کتاب و کتاب خواني در آيينه رهنمودهاي مقام معظم رهبري
1. کتاب و کتاب خواني؛ 2. کتاب و فرهنگ اسلامي؛ 3. توليد و نشر کتاب؛ 4. نظارت و مميزي کتاب؛ 5. کتاب و نويسندگان؛ 6. ترجمه کتاب؛ 7. کتاب، انقلاب و دفاع مقدس؛ 8. قصه و رمان نويسي در ايران و جهان؛ 9. نمايشگاه کتاب.
در اين فرصت، گلچيني از سخنان رهبري برگرفته از اين کتاب با «رويکرد معروف ها و منکرهاي مطبوعات» ارائه مي شود.
مجري سياست دشمن
وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به طور عمومي اين نشريات را به بازنگري در سياست هايشان دعوت مي کند:
«آقاي هاشمي رفسنجاني در آن وقت يک کتاب به نام سرگذشت فلسطين ترجمه کردند. از اولي که اين کتاب درآمد، تقريباً بعد از اندکي ممنوع شد و تا پيروزي انقلاب اين ممنوعيت ادامه داشت. البته بارها مخفيانه چاپ شد. شايد در جامعه، ده جلد کتاب درباره فلسطين وجود داشت که متعلق به روشنفکرهاي چپ و شبيه چپ بود. اما چون اين کتاب صبغه اسلامي داشت، چون يک روحاني نوشته بود، چون يک آدم مبارز ديني نوشته بود، از اول تا آخر ممنوع بود... . شما الان به روزنامه هاي کيهان، روزنامه جمهوري اسلامي، روزنامه رسالت نگاه کنيد، هيچ شماره اي نيست که انتقادي از دولت در آن نباشد. انتقادهاي تند هم مي کنند. در کشور ما نسبت به مطبوعات، آزادي وجود دارد و ما به آزادي اهميت مي دهيم و آن را عزيز مي شماريم. بايد همين آزادي باشد، منتها آزاد بودن مطبوعات غير از اين است که شما اجازه بدهيد مطبوعاتي در کشور باشد که در اينجا مثل «پس آينه طوطي صفتم داشته اند»درست اجرا کننده سياست هاي دشمن باشند.»(1)
تهاجم فرهنگي و مطبوعات
رهبر انقلاب با درک اين حقيقت در ميان جمع کثير بسيجيان فرمود:
« تهاجم فرهنگي يعني چي؟ تهاجم فرهنگي دو معنا دارد... يا تهاجم به وسيله ابزارهاي فرهنگي است يا تهاجم به وسيله عناصر فرهنگي. ابزارهاي فرهنگي؛ يعني کتاب و مجله. الان در جمهوري اسلامي مجله اي منتشر مي شود که اساسي ترين مسائل کشور را زير سؤال مي برد. البته ما خودمان نمي خواهيم جلو آن را بگيريم، نه اينکه نمي دانيم. يا فرض کنيد در خفا منتشر مي شود... اين مجله اصل انقلاب را هم زير سؤال مي برد، مي گويد اصلاً انقلاب چيست؟»(2)
مطبوعات عملياتي
«به نظر من در باب نظريه پردازي نبايد محدوديتي وجود داشته باشد. بيشتر بايستي براي نقد و ارزيابي و جدا کردن سره از ناسره همت شود. اما در زمينه کار عملياتي، بايد جلو کتاب هاي مضر را گرفت. ما کتاب عملياتي داريم. کتاب عملياتي، اين است که عملاً يک نفر را دچار مشکل مي کند؛ مثل برانگيختن احساس جنسي. اينجا بحث نظريه نيست. اين کسي که مي خواند، خودش به طور طبيعي تحت تأثير قرار مي گيرد. جلو اين را بايد گرفت. اين اصلاً چيز قابل نقدي نيست... يعني آن نوشته اي که وقتي وارد بازار فرهنگ شده، مشغول عمليات مي شود و قابل اين نيست که به آن جواب داده شود، مضر است، بايستي جلويش را گرفت. مردم ما هم حقيقتاً دلبسته اسلام اند. مردم عزيزي که حرف من را مي شنوند، مي دانم که آن را تصديق و تأييد مي کنند. البته دلبستگي به اسلام، به هيچ بابت به اين معنا نيست که مردم نبايستي از افکار گوناگون مطلع بشوند؛ نه خير! اتفاقاً اسلام به اين موضوع امر مي کند، ليکن مردم اسلام را دوست مي دارند. اگر چيزي باشد که برخلاف اسلام باشد، مردم آن را دوست نمي دارند و از آن خوششان نمي آيد و رد مي کنند، چه کارهاي غيراسلامي، چه افکار غير اسلامي».(3)
فساد جوانان
«کتاب رماني را پيش من آوردند که گفته مي شد جزء کتاب هايي است که يک وقت در نمايشگاهي نشر شده است. البته قبل از انقلاب چاپ شده بود. وقتي من اين کتاب را خواندم، به نظرم رسيد که محال است اين نويسنده براي فاسد کردن جوانان، مأجور و مزدبگير نباشد! يعني بدون ترديد، هر صفحه اي از آن کتاب را که جواني مي خواند، واقعاً بدون مبالغه دچار هيجانات عشقي مي شد. از اول تا آخر کتاب همين طور بود. يک جاي کتاب و بخشي از آن، که اندکي اين حالت در آن نباشد، نبود. يک وقت بعضي از آقايان براي کاري در همين زمينه ها پيش من آمده بودند و من اين کتاب را - که نمي خواهم اسمش را بگويم، چون همين اندازه ترويج است- به آنها دادم و گفتم ببينيد اين کتاب اين گونه است. البته به آنها هم گفتم: وقتي که نگاه کرديد، برويد اصلاً نابودش کنيد و نگه نداريد. واقعاً بعضي از کتاب ها اين طوري است، بايد مراقب بود. نمي شود گفت که در اين زمينه وزارت ارشاد مسئوليتي ندارد.»
ايشان در جاي ديگر درباره همين مسئوليت به خبرنگار صدا و سيما گفت:
«( نگارش و انتشار کتاب) بايد در چارچوب اصالت ها و ارزش ها و آن پايه هاي مورد قبول باشد. اين مخصوص ما هم نيست؛ در همه دنيا چارچوب هايي وجود دارد که از آنها تخطي انجام نمي گيرد. اينجا هم بايد همان گونه باشد.»(4)
تفسير شيوه ها
«ترويج دين در ميان نسل جوان ما با ترويج دين در صد سال پيش، به کلي متفاوت است. شما اگر کتاب و استدلال صد سال پيش را جلوي جوانان بگذاريد، مسائل و شبهات و افکار جديدي مطرح است. آن کسي که مي خواهد اسلام را مورد حمايت قرار دهد، بايد فکر و ابتکار جديد و صلاحيت هاي لازم را براي برخورد با شبهات در خودش به
وجود بياورد... بسياري از مسائل هم هست که ما خيال مي کرديم تمام شده است، در حالي که تمام شده نيست.»(5)
هوشمندي نويسندگان مسلمان
حضرت آيت الله خامنه اي در ديدار باشکوه خود با فضلا و نخبگان حوزه علميه قم، اين عقب گرد را به گوش هزاران محقق و نويسنده رساند و گفت:
«حوزه ديروز از دنياي زمان عقب تر نبود، بلکه جلوتر هم بود. شما نگاه کنيد در آن زمان علماي ما چقدر محصول علمي و فقهي و کلامي را براي مردم زمان خودشان داشتند. همان عده کمي که در گذشته بودند، کارهاي بزرگي انجام دادند. اگر در نيشابور يا بلخ يا هرات يا طوس که اقصي نقاط دنياي اسلام نسبت به بغداد آن روز بود، چند نفر شيعه زندگي مي کردند و سؤال فقهي يا کلامي داشتند، شيخ مفيد آنان را از بغداد هدايت و راهنمايي مي کرد؛ يعني شيخ مفيد از زمان خودش عقب نبود... . اگر محمد بن زکرياي رازي چهار کلمه الحادي بر زبانش جاري مي شد، فوراً سيد مرتضي در ردّ او کتاب مي نوشت و نمي گذاشت حرف او بي جواب بماند. اگر فلان نويسنده معاند اهل بيت، کتابي مي نوشت و حقايق و اعمال شيعه را مسخره مي کرد، بلافاصله عبدالجليل رازي قزويني حقش را کف دستش مي گذاشت و کتاب «النقض » را مي نوشت.
بنابراين هرکسي که در زمينه هاي فقهي و به خصوص کلامي چيزي به شيعه مي گفت، شيعه با قدرت و قوت به زبان علمي به او جواب مي داد و سخن تلخ رقيب و حريف و معاند را به خانه نمي برد... تا اواخر هم وضعيت اين گونه بوده است. در هند يک نفر پيدا شد و کتاب «تحفه اثني عشريه » را که بر ضد و ذم شيعه و در قدح اهل بيت است، نوشت. «ميرحامد حسين» کتاب « عبقات» به آن عظمت را در جوابش
نوشت. آن طور که به نظرم مي رسد، شايد حدود ده رد بر کتاب تحفه اثني عشريه نوشته شده است. من فهرستي را نگاه مي کردم که متعلق به کتب علماي هندي شيعه بود- که البته بزرگان و اعلام درجه يک هم در ميان آنان بودند - به نظرم ده رد و شايد هم بيشتر، عليه اين کتاب نوشته اند. بنابراين حوزه هاي علميه از زمان خودشان عقب نبودند. يک نفر پيدا مي شد حرفي را در يک کتاب خطي مي زد و در يک نسخه مي نوشت و ديگري پخش مي کرد و ديگري مي خواند و چهار نفر در طول زمان از آن مطلع مي شدند. عالم شيعه هم برمي داشت همين کار را عيناً جواب مي داد و گاهي تندتر و بهتر از او اقدام مي کرد و عقب نمي ماند.»(6)
ايشان در جمع طلاب فيضيه فرمود:
«امروز در دنيا در زمينه هاي گوناگون در ذهنيات، در مسائل اجتماعي، در تاريخ و اقتصاد، افکار و فلسفه هايي ارائه مي شود که پاسخ هايي براي اين گونه مباحث وجود دارد. هر چند صباحي يک نفر در دنيا سربلند مي کند، کتابي مي نويسد، کتابش را به زبان ديگر ترجمه مي کنند و چهار نفر مروجّش مي شوند... بعد از اينکه کساني آن را خواندند، دانستند و تدريس و تفهيم کردند، يکي هم پيدا شد و ترجمه اش کرد. مدت ها هم بگذرد، آن ترجمه به دست من روحاني برسد. تازه حالا بفهمم که در ده سال پيش، بيست سال پيش، چهل سال پيش، در اروپا دانشمند يا متفکري يا فيلسوفي يا فيلسوف نمايي آمده... به فلان نقطه اعتقاداتم تعريض کرده و من حالا به او جواب بدهم. آيا اين روش درستي است؟(7)
در زمان شيخ طوسي اگر دشمن اهل بيت مي گفت:« ان لا مصنف لکم؛ شما کتاب و تصنيف نداريد»، شيخ طوسي خودش به تنهايي وارد ميدان مي شد و بزرگ ترين کتاب رجالي را تلخيص مي کرد و اختصاصاً يک کتاب و فهرست رجالي ديگر مي نوشت؛ يعني بدون معطلي، « رجال کشي» را تلخيص کرد. رجال خود را نوشت و فهرست شيخ را هم نگاشت. هنوز پاسخ در خانه اشکال کننده بود که مي گفت: فقه نداريد. ناگهان يک کتاب عظيم پر تحقيق به حسب سطح تحقيق آن روز، از آب درمي آمد.»(8)
تهاجم با قلم ها
«عناصر فرهنگي جامعه- هرکه هستند و هرچه هستند، چه وابستگان به دانشگاه ها چه وابستگان به حوزه هاي علميه و چه ديگران- بايد بدانند که امروز دشمن بيشترين همت خود را روي تهاجم فرهنگي گذاشته است. من به عنوان يک آدم فرهنگي اين را عرض مي کنم؛ نه به عنوان يک آدم سياسي... . الان يک کارزار فکري و فرهنگي و سياسي در جريان است. هرکس بتواند بر اين صحنه کارزار و نبرد تسلط پيدا کند، خبرها را بفهمد، احاطه ذهني داشته باشد و يک نگاه به صحنه بيندازد، برايش مسلم خواهد شد که الان دشمن از طريق فرهنگي بيشترين فشار خود را وارد مي آورد. کم نيستند قلم به مزدها و فرهنگي هاي دين و دل و وجدان باخته و نشسته پاي بساط فساد استکبار- چه غالباً و اکثراً در خارج از کشور و چه تک و توکي در داخل کشور- که براي مقاصد استکباري قلم هم بردارند، شعر هم بگويند، کار هم بکنند و دارند مي کنند.»(9)
ايشان در جمع نمايندگان طلاب و فضلاي حوزه علميه قم نيز به اين توطئه اشاره کرد:
«امروز تهاجم فرهنگي عظيمي عليه اسلام هست که ارتباط مستقيمي با انقلاب دارد. اين تهاجم وسيع تر از انقلاب و عليه اسلام است. چيز عجيب و فوق العاده اي است که با تمام ابعاد فرهنگي و اجتماعي و سياسي عليه اسلام و حتي اسلامي که در توده مردم الجزاير نفوذ دارد، وارد کارزار شده است.. يک جبهه بندي عظيم فرهنگي که با سياست و صنعت و پول و انواع و اقسام پشتوانه ها همراه است. مثل سيلي راه افتاده تا با ما بجنگد. جنگ هم جنگ نظامي نيست. بسيج عمومي هم در آنجا هيچ تأثيري ندارد. آثارش هم به گونه اي است که تا به خود بياييم، گرفتار شده ايم. مثل يک بمب شيميايي، نامحسوس و بدون سر و صدا عمل مي کند. فرض کنيد در
محوطه اي يک بمب شيميايي بيفتد که احدي نفهمد. اين بمب در آنجا افتاده، ولي پس از هفت، هشت ساعت ببينند صورت ها و دست هاي همه تاول زده است. الان در مدرسه ها و داخل خيابان ها و جبهه ها و حوزه هاي علميه و دانشگاه هاي ما، ناگهان اين تهاجم تبليغي و فرهنگي را خواهيد ديد. الان مقداري هم آن را مي بينيد و بعداً هم بيشتر خواهد شد. يک کتاب چاپ مي شود، يک فيلم توليد مي شود و به صورت ويدئو داخل کشور مي آيد.»(10)
وظيفه علما در برابر القاي شبهه
«همه دشمنان ما با استفاده از ثروت بي پايان، تجربه هاي فراوان و مغزهاي قوي، علاوه بر آنچه که تا حالا نوشته اند، براي القاي شبهه در فکر اسلامي و ايمان اسلامي مردم، هزاران کتاب خواهند نوشت و هزاران مقاله تنظيم خواهند کرد. هزاران شبهه را رها خواهند کرد تا در ذهن و مغز و دل مردم بنشيند و جا گير شود و در مقابل اين تهاجم فرهنگي، چه کسي بايد ايمان مردم را حفظ، ذهنشان را مجهز و ايمانشان را مسلح کند؟ اين، وظيفه علماست.»(11)
نويسندگان در خدمت تفرقه
«بهترين وسيله اي که دشمن دارد، اين است که بين مسلمين اختلاف ايجاد کند، به خصوص بين آن بخش هايي که مي توانند براي ديگر مسلمين الهام بخش باشند... . شما ببينيد امروز در کشورهاي مختلف اسلامي چه قدر پول از دلارهاي نفتي و غير آن خرج مي شود براي اينکه کتاب بنويسند و عقايد عجيب و غريب را به شيعه نسبت بدهند. من يک وقت بخش معظمي از اين کتاب ها را جمع کردم، ديدم خيلي کتاب نوشته مي شود.
زيرک ترين عناصر تبليغاتي جهت ايجاد اختلاف، در تهيه و تنظيم اين کتاب ها تلاش مي کنند؛ براي اين که آن بخش از جامعه اسلامي را که پرچم اسلام را بلند کرده است- که قله و اوج آن هم ايران اسلامي است و نيز بقيه جاهايي که به مدد اسلام توانستند به جنگ حوادث زندگي بروند و با قدرت ها پنجه بيندازند،- از بقيه دنياي اسلام جدا کنند.»(12)
پاسخ به کتاب خادم السلاطين
« خارجي ها کتاب مي نويسند و ما بايد پاسخ آنها را بدهيم، يکي از اين وعاظ السلاطين مصري(13)- که واقعاً حيف است وعاظ السلاطين بناميم، بلکه بايد آنها را خدام السلاطين ناميد، چون وعاظ السلاطين بعضي وقت ها سلطان را وعظ مي کردند- کتابي به نام «الشيعه المهدي الدّروز، تاريخ و وثائق» نوشته و به اصطلاح تحقيقي در باب شيعه، حضرت مهدي و دروز کرده است. حال چه ارتباطي بين شيعه و دروز وجود دارد، خودش بحثي است. اين خدام السلاطين از بس پول و ثروت فهد و صدام و شاه حسين را در شکم هاي خود ريخته اند... گرفتن اين همه شيريني و لذت از آنها سخت است. آنها واقعاً ضايع شده اند و اگر علم و دين هم مي داشتند، حالا ديگر به دردشان نمي خورد. از اين نوع کتاب ها زياد مي نويسند. ما بايد در حوزه هاي علميه قم و در مراکز علمي خود، صد جواب را در مشتمان داشته باشيم و به آنها پاسخ بدهيم.»(14)
حکم ارتداد
اعدام اين عنصر پليد( سلمان رشدي) داد. در اين زمينه رهبر انقلاب نيز مسلمانان جهان را به تلاش براي اجراي قتل وي دعوت کرده و در خطبه هاي نماز جمعه خطاب به آزاد انديشان فرمود:
«دست هاي مزدور سعي مي کنند تا با توطئه فرهنگي و تبليغات- از قبيل توطئه نوشتن کتاب آيات شيطاني به وسيله آن مزدور قلم به مزد- ارزش اسلام را از چشم ها بزدايند و اسلام را سبک و خفيف کنند، ولي اشتباه مي کنند، خودشان ضرر مي کنند. آن کسي هم که اين کتاب را نوشت که البته اين يک نمونه است و امام بزرگوارمان حکم فتواي قتل او را صادر کردند، اين حکم امام همچنان به قوت خويش باقي است و بايد اجرا شود.»
ايشان در جاي ديگر فرمود:
«حکم تاريخي و تغيير ناپذير حضرت امام خميني( رضوان الله تعالي عليه) در مورد نويسنده کتاب کفرآميز آيات شيطاني، و تعهد مسلمانان در سراسر جهان به اجراي اين حکم اسلامي، نخستين ثمرات خود را در صحنه رويارويي اسلام با کفر جهاني نشان مي دهد و استکبار غرب که حمله به مقدسات يک ميليارد مسلمان جهان را مقدمه براي تحقير مسلمين و از بين بردن انگيزه هاي خيزش اسلامي در جهان قرار داده بود، به صورت مفتضحانه و گام به گام مجبور به عقب نشيني شده و ان شاء الله با ادامه مقاومت مسلمانان جهان از اين پس، کسي جرئت اهانت به پيامبر(ص) معظم و مقدسات اسلامي را نخواهد يافت. حکم اسلام در مورد نويسنده آيات شيطاني همان گونه که حضرت امام فرمودند، اگر توبه کند و زاهد زمان هم گردد، ثابت است و چنين تشبثاتي که با همياري بعضي افراد به ظاهر مسلمان صورت مي گيرد، تغييري در اين حکم الهي نخواهد کرد.
شما ديديد که ملت هاي مسلمان در همه جا- اروپا و آسيا و به خصوص در پاکستان- در مقابل اهانت آن بلندگوي شيطان که آيات شيطاني را بر دل مجرمان نازل کرد، چه کردند، مخصوص جمهوري اسلامي هم نبود.
شما مي بينيد که در توطئه و تهاجم فرهنگي به اسلام، يکي از قسمت هايي که مورد توطئه خباثت آميز دشمن قرار مي گيرد، همين وجود مقدس و بزرگوار است که در آن کتاب شيطاني مورد تهاجم قرار گرفت و نشان داد که توطئه دشمن در مجموعه عقايد و عواطف ملت مسلمان، به کجاها ناظر است.»(15)
آمادگي پاسخ گويي
«افکار فلاسفه و نويسندگان و متفکران مادي غرب، امروز در سطح دانشگاه هاي ما به صورت کتاب و ترجمه وجود دارد. نمي شود سدي درست کرد که اينها وارد نشوند. اين امکان ندارد و مصلحت نيست. افکار بايد بيايند و حضور داشته باشند. در مقابل آن افکار بايد پادزهر ايجاد کرد... مارکسيست ها در اين مملکت مگر کم کار مي کردند، کم جزوه منتشر مي کردند و کم بحث مي کردند؟ همين متفکران اسلام و روحانيون بودند که توانستند در مقابل آن همه حرف پرجاذبه و شيرين و عوام فريب- که از آن عوام فريب تر، انسان کمتر حرفي را سراغ دارد، - جوانان ما را حفظ کنند. حالا ديگر هر فکري باشد، جاذبه اش بيشتر از آنها که نيست. ما بايد مطالبي را آماده کنيم که ردّ انحرافات و تحريفات و اشتباهاتي باشد که به شکل خوراک فکري در کتاب ها و جزوه هاي مختلف ميان جوانان ما تقسيم مي شود. حتي گاهي نادانسته در جزوه ها و کتاب هاي درسي دانشگاه ها و نيز در گفتگوهايي که در رسانه هاي جمعي ما منتشر مي شود، اين مطالب مي آيد.»(16)
پي نوشت ها :
1. کتاب و کتابخواني، نگرش هاي موضوعي 3، در آيينه رهنمودهاي مقام معظم رهبري، ص 10.
2. همان، ص 28.
3. همان، ص 32.
4. همان، ص 61 و 62.
5. همان، ص 111.
6. همان، ص 111-113.
7. همان، ص 116.
8. همان، ص 117.
9. همان، ص 118 و 119.
10. همان، ص 120.
11. همان، ص 122.
12. همان، ص 123.
13. عبدالمنعم النمر.
14. کتاب و کتابخواني، ص 126 و 127.
15. همان، ص 128-131.
16. همان، ص 140 و 141؛ حوزه و روحانيت در آيينه رهنمودهاي مقام معظم رهبري، ج3، ص 295.