معيارها و شرايط شادي در اسلام
يکي، خوشحالي اش به عفو و گذشت است و ديگري، به انتقام. يکي، غصه مي خورد که چرا مردم خلاف مي کنند و ديگري، غمگين است که چرا جلو خلافش را مي گيرند؟!
طبق نظام ارزشي اسلام، مطلوبيت هر چيزي زماني است که در مسير کمال و سعادت انسان باشد و پيامبر و ائمه معصوم (ع)تلاش مي کردند که به شادي هاي مردم جهت بدهند.
پيامبراکرم (ص)روزي که از مکه به مدينه هجرت کرد، مردم مدينه دو روز را عيد مي گرفتند و به تفريح و جشن مي پرداختند. آن حضرت پرسيد: اين دو روز چه خصوصيتي دارد؟ گفتند: در دوران جاهليت اين روز را اين گونه سپري مي کرديم. رسول خدا فرمود:«خداي سبحان بهتر از اين دو روز را براي شما آورده و آن، عيد فطر و عيد قربان است.»(1)
اين روايت به ما درس مي دهد که عيد و شادي مسلمان بايد با عيد کساني که مادي فکر مي کنند، فرق داشته باشد. عيد مؤمن، همان لحظه هايي است که بر شيطان و نفس خود غلبه يابد و عزاي او، آن روزي است که به گناه مبتلا شود:
عيد هرکس در درون وي بود
چون عزا آنجاست، عيدش کي بود
معيارهاي شادي
الف) اطاعت خداوند
در روايت ديگر به مناسبت عيد فطر فرمود:«إنما هو عيدٌ لمن قبل الله صيامه و شکر قيامه و کلّ يوم لا يعصي الله فيه فهو يوم عيد؛(3) اين براي کسي عيد است که خداوند روزه و نمازش را پذيرفته است و هر روزي که معصيتي صورت نگيرد، آن روز عيد است.»
شادي مؤمن، لحظه اي است که خدا را بندگي و اطاعت کرده و توفيق انجام تکاليف را به دست آورده است. پيامبراکرم (ص)در وصيت خود به امام علي(ع) فرمود:
«اي علي! براي مؤمن در دنيا سه خوشحالي است: ديدار با برادران ديني، افطار از روزه، و شب زنده داري در آخر شب»(4).
ب) پرهيز از گناه
«به جان خودم سوگند! تو شايسته اين شادي هستي، اگر انفاق خود را با منت گذاشتن، نابود نکرده باشي.»
پس بايد متوجه باشيم که هرگاه کار خيري انجام مي دهيم، با منت و ريا نباشد تا از اعماق دل از آن کار شاد و خوشحال باشيم.(5)
لذت و خوشي، هميشه در «انجام دادن» نيست، زماني هم در «پرهيز کردن» است. گاهي اتفاق مي افتد که با انجام کارهايي که عادتاً بايد لذت بخش باشند، هيچ لذتي به انسان دست نمي دهد، حتي عذاب رواني و وجداني هم مي آورد؛ چرا که روح و وجدان، آماده لذت بردن نيست. اساساً روح انسان به گونه اي است که گاهي از «پرهيز» سرخوش مي شود و به شادي و نشاطي مي رسد که با هيچ يک از شادي هاي ديگر قابل مقايسه نيست و به قول سعدي:
اگر لذت ترک لذت بداني
دگر لذت نفس، لذت نخواني
انسان در زندگي وقتي شاد است که از گناه بپرهيزد و حدود الهي را رعايت کند. ارضاي تمايلات، به هرگونه و هر نحو، شادي آور نيست.(6)
از پيامبر(ص) سؤال شد: بهترين بندگان خدا چه کساني هستند؟ فرمود: «آنهايي هستند که وقتي نيکي مي کنند، خوشحال مي شوند و زماني که بدي کردند، طلب استغفار کنند».(7)
امام علي(ع) فرمود:«اکثر سرورک علي ما قدمت من الخير و حزنک علي مافات منه(8)؛ سرورت را زياد کن بر آنچه از کارهاي خير براي آخرتت انجام داده اي و حزنت را بر آنچه از کارهاي خير، محروم گشته اي».
ج) احياي ارزش ها
امام علي (ع)مي فرمايد:«فليکن سرورک بما نلت من آخرتک و ليکن أسفک علي مافاتک منها(10)؛ بايد شادي تو براي چيزي باشد که براي آخرت انجام داده اي و حزن و غمت بر چيزي که از آخرتت از دست رفته است».
امام علي(ع) شبي که به جاي پيامبر(ص) خوابيد تا حضرت از تيغ دشمنان در امان بماند، از رسول خدا پرسيد:«اگر من در بستر شما بخوابم، جان شما به سلامت خواهد بود؟» وقتي پيامبر(ص) جواب مثبت داد. حضرت علي (ع)لبخندي زد و به شکرانه اين توفيق، سجده شکر کرد(11).
د) احياي حق يا از بين رفتن باطل
«انسان گاهي به خاطر رسيدن به چيزي مسرور مي شود که هرگز از دستش نمي رود و گاهي براي از دست دادن چيزي محزون مي گردد که هرگز به آن نمي رسد. پس بايد شادي تو براي احياي حق يا نابودي باطل باشد»(12).
هـ) تحول معنوي
«عيد براي کسي است که بداند گناهانش بخشيده شده است»(13).
بعضي از بزرگان فرموده اند:«ليس العيد لمن لبس الجديد انما العيد لمن امن الوعيد(14)؛ عيد، به سرور و لباس نو پوشيدن نيست، بلکه عيد روزي است که انسان( به جهت دوري از گناهان) از عذاب هاي الهي در امان باشد.»
آداب شادي
1. گناه و معصيت نباشد
مجالس شادي نبايد همراه با گناه و معصيت باشد؛ چنانکه امام صادق(ع) فرمود:
«لا تسخطوا الله برضي احد من خلقه و لا تتقربوا الي الناس بتباعد من الله؛(15) خداوند را براي رضايت و خشنودي احدي از مردم به غضب درنياوريد و با دوري از خدا، به مردم نزديک نشويد.»
نيز امام صادق(ع) فرمود:
«لا ينبغي للمؤمن أن يجلس مجلساً يعصي الله فيه و لا يقدر علي تغييره(16)؛ سزاوار نيست براي مؤمن در مجلسي بنشيند که معصيت خدا در آن مي شود و نمي تواند وضع مجلس را تغيير دهد».
بعضي از شادي ها در واقع حالت هاي شخصي و دروني است که بر روان آدمي مي گذرد، اما برخي ديگر هم متناسب با فرهنگ و آداب و رسوم يک ملت، عموميت دارد. روزهاي عيد و برپايي عقد و عروسي، از همين قبيل است. روز عيد، چيزي نيست جز بروز شادي و فرح همگاني.
انسان بنابر طبيعت شادي طلب خود، در اين مراسم شرکت مي کند تا اندوه هاي دروني خويش را التيام بخشد و براي فعاليت هاي ديگر آماده شود. روان شناسان گفته اند که يکي از راه هاي رفع افسردگي نيز همين است.
از ديدگاه شرع، مهم آن است که مجالس شادي، معصيت آلود و توأم با فسق و فجور نباشد؛ حتي به قول آيت الله خوئي:«دليلي بر حرمت شادي شديد نداريم»(17).
دست زدن معمولي مرد در ميان مردان و زن در ميان زنان، اگر کاري حرام و مفسده اي در ميان نباشد و بدون اختلاط باشد، بي اشکال است.
2. همراه با اذيت و آزار نباشد
پيامبر(ص) فرمود:«من آذي مؤمناً فقد آذاني؛(18) کسي که مؤمني را آزار دهد، مرا آزار داده است.»
هشام بن سالم مي گويد: از امام صادق(ع) شنيدم که مي فرمود: خداوند مي فرمايد:«ليأذن
بحرب منّي من أذي عبدي المؤمن(19)؛ آن کس که بنده مؤمن مرا بيازارد، به من اعلان جنگ مي دهد.»
امام علي(ع) فرمود:«المسلم من سلم المسلمون من لسانه و يده الا بالحق(20). مسلمان کسي است که مسلمانان از دست و زبانش در آسايش باشند، مگر جايي که به حق برخورد کند( مانند امر به معروف و نهي از منکر).»
3. لهو نباشد
موضوع موسيقي از ديرباز، به ويژه از زمان ظهور اسلام، مورد بحث و محل اختلاف بوده و در طي قرون و اعصار در باب حرمت موسيقي غنائي از جانب علما و بزرگان ديني دلايل و شواهدي با استناد به آيات و روايات ارائه شده است و از سويي ديگر، گروهي نيز به طرف داري از موسيقي، آن را به عنوان يک هنر و باعث آرامش روح بشري مطرح کرده اند. عده اي ديگر که غالب آنها اهل تصوف هستند، شعبه اي از موسيقي را تحت عنوان سماع و موسيقي گشوده اند و آن را در شرايطي مجاز دانسته اند. جالب توجه است که غالب اين گروه ها يا راه افراط در پيش گرفته اند و يا به تفريط عمل کرده اند. آنچه مسلم است، اينکه موسيقي غنائي و الحان مختلف در طيف گسترده خود با تنوع و گوناگوني بي حد و حصر، به ويژه در عصر حاضر به عنوان افيون ملت ها، تيشه به ريشه پيکره بشر زده است و آن چنان چنگال زهرآلود خود را بر گوشت و پوست انسان ها فرو برده که رهايي از اين خود ساخته، ناممکن مي نمايد.
موسيقي کنوني به عنوان يکي از مهم ترين و مؤثرترين حربه هاي استعمارگران است که با ظاهري دل فريب، به راحتي نسل بشر به ويژه جوانان خام و بي تجربه را به بي بند و باري، آشفتگي فکري و سرگشتگي روحي کشانده و از واقعيات زندگي و حقيقت معنوي بازداشته است. نسل جوان با شنيدن موسيقي حرام، چشم خود را بر حقايق مي بندد و در خيال خود به دنبال چيزي است که هيچ گاه وجود خارجي ندارد. تأثير و نفوذ نغمه هاي حرام، به حدي رسيده که حتي در مديحه سرايي اهل بيت و مراثي و تواشيح، از انواع آلات لهوي و موسيقيايي سود مي جويند! به نظر مي رسد حرام شمردن موسيقي از جانب بزرگان و فقها، به دليل جلوگيري از نفوذ موسيقي در کلام الهي و ادعيه و مناجات بوده باشد. سير تاريخي تکامل اين فن نيز نشان
مي دهد که ترس و احتياط علما، خطا و دور از درايت نبوده است.(21)
خرد و موسيقي
براي جواب دادن به اين پرسش ها، ابتدا ذکر مقدمه اي لازم است.
مي دانيم که شأن و ويژگي «عقل»، معتدل و متين بودن آن است؛ يعني عقل سالم بايد با حفظ استواري و پختگي اش بتواند از لذت و سرور، خيال و انفعال و تحريک بهره ببرد؛ اما موسيقي( مخصوصاً از نوع عالي اش) آن چنان يکه تاز ميدان لذت، نشاط، خيال، تحريک و احساس است که آدمي دچار حالت طرب مي شود. «طرب» تأثيري است فوق العاده، با محوريت موسيقي. اين «تأثير فوق العاده» باعث کاهش يا سلب جديت عقل مي شود و اين پيشامد، عقل را از محاسبات جدي، دقيق و واقع بينانه دور مي سازد. جواني که موسيقي گرا و «طرب خواه» است، براي زدودن افسردگي اش، ده ها نوع آواز و موسيقي را گوش فرا مي دهد، اما نمي داند که پس از خاموش کردن آن، دوباره در خود افسردگي مشاهده مي کند. علت آن همين است که او به جاي اينکه به عقل و اراده اش فرصت بدهد تا ببيند و بفهمد که در کجاي زندگي اشتباه کرده و چه سنگي مقابل راهش بوده؟ به جاي درمان درد و تغيير شرايط، به انواع موسيقي هاي غربي و شرقي رو آورده است.
پس بحث ما در مورد موسيقي از نوع مطرب آن؛ يعني موسيقي نشاط آور، محرک احساس و خيال انگيز است. کساني که براي خوب جلوه دادن موسيقي به «موسيقي درماني» رو آورده اند، سخت در اشتباه هستند؛ چون وقتي فرد موسيقي گوش مي دهد، با اين سه عنصر سر و کار دارد که اين نوع موسيقي، عقل را تخريب مي کند و اين عقل است که دين را مي شناسد و ما را به آن ترغيب مي کند. پس به راستي چگونه ما مي خواهيم با اين حساب با موسيقي( که عقل را از تعادل و جديت خارج مي کند)، دين را بشناسيم و بفهميم؛ چون ناخودآگاه انسان با گوش دادن به موسيقي، به تفکر در مورد چيزي که مقصود خواننده يا نوازنده است، وادار مي شود. پس اينکه مي گويند موسيقي، سکوت آهنگين! است و آرامش در سلول جسم و جان نفوذ مي کند، همه اش دروغ است.
بلي، نوعي موسيقي داريم که فقط نشاط انگيز است، نه تحريک کننده احساس و نه خيال انگيز، و آن موسيقي اي است که در ما
احساس خوشايندي پديدار مي سازد و براي رفع خستگي به کار گرفته مي شود.
موسيقي از ديدگاه فقه
فقها و کارشناسان فقه، موسيقي غيرقابل قبول را «موسيقي غنايي» دانسته اند و در مقابل، موسيقي پذيرفته شده را - که به معناي غير حرام است- موسيقي بدون غنا شمرده اند.
پس هر صوت زيبايي، غنا نيست؛ زيرا در روايات اسلامي آمده است که: قرآن و اذان و مانند آن را با صداي خوش و زيبا بخوانيد.
غنا، آهنگ هايي است که متناسب مجالس فسق و فجور و اهل گناه و فساد باشد و احساس برانگيز، خيال برانگيز و تحريک زا باشد.(22)
پي نوشت ها :
1. غم و شادي در سيره معصومان(ع)، محمود اکبري، ص 36؛ ر.ک: التاج الجامع للاصول، ج1، ص 305.
2. غررالحکم و دررالکلم، سيدهاشم رسولي محلاتي، حديث 5594، نشر فرهنگ اسلامي، چ5، 1382ش.
3. نهج البلاغه، فيض الاسلام، کلمات قصار 420.
4. بحارالانوار، ج77، ص 52.
5. غم و شادي در سيره معصومان(ع)، ص 38.
6. شرع و شادي، ابوالفضل طريقه دار، ص 41( با تلخيص).
7. ميزان الحکمه، محمد محمدي ري شهري، ج2، ص 439.
8. همان، ج 4، ص 437.
9. همان، ص 436.
10. همان، ج 7، ص 437.
11. وافي، محسن فيض کاشاني، ج8، ص 882.
12. نهج البلاغه، نامه 22، ص 873.
13. ميزان الحکمه، ج7، ص 427.
14. همان، ص 131.
15. وسائل الشيعه، ج8، ص 422.
16. همان، ص 503.
17. مصباح الفقاهه، آيت الله سيد ابوالقاسم خوئي، ج1، ص 423؛ نجف، المطبعه الحيدريه، چ1، 1374ق.
18. نهج الفصاحه، ابوالقاسم پاينده، حديث 3037، انتشارات جاويدان.
19. وسائل الشيعه، ج8، ص 587.
20. نهج البلاغه، خطبه 166، ص 544.
21. ر.ک: مباني موسيقايي الحان و نغمات قرآن کريم، حسن سلطان پناه، ص 20-14، اسوه، چ1، 1382ش.
22. کتاب پرسش ها و پاسخ ها، گروه محققان، دفتر هفتم، ص 291، انتشارات پارسايان، چ1، 1382ش.