خردورزي و مصرف گرايي
رهبر بزرگوار انقلاب اسلامي، سال 1388ش. را به عنوان سال «اصلاح الگوي مصرف» و آغاز دهه پيشرفت و عدالت ناميدند؛ از آنجا که گام اول به سوي تحقق اين آرمان مقدس «خردورزي» است، رابطه خردورزي و مصرف گرايي در اين شماره مورد بررسي قرار مي گيرد.
شناخت امکانات موجود، شناخت نيازهاي خود و ديگران و شناخت دستاوردهاي خود و ديگران، هر کدام در اينکه چه چيزي توليد کنيم، چگونه توليد کنيم و چگونه مصرف نماييم؟ نقش اساسي دارد و عقل براساس اين آگاهي ها، فرمان نهايي را صادر مي کند.
عقايد، فضاي زندگي حال و آينده انسان را روشن مي کند و نيازها و وظايف، در پرتو انديشه ها مشخص مي شود. زندگي جوامع انساني بر سه پايه «توليد»، «توزيع» و «مصرف» استوار است. برنامه ريزي عاقلانه براي هرگونه «توليد»، «توزيع» و «مصرف» از سوي فرد و جامعه ضرورت دارد. تدبير درباره آنچه توليد مي کنيم و کم و کيف آن، تفکر درباره چگونگي توزيع محصولات توليد شده و برنامه ريزي براي ميزان و نحوه «مصرف» افراد، خانواده، نهادها، و کشور، لازمه زندگي خردمندانه است.
خردورزي هم به «توليد» جهت مي بخشد، هم به «توزيع» رهنمون مي دهد و هم الگوي «مصرف» را تعيين مي کند. کاربرد درست منابع،
نشان خردورزي و سبب وحدت اجتماعي و بهترين راهکار «شکر الهي» است.
درست است که برخي در جهان از عقل دستور نمي گيرند، از غرايز و عادات و عشق و عواطف و زور و خواب و خيال تبعيت مي کنند و برخي، به مصرف هرچه بيشتر مي انديشند و کاري به توليد و توزيع ندارند، و بدون توليد ثروت و ارائه خدمات مناسب، از دستاوردهاي ديگران سهم مي خواهند.
اما انسان هايي که عاقلانه و آگاهانه رفتار مي کنند و نمي خواهند حيواني زندگي کنند و يا باري بر دوش ديگران و يا مانند خاشاک روي سيل باشند، بلکه مي خواهند از تبار آب باشند و سيل را هدايت کنند، چاره اي جز «برنامه ريزي»، «آگاهي» و «همکاري» در توليد و توزيع و مصرف ندارند و هميشه به مديريت صحيح نيروها و امکانات و تجهيزات موجود مي انديشند.
يکي از ويژگي هاي انسان و ديگر موجودات زنده، اين است که براي تداوم زندگي و رشد و سلامت، نياز به مصرف آب و غذا و لباس و مسکن و دارو و سوخت و... دارند.
انسان، موجودي زنده و مصرف کننده است. اما اينکه چه چيزهايي را و به چه ميزان و چگونه مصرف کند؟ از اموري است که شرائط طبيعي و عوامل فرهنگي حاکم بر انسان ها، تعيين مي کند. شرائط فرهنگي را، عقل و وحي مي سازند و حلال و حرام را اعلام مي کنند و شرائط طبيعي، مولود ميزان تعامل و تسلط انسان بر طبيعت و جامعه است.
در بخش «تغذيه»، گياهان، ميوه ها، حبوبات، مواد آلي، مواد لبني و پروتئيني، هرکدام چه ميزان مورد نياز انسان است؟ و يا در دسترس او قرار دارد؟ و چه گونه بايد مصرف شود؟ کدام اولويت دارد؟
پاسخ اين سؤالات را، علم در سايه سار عقل و وحي مشخص مي کند.
راستي مواد مصرفي ضروري و لازم چيست؟ چه ميزان ضرورت دارد؟ مواد مصرفي زائد کدام است؟ و بشر چرا گرفتار آن شده است؟ مواد مصرفي «زيان بخش» چه چيزهايي است و چگونه مي توان جامعه را از آن رهايي بخشيد؟ علم و دين در اين زمينه چه رهنمودهايي دارند و مديران جامعه چه کارهايي بايد انجام دهند؟ و وظيفه هر شخص چيست؟
اين مسائل، دغدغه هميشگي انسان هاي سالم و خردمند و مديريت هاي حکيمانه است.
شيطاني است. انسان هايي که گرفتار اين شيوه زندگي شوند، به تعبير قرآن «برادران شيطان» اند.
«إن المبذرين کانوا إخوان الشياطين و کان الشيطان لربه کفوراً»(1)
قبل از اين آيه شريفه، دعوت به صله ارحام، دعوت به بذل و بخشش به نيازمندان و تهيدستان و راه ماندگان آمده و راه مصرف الهي و انساني را نشان داده است؛ يعني اگر تو نيازي نداري، برخي خويشاوندان و مساکين و راه ماندگاني هستند که مي تواني به آنها کمک کني و منابع و اموال را هدر ندهي.
«و آت ذا القربي حقّه و المسکين و ابن السبيل و لا تبذر تبذيراً»(2)؛
«حق خويشاوند و نيازمند و راه مانده را بپرداز و ريخت و پاش نکن.»
1. هردو، مالباختگان احمقي هستند که حاصل تلاش هاي خود و ديگران را تباه مي سازند.
2. هردو، مانع حرکت جامعه به سوي خداوند مي شوند.
3. هر دو، گرفتار نوعي خود برتربيني و غرور هستند، که با اين اقدامات مي خواهند برتري هاي نداشته خويش را اثبات کنند و از نعمت هاي الهي در جهت شرارت استفاده کنند.
«شکمبارگي» از عادات بسيار زشت مستکبران و برخي انسان هاي نادان شناخته مي شود. در برابر، رهايي از «سلطه شکم» يک توفيق بزرگ الهي است. شکم سالاري و عادت کردن به مصرف بي اندازه، يکي از خطرهاي بزرگ در زندگي انساني است که نه تنها سلامت بلکه اخلاق و اقتصاد و فرهنگ و سياست را تهديد مي کند. حيوان هميشه به مصرف بيشتر و بيشتر مي انديشد و تا آنجا که بتواند، علوفه مي خورد. اما انسان مي تواند خويش را کنترل کند، امساک کند، روزه بگيرد، کم و کيف غذاي خويش را انتخاب کند و با مديريت عاقلانه مصرف، سلامت و سعادت خود و ديگران را فراهم آورد.
در حديث شريف نبوي آمده است:
«الصوم يسود وجه الشيطان و الصدقة تکسر ظهره، و الحبّ في الله و الموازرة علي العمل الصالح يقطع دابره، و الاستغفار يقطع وتينه؛(3) روزه، روي شيطان را سياه
مي سازد و صدقه، کمرش را مي شکند و دوستي در راه خدا و همکاري در عمل صالح، نسل او را قطع مي کند و استغفار، شاهرگ گردنش را مي برد.»
«اصلاح الگوي مصرف» فقط حرکتي اقتصادي نيست، اقدامي اخلاقي، اجتماعي، و حتي سياسي و عبادي است. و زيربناي آزادي و استقلال و تعالي و تکامل معنوي انسان و مايه تداوم نعمت هاي الهي است.
«لئن شکرتم لأزيدنکم و لئن کفرتم إن عذابي لشديدٌ»(4)؛
«اگر شکرگذاري کنيد، نعمت ها را براي شما مي افزايم و اگر ناسپاسي کنيد، براستي کيفر من سخت است.»
بهره گيري بجا و درست و در جهت اهداف و وظايف، نيمي از خردورزي است. شناخت نعمت ها و نعمت بخش و وظيفه خويش نسبت به آفريدگار و الطاف و انعام او و بهره برداري از امکانات در جهت اهداف و مسؤوليت ها، مقتضاي عقل و انديشه انساني است.
اگر سعادت انسان را داراي دو بخش نظري و عملي بدانيم، نيمي از خردورزي به علم و آگاهي و معارف نظري انسان مربوط مي شود و نيمه ديگر آن، به رفتار ما و چگونگي بهره گيري از نعمت هاي خداوندي در زندگي فردي و اجتماعي بستگي دارد.
راغب اصفهاني، «شکر» را به معناي تصور نعمت و اظهار آن، در برابر فراموشي نعمت و پوشاندن آن مي داند و شکر را سه گونه مي شمارد:
1. شکر قلبي؛ به معناي توجه به نعمت.
2. شکر زباني؛ به معناي ستايش و ثناي نعمت آفرين.
3. شکر رفتاري؛ بدين معنا که در برابر نعمت، متناسب با آن به نعمت دهنده( منعم) نيکي کند.(5)
«اسراف و تبذير»، ناسپاسي نسبت به نعمت و نعمت بخش و مايه سلب نعمت هاي الهي
است. اباصلت هروي، از امام هشتم از پدران بزرگوارش از پيامبر نقل کرده که فرمود:
«اسرع الذنوب عقوبةً کفران النعمة(6)؛ کيفر کفران نعمت، زودتر از ديگر گناهان دامنگير انسان مي شود.»
اميرمؤمنان علي فرموده است:
«شکر کلّ نعمة الورع عمّا حرّم الله؛(7) شکر هر نعمت، پارسايي نسبت به حرام هاي الهي است.»
غفلت ها و پرتوقعي ها و چشم و هم چشمي ها، گاهي مانع ديدن نعمت هاي فراوان موجود در زندگي مي شود و همه توجه ها را به سوي نيمه خالي ليوان معطوف مي سازد؛ چنان که تفکر و تذکر و موعظه و تلاوت، انسان را از خواب غفلت بيدار مي کند. بنابراين «شکر»، نوعي حق شناسي و قدرداني زباني و رفتاري است که هر خردمندي آن را رعايت مي کند.
ثروت، قدرت، سلامت، فرصت، دانش، محبوبيت، شهرت، زيبايي، مهارت و هنر، همه «سرمايه» هايي است که با دو خطر رکود و مصرف ناشايست مواجه است. سوء استفاده از اين سرمايه ها، مشکل دنياي کفر است و راکد گذاردن اين سرمايه ها، مشکل دنياي اسلام.
مديريت مصرف، ابعاد گوناگوني دارد:
1. مديريت وقت خويش و ديگران؛
2. مديريت سلامت و تندرستي خود و ديگران؛
3. مديريت فرصت ها و شرائط اجتماعي؛
4. مديريت ثروت و امکانات اقتصادي؛
5. مديريت بحران ها و حوادث اجتماعي؛
6. مديريت استعداد و نيروي جواني.
«مديريت» علاوه بر دانش، نياز به عقل و ايمان دارد؛ زيرا هرکدام از اين سه عنصر نباشد، بخشي از سرمايه ها و منابع انساني و طبيعي هدر مي رود.
حديث معروف نبوي(ع) خطاب به ابوذر غفاري، پنج سرمايه مهم انسان را يادآوري مي کند و بر بهره گيري از آن قبل از فرا رسيدن موانع و آفات، تأکيد مي ورزد:
«يا اباذر! اغتنم خمساً قبل خمس: حياتک قبل موتک، و صحتک قبل سقمک، و فراغک قبل شغلک، و شبابک قبل هرمک، و غنائک قبل فقرک؛(8) اي اباذر! پنج چيز را قبل از پنج چيز غنيمت شمار: زندگي ات را قبل از مرگ، سلامتي ات را قبل از بيماري، فراغت خود را قبل از گرفتاري، جواني ات را قبل از پيري، و بي نيازي ات را پيش از نيازمندي».
مديريت سرمايه، دو بخش مهم دارد:
1. راکد نگذاشتن سرمايه ها.
2. درست مصرف کردن امکانات.
سرمايه ها و منابع، محموله اي است که هميشه در يک سه راهي قرار دارد، دو راه آن جرم و جنايت و ورود به منطقه ممنوعه است. هرکس نسبت به سرمايه هايي که خداوند در اختيار او قرار داده، مسئوليت دارد. اين سرمايه ها از يک سو، نبايد رايگان و بيهوده تلف گردد و از سوي ديگر، نبايد در جهت اهداف شيطاني به کار گرفته شود. در اين حديث، تأکيد پيامبر اعظم بر بخش اول و خطر رکود سرمايه هاست، آن هم سرمايه هايي که در اختيار همه انسان ها قرار گرفته است.
راستي آيا همه ي ما از نعمت زندگي، سلامتي، فراغت، جواني و بي نيازي، درست استفاده مي کنيم؟!
استفاده از اين نعمت ها در جهت ساختن زندگي بهتر براي خود و ديگران، رسالتي بزرگ بر دوش همه انسان هاست. اميرمؤمنان در تفسير آيه شريفه «و لا تنس نصيبک من الدنيا»(9) فرموده است:
«فراموش نکن که از سلامتي و نيرو و فراغت و جواني و نشاط خويش براي آخرت خود بهره برداري کني»(10).
خداوند، نعمت هاي فراوان کل جهان و آسمان و زمين را براي بهره گيري انسان آفريده است و از اينکه بندگان او از اين ارمغان هاي آسماني استفاده کنند، هيچ دريغي ندارد ولي رهنمودهايي براي شيوه استفاده و کم و کيف آن صادر کرده است که اين محدوديت هاي بهره برداري نيز در جهت مصالح و منافع خود انسان هاست.
الف) بايدها
1. ياد نعمت هاي الهي.
2. وفاداري نسبت به ولي نعمت.
3. توجه و قدرشناسي از واسطه هاي نعمت.
4. توجه به نعمت هاي الهي بر والدين.
5. درخواست توفيق شکرگذاري.
6. بازگو کردن نعمت الهي براي ديگران.
7. شکرگذاري نعمت ها و احسان و انفاق به ديگران.
8. شناخت نعمت هاي گوناگون پيدا و پنهان.
9. تسليم نسبت به دستورات و مقدرات الهي.
10. پارسايي و تقوامداري.
وظايف فوق در برابر نعمت هاي الهي، با دقت در واژه «نعمت» از قرآن کريم، قابل استنباط و استفاده است.
البته نعمت ها، انواع و اقسام فراوان دارد و به بزرگ و کوچک قابل تقسيم است؛ ولي به دليل اينکه نعمت ها، «هداياي الهي» براي انسان است، با کوچک ترين نعمت هم بايد با احترام و قدرشناسي و سپاس گذاري برخورد شود؛ چرا که هيچ عاقلي «هديه دوست» را کوچک نمي شمارد!
والسلام.
درآمد
شناخت امکانات موجود، شناخت نيازهاي خود و ديگران و شناخت دستاوردهاي خود و ديگران، هر کدام در اينکه چه چيزي توليد کنيم، چگونه توليد کنيم و چگونه مصرف نماييم؟ نقش اساسي دارد و عقل براساس اين آگاهي ها، فرمان نهايي را صادر مي کند.
عقايد، فضاي زندگي حال و آينده انسان را روشن مي کند و نيازها و وظايف، در پرتو انديشه ها مشخص مي شود. زندگي جوامع انساني بر سه پايه «توليد»، «توزيع» و «مصرف» استوار است. برنامه ريزي عاقلانه براي هرگونه «توليد»، «توزيع» و «مصرف» از سوي فرد و جامعه ضرورت دارد. تدبير درباره آنچه توليد مي کنيم و کم و کيف آن، تفکر درباره چگونگي توزيع محصولات توليد شده و برنامه ريزي براي ميزان و نحوه «مصرف» افراد، خانواده، نهادها، و کشور، لازمه زندگي خردمندانه است.
خردورزي هم به «توليد» جهت مي بخشد، هم به «توزيع» رهنمون مي دهد و هم الگوي «مصرف» را تعيين مي کند. کاربرد درست منابع،
نشان خردورزي و سبب وحدت اجتماعي و بهترين راهکار «شکر الهي» است.
درست است که برخي در جهان از عقل دستور نمي گيرند، از غرايز و عادات و عشق و عواطف و زور و خواب و خيال تبعيت مي کنند و برخي، به مصرف هرچه بيشتر مي انديشند و کاري به توليد و توزيع ندارند، و بدون توليد ثروت و ارائه خدمات مناسب، از دستاوردهاي ديگران سهم مي خواهند.
اما انسان هايي که عاقلانه و آگاهانه رفتار مي کنند و نمي خواهند حيواني زندگي کنند و يا باري بر دوش ديگران و يا مانند خاشاک روي سيل باشند، بلکه مي خواهند از تبار آب باشند و سيل را هدايت کنند، چاره اي جز «برنامه ريزي»، «آگاهي» و «همکاري» در توليد و توزيع و مصرف ندارند و هميشه به مديريت صحيح نيروها و امکانات و تجهيزات موجود مي انديشند.
يکي از ويژگي هاي انسان و ديگر موجودات زنده، اين است که براي تداوم زندگي و رشد و سلامت، نياز به مصرف آب و غذا و لباس و مسکن و دارو و سوخت و... دارند.
انسان، موجودي زنده و مصرف کننده است. اما اينکه چه چيزهايي را و به چه ميزان و چگونه مصرف کند؟ از اموري است که شرائط طبيعي و عوامل فرهنگي حاکم بر انسان ها، تعيين مي کند. شرائط فرهنگي را، عقل و وحي مي سازند و حلال و حرام را اعلام مي کنند و شرائط طبيعي، مولود ميزان تعامل و تسلط انسان بر طبيعت و جامعه است.
در بخش «تغذيه»، گياهان، ميوه ها، حبوبات، مواد آلي، مواد لبني و پروتئيني، هرکدام چه ميزان مورد نياز انسان است؟ و يا در دسترس او قرار دارد؟ و چه گونه بايد مصرف شود؟ کدام اولويت دارد؟
پاسخ اين سؤالات را، علم در سايه سار عقل و وحي مشخص مي کند.
راستي مواد مصرفي ضروري و لازم چيست؟ چه ميزان ضرورت دارد؟ مواد مصرفي زائد کدام است؟ و بشر چرا گرفتار آن شده است؟ مواد مصرفي «زيان بخش» چه چيزهايي است و چگونه مي توان جامعه را از آن رهايي بخشيد؟ علم و دين در اين زمينه چه رهنمودهايي دارند و مديران جامعه چه کارهايي بايد انجام دهند؟ و وظيفه هر شخص چيست؟
اين مسائل، دغدغه هميشگي انسان هاي سالم و خردمند و مديريت هاي حکيمانه است.
شيطان و مصرف گرايي
شيطاني است. انسان هايي که گرفتار اين شيوه زندگي شوند، به تعبير قرآن «برادران شيطان» اند.
«إن المبذرين کانوا إخوان الشياطين و کان الشيطان لربه کفوراً»(1)
قبل از اين آيه شريفه، دعوت به صله ارحام، دعوت به بذل و بخشش به نيازمندان و تهيدستان و راه ماندگان آمده و راه مصرف الهي و انساني را نشان داده است؛ يعني اگر تو نيازي نداري، برخي خويشاوندان و مساکين و راه ماندگاني هستند که مي تواني به آنها کمک کني و منابع و اموال را هدر ندهي.
«و آت ذا القربي حقّه و المسکين و ابن السبيل و لا تبذر تبذيراً»(2)؛
«حق خويشاوند و نيازمند و راه مانده را بپرداز و ريخت و پاش نکن.»
همپالگي شيطان
1. هردو، مالباختگان احمقي هستند که حاصل تلاش هاي خود و ديگران را تباه مي سازند.
2. هردو، مانع حرکت جامعه به سوي خداوند مي شوند.
3. هر دو، گرفتار نوعي خود برتربيني و غرور هستند، که با اين اقدامات مي خواهند برتري هاي نداشته خويش را اثبات کنند و از نعمت هاي الهي در جهت شرارت استفاده کنند.
«شکمبارگي» از عادات بسيار زشت مستکبران و برخي انسان هاي نادان شناخته مي شود. در برابر، رهايي از «سلطه شکم» يک توفيق بزرگ الهي است. شکم سالاري و عادت کردن به مصرف بي اندازه، يکي از خطرهاي بزرگ در زندگي انساني است که نه تنها سلامت بلکه اخلاق و اقتصاد و فرهنگ و سياست را تهديد مي کند. حيوان هميشه به مصرف بيشتر و بيشتر مي انديشد و تا آنجا که بتواند، علوفه مي خورد. اما انسان مي تواند خويش را کنترل کند، امساک کند، روزه بگيرد، کم و کيف غذاي خويش را انتخاب کند و با مديريت عاقلانه مصرف، سلامت و سعادت خود و ديگران را فراهم آورد.
در حديث شريف نبوي آمده است:
«الصوم يسود وجه الشيطان و الصدقة تکسر ظهره، و الحبّ في الله و الموازرة علي العمل الصالح يقطع دابره، و الاستغفار يقطع وتينه؛(3) روزه، روي شيطان را سياه
مي سازد و صدقه، کمرش را مي شکند و دوستي در راه خدا و همکاري در عمل صالح، نسل او را قطع مي کند و استغفار، شاهرگ گردنش را مي برد.»
«اصلاح الگوي مصرف» فقط حرکتي اقتصادي نيست، اقدامي اخلاقي، اجتماعي، و حتي سياسي و عبادي است. و زيربناي آزادي و استقلال و تعالي و تکامل معنوي انسان و مايه تداوم نعمت هاي الهي است.
رابطه شکر و خردورزي
«لئن شکرتم لأزيدنکم و لئن کفرتم إن عذابي لشديدٌ»(4)؛
«اگر شکرگذاري کنيد، نعمت ها را براي شما مي افزايم و اگر ناسپاسي کنيد، براستي کيفر من سخت است.»
بهره گيري بجا و درست و در جهت اهداف و وظايف، نيمي از خردورزي است. شناخت نعمت ها و نعمت بخش و وظيفه خويش نسبت به آفريدگار و الطاف و انعام او و بهره برداري از امکانات در جهت اهداف و مسؤوليت ها، مقتضاي عقل و انديشه انساني است.
اگر سعادت انسان را داراي دو بخش نظري و عملي بدانيم، نيمي از خردورزي به علم و آگاهي و معارف نظري انسان مربوط مي شود و نيمه ديگر آن، به رفتار ما و چگونگي بهره گيري از نعمت هاي خداوندي در زندگي فردي و اجتماعي بستگي دارد.
راغب اصفهاني، «شکر» را به معناي تصور نعمت و اظهار آن، در برابر فراموشي نعمت و پوشاندن آن مي داند و شکر را سه گونه مي شمارد:
1. شکر قلبي؛ به معناي توجه به نعمت.
2. شکر زباني؛ به معناي ستايش و ثناي نعمت آفرين.
3. شکر رفتاري؛ بدين معنا که در برابر نعمت، متناسب با آن به نعمت دهنده( منعم) نيکي کند.(5)
«اسراف و تبذير»، ناسپاسي نسبت به نعمت و نعمت بخش و مايه سلب نعمت هاي الهي
است. اباصلت هروي، از امام هشتم از پدران بزرگوارش از پيامبر نقل کرده که فرمود:
«اسرع الذنوب عقوبةً کفران النعمة(6)؛ کيفر کفران نعمت، زودتر از ديگر گناهان دامنگير انسان مي شود.»
اميرمؤمنان علي فرموده است:
«شکر کلّ نعمة الورع عمّا حرّم الله؛(7) شکر هر نعمت، پارسايي نسبت به حرام هاي الهي است.»
غفلت ها و پرتوقعي ها و چشم و هم چشمي ها، گاهي مانع ديدن نعمت هاي فراوان موجود در زندگي مي شود و همه توجه ها را به سوي نيمه خالي ليوان معطوف مي سازد؛ چنان که تفکر و تذکر و موعظه و تلاوت، انسان را از خواب غفلت بيدار مي کند. بنابراين «شکر»، نوعي حق شناسي و قدرداني زباني و رفتاري است که هر خردمندي آن را رعايت مي کند.
مديريت منابع و مصرف
ثروت، قدرت، سلامت، فرصت، دانش، محبوبيت، شهرت، زيبايي، مهارت و هنر، همه «سرمايه» هايي است که با دو خطر رکود و مصرف ناشايست مواجه است. سوء استفاده از اين سرمايه ها، مشکل دنياي کفر است و راکد گذاردن اين سرمايه ها، مشکل دنياي اسلام.
مديريت مصرف، ابعاد گوناگوني دارد:
1. مديريت وقت خويش و ديگران؛
2. مديريت سلامت و تندرستي خود و ديگران؛
3. مديريت فرصت ها و شرائط اجتماعي؛
4. مديريت ثروت و امکانات اقتصادي؛
5. مديريت بحران ها و حوادث اجتماعي؛
6. مديريت استعداد و نيروي جواني.
«مديريت» علاوه بر دانش، نياز به عقل و ايمان دارد؛ زيرا هرکدام از اين سه عنصر نباشد، بخشي از سرمايه ها و منابع انساني و طبيعي هدر مي رود.
حديث معروف نبوي(ع) خطاب به ابوذر غفاري، پنج سرمايه مهم انسان را يادآوري مي کند و بر بهره گيري از آن قبل از فرا رسيدن موانع و آفات، تأکيد مي ورزد:
«يا اباذر! اغتنم خمساً قبل خمس: حياتک قبل موتک، و صحتک قبل سقمک، و فراغک قبل شغلک، و شبابک قبل هرمک، و غنائک قبل فقرک؛(8) اي اباذر! پنج چيز را قبل از پنج چيز غنيمت شمار: زندگي ات را قبل از مرگ، سلامتي ات را قبل از بيماري، فراغت خود را قبل از گرفتاري، جواني ات را قبل از پيري، و بي نيازي ات را پيش از نيازمندي».
مديريت سرمايه، دو بخش مهم دارد:
1. راکد نگذاشتن سرمايه ها.
2. درست مصرف کردن امکانات.
سرمايه ها و منابع، محموله اي است که هميشه در يک سه راهي قرار دارد، دو راه آن جرم و جنايت و ورود به منطقه ممنوعه است. هرکس نسبت به سرمايه هايي که خداوند در اختيار او قرار داده، مسئوليت دارد. اين سرمايه ها از يک سو، نبايد رايگان و بيهوده تلف گردد و از سوي ديگر، نبايد در جهت اهداف شيطاني به کار گرفته شود. در اين حديث، تأکيد پيامبر اعظم بر بخش اول و خطر رکود سرمايه هاست، آن هم سرمايه هايي که در اختيار همه انسان ها قرار گرفته است.
راستي آيا همه ي ما از نعمت زندگي، سلامتي، فراغت، جواني و بي نيازي، درست استفاده مي کنيم؟!
استفاده از اين نعمت ها در جهت ساختن زندگي بهتر براي خود و ديگران، رسالتي بزرگ بر دوش همه انسان هاست. اميرمؤمنان در تفسير آيه شريفه «و لا تنس نصيبک من الدنيا»(9) فرموده است:
«فراموش نکن که از سلامتي و نيرو و فراغت و جواني و نشاط خويش براي آخرت خود بهره برداري کني»(10).
خداوند، نعمت هاي فراوان کل جهان و آسمان و زمين را براي بهره گيري انسان آفريده است و از اينکه بندگان او از اين ارمغان هاي آسماني استفاده کنند، هيچ دريغي ندارد ولي رهنمودهايي براي شيوه استفاده و کم و کيف آن صادر کرده است که اين محدوديت هاي بهره برداري نيز در جهت مصالح و منافع خود انسان هاست.
وظايف انسان در برابر نعمت ها
الف) بايدها
1. ياد نعمت هاي الهي.
2. وفاداري نسبت به ولي نعمت.
3. توجه و قدرشناسي از واسطه هاي نعمت.
4. توجه به نعمت هاي الهي بر والدين.
5. درخواست توفيق شکرگذاري.
6. بازگو کردن نعمت الهي براي ديگران.
7. شکرگذاري نعمت ها و احسان و انفاق به ديگران.
8. شناخت نعمت هاي گوناگون پيدا و پنهان.
9. تسليم نسبت به دستورات و مقدرات الهي.
10. پارسايي و تقوامداري.
وظايف فوق در برابر نعمت هاي الهي، با دقت در واژه «نعمت» از قرآن کريم، قابل استنباط و استفاده است.
البته نعمت ها، انواع و اقسام فراوان دارد و به بزرگ و کوچک قابل تقسيم است؛ ولي به دليل اينکه نعمت ها، «هداياي الهي» براي انسان است، با کوچک ترين نعمت هم بايد با احترام و قدرشناسي و سپاس گذاري برخورد شود؛ چرا که هيچ عاقلي «هديه دوست» را کوچک نمي شمارد!
ب) نبايدها
والسلام.
پي نوشت ها :
1. اسراء/ 27.
2. همان/ 26.
3. سفينة البحار، ج4، ص 434.
4. ابراهيم/ 7.
5. ر.ک: مفردات راغب، ( شکر).
6. سفينة البحار، ج4، ص 475.
7. همان، ص 476.
8. کنزالعمال، حديث 43490.
9. قصص/ 77.
10. معاني الاخبار، ص 325.