تأملاني نظري و تاريخي در علل و انگيزه هاي پيدايش جريان آقاي منتظري (54)

آقاي منتظري در جانبداري از مخالفان نظام تا آن پايه آز و نياز دارد که حتي از جاسوس سازمان سيا و مأمور هفت چهره امريکا ، به نام قرباني فر به شکلي زير کارانه و جانبدارانه چنين ستايش مي کند : ... آقاي قرباني فر با مرحوم اميد نجف آبادي از پيش از انقلاب مربوط بود ، مرحوم اميد مي گفت من قبل از انقلاب مي خواستم تحرير الوسيله و حکومت اسلامي امام را چاپ کنم ، پول نداشتم ، دويست هزار تومان به پول آن وقت ، همين آقاي قرباني فر به من داد که براي اين کار خرج کردم ، آقاي اميد در همين رابطه اعدام شد ... . (2)
يکشنبه، 9 بهمن 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تأملاني نظري و تاريخي در علل و انگيزه هاي پيدايش جريان آقاي منتظري (54)

تأملاني نظري و تاريخي در علل و انگيزه هاي پيدايش جريان آقاي منتظري (54)
تأملاني نظري و تاريخي در علل و انگيزه هاي پيدايش جريان آقاي منتظري (54)


 

نويسنده : دکتر سيد حميد روحاني (1)




 

همزباني با نفاق پيشگان و کفر انديشان
 

پشتيباني از قرباني فز و اميد نجف آبادي
 

آقاي منتظري در جانبداري از مخالفان نظام تا آن پايه آز و نياز دارد که حتي از جاسوس سازمان سيا و مأمور هفت چهره امريکا ، به نام قرباني فر به شکلي زير کارانه و جانبدارانه چنين ستايش مي کند :
... آقاي قرباني فر با مرحوم اميد نجف آبادي از پيش از انقلاب مربوط بود ، مرحوم اميد مي گفت من قبل از انقلاب مي خواستم تحرير الوسيله و حکومت اسلامي امام را چاپ کنم ، پول نداشتم ، دويست هزار تومان به پول آن وقت ، همين آقاي قرباني فر به من داد که براي اين کار خرج کردم ، آقاي اميد در همين رابطه اعدام شد ... . (2)
اولا در آن روز و در آن اوضاع خفقان بار بسياري از ناشران و کتابفروشان آرزو داشتند که بتوانند کتاب هاي امام ـ به ويژه حکومت اسلامي ـ را به چاپ برسانند و اگر فشار ساواک نبود ، براي چاپ آن کتاب ها سر و دست مي شکستند و آمادگي براي چاپ و نشر آن داشتند و نيازي نبود آقاي اميد براي چاپ کتاب « تحرير الوسيله » و « حکومت اسلامي » امام دنبال پول باشد . اگر او دور از چشم سانسورچي هاي ساواک، امکان چاپ داشت ، مي توانست موضوع را با هر ناشر معتبري در ميان بگذارد و کار را به انجام برساند ، بنابراين ، جاي سؤال است که آقاي قرباني فر اين مبلغ سنگين را که در آن روز با آن مي توانستند چند قطعه زمين و يا چند باب مغازه خريدراي کنند ، روي چه نقشه و انديشه اي در اختيار آقاي اميد گذشته ! و چه « کاسه اي زير نيم کاسه » بوده است ؟!! ثانيا آيا از ديد آقاي منتظري آقاي قرباني فر اگر روزگار ي ،روي هر انگيزه اي ، به چاپ و نشر کتاب هاي امام همراهي کرد ، بايسته است او را حتي در شرايطي که کشف شده مأمور سيا بوده است روي سر گذاشت ؟ و همانند آقاي منتظري از او ستايش کرد ؟! او را در مأموريت هاي جاسوسي که دارد ، ياري داد ؟!! او را راوي معتبر پنداشت ؟! و دروغ پردازي ها و فتنه گري هاي او را « وحي منزل » دانست ؟!! ثالثا در فراز پاياني مربوط به قرباني فر از زبان آقاي منتظري آمده است : « ... آقاي اميد در همين رابطه اعدام شد ... » !! نظر آقاي منتظري يا کساني که اين خاطرات را به نام او تنظيم کرده اند ، از اين جمله چند پهلو و مبهم به درستي مشخص نيست که چه مي خواهند بگويند و چه برداشتي مي خواهند داشته باشند ؟ آيا مي خواهند وانمود کنند که اگر ارتباط مادي و پولي ميان آقاي اميد و آقاي قرباني فر بوده است جنبه خدمتگزاري به انديشه هاي امام داشته ، نه بده بستان هاي جاسوس مآبانه ؟! و کاسب کارانه ؟!و دستگاه قضايي نظام جمهوري بدون توجه به نيت خير ! طرفين ، به اعدام نامبرده دست زد ؟ ! يا دنبال آن است که قرباني فر را چهره اي آراسته ، وارسته و بي گناه بنماياند و چنين وانمود کند که آقاي اميد به جرم ارتباط با يک انسان بي گناه و معصوم اعدام شد ؟! آيا بر آن است اين نکته را گوشزد کند که چون آقاي قرباني فر روزگاري به چاپ کتاب هاي امام کمک مالي کرده است ، وابستگي او به سازمان سيا نبايستي بزه به شمار آيد !! و اگر آقاي اميد با يک جاسوس در ارتباط بوده است ، نبايد مورد تعقيب و کيفر قرار مي گرفت ؟! چون اين جاسوس چنين خدمت چشمگيري انجام داده است ؟ ! والعلم عندالله !!
آقاي منتظري طبق سياست شبکه حاکم در بيت که بايد از هر شخص ، مقام و گروهي که با نظام در افتادند يا نظام آنان را مفسد و فاسد تشخيص داد ، جانبداري کرد ، از آقاي اميد چنين دفاع مي کند :
... آقاي اميد را نيز به همين اتهام ها [ مسائل اخلاقي ] و با همين اقرار ها اعدام کردند ، در صورتي که آن ايام او در زندان بود و بر فرض اقرار ، اقرار در آن شرايط اعتبار ندارد و بسيار بعيد است آقاي اميد انکار نکرده باشد و ... ظاهرا آقاي اميد هم قرباني قضيه مک فارلين شد ... . (3)
نگارنده بر آن نيست که پرونده اميد را باز کند و به بررسي مسائل اخلاقي او بپردازد ، درباره نامبرده همين بس که امام او را به علت قضاوت هاي نادرست و غير شرعي که مرتکب شده بود ، از ورود به اصفهان منع کرد و صريحا اعلام داشت که « ايشان از طرف اينجانب قاضي نيستند » . متن پيام امام در اين باره چنين است : « آقاي اميد نجفي آبادي را گفته ام به اصفهان نيايند ، ايشان از طرف اينجانب قاضي نيستند ... » (4) نکته در خور توجه اين است که در اين شرايط که امام رسما اعلام مي دارند که آقاي اميد « از طرف اينجانب قاضي نيستند » ، آقاي منتظري در مصاحبه هاي خويش از ايشان به عنوان « قاضي عادل و متدين » ياد مي کنند و از او با همه نيرو پشتيباني مي کند و اين نشان مي دهد که آقاي منتظري در همان نخستين سال پيروزي انقلاب اسلامي راه خود را از امام جدا کرده و در توطئه امام زدايي وارد بوده است . آنچه عناد و غرض تنظيم کنندگان خاطرات آقاي منتظري را به نمايش مي گذارد ، تحريف آشکاري است که از زبان او و به نام خاطرات او آورده اند که « آقاي اميد را ... با همين اقرارها اعدام کردند ، در صورتي که آن ايام او در زندان بود و بر فرض اقرار ، اقرار در آن شرايط اعتبار ندارد ... » !! نخست بايد دانست که نامبرده پيش از آنکه بازداشت شود ، جرم او برملا شده بود و او نيز طبق آن جرم دستگير و بازداشت گرديد ، نه اينکه در زندان ، اتهامي بر او وارد شده و روي آن اتهام ، او اقرار کرده باشد ، دوم اينکه ، شرکاي جرم در دادگاه او حضور داشتند و شهادت دادند . سوم ، دلايل و شواهد ديگري در کار بود که جرم را ثابت مي کرد . چهارم ، يک انساني که خدا و روز جزا را باور داشته باشد با جمله « بسيار بعيد است آقاي اميد انکار نکرده باشد » يک نظام اسلامي و دستگاه قضايي را به زير سؤال نمي برد و بزهکاري را تبرئه نمي کند . پنجم ، ادعاي اينکه « اقرار در زندان » به طور مطلق اعتبار ندارد ، نه تنها سخني مغروضانه و بر خلاف موازين اسلامي و آيين مجازات است ، بلکه طبق اين نظر ، محاکمه سران طاغوت و منافقين و آدمکشان گروهکي در دوران پس از انقلاب اسلامي ، غير قانوني است و خوب است شبکه مرموز حاکم در بيت و عوامل نفوذي ، خانواده اين جنايتکاران و نيز هوادارانشان را در اطراف آقاي منتظري گرد آورنده تا او به خونخواهي از آنان برخيزد و از اسلام و نظام اسلامي انتقام بگيرد . ششم ، در خاطرات منسوب به آقاي منتظري درباره اعدام آقاي اميد در يک مورد آمده است که آقاي اميد در ارتباط با آقاي قرباني فر اعدام شد ( در صفحه پيش گذشت ) در مورد ديگر که در بالا آمده از زبان او ادعا شده است که « ظاهرا آقاي اميد هم قرباني قضيه مک فارلين شد » ! و سرانجام روشن نکرده است که نامبرده براي کدام يک از اين دو نفر قرباني شد : قرباني قرباني فر ؟! يا قرباني مک فارلين ؟! يا هر دو ؟!
آقاي منتظري که نظام جمهوري اسلامي را به خاطر اعدام عناصر فاسدي چون اميد نجف آبادي مورد تهاجم قرار مي دهد ، در مورد احکامي که همين فرد يعني اميد نجف آبادي در دوران قضاوتش در اصفهان صادر کرده است ، به دست و پا مي افتد و دچار تناقض گويي هاي ساده لوحانه مي شود . خبرنگار روزنامه انقلاب اسلامي در مصابحه با آقاي منتظري در تاريخ 5 دي 1358 مي پرسد :
از مسئله حجت الاسلام اميد و ماجراي اعدام ميراشرافي ، همچنين حجت الاسلام حسن کروبي ، مسئول دفتر خانه سازي مستضعفين اين روزها بسيار سخن مي گويند و گفته مي شود اينها کمونيست اند . اين امور موجب اختلالاتي در امور کشور شده است ، نظر شما راجع به اين اشخاص و عملکردشان چيست ؟
آيت الله منتظري گفت : اينها اولا تعيين موضوع است و وظيفه ما نيست . ثانيا من اين دو شخص را مي شناسم ، قطعا کمونيست نيستند و آقاي اميد آدم متدين و فاضلي است . پرونده ميراشرافي يا ديگران ، لابد مطالعه شده ، من که دور هستم ، نمي توانم قضاوت بکنم براي اينکه « الشاهد يري ما لايري لغائب » . همين آدمي چيزي را مي بيند که غائب نمي بيند . بنده مير شرافي را نديده ام . نمي توانم قضاوت بکنم که حکم آقاي اميد درست بوده يا نه ، پرونده دستش ، و اسلامي حکم کرده است و همچنين متدين ، لابد بر طبق موازين تشخيص داده است که کارش درست بوده . در عين حال ، من نمي توانم قضاوت بکنم ، براي اينکه اينها چيزهايي است که انسان بايد وارد معرکه بشود و بداند که چيست .
سؤال شد حملات لفظي را که از کانون هاي قدرت و ثروت به اين آقايان مي شود ، شما چگونه تعبير مي کنيد ، وي گفت : بالاخره در قضاوت وقتي عليه کسي حکم داده شد سر و صدا مي کنند ، کسي که ناراضي است بالاخره ، برادر ، تبليغات مي کند . اين طبيعي است در رژيم سابق مردم آزاد نبودند ، حال که آزادند ، در روزنامه ها مي نويسند ، ميتينگ راه مي اندازند ، کسي که عليه اش حکم مي شود ، اين و آن را مي بيند ، تلفن مي کند ، اين مسائل طبيعي است . (5)
آقاي منتظري و منافقين حاکم بر بيت او بايد به ملت ايران پاسخ دهند چگونه حکم داوري اميد نجف آبادي که يکي از سرسپردگان باند حاکم بر جريان وابسته به آقاي منتظري است ، اسلامي و درست شمرده مي شود ، وقتي خود او محکوم شد ، محکوميت او طبق موازين نبود ؟ آقاي منتظري که مدعي است به خاطر دور بودن از پرونده ميراشرفي نمي تواند درباره صحت و سقم حكم اعدام او به دست اميد نجف آبادي قضاوت كند،چگونه با وجود نديدن پرونده اميد نجف آبادي و دور بودن از پرونده او، حکم اعدام وي را محکوم مي کند ؟! آقاي منتظري که درباره اعدام آدمکشان منافق و جنايت پيشه آن همه يقه داراني کرد ، به نامه پراکني دست زد و خوراک تبليغاتي براي راديو هاي صهيونيستي فراهم کرد ، آيا پرونده هاي آنان را از نزديک ديده و بررسي کرده بود ؟! آيا نبايد همان ديد و نظري را که آقاي منتظري در مورد سر و صداي وابستگان به ميراشرفي در محاکم و مجامع اظهار کرد ، در مورد خود او و منافقان حاکم بر بيت او تکرار کرد و گفت که « بالاخره در قضاوت وقتي عليه کسي حکم داده شد سر و صدا مي کنند . بالاخره تبليغات مي کند . اين طبيعي است که حال که مردم آزادند در روزنامه ها مي نويسند خاطرات دروغين چاپ مي کنند ، مظلوم نمايي کرده و ميتينگ و نشست و مصاحبه راه مي اندازند » و هزاران ترفند ديگري که از نظر آقاي منتظري طبيعي است ، حال چرا مردم ، بايد آنچه در خاطرات منسوب به آقاي منتظري در مورد اعدام اميد آمده را جدي بگيرند و آن را ناشي از سر و صداهاي طبيعي مخالفان ندانند ؟!
جريان حاکم بر بيت آقاي منتظري که اين خاطرات را به نام وي به خورد تاريخ داده اند تا آن پايه در اوهام منافقانه خود گرفتار شدند و آن قدر براي ريختن زهر کينه خود عليه انقلاب اسلامي و امام خميني شتاب داشتند که حتي فکر نکردند براي حل تناقضات خاطرات ساختگي ، سري به مصاحبه ها ، پيام ها و نوشته هاي گذشته آقاي منتظري زده و مطالب را به گونه اي کنار هم قرار دهند تا ميان آنچه ديروز گفته بود و آنچه که امروز به او منسوب ساخته اند ، تناقضي به وجود نيايد . البته هميشه دروغ پردازان تاريخ ، عقل مردم و هوشياري جوامع را ناديده مي گيرند و بناهاي تاريخ دروغين خود را بر پايه هاي سست و بي بنياد مي گذارند .
آقاي منتظري در مصاحبه با روزنامه اطلاعات در تاريخ 10 دي 1358 در حمايت از حکمي که اميد نجف آبادي درباره ميراشرافي صادر کرده و بازتاب آن ، موضع بي طرفانه مي گيرد و اظهار نظر خود را در مورد آن پرونده نابجا مي داند . در اين مصاحبه از او پرسيده مي شود :
سوال 25 : حجت الاسلام اميد نجف آبادي ، حاکم شرع اصفهان اخيرا در مصاحبه اي با يک روزنامه اعلام کردند که در مورد محاکمه ميراشرافي در اصفهان از سوي يک مقام عاليرتبه در سطح مملکت تحت فشار قرار گرفته بودند...
با توجه به اينکه حضرتعالي در جريان مسائل اصفهان هستيد تا چه حد از اين موضوع اطلاع داريد ؟
پاسخ آقاي منتظري :
من اين اندازه مي دانم که آقاي اميد طلبه فاضلي است و آدم متديني هم هست و از طرف ما هم قاضي بوده و خودش هم گفت که مدارک تمام قضاوت هايي که من کرده ام ، موجود است و هر کس مي خواهد بيايد رسيدگي کند . در پرونده آقاي ميراشرافي نيز هم قتل بوده و هم کارهاي ديگري که مستحق اعدام بوده است . بنابراين ، من نمي توانم نسبت به پرونده آقاي ميراشرفي اظهار نظر بکنم ، براي اينکه کسي در جريان کار است و پرونده دستش است بهتر از من مي داند که کنار هستم ...
سوال 27 ـ حضرت آيت الله ! چه کار مي شود کرد که از اين گونه اعمال نظرها جلوگيري کرد .
جواب : بالاخره اختلاف نظر هست . فرض کنيد ، ممکن است که يک کسي پرونده اي دستش است و کسي که پرونده اش ناجور است ، لابد قوم و خويش هايي و رفيق هايي دارد که متشبث به اين طرف و آن طرف مي شوند و لابد يک سفارش هايي هم مي کنند . اين يک چيز طبيعي است که هيچ وقت دو نفر از پيش قاضي ، خوشحال برنمي گردند . (6)
داستان حق طلبي و عدالتخواهي آقاي منتظري و جريان حاکم بر بيت او چيزي فراتر از آنچه که خود آقاي منتظري در مورد قضاوت اميد نجف آبادي گفت ، نمي باشد . اميد نجف آبادي بايد طلبه فاضل و متديني معرفي شود ، چون از طرف آقاي منتظري منسوب شده بود . همان طوري که مهدي هاشمي قاتل که چندين فقره قتل و مشارکت در قتل ، در پرونده وي بود نيز بايد حمايت مي شد ، چون برادر او داماد آقاي منتظري بود و خود او در خانه آقاي منتظري بزرگ شده بود .
عدالت در نزد ايشان چيزي جز فراتر از رابطه قومي و عشيره اي و فاميلي و وابستگي حزبي و گروهي و جرياني معنا نمي دهد .
اگر خونخواهان فردي مثل ميراشرفي به اين طرف و آن طرف روند و احقاق حق کنند چون اين احقاق حق عليه حاکم شرعي است که منسوب به آقاي منتظري مي باشد ، امري طبيعي است و بالاخره « هيچ وقت دو نفر از پيش آقاي قاضي خوشحال برنمي گردند » .
آيا نبايد آقاي منتظري از وجدان خود سؤال کند که چرا حتي قضاوتي در همين حد نازل را در مورد پرونده اميد نجف آبادي و مهدي هاشمي قاتل و ديگر منحرفان و منافقان تروريست و قاتل و قاضيان اين پرونده ها نکرد ؟ و چرا چنين پيگيريهايي را طبيعي جلوه نداد ؟!
اگر آقاي منتظري به دليل کهولت سن و فراموشي و ضعف حافظه نمي تواند از خود و وجدان خود چنين پرسش هايي داشته باشد ، آيا باند حاکم بر بيت او و خونخواهان پرونده اميد نجف آبادي و مهدي هاشمي که چندين فقره قتل و جنايت در پرونده سياهشان بود ، مي توانند چنين حقي را از ملت ايران و تاريخ ملت ايران بگيرند ؟
آيا شگفت آور نيست ، فقيهي که در پاسخ به پرسش کسي که از او درباره حکم اعدام حاکم شرع منصوب او سؤال مي کند ، مي گويد : « اينها اولا تعيين موضوع است و وظيفه ما نيست و ثانيا من اين دو شخص را مي شناسم » يعني کار آنها مورد تأييد است و خود را مبري از پاسخ مي بيند ، چگونه در فراز ديگري وارد تعيين موضوع مي شود و آن را جزء وظيفه خود مي داند و براي تروريست هاي منافق آن گونه يقه دراني مي کند ؟! و از طرف ديگر ، شناخت ديگران را شناخت نمي داد ! و فقط شناخت خود را صحيح مي داند ! آيا در طول تاريخ هيچ فقيه بر حقي را سراغ داريد که احکامش اين گونه دچار قبض و بسط شود و همه چيز حول محور عصبيت ، منافع شخصي ، خانوادگي ، قومي و قبيله اي تعريف گردد ؟! و دين و دين خواهي و عدالت و عدالت طلبي و انقلاب و انقلابي گري فداي خواسته هاي فردي و فاميلي و جريان شود ؟
آقاي منتظري و باند حاکم بر او و بيت او چگونه مي خواهند چنين تناقضات و دروغ پردازي ها را در تاريخ حل کنند ؟ کساني که قبلا افکار و انديشه ها و مبارزات وي را در چند جلد گردآوري کرده و در نوشتن و تنظيم خاطرات او نيز نقش دارند ، آيا تا به اين حد به شعور و حافظه تاريخي مردم ايران بدبين و بي اعتماد هستند که تصور مي کنند هر گونه دروغ پردازي ، شايعه پراکني و تحريف گري ها را به نام تاريخ مي توان به اين ملت بار کرد ؟!
آيا هيچ انديشيده اند که بالاخره مردم از خود سؤال مي کنند ميان آنچه به نام خاطرات از آقاي منتظري چاپ شده است ، با آنچه که در مجموعه هاي دهه اول انقلاب در قالب « گذري بر زندگي و انديشه هاي فقيه عاليقدر » به چاپ رسيده است ، کدام درست است ؟ آيا باند حاکم در بيت او با چنين رسوايي نمي خواستند به مردم ايران نشان دهند که آقاي منتظري با اين همه قبض و بسط هايي که دارد ، يک عنصر سست عقيده ، بي ريشه و مذبذبي مي باشد که با احساسات ، افکار و آرمان هاي مردم بازي کرده است ؟!
چگونه امکان دارد يک آدم سليم العقل اين گونه تناقض گويي داشته باشد ؟! راستي با توجه به قضاوت هاي فاحش اين دو منبع به جا مانده از آقاي منتظري ، آيا نبايد به صحت يکي از اين دو يا هر دو ترديد کرد ؟!

پي نوشت ها :
 

1 . مورخ انقلاب اسلامي .
2 . خاطرات منسوب به آقاي منتظري ، ص 608 .
3 . همان ، 617 .
4 . صحيفه امام ، ج 11 ، ص 378 .
5 . ايزدي ، همان ، ص 303 .
6 . همان ، ص 312 و 313 .
 

منبع: نشريه 15 خرداد شماره 17



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.