصطلاح آنان بساط « آخونديسم » برچيده مي گردد ! و سکولاريسم در کشور استقرار مي يابد !

واپسين ترفند
 

سازمان صليبي ـ صهيونستي فراماسونري و مهره هاي هرزشده آنان در ايران که با رواج دادن بافته هاي کفر آميز فراماسون ها نتوانستند بي ديني و بي خدايي را در ميان مردم گسترش دهند و راه را براي حاکميت سکولاريسم هموار سازند ، به نيرنگ نويني دست زدند و کوشيدند از يک شيخ ساده لوح که آتش کينه و انتقام از مقامات نظام جمهوري اسلامي و بزرگان روحاني از درون او و شبکه حاکم در بيت او شعله مي کشد و نسبت به روحانيت متعدد و مراجع اسلامي ـ به ويژه حضرت امام ( س ) ـ دلي پرکين و دروني چرکين دارد ، بهره ناروا بگيرند و از زبان آنان براي شاگردان مرموز مکتب صليبي ـ صهيونستي و ديگر فراماسون ها آبرو و حيثيت دريوزگي کنند و انديشه هاي کفر آميز ، ليبرال منشانه و فرنگي مآبانه آنان را با ستايش از شاگرد مکتب صليبي ـ صهيونستي آنان ، قداست و حرمت ببخشند و با فتواي مذهبي ! جنگ با مذهب را تداوم ببخشند ! و به رغم پنهان کاري ها ، ظاهر سازي ها و نيرنگ بازي ، مي بينيم که « دم خروس » اين گونه از جيب آنان سر در آورد و جريان هاي مرموز و مخوف پشت پرده را آشکار ساخت :
... هم دکتر شريعتي آدم متدين و متعهد و باشعوري بود ! و هم دکتر سروش آدم متدين !! و فاضلي است ! و اهل مطالعه است ! ... آقاي دکتر سروش اهل وجوهات ! و متعبد به موازين اسلامي است !! به نظر من ، بايد به اين گونه شخصيت ها احترام گذاشت و از نظر ايشان استفاده کرد ، در عين حال ، اگر اشکال و اشتباهي بهم به نظر مي رسد ، بايد با آنها مطرح کرد .. اين که يک عده جوان احساساتي خام را تحريک کنيم که عليه بزرگان و دانشمندان شعار بدهند ، يا برخورد فيزيکي انجام دهند ، علاوه بر اينکه خلاف شرع دين است ، اين همان فتنه و هرج و مرج است که همه عقلاي جهان از آن بيزارند . (4)
اگر اين نگارنده بر اين باور است که خاطرات منسوب به آقاي منتظري ساختگي و غير واقعي مي باشد ، براي اين است که مي بيند بسياري از آورده هاي آن با موازين اسلامي و مباني قرآني ناسازگار است و نمي توان باور کرد که آقاي منتظري تا آن پايه ـ خداي نخواسته ـ بي پروا و بي مبالات شده باشد که يک عنصر کفرپيشه اي را که عليه اسلام ،پيامبر اکرم ( ص ) ، امامان معصوم ( عليهما السلام ) ، اساس وحي و ... با صراحت و گستاخي موضع گيري کرده و مروج و مبلغ انديشه هاي ضد اسلامي پوپر و ديگر عناصر وابسته به سازمان مرموز صليبي ــ صهيونيستي فراماسونري مي باشد ، مورد ستايش قرار دهد و او را «متدين » ، « متعبد » و ... بنامد . آقاي منتظري اکنون با آن کهولت سن و بيماري هاي مختلف و تشنج اعصابي که از زمان هاي دور دچار آن شده است ، نمي تواند مسائل و جريان ها را به درستي مورد بررسي قرار دهد و واقعيت ها را دريابد ، افزون بر اين ، نامبرده به طور کلي از مردم منزوي شده و شبکه مخوفي که در بيت او حکومت مي کند مسائل را آن گونه که مي خواهد به او مي باوراند و به نام او و از زبان او بازگو مي کند و دور از نظر نيست که از عناصر مخالف اسلام که طبق اسناد به دست آمده براي پيشبرد توطئه اسلام زدايي از « روابط خارجي » امريکا کمک و يا در واقع رشوه دريافت کرده است ، در نزد آقاي منتظري يک آدم متدين و متعبد بسازند و او نيز از روي سادگي ، زودباوري ، پيري و فراموشکاري و دوري از ملت و روحانيت ، آلت دست دشمنان اسلام ، ايران و نظام جمهوري اسلامي قرار بگيرد و در راه اغراض و اميال شيطاني صهيونيست ها و فراماسون ها موضع گيري کند ، فتوا صادر نمايد ! و « آب به آسياب دشمن » بريزد و اين واقعيتي است که از دوران قائم مقامي آغاز شده و آسيب هاي سنگيني بر اسلام ، انقلاب اسلامي و کيان روحانيت وارد کرده است .
از زبان آقاي منتظري در بالا آمده بود : « اگر اشکال و اشتباهي هم به نظر مي رسد بايد با آنها مطرح کرد » !! غافل از اينکه اشکال و اشتباه دست پرورده هاي سکولاريسم غربي جنبه خطا و کج فهمي ندارد تا با « آنها مطرح » شود و به تفاهم کشيده شود . بلکه جنبه مأموريت دارد ، استکبار جهاني و صهيونيسم بين المللي دست و زبان و قلم اين گونه عناصر را اجير کرده تا به وسيله آن ، نسل جوان را به کلي از اسلام و اصولا باورمندي هاي ديني و خداپرستي دور کند و به بي ايماني و گمراهي بکشاند تا انقلاب اسلامي و نظام جمهوري را بي رهرو سازد از درون متلاشي کند ازاين رو ، مي بينيم که اين عناصر مرموز هيچ گاه حاضر نيستند با صاحبنظران مسائل ديني و اسلام شناسان راستين به گفتگو و مناظره بنشينند و به حق و حقيقت دست يابند ، آنها از رو به رو شدن و گفتگو با مردان علم و انديشه به شدت گريزانند ، چون به درستي دريافته اند که گفته ها و نوشته هايشان پايه و مايه علمي ندارد و اگر با انديشمندي آگاه و آشنا به مسائل کلامي ، فلسفي ، فقهي و ... به بحث و گفتگو بنشينند ، بي مايگي و ناداني آنان بر ملا مي شود و رسوايي خاص و عام مي گردند و همگان در مي يابند که اين ورشکسته هاي سياسي با تکرار بافته هاي ابطال شده پوپرسيم و سرهم بندي کردن چند شعر و بازي با کلمات مي توانند در ميان مشتي افراد بي اطلاع و ناآگاه خود نمايي کنند . مي گويند « در بياباني که شير نباشد ، گرگ مي گويد من عبدالکريمم » !! آري ، اين چهره ها و مهره ها در جنگي که شيران بيشه علم و دانش و انديشه حضور نداشته باشند ، مي توانند خود را به دروغ « عبدالکريم » بنامند ! اينها وامدار پروژه هاي صليبي ـ صهيونستي در راستاي طرح و القاي شبهات بر ضد احکام و قوانين اسلام مي باشند و غرض اصلي و نهايي آنان به شکست کشاندن انقلاب و نظام جمهوري اسلامي از راه به زير سؤال بردن اسلام و بي اعتبار کردن آن در ميان ملت ايران به ويژه نسل جوان است ، که صد البته « آب در هاون مي کوبند » و جز بدنامي ، بي آبرويي و روسياهي سودي به دست نمي آورند . اسلام و نظام جمهوري اسلامي ريشه دارتر از آن است که با اين گونه توطئه هاي کهنه و حربه هاي زنگ زده در سراشيبي افول و فروپاشي قرار بگيرد و توطئه اسلام زدايي به بار بنشيند . اساتيد ورزيده و دوره ديده اين نوچه هاي تازه به دوران رسيده مانند سرهنگ آخوندف ، ميرزا آقا خان کرماني ، شريعت سنگلجي ، تقي زاده ، حکمي زاده و ديگر شاگردان و سربازان سکولاريسم غربي و دستگاه فراماسونري و سرمايه داري و ليبراليسم و کمونيسم طي قرون و اعصار ، اين به اصطلاح شبهات و اشکالات را بر اسلام ، قرآن و احکام اسلامي وارد کردند و با « آب و تاب » فراوان گفتند و نوشتند و روي آن مانور دادند ، ليکن راه به جايي نبردند و برآيندي از آن به دست نياوردند ، عالمان وارسته و کارشناسان برجسته با دلايلي علمي و منطقي را آن پاسخ گفتند و حقايق را آشکار ساختند . اکنون ، اين عناصر مرموز و مأمور بار ديگر همان شبهات فرسوده و اشکالات بي پايه و کهنه را از لابه لاي ورق پاره هاي سياه و رنگ باخته سازمان فراماسونري ، ليبراليستي و مارکسيستي بيرون کشيده و با رنگ و لعاب ديگري آن را آراسته و به عنوان سخنان نو تازه در ميان افراد عوام و ناآگاه مطرح مي کنند و به اصطلاح به آن قبض و بسط مي دهند تا شايد بتوانند با اين شگرد و شيوه ، اسلام را از رسميت بيندازند و جمهوري اسلامي را از پاي در آورند . غافل از اينکه با اين فوت هاي سست ، نور خدا خاموش نمي گردد و جهان دين و دانش در ظلمت و تاريکي فرو نمي رود و نگهبانان شب و سياهي و شب زدگان تاريک انديش تنها « عرض خود مي برند و زحمت ما مي دارند » .

پي نوشت ها :
 

1 . مورخ انقلاب اسلامي .
2 . درباره موضع علماي اسلام در برابر شاهان صفوي به كتاب « نهضت امام خميني ( س) » ، ج 3 ، از اين نگارنده نگاه كنيد.
3. امام خميني ، كشف اسرار ، ص 8 و 9 .
4 . خاطرات منسوب به آقاي منتظري ،ص 554 و 555 .
منبع: نشريه 15 خرداد شماره 17



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.