مشهد در تب و تاب انقلاب اسلامي (1)

شهر مقدس مشهد در طول نهضت امام خميني ( س ) شاهد حوادث بيشماري بوده است که به علت اهميتي که در پيشبرد نهضت در اين شهر داشته اند در خور توجه و بررسي هستند . از جمله وقايع ، در گيري هاي خياباني و کشتار خونين رژيم در روزهاي نهم و دهم دي 1357 است . اين حادثه در استانداري خراسان اتفاق افتاد و سپس در سراسر شهر جاري شد . بنابر آنچه در منابع ذکر گرديده است هزاران نفر طي اين
يکشنبه، 9 بهمن 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
مشهد در تب و تاب انقلاب اسلامي (1)

مشهد در تب و تاب انقلاب اسلامي (1)
مشهد در تب و تاب انقلاب اسلامي (1)


 

نويسنده : حسن شمس آبادي (1)




 

« در آمدي بر حوادث روزهاي نهم و دهم دي خونين مشهد »
 

چکيده
 

شهر مقدس مشهد در طول نهضت امام خميني ( س ) شاهد حوادث بيشماري بوده است که به علت اهميتي که در پيشبرد نهضت در اين شهر داشته اند در خور توجه و بررسي هستند . از جمله وقايع ، در گيري هاي خياباني و کشتار خونين رژيم در روزهاي نهم و دهم دي 1357 است . اين حادثه در استانداري خراسان اتفاق افتاد و سپس در سراسر شهر جاري شد . بنابر آنچه در منابع ذکر گرديده است هزاران نفر طي اين دو روز کشته و زخمي شده اند . در اين حوادث حضور علما و روحانيت مشهد به ويژه بيت آيت الله شيرازي و آيات عظام واضح و آشکار است .
در مقاله حاضر سعي شده است تا با دقت و در حد توان نمايي روشن از حوادث و وقايع دو روز در مشهد ارائه گردد .
واژگان کليدي : مشهد ، بيمارستان شاهرضا ،تحصن علما ، استانداري ، روزهاي نهم و دهم ، دي ، آيت الله شيرازي .

مقدمه
 

نيمه دوم سال 1357 مشهد شاهد حوادث مهم و بيشماري در طول نهضت بود . اعتصاب فرهنگيان در استاديوم مشهد ، راهپيمايي ميليوني عيد قربان ، حمله به حرم رضوي و ...
از جمله حوادث مهمي که مي توان به آنها اشاره کرد ، حوادث خونين روزهاي نهم و دهم دي در اين شهر است . زمينه هاي حوادث اين دو روز را بايست در يورش نيروهاي رژيم به بيمارستان شاهرضاي مشهد جستجو کرد . با اوج گرفتن مبارزات در مشهد ، پزشکان و کارکنان بيمارستان شاهرضا جهت حمايت خود از انقلابيون ابراز همبستگي کردند و مجسمه شاه را در داخل محوطه بيمارستان واژگون نمودند . لذا نيروهاي ساواک با شکستن درب بيمارستان وارد محوطه شدند و به سوي پزشکان و کارکنان تير اندازي کردند . آنها همچنين ضمن يورش به بخش کودکان يک کودک شش ماهه را کشتند . اطلاع يافتن مردم و روحانيت از اين حادثه جانگداز ، تأثر همگان را بر انگيخت . روحانيت مشهد از جمله سيد علي خامنه اي ،عباس واعظ طبسي ، حسنعلي مرواريد و عده اي ديگر با پاي پياده به سوي بيمارستان حرکت کردند و مردم هم آنها را همراهي نمودند . تجمع مردم در مقابل بيمارستان باعث شد تا نيروهاي ساواک و شهرباني که بيمارستان را محاصره کرده بودند آن محل را ترک کنند . علما جهت ابراز همدردي با پزشکان و از سويي اعتراض به اين واقعه در بيمارستان تحصن کردند . سيد علي خامنه اي در اين جريان تأثير بسزايي داتشت . آنها جهت جلوگيري از هر گونه تزلزل طوماري را امضا و در آن خواسته هاي خويش را نگاشتند . خواسته هاي آنها عبارت بود از : 1 . عزل فرماندار نظامي 2 . محاکمه عامل گلوله باران بيمارستان شاهرضا .
متحصنين اعلام کردند تا بر آورده شدن خواسته هايشان به تحصن خود ادامه خواهند داد . از اين زمان به بعد بيمارستان شاهرضا به عنوان يکي از کانون هاي فعال مبارزه در آمد ، چنان که شيخان ، رئيس ساواک خراسان از آن با عنوان « مرکز فعاليت اخلالگري » نام برد . تظاهرات و راهپيمايي ها به آنجا ختم شد و هر روز يکي از سخنرانان در جمع متحصنين و راهپيمايان سخنراني مي کرد . عذرخواهي نخست وزير و عزل سرتيپ جعفري ، فرماندار نظامي مشهد باعث جلب رضايت متحصنين نشد . دولت جهت پايان دادن به تحصن علما که هر روز دامنه آن گسترش مي يافت گروهي را به مشهد اعزام کرد . ملاقات گروه اعزامي با پزشکان و علماي متحصن کاري از پيش نبرد و آنها سرنگوني رژيم را از خواسته هاي خود اعلام کردند .
اين تظاهرات و ناآرامي ها تا دي ماه همچنان ادامه يافت . روز دوم دي هنگامي که تعدادي زيادي از مردم در مقابل بيت آيت الله سيد عبدالله شيرازي اجتماع کرده بودند به دستور سرلشکر ميرهادي ، فرماندار نظامي مشهد ، مردم بي دفاع به مسلسل بسته شدند . در اين حادثه 12 نفر کشته و 60 نفر مجروح شدند . پس از اين حادثه سکوتي مرگبار مشهد را فرا گرفت . سيل اعلاميه ها از سراسر شهرها جهت عرض تسليت به مردم و جامعه روحانيت مشهد سرازير شد . آنها ضمن ابراز همدردي با مصيبت ديدگان حادثه ، اين اقدامات ددمنشانه را به شدت محکوم کردند . در پي اين حادثه شيرازي طي تلگرافي فوري به نخست وزير ازهاري ، احضار و عزل فوري سرلشگر ميرهادي را خواستار گرديد . شيرازي در اين تلگراف با لحن تندي بيان کرد که اگر او را زنده مي خواهند ، تنها 48 ساعت وقت دارند او را به تهران فراخوانند و در غير اين صورت بايست جنازه او را به تهران حمل نمايند.
در روزهاي شنبه و يکشنبه ، 9 و 10 دي ، مشهد شاهد حوادث خونيني بود . روز نهم قشرهاي مختلف مردم پس از اجتماع در مقابل بيوت علما و مراجع مشهد به سمت استانداري حرکت کردند . هدف از اين راهپيمايي حمايت از کارکنان استانداري بود که از چند روز قبل در حمايت از نهضت جهت همبستگي با روحانيت تحصن کرده بودند . جمعيت در حالي که پيشاپيش آن روحانيت بودند پس از طي مسير وارد محوطه استانداري گرديد . ساواک مشهد که از قبل برنامه ريزي کرده بود ، استانداري را به محاصره در آورده بودند . اين در حالي بود که چند تانک هم در داخل محوطه ديد ه مي شد . اين آرامش ظاهري ديري نپاييد ؛ چرا که تانک ها به سوي مردم آتش گشودند . هر چند با راهنمايي روحانيت مردم به سرعت محل را ترک کردند اما با وجود اين موجي از خون و آتش فضا را فرا گرفت . مردم که شاهد به خون غلتيدن برادران ديني خود بودند ؛ نه تنها متفرق نشدند بلکه به چند مرکز دولتي و وابسته به رژيم از جمله فروشگاه لشگر ، انجمن ايران و امريکا ، ساختمان هاي انجمن ايران و امريکا ، شوراي فرهنگي بريتانيا ، اداره آگاهي ، زندان زنان ، کارخانه پپسي کولا ، سينما شهر فرنگ و بعضي ديگر از پايگاه هاي رژيم حمله کردند و آنها را به آتش کشيدند . آنها همچنين چند ساواکي را کشتند . شب هنگام ، چند تن از علما جهت بررسي اوضاع اخير مشهد در بيت آيت الله شيرازي گرد هم آمدند تا در اين باره به تبادل نظر بپردازند . آنها در پايان تصميم گرفتند در هر صورت آرامش را به شهر بازگردانند و با فرستادن چند تن از روحانيون به کلانتري ها مانع حمله مردم گردند تا با اين اقدام هر گونه بهانه اي را از نيروهاي رژيم بگيرند . در آن شب اويسي ضمن تماس تلفني با بيت شيرازي تهديد کرد که فورا جوي خون در مشهد به راه خواهند انداخت .
روز يکشنبه مصادف با 10 دي ، روز خونيني براي مشهد بود . جهت تحريک سربازان ، اجساد کشته شدگان روز قبل در صبحگاه به نمايش در آمد . ارتشيان در خيابان ها به هيچ كس رحم نكردند و حتي به سوي مردمي كه جهت تهيه نفت و نان در خيابان ها صف هاي طويلي تشکيل داده بودند هم تيرگشودند . درباره تعداد کشته شدگان اين دو روز هر چند ارقام صحيحي وجود ندارد اما آنچه هست حاکي از تعداد بيشمار کشته شدگان و مجروحان دارد .
به دنبال حوادث اين دو روز ، در مشهد سه روز تعطيل عمومي اعلام گرديد . آيات اعظام شيرازي ، قمي و ... ضمن صدور اعلاميه هايي ، جنايات رژيم را در اين دو روز محکوم کردند . اين حوادث نه تنها به زعم رژيم باعث ترس و وحشت مردم نشد ،بلکه شهر مشهد را به شهري کاملا انقلابي مبدل ساخت و هيمنه رژيم در نزد مردم از هم فرو پاشيد .

حمله نيروهاي رژيم به بيمارستان شاهرضاي مشهد
 

جهت پرداختن به حوادث نهم و دهم دي مشهد ، که به حادثه خونين مشهد در نهضت انقلاب معروف گرديد ، بايست ابتدا اعلام همبستگي پزشکان و کارکنان بيمارستان شاهرضا با مبارزان و حمله نيروهاي رژيم به بيمارستان شاهرضا و متعاقب آن تحصن علما بررسي شود.
در آذر 1357 اوضاع مشهد از درگيري هاي سخت خياباني بين نيروهاي رژيم و مبارزان حکايت داشت . در روز 22 آذر بيمارستان هاي شاهرضا ( امام رضا فعلي ) ، شهناز ( قائم ) ، و ششم بهمن ( هفده شهريور ) توسط انقلابيون مشهد تسخير و به سنگر دفاع تبديل گرديد . (2) از اين زمان بيمارستان شاهرضا يکي از کانون هاي تجمع روحانيت و مردم گرديد . سرنگون کردن مجسمه داخل محوطه بيمارستان به دست عده اي از مبارزان باعث شد تا عده اي از نيروهاي ساواک با حمايت نظاميان با شکستن نرده هاي آهني از درب جنوبي بيمارستان وارد بيمارستان گردند . آنها پس از کشتن در بيمارستان و شيشه اتومبيل ها ، به پزشکان و کارکنان بيمارستان حمله بردند و 14 نفر از پزشکان و کارکنان را مجروح کردند . آنها همچنين به بخش کودکان يورش بردند و در اين بخش ، کودک 9 ماهه اي به دست آنان از پاي در آمد . (3) درباره تعداد زخمي شدگان حادثه اقوال مختلفي ذکر شده است . بر طبق اسامي که در تابلو اعلانات بيمارستان نصب شده بود ، در اين حمله هجده نفر مجروح شده بودند . (4) انتشار اين خبر باعث شد تا مردم به سرعت خود را به بيمارستان رساندند و با مأموران درگير شوند . با تجمع بيش از حد مردم در مقابل در بيمارستان مأموران احساس خطر کردند و آنجا را ترک نمودند .

واکنش روحانيت و تحصن آنها در بيمارستان
 

به دنبال اطلاع يافتن علما از اين حادثه ، سيد علي خامنه اي ، عباس واعظ طبسي ،حسنعلي مرواريد و عده اي ديگر پياده به سوي بيمارستان حرکت مي کنند ،آنها ضمن حرکت در خيابان ها از مردم مي خواهند تا به آنها بپيوندند ، جمعيت در حالي که پيشاپيش آنها روحانيت در حرکت بودند به بيمارستان رسيدند . با نزديک شدن به بيمارستان با وجود اينکه مأموران راه را سد کرده بودند ، پيشروي کردند و وارد بيمارستان شدند . آنها جهت همبستگي با پزشکان و کارمندان بيمارستان و جهت بر آورده شدن خواسته هاي علما چنين مي گويد :
با چند نفر از روحانيون به يک اتاقي رفتيم تا ببينيم چه کار بايد کرد ، در حالي که معلوم نبود تهاجم ادامه دارد يا خير ؟ من آنجا پيشنهاد کردم که اعلام کنيم همين جا متحصن مي شويم و تا خواسته هايمان برآورده نشود آنجا را ترک نمي کنيم ، در آن جلسه که حدود هشت تا ده نفر از اهل علم مشهد حضور داشتند ، من براي اينکه هيچ گونه تزلزل و خدشه اي به مطلب وارد نشود بلافاصله يک کاغذ آوردم و نوشتم ، ما امضا کنندگان زير اعلام مي کنيم تا انجام خواسته هايمان در اينجا خواهيم بود که يکي از خواسته ها عزل فرماندار نظامي و يکي ديگر محاکمه عامل گلوله باران بيمارستان امام رضا و چيزهاي ديگر بود . بدين وسيله اعلام تحصن کرديم و اين تحصن هم در مشهد و هم در خارج از مشهد اثر مهمي بخشيد و از نقاط عطف مبارزات مشهد بود که هيجان هاي بسيار و تظاهرات پر شور عمومي مردم مشهد را دنبال داشت . (5)
در مدت تحصن هر شب يک نفر از علما در جمع تحصن کنندگان سخنراني مي کرد . آنها در بيمارستان ، اتاقي مخصوص به خود داشتند که در آنجا گرد هم آمدند و به مشورت با يکديگر مي پرداختند . در شب اول تحصن علما ، مردم قصد پيوستن به متحصنين و حمايت از آنها را داشتند که سرهنگ طباطبايي ، فرمانده نظامي از ورود آنها به بيمارستان ممانعت به عمل آورد .لذا سيد کاظم مرعشي ، طي تماس تلفني با او ، به مشاجره لفظي پرداخت . تحصن علما در بيمارستان از سوي تمام گروه هاي سياسي و مراجع مشهد مورد تأييد قرار گرفت . در حمايت از متحصنين و خواسته هاي آنها يک شب هم سيد حسن طباطبايي قمي ، از روحانيون فعال و انقلابي مشهد ، در بيمارستان حضور يافت ، و حمايت همه جانبه خويش را از آنها اعلام کرد . اين مسئله روحيه تحصن کنندگان را افزايش و بر قوت قلب و استقامت آنها افزود . (6)
مردم به تدريج از حادثه مطلع شدند لذا روز بعد از حادثه ، جمعيت بيشتري در اطراف بيمارستان تجمع کرد ، آنها در حالي که خشمگين بودند ،افشين نامي از افسران ساواک را به قتل رساندند و بر در و ديوارهاي بيمارستان ،شعارهايي مبني بر جنايات دولت و مأموران نظامي نوشتند . در اين زمان اوضاع شهر به کلي به هم ريخت و مردم با در دست داشتن چماق هايي آماده دفاع شدند . اعضاي نظام پزشکي مشهد ، ضمن صدور اعلاميه اي در اعتراض به حمله مأموران به بيمارستان سه نکته اساسي را متذکر شدند : 1 . عدم پذيرش نيروهاي مسلح 2 . تنها افراد عادي ارتش مانند ساير بيماران معالجه مي شوند 3 . از 25 آذر ، کليه مطب ها و بيمارستان هاي شخصي تا اطلاع ثانوي تعطيل خواهد بود .(7)
پس از تحصن علما و پزشکان در بيمارستان شاهرضا ، راهپيمايي ها در مشهد به طور چشمگيري افزايش يافت . اجتماعاتي در منازل آيات عظام قمي ، شيرازي ، مرعشي ، و بيمارستان هاي شهناز ، ششم بهمن و شاهرضا همه روزه تشکيل مي شد . پس از اين حادثه مرکز ثقل اين تجمعات و کانون مبارزه با رژيم ، بيمارستان شاهرضا بود . که از اين مرکز به « مرکز فعاليت اخلالگران » به مرکز ياد مي شد . (8)
به دنبال تحصن عده اي از روحانيون در بيمارستان شاهرضا ، تعدادي از کارمندان دانشگاه و پزشکان نيز به جمع متحصنين پيوستند و با آنها همراه شدند . در روز 27 آذر نيز اکثر کارمندان ادارات سطح شهر مشهد کار خويش را رها کردند و در مراسم سخنراني و راهپيمايي شرکت نمودند . از آن جمله کارمندان ادارات استانداري ، شهرداري ، دادگستري ، بهداري ، بهزيستي ، راه آهن ، مخابرات ، کشاورزي و عمران روستايي ، تعاون روستايي ، راه و ترابري ، کار ، شرکت نفت گاز و ... بودند . (9)
سيد عبدالله شيرازي طي صدور اعلاميه اي در 57/9/24 برابر با 14 محرم 1399 حمله چکمه پوشان نظامي و چماق به دستان مزدور را به بيمارستان که به زخمي شدن تعدادي از بيماران و پرستاران منجر شد محکوم کرد و از مردم مشهد خواست تا اتحاد خود را حفظ نمايند . (10)
عمق جنايات رژيم در اين حادثه نه تنها علماي ديگر شهرستان ها را نيز به واکنش واداشت . محمد صدوقي از علماي يزد ،علي اصغر صالحي کرماني ، سيد محمد علي قاضي طباطبايي و سيد حسن انگجي نيز طي تلگراف هايي به شيرازي و قمي مراتب تأسف خود را از اين حادثه اعلام و از خواسته هاي متحصنين در بيمارستان حمايت کردند .
شيرازي هم طي تلگرافي به آيت الله صدوقي از ابراز همدردي ايشان تشکر و توضيحاتي درباره حادثه يورش مأموران به حرم و همچنين بيمارستان شاهرضا ارائه داد . (11)
سيد شهاب الدين مرعشي نجفي ، سيد کاظم مرعشي و جامعه روحانيت زنجان هم تلگراف هايي بدين مضمون براي شيرازي مخابره کردند .
در همين راستا عده اي از طلاب و فضلاي حوزه علميه مشهد (12) که در بيمارستان تحصن کرده بودند ، طي اعلاميه اي در 57/9/25 برابر با15 محرم 1399 ، عاملان اين حادثه را محکوم و اين اقدام را ناشي از انحطاط و توحش سران رژيم و کينه پايان ناپذير آنها نسبت به ملت مسلمان ايران دانستند ، اعلام کردند :
اين جانبان به مسئولان نظام اخطار مي کنيم که بايد هر چه زودتر عناصر مزدور و اوباش چوب به دست از تمام سطح استان خراسان ازاله شده و مسئولان دولتي مورد توبيخ قرار گيرند و اعلام مي کنيم تا هنگامي که اين عناصر از مشهد و ساير بخش هاي استان جمع آوري نشوند ، در اين بيمارستان متحصن خواهيم بود .(13)

پي نوشت ها :
 

1 . كارشناس ارشد تاريخ ايران اسلامي
2 . تقويم تاريخ خراسان ، به كوشش غلامرضا جلالي ( تهران : مركز اسناد انقلاب اسلامي ،‌1377 ) ‌،ص 310 .
3. همان ، ص 311.
4 . رمضانعلي شاكري ، انقلاب اسلامي و مردم مشهد از آغاز تا استقرار جمهوري اسلامي ( مشهد : امام ، 1362 ، چ 2 ) ،‌ص 10 .
5 . خاطرات و حكايت ها ( خاطرات رهبر معظم در مصاحبه با مركز اسناد انقلاب اسلامي سال هاي 61 ـ 62 ) ، ج 2 ( تهران : مؤسسه فرهنگي قدر ولايت ، 1374 ) ،‌ص 11 .
6 . مصاحبه با حسين شاهمرادي زاده ،‌موجود در آرشيو تاريخ شفاهي مركز اسناد آستان قدس رضوي ،‌ش 197 ، نوار شماره 189 .
7 . شاكري ،‌همان ،‌ص 111 ـ 109 .
8 . انقلاب اسلامي به روايت اسناد ساواك ، ج 21 ( تهران : مركز بررسي اسناد تاريخي وزارت اطلاعات ،‌1378 ) ، ص 59 .
9 . همان ، ص 275 و 276 .
10 . آرشيو مركز اسناد انقلاب اسلامي ، ش بازيابي 1567 ،‌سند ش 113 و 114 .
11 . همان ، شماره بازيابي 1565 ،‌سند 118 .
12 . ابوالحسن شيرازي ، علي تهراني ، محمد مهدي نوقاني ، جواد تهراني ، محمد باقر حكمت ،‌سيد كاظم مرعشي ،‌حسنعلي مرواريد ، مصباح مولوي ، عباس واعظ طبسي و سيد علي خامنه اي .
13 . اسناد انقلاب اسلامي ، ج 3 ( تهران : مركز اسناد انقلاب اسلامي ،‌1374 ) ،‌ص 492 و493 .
 

منبع: نشريه 15 خرداد شماره 17



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.