نامه هاي پيامبراعظم (ص)
ويژگي نامه ها
1. آغاز با نام خدا
در زمان جاهليت و قبل از اسلام، مشرکان نامه ها و کارهاي خود را با لفظ « باسمک اللهم» شروع مي کردند. بعد از بعثت، پيامبر اعظم آن را تبديل به « بسم الله الرحمن الرحيم» کرد و تنها در ماجراي انعقاد « صلح حديبيه»، آن هم به اصرار و سماجت نماينده مشرکان، « سهيل بن عمرو»، حضرت براي مصلحت اسلام و مسلمين اجازه داد که لفظ « باسمک اللهم» بيايد. بنابراين يکي از ويژگي هاي مهم نامه ها و ساير مکتوبات پيامبر(ص)
اين است که با « بسم الله الرحمن الرحيم»آغاز شده است.(3)
2.مقدم کردن نام خود
البته گاهي هم در نامه هاي پيامبر(ص) به جاي جمله هاي مذکور، جمله ها و ترکيب هايي از قبيل:« سلم انت»يا « سلام عليک » يا « سلام علي من آمن بالله» يا « هذا ما اعطي محمد رسول الله لفلان» يا « احمد الله إليک» يا « احمد اليک الله» ذکر شده است.(4)
در تاريخ آمده است وقتي نامه پيامبر(ص) به دست پادشاهان ايران و روم رسيد و آنها ديدند که پيامبر(ص) نام خود را مقدم بر نام آنها ذکر کرده است، غافلگير و شگفت زده شدند؛ چون در آن زمان طبق رسم، پادشاهان و بزرگان قوم چنين مي کردند. مورخان نوشته اند: کسرا،( پادشاه ايران)، خشمگين شد و نامه حضرت را پاره کرد. برادر يا پسرعموي قيصر(پادشاه روم)هم که نامه را براي قيصر مي خواند، وقتي متوجه موضوع شد، از شدت عصبانيت به خود مي پيچيد و مي خواست آن را پاره کند، اما قيصر مانع شد و گفت: تو احمق و ديوانه اي! مي خواهي قبل از آنکه من نامه را ببينم، آن را پاره کني؟! به جان خودم قسم! پيامبر(ص) حق دارد خود را بر من مقدم بدارد.(5)
اين سيره و روش در زمان بعد از رسول خدا(ص) نيز ادامه داشت. خلفا به اين سيره عمل مي کردند. عمّال و کارگزاران وقتي به خلفاي سه گانه و حضرت امير نامه مي نوشتند، نام آنان را بر خود مقدم مي داشتند؛ مثلاً در نامه محمد بن ابي بکر به امام علي آمده است:« إلي عبدالله اميرالمؤمنين من محمد بن ابي بکر.»
علاوه، در ميان مسلمانان هم اين امر رواج پيدا کرد. وقتي مسلماني به فرد يهودي يا نصراني و يا مجوس نامه اي مي نوشت، نام خود را بر آنان مقدم مي داشت، مگر اينکه ضرورت، مصلحت و يا تقيه اي در ميان بود.(6)
3. تصريح به اسم مخاطب
گاهي هم ديده مي شود که به شهرت تنها بسنده شده است؛ مانند قيصر که لقب پادشاهان روم، و يا کسرا که لقب پادشاهان ساسانيان بود. در بعضي نامه هاي مربوط به پادشاهان و سلاطين، بعد از ذکر اسم آنها، لقب هايي مانند « بزرگ حبشه» يا « بزرگ قوم فلان» يا « پادشاه قوم فلان» يا « صاحب کشور فلان» نيز به چشم مي خورد.
پيامبر(ص) در لابه لاي نامه ها، از خود با ضمير مفرد مانند: إني، لي، جاءني و عليّ تعبير مي کرد. گاهي نيز ضمير جمع به کار مي برد: نظير: بلغنا، جاءنا. همان گونه که مخاطب نامه را هم اگر يک فرد بود، با کاف، ضمير يا تاء خطاب مي آورد؛ مثل: لک، عليک و أنت و جعلت و اگر دو نفر بودند، با ضمير تثنيه، و اگر جمع بودند، با ضمير جمع مورد خطاب قرار مي داد.(7)
4. بلاغت نامه ها
در آغاز و انجام نامه هاي رسول خدا(ص)، پراکنده گويي اصلاً معنا و مفهومي ندارد. با بسم الله شروع مي شود. بعد فوري سر موضوع اصلي مي رود. در آخر هم با « السلام» يا با « السلام علي من اتبع الهدي» يا با عبارت « شهد
بذلک فلان» به پايان مي رسد. از اين جهت، نامه هاي پيامبر(ص) با نامه هاي سايرين مثل سلاطين عباسي، فرق بسياري دارد و از نظر فصاحت و بلاغت هرگز قابل مقايسه با کسان ديگر نيست.(9)
اقسام نامه ها
1. دعوت به توحيد و اسلام
آن حضرت در محرم سال هفتم هجري در يک روز، شش نامه به پادشاهان روم، ايران، حبشه، مصر، اردن و يمامه نوشت و آنها را به دين اسلام دعوت کرد. متن نامه ها، همه به زبان عربي بود، ولي سفيران و حاملان نامه ها از کساني برگزيده شدند که آشنايي کامل به زبان
و رسم و رسوم مخاطبان داشته باشند و بتوانند به زبان آن قوم صحبت کنند و اهداف مقدس پيامبر(ص) را به آنان برسانند(12).
بدين منظور، رسول خدا (ص)انگشتري از جنس نقره تهيه کرد که در آن نقش « محمد رسول الله» يا « لا اله الا الله، محمد رسول الله» نوشته شده بود. آن حضرت نامه ها را به وسيله آن، مهر و موم مي کرد تا کسي به غير از مخاطب اصلي از محتواي آن باخبر نشود و يا چيزي به آن افزوده و کم نگردد. محتواي نامه ها معنا و هدف واحدي داشتند، اگرچه در لفظ و ظاهر با هم متفاوت بودند. معنا و مفهوم اين نامه ها را دعوت به توحيد و ترويج اسلام تشکيل مي داد. در اينجا چند نمونه از اين نامه ها را مرور مي کنيم.
الف) نامه به پادشاه ايران
سلام بر کسي که پيرو حق باشد، به خدا و پيامبر(ص) خدا ايمان آورد و شهادت دهد که جز خداي يگانه، خدايي نيست و شريک ندارد و يقين کند که محمد، بنده و پيامبر(ص) اوست.
من به دستور خداي متعال، تو را به او دعوت مي کنم؛ زيرا من فرستاده خدا به سوي همه مردم هستم تا آنها را انذار کنم، مادامي که زنده هستند و حجت را بر کافران تمام کنم. اسلام بياور تا در امان باشي و اگر امتناع کني، گناه مجوس بر ذمه توست.»(13)
ب) نامه به قيصر روم
سلام بر کسي که از حق پيروي کند. پس من، تو را به دين اسلام فرا مي خوانم. مسلمان شو تا در امان باشي و در اين صورت، خداوند به تو دو ثواب مي دهد(ثواب ايمان خود و ايمان ملت) و اگر از اين کار امتناع ورزي، گناه زيردستانت نيز بر گردن توست.(14) « قل يا أهل الکتاب تعالوا إلي کلمة سواء بيننا و بينکم ألا نعبد إلا الله و لا نشرک به شيئاً و لا يتخذ بعضنا بعضاً أرباباً من دون الله فإن تولوا فقولوا اشهدوا بأنا مسلمون.»(15)
نامه هاي پيامبر(ص) به پادشاهان مصر و جاهاي ديگر نيز تقريباً به همين مضمون است، الا اين که در آنها استناد به آيه 64 سوره آل عمران ذکر نشده است.
چند نکته ظريف
اول: همان طور که روشن است، پيامبر(ص) در کنار تبليغ و ارشاد مردم، به هدايت و ارشاد سران حکومت ها و امپراتوري هاي بزرگ اقدام و
دوم: از لابه لاي مجموع نامه هاي پيامبر(ص) به پادشاهان، به خوبي استفاده مي شود که بنا بر اصل « الناس علي دين ملوکهم» مردم تابع رهبران و مديران سياسي، اجرايي و مذهبي خويش هستند و اگر حکم رانان اصلاح شوند، مردم نيز اصلاح خواهند شد، و اگر گمراه و فاسق باشند، مردم هم گرفتار انواع و اقسام رذايل اخلاقي و اجتماعي مي شوند.
سوم: در مکتب رسول الله (ص)اولويت با امر به معروف و نهي از منکرهاي سياسي و بين المللي است. اگر در مرحله نخست، مبارزه با منکرهاي کلان در سطح جهاني انجام نگيرد و حکومت هاي عدالت محور به جاي حاکميت هاي استکباري جايگزين نشوند، اجرا و تحقق امر به معروف و نهي از منکر فردي با مشکل جدي مواجه خواهد شد و چندان تأثيري نخواهد داشت. به همين سبب، پيامبر(ص) در مرحله نخست به سراغ سران و پادشاهان مي رود و در صدد اصلاح حاکميت ها برمي آيد.
چهارم: از محتواي نامه، اين اصل مسلم اسلامي نيز استفاده مي شود که پيامبر(ص) اختصاص به امت اسلامي ندارد و بلکه منجي همه انسان هاست و براي هدايت و رهبري همه بشر مبعوث شده است؛ چنان که در قرآن هم آمده است:« و ما أرسلناک إلا رحمة للعالمين[16]».(17)
آثار مثبت نامه ها
گرفتند و اسلام آوردند(19) و اين، سرآغاز و نقطه ي عطف ظهور اسلام در سرزمين ايران شد.
همين طور، مقوقس( پادشاه مصر)، نجاشي ( پادشاه حبشه) و زمامداران شام، يمامه و جاهاي ديگر، تمايل قلبي به اسلام و پيامبراز خود نشان دادند و زمينه را براي گرايش مردم اين مناطق به دين اسلام و گسترش توحيد فراهم کردند.(20) علاوه بر اينها، رسول خدا (ص)نامه هاي فراوان ديگري به سران عشاير، طوايف و قبايل و اشخاص سرشناس ديگر در مناطق مختلف نوشت و آنان را به پذيرش اسلام دعوت کرد. آيت الله احمدي ميانجي، بيش از پنجاه مورد از اين نامه ها را در کتاب خود جمع آوري و معرفي کرده است.(21) اغلب مخاطبان اين نامه ها جواب مثبت به آن حضرت دادند و متمايل به اسلام شدند و همه اينها را مي توان جزء دستاوردهاي مکاتبات پيامبر در عرصه هاي تبليغي- فرهنگي صدر اسلام به شمار آورد.
2. انتصاب ها و بخشنامه ها
در اين نامه ها، پيامبر ضمن نصب افراد سرشناس و کارآمد به منصب هاي حکومتي در رده هاي مختلف، دستورالعمل ها و توصيه هايي را براي اداره امور کشوري، چگونگي برخورد با مردم، جمع آوري خمس، زکات، اقامه نماز جمعه، تهذيب نفس، رعايت حقوق اشخاص و حدود الهي بيان مي دارد. حدود چهل مورد از نامه ها در کتاب «مکاتيب الرسول» جمع آوري و ارائه و شرح و تفصيل داده شده است. در اينجا فقط به دو نمونه بسنده مي شود.
الف) بخشنامه به استاندار و مردم يمن
«بسم الله الرحمن الرحيم. هذا عهد من محمد بن عبدالله رسول الله إلي معاذ بن جبل و أهل اليمن... امرته بتقوي الله العظيم و العمل بکتابه و سنة رسوله و أن يکون لهم أباً رحيماً. يتفقد صلاح أمورهم يجزي المحسن بإحسانه و يأخذ علي يد المسيء بالمعروف.
إني لم أبعث عليکم معاذاً رباً و إنما بعثته أخاً و معلما منفداً لامرالله و معطياً الذي عليه من الحق مما فعل. فعليکم له السمع و الطاعة و النصيحة في السر و العلانية.
فإن تنازعتم في شيء أو ارتبتم فيه فردوه الي الله و إلي کتابه عندکم. فإن اختلفتم فردوه الي الله و الي الرسول ان کنتم تؤمنون بالله و اليوم الاخر. ذلکم خيرلکم و أحسن تأويلا...»(22)
پيامبر در اين بخشنامه، وظيفه اصلي معاذ را تقواي الهي، عمل به کتاب و سنت پيامبر، مردم داري و برخورد پدرانه با مردم بيان مي کند. سپس در فراز دوم نامه خطاب به مردم تأکيد مي فرمايد که: من معاذ را به عنوان مالک و سلطان به سوي شما نفرستادم، بلکه او در عين رياست و مسئوليت خطير، برادر شما و در کنار شما و خدمتگزار و معلم شماست و مسئوليت دارد که آموزه هاي ديني و ارزش هاي اسلامي را به شما و فرزندانتان تعليم دهد.
پيامبر(ص) در ادامه اين بخشنامه، احکام خمس، زکات و چگونگي تبليغ و ارشاد مردم را به معاذ ابلاغ مي کند و در نهايت با عباراتي، استاندار يمن را دوباره به تقواي الهي، صداقت در گفتار، وفاي به عهد، دوري از خيانت، امانت داري، صله رحم، نيکي به همسايه و تلاوت قرآن توصيه مي فرمايد.(23)
ب) بخشنامه به استاندار و مردم بحرين
«به نام خداوند بخشنده مهربان. اين نامه از محمد رسول خدا- که پيامبر امّي، قرشي هاشمي است و به سوي همه مردم فرستاده شده است- به علاء بن حضرمي و کساني که با وي عهد مي بندند و در حکومت او زندگي مي کنند. اي مسلمانان! هرچه قدرت داريد، تقوا پيشه کنيد. پس همانا من علاء بن حضرمي را به عنوان والي به سوي شما فرستادم و به او دستور دادم که از خداي يکتا بترسد و در ميان شما با خوش رفتاري، تواضع و عدالت رفتار کند. اگر چنين کرد، شما هم از دستورهاي وي پيروي کنيد.»(24)
از متن اين نامه چند نکته اساسي استفاده مي شود:
اول: پيامبر(ص) مخاطب نامه را عموم مردم بحرين قرار داده و اين به نوعي، تعظيم و تکريم توده مردم و محوريت آنان در سيره و سنت پيامبر را نشان مي دهد.
دوم: بعد از تأکيد به تقوا و توحيد، توصيه بر حسن خلق و تواضع والي مي کند. به عبارت ديگر، به حسن خلق و تواضع در کنار تقوا توجه مي دهد که حکايت از موازنه آنها دارد.
سوم: از ظاهر عبارت استفاده مي شود که حسن خلق با مردم، ثمره و نتيجه تقواي الهي و توحيد هم مي تواند باشد. اگر مسئول و
فرمانروايي با تقوا و موحد نباشد، نمي تواند با مردم خوش رفتاري و تواضع کند.
در ادامه اين نامه، حضرت تذکرات و توصيه هاي ديگري در ابعاد گوناگون حکومتي بيان مي کند که از موضوع اين نوشتار، خارج است.(25)
3. اقطاعات
آقاي احمدي ميانجي اين بخش از نامه هاي پيامبر(ص) را به چهار قسمت تقسيم کرده است:
اول: سندهايي که مورخان و راويان به نگارش آنها به وسيله پيامبر تصريح کرده اند، ولي متن آنها در کتب روايي و تاريخي نيامده است. وي حدود 25 نمونه از اين گونه نامه ها را نقل مي کند.(26)
دوم: مواردي که اقطاع به وسيله پيامبر انجام گرفته، ولي تصريح به نگارش سند به وسيله پيامبر نشده است. در اين بار، 55 نمونه بيان شده است.(27)
سوم: سندهايي که در مورد خانه ها به وسيله پيامبر صادر و به اصحاب تحويل داده شده اند. از اين نامه ها 28 نمونه ذکر شده است.(28)
چهارم: اسنادي که هم تصريح به نگارش آنها شده و هم متن آنها در کتب روايي و تاريخي موجود است. مؤلف مکاتيب الرسول، 33 نمونه از آنها را آورده است.(29)
4. اسناد تأمين جاني و مالي
مي شد و موضوع آنها مي توانست جان، مال، عرض، ناموس، اراضي و حقوق اجتماعي باشد.(30)
5. موضوعات مختلف
6. علم پيامبر(ص)
پي نوشت ها :
1. علق/1.
2. تفسير صافي، ج1، ص 70.
3. ر.ک: مکاتيب الرسول، علي احمدي ميانجي، ج1، ص 55-66.
4. همان، ص 67.
5. همان، ص 69.
6. همان، ص 70 و 71.
7. همان، ص 68.
8. در نامه به مقوقس بزرگ مصر، ر.ک: مکاتيب الرسول، ج2، ص 417.
9. همان، ج 1، ص 77.
10. فتح/1.
11. مکاتيب الرسول، ج1، ص 181.
12. ر.ک: فروغ ابديت، جعفر سبحاني، ج2، حوادث سال هفتم.
13. مکاتيب الرسول، ج2، ص 316.
14. همان، ص 390.
15. آل عمران/64.
16. انبياء/107.
17. فروغ ابديت، ج2، ص 641.
18. مکاتيب الرسول، ج2، ص 404.
19. فروغ ابديت، ج2، ص 418 و مکاتيب الرسول، ج2، ص 329.
20. ر.ک: فروغ ابديت، ج2، ص 605 و 636؛ مکاتيب الرسول، ج2، ص 417-453.
21. مکاتيب الرسول، ج1، ص 195-225.
22. همان، ج2، ص 595.
23. همان، ص 598.
24. همان، ص 618.
25. براي آگاهي از متن کامل اين نامه، ر.ک: همان، ص 619 و 618.
26. همان، ج2، ص 312-324.
27. همان، ص 325-348.
28. همان، ص 350-355.
29. همان، ج3، ص 433-520.
30. همان، ج1، ص 224-262 و ج3، ص 5-431.
31. همان، ج1، ص 263 و ج3، ص 545.