بررسي علل وقوع سقيفه بني ساعده
بنابراين رخداد سقيفه، تنها غصب حق شخصي امام علي(ع) نبود و تلاش هاي حضرت، براي بازگرداندن امر خلافت به جايگاه اصلي اش و جلوگيري از انحراف در نظام حکومتي اسلام بود.
چرا چنين فاجعه غم انگيزي رخ داد؟ مگر پيامبر(ص) به طور اعم در طول ابلاغ رسالت خويش و به طور اخص در غديرخم، علي(ع) را به عنوان جانشين پس از خود معرفي نکرده بود؟ چرا جامعه آن روز بر غاصبان خلافت نشوريد؟ آيا آن گونه که برخي علماي عامه استدلال مي کنند، «سقيفه» برخاسته از نياز جامعه آن روز بود؟ آيا مصلحت اجتماعي و عاقبت انديشي ديني، خلفاي ثلاث را وادار به کنار زدن علي(ع) از مسند خلافت کرد يا جاه طلبي، آنها را به اين کار واداشت؟ اولين گروهي که در سقيفه جمع شدند، چه کساني بودند و چرا...؟
در اين مقاله سعي شده در حد توان به اين سؤالات پاسخ داده شود.
علت نام گذاري
چرا سقيفه رخ داد؟
پيامبر(ص) در ذيقعده سال دهم هجري عازم حج شد. هدف او علاوه بر تعليم دادن احکام حج، لغو امتيازاتي بود که قريش به سبب کليدداري و پرده داري کعبه براي خود کسب کرده بود. اشراف مکه در جاهليت، ده قبيله بودند که پانزده منصب بين تيره هاي عرب تقسيم مي شد(1). از جمله امتيازات، منصب قيادت، رفادت، سقايت و... بود.
يکي از امتيازات قريش بر ديگر حاجيان، اين بود که از عرفات بار نمي بستند، بلکه از مزدلفه کوچ مي کردند و اين را براي خود فخر مي شمردند. قرآن کريم اين امتياز را با نزول اين آيه از بين برد(2):
«ثم افيضوا من حيث افاض الناسُ...»(3)؛
«از جايي کوچ کنيد که مردم کوچ مي کنند...».
از آنجا که طواف خانه خدا بايد در جامه و پارچه پاک باشد، قريش مي پنداشت جامه هنگامي پاک است که از آنها گرفته و کرايه شود. و اگر قريش از دادن لباس طواف به کسي ممانعت کند، او بايد برهنه به طواف بپردازد.
پيامبر(ص) که خود از قريش بود، در برابر ديدگان مردم از عرفات کوچ کرد و با اين شيوه اولاً شعار برابري و مساوات بين انسان ها را عملاً اجرا کرد. ثانياً آن حضرت ثابت کرد که قريشي بودن( آنچه ابوبکر با استناد به آن به خلافت رسيد)، اعتباري براي برتري جويي از ديگر قبايل نيست.
اما دومين فريضه مهمي که پيامبر(ص) براي اتمام رسالت خويش بايد به انجام مي رسانيد، اعلام جانشيني علي (ع)بود که در جُحفه و در محلي به نام « غديرخم» صورت گرفت و در
اين باره فرمود:« من کنت مولاه فهذا عليُ مولاه».
اين اقدام پيامبر(ص) در غديرخم، چند تن از سران عرب را- که به قصد « رياست طلبي» مسلمان شده بودند- از گرويدن به آيين او پشيمان کرد.
از همان روز عمر، ابوبکر و ابوعبيده جراح مثلثي را تشکيل دادند و سوگند ياد کردند که نگذارند اين انتخاب پيامبر(ص) عملي شود. آنها از «اهل کتاب» شنيده بودند که پيامبري در مکه مبعوث خواهد شد که بر شرق و غرب عالم غالب مي شود. پس با اين پندار که پس از پيامبر(ص) به حکومت خواهند رسيد، به رسالت آن حضرت ايمان آوردند و خود را در خدمت پيامبر(ص) قرار دادند و حال که از رسيدن به خلافت مأيوس شده بودند، تصميم گرفتند آن حضرت را به قتل برسانند تا به قريش اظهار دارند که ما در پي فرصت براي قتل پيامبر(ص) بوديم، تا چنين حقي را نيز بر گردن قريش ثابت کنند(4).
بنابراين، وقتي رسول خدا (ص)به محل خطرناک « عقبه» رسيد، شترش را رماندند تا از کوه سقوط کند. جبرئيل به پيامبر(ص) اطلاع داد و آن حضرت به يارانش دستور داد تا احدي قبل از او به عقبه نرود. منافقين اين بار تصميم گرفتند که با استفاده از تاريکي و ناهمواري راه، در پس بلندي پنهان شوند و چهره هاي خود را بپوشانند، تا هرگاه پيامبر(ص) نزديک شد، دبه هاي پر از شن را از بلندي به زير بغلطانند. آنها چنين کردند و شتر پيامبر(ص) خواست رم کند و او را بر زمين بزند. جبرئيل نازل شد و آن حضرت را از خطر رهانيد.(5)
اقدامات پيامبر(ص)
1. اعزام سپاه اسامه
الف) رسول خدا (ص)بيم آن داشت که بعد از انتشار خبر رحلتش روميان از آشفتگي اوضاع مسلمانان سوء استفاده کرده، آنها را سرکوب کنند. دو جنگ از جنگ هاي پيامبر(ص)- تبوک و موته- در نبرد با شاميان بود. بنابراين اعزام سپاه خبر از ثبات جامعه اسلامي مي داد.
ب) پيامبر(ص) مي خواست با اعزام اين سپاه، سران قبايل و صحابه را از مرکز حکومت( مدينه) دور سازد تا بعد از رحلتش مانعي براي به خلافت رسيدن حضرت علي(ع) پيش نيايد.
ج) واگذاري فرماندهي سپاه به اسامه، که جواني هفده يا نوزده ساله بود، سنت شيوخيت را که در بين اعراب از اعتبار بالايي برخوردار بود، منسوخ مي کرد، تا جوان بودن علي(ع) بهانه اي براي کنار زدن او از خلافت نباشد.
2. سکونت در منزل عايشه
3. هشدارهاي پيش از رحلت
«لعن الله من تخلف عن جيش اسامة»(6).
پيامبر(ص) با آگاهي از فعاليت هاي برخي از صحابه براي به دست گرفتن خلافت، تصميم گرفت براي جلوگيري از انحراف خلافت و بروز دو دستگي در بين مسلمانان، خلافت علي(ع) را قبل از رحلت تثبيت کند. به همين منظور- با وجود تأکيدهاي فراوانش و بيان فضيلت هاي علي(ع)- در آخرين لحظات حيات با حالت تب و بيماري به مسجد آمد و با صداي بلند که از بيرون مسجد شنيده مي شد، يک بار ديگر « حديث ثقلين» را تکرار فرمود.
ميرحامد حسين، اين حديث را از دويست نفر از علماي بزرگ اهل سنت در کتابش، « عبقات الانوار» نقل کرده و دانشگاه الازهر مصر نيز رساله اي در صحت سند آن منتشر ساخته است.(7)
آن گاه آن حضرت خطاب به مهاجران فرمود:
«شما زياد مي شويد، ولي انصار زياد نمي شوند، انصار تکيه گاه من هستند که به آنها پناه آورده ام. نيکانشان را گرامي بداريد و از بدانشان درگذريد.»(8)
پس از بيان اين سخنان، به منزل عايشه بازگشت؛ لحظاتي بعد، عمر و ابوبکر و تعدادي از ياران پيامبر(ص) بر بالين حضرت حضور يافتند. در اين هنگام رسول خدا(ص) در حالي که تب و بيماري اش شدت يافته بود، بار ديگر براي تأکيد بر شايستگي آن کسي که خدا و رسولش انتخاب کرده بودند، تقاضاي قلم و کاغذ کرد تا چيزي بنويسد که بعد از او، مسلمانان گمراه نشوند. در اين ميان، عمر برآشفت و گفت:«هذيان مي گويد. قرآن ما را کفايت مي کند.»(9)
رسول خدا (ص)با ديدن نزاع و دو دستگي اطرافيان، از بيم آنکه عمر و متحدانش اصل رسالت را، مورد شبهه قرار بدهند، خطاب به صحابه فرمود:«برخيزيد و از پيش من برويد.»... پيامبر(ص) در حالي که علي سرش را در آغوش گرفته بود، از دنيا رفت.
علت تجمع انصار در سقيفه
حال بايد پرسيد: چرا انصار در سقيفه گرد آمدند و علت نامزد کردن سعد بن عباده« رئيس خزرج» به عنوان امير، چه بود؟
مگر آنها از انتخاب علي(ع) براي رهبري امت اسلامي بي اطلاع بودند و يا بسياري از آنان در غديرخم حضور نداشتند؟ چه چيزي آنها را به اتخاذ چنين تصميمي واداشت؟
آن گونه که از اسناد تاريخي برمي آيد، علت اصلي تجمع آنها، اطلاع از دسيسه هايي بود که در صدد بود خلافت را از علي(ع) غصب کند و چون يقين کردند خلافت از آن ديگري است و از طرفي، افراد سياسي و کارآزموده که بتوانند خلافت را براي اميرمؤمنان تثبيت کنند، در بني هاشم سراغ نداشتند؛ لذا براي تعيين خليفه در سقيفه جمع شدند. در کنار اين عامل اصلي، علل ديگري نيز وجود داشت که باعث تجمع انصار در سقيفه شد؛ همانند:
الف) انصار گسترش اسلام را مرهون بذل جان و مال خويش مي دانستند و خود را نسبت به مهاجرين در به دست گيري خلافت، سزاوارتر مي شمردند.
ب) انصار در اکثر غزوات همراه پيامبر(ص) با کفار قريش جنگيده و بسياري از کفار مکه و ديگر مخالفان اسلام را کشته بودند. از اين رو، به وحشت افتادند که مبادا کسي روي کار آيد که انتقام خون هاي ريخته شده را بگيرد، و اين ناشي از آن بود که به رغم تلاش هاي فراوان پيامبر(ص) براي تبديل نظام قبيله اي به نظام اجتماعي، هنوز خوي و خصلت هاي قبيلگي دوران جاهليت، همچون آتش زير خاکستر در نهادشان باقي بود.
ج) علت ديگر، حس جاه طلبي است که در تمام افراد بشر به طور مختلف وجود دارد و انسان را به خطرات بزرگ مي اندازد.(10)
سعد بن عباده از بزرگان عرب بود که درب خانه اش به روي حاجتمندان باز بود و از کساني بود که در روز عيد غديرخم حضور داشت و خطبه پيامبر(ص) را شنيد؛ ولي حب جاه و مقام، او را با وجود بيماري به سقيفه کشاند تا با او بيعت کنند.(11)
علل موفقيت حزب شيخين
1. جلوگيري از اعزام سپاه اسامه
قوم براي خود بيعت بگيرند؛ زيرا نبود بزرگان قوم در مدينه و بيعت نکردن آنها در صورت اعزام سپاه، نقشه هاي آنان را براي رسيدن به خلافت بي نتيجه مي گذاشت.
اين کارشکني ها باعث شد تا پيامبر(ص) با حال بيمار و نزار خود در مسجد حضور يابد و آنان را لعنت کند:« لعن الله من تخلف عن جيش اسامه»(12).
2. شيخوخيت
3. ناآگاهي از حقيقت دين اسلام
پيامبر(ص) اگرچه نهايت توان خويش را در جهت تعميق آگاهي هاي تازه مسلمانان به کار برد؛ اما وقوع غزوات متعدد، پراکندگي قبايل و وجود پيوندها و ارتباطات بين قبايل، از جمله موانع مهم در تبليغ کامل اسلام به شمار مي رفت.
فاصله فتح مکه تا رحلت پيامبر(ص) تنها سه سال بود و در اين فاصله اندک، تغيير اساسي و بنيادي در نگرش و اعتقادات مردمي که سنت ها و انديشه هاي جاهليت نسل در نسل با روح و خميرمايه آنان عجين شده بود، غير ممکن بود. از اين رو نا آشنايي مسلمانان با حقيقت دين اسلام، مهم ترين زمينه را براي احياي سنت هاي قبيلگي از سوي گردانندگان سقيفه و بهره برداري از آن در جهت احراز مقام خلافت و انحراف آن از مسير اصلي فراهم آورد.
4. بهره گيري از فرصت ها
الف) آن هنگام که بيماري پيامبر(ص) شدت گرفته بود، از عايشه خواست کسي را به مسجد بفرستد تا به جاي پيامبر(ص) نماز بگزارد. عايشه، ابوبکر را فرستاد. پيامبر(ص) از اين اقدام آگاه شد و از شدت بيماري زير بغلش را گرفته بودند، به مسجد رفت و ابوبکر را کنار زد و نماز را نشسته خواند.
ب) از آنجا که رحلت پيامبر(ص) در بعد از ظهر صورت گرفته و اهل بيت (ع)مشغول آماده کردن مقدمات دفن بدن مطهر حضرت بودند، ابوبکر به پيشنهاد عمر به مسجد رفت و در محيطي که مالامال از غم و اندوه و نگراني مسلمين بود، به امامت ايستاد و نماز گزارد و سپس به سخنراني پرداخت. اين اقدام در جا انداختن او به عنوان خليفه بعد از پيامبر(ص) مؤثر واقع شد.(13)
5. ناآشنايي تازه مسلمان ها با موقعيت حضرت علي(ع)
علت به رسميت شناختن خلافت ابوبکر
عده اي ديگر نيز زماني بيعت را پذيرفتند که پيشواي آنان علي (ع)براي حفظ اصل اسلام، به ناچار و اجبار با ابوبکر بيعت کرد. از جمله اين افراد، ابوالهيثم، سهل بن حنيف، ذوالشهادتين، مقداد، زبير بن عوام و... بودند.
اما توده مردم با اصل و محتواي اسلام بيگانه بودند؛ از اين رو، از درک چرايي انتخاب علي (ع) به جانشيني پيامبر(ص) عاجز و به اهميت و جايگاه آن پي نبرده بودند. بدين جهت، آن هنگام که اميرمؤمنان علي(ع) به دفاع از حق غصب شده خويش مي پردازد و بر ادعاي خويش برهان مي آورد، آنان در پاسخ مي گويند:
«اگر زودتر از ابوبکر از ما بيعت مي خواستي، با تو بيعت مي کرديم.»
آنان هنوز در نيافته بودند که خلافت و جانشيني پيامبر(ص)، انتقال قدرت از يکي به
ديگري نيست تا هر آن کس که در مسند قدرت قرار گرفت و بر اوضاع مسلط شد، خليفه باشد. عجر آنها از درک انتخاب علي(ع)- که در جهت تداوم انقلاب پيامبر(ص) بود و علي(ع) از نادر افرادي به شمار مي رفت که از نخستين سال هاي بعثت پيامبر(ص) به همين منظور پرورش يافته بود- باعث شد فردي چون ابوبکر در جايگاه جانشيني پيامبر(ص) بنشيند، در حالي که ابوبکر خود نيز به ضعف خويش آگاه بود و مي گفت:«أقيلوني أقيلوني فلست بخيرکم و عليُ فيکم(15)؛ مرا وا گذاريد، مرا واگذاريد چرا که با وجود علي (ع) در بين شما، من برترين فرد شما نيستم.»
انحراف بزرگ
«به خدا سوگند! پيشوايان پيش از من کارهاي شگفتي انجام دادند و به عمد با رسول خدا (ص) به مخالفت پرداختند. اگر مردم را وادار به ترک آنها مي کردم و آن بدعت ها را به حقيقتي که در زمان حضرت رسول(ص) بود، برمي گرداندم، سپاهيانم از اطرافم پراکنده مي شدند و در لشکرم جز من و تعداد اندکي باقي نمي ماند...».
آري وقوع سقيفه، زمينه خلافت امويان، بني عباس و ... را فراهم ساخت.
پي نوشت ها :
1. تاريخ مفصل اسلام و تاريخ ايران بعد از اسلام، حسين عمادزاده، ص 94، چ8، 1374ش.
2. تاريخ تحليلي اسلام تا پايان امويان، سيدجعفر شهيدي، ص 84، تهران، چ2، 1363ش.
3. بقره/ 199.
4. تاريخ مفصل اسلام و تاريخ ايران بعد از اسلام، ص 116.
5. همان.
6. تاريخ طبري، ج2، ص 225.
7. تاريخ تحليلي و سياسي اسلام، علي اکبر حسيني، ص 298، تهران، چ1، 1373ش/
8. تاريخ طبري، ج2، ص 227.
9. صحيح بخاري، ج1، ص 22.
10. طرح هاي رسالت، پيرامون خلافت و زمامداري، احمد مطهري، ج1، ص 250، قم، مرکز انتشارات دارالتبليغ.
11. نهج البلاغه، ابن ابي الحديد، ج4، ص 4، چاپ بيروت.
12. تاريخ طبري، ج2، ص 225.
13. تاريخ تحليلي و سياسي اسلام، ص 312.
14. تاريخ ابن کثير، ج6، ص 311.
15. تاريخ طبري، ج3، ص 211.