پيام پاپ: تعصّب،خشونت و شکنجه (2)
13-به پاپ،رشوه دهيد تا شکنجه نشويد
زنده سوزانيدن،کيفر کساني بود که مجرم شناخته شده،و قبل از اعلام رأي نهايي دادگاه به گناهان خود اعتراف نورزيده بودند؛يا آنها که به موقع به تقصير خويش اعتراف ورزيده و پس از آن که مورد بخشايش قرار گرفته بودند،مجدّداً روي آورده بودند.دستگاه تفتيش افکار ادعا مي کرد که خود کسي را به قتل نرسانده،بلکه محکومان را تحويل مقامات دولتي داده است.اما،به هر حال دستگاه مي دانست که قوانين جنايي مملکت،کيفر بدعتگذاري هاي بزرگ را،در صورتي که مجرم به گناه اعتراف نورزيده و توبه نکرده باشد،سوختن قرار داده اند.حضور رسمي مأموران کليسا در مراسم سوزاندن،مسئوليت و دخالت کليسا را در اين کار به روشني نشان مي دهد.جريان محاکمه و کيفر دهي در آغاز ساده بود،آنها را که به مرگ محکوم گشته بودند به ميدان بزرگ شهر مي بردند و به رديف بر بالاي تلي از هيزم مي بستند.
مقامات ترتيبي مي دادند که مراسم سوزاندن به صورتي برگزار شود که جمعيت ناله و فريادهاي محکومين در حال مرگ را بشنود.
اعضاي دستگاه تفتيش افکار برسکويي در روبه روي محکومان با جلال و جبرت مي نشستند؛براي آخرين بار به محکومان فرصت اقرار و اعتراف داده مي شد،سپس حکم دادگاه اعلام مي گشت.
شاه و رهبران کليسا در رديف جلو شاهد سوزاندن مخالفان بودند.
14-آدم سوزي مسيحي؛هولوکاست به فرمان پاپ ها
شايد...نخستين مراسم سوزاندن در آتش دستگاه تفتيش افکار اسپانيا در روز ششم فوريه ي1481م،با سوزانيدن شش زن و مرد بر پا شد.تا چهار نوامبر همان سال،298تن طعمه ي آتش گشتند و 79 تن به حبس ابد محکوم شدند.
در سال 1483 م،به معرفي «فرديناند»و«ايزابل»،پاپ«سيکستوس چهارم»فراياري از فرقه ي«دومينيکيان»را،به نام«توماس دتورکماذا»به رياست دستگاه تفتيش افکار سراسر اسپانيا برگماشت.وي کشيش متعصبي بود که با حرارت کار مي کرد و بسياري از عفوشدگان و تبرئه شدگان دادگاه هاي پيشين را دوباره به محاکمه مي خواند.
...در 1488م،تنها در«والانس»983نفر به بدعتگذاري محکوم و صدها تن طعمه ي آتش شدند.»(142)
«پاپ«گريگوار نهم»(1227.م)مقرر داشت تا عده اي باز پرس تحت رهبري راهبان فرقه دومينيکن،محکمه اي تشکيل داده در صورتي که متهمان توبه نکرده و دست از عقايد خود بر نمي داشتند به مرگ محکوم گرديده،و زنده در آتش سوزانده مي شدند.
«گريگوريس نهم»اختيارات دستگاه تفتيش عقايد پاپي را افزايش داد.
دســــتگاه تفتيش عقايد پاپي،با حمايت پاپ گرگوريس نهم،به يک تشکيلات کليسايي بين المللي تبديل شد.
همچنين اموال آنان ضبط گرديده و وارثانشان از ارث و حق تصدي مشاغل عالي محروم مي گرديدند.»(143)
15-فرمان غارت اموال
تمام وام هايي که محکومان مي گرفتند و تمام گرويي ها و حق تصرف هايي که براي تضمين وام مي دادند بي اعتبار بود.در نتيجه،در معاملات مربوط به کسب و کار چنان فضاي عدم اطميناني به وجود آمدکه در «فلورانس»الزام فروشنده ي يک ملک به تضمين امنيت در برابر احتمال احکام مصادره ي آتي از سوي دستگاه تفتيش عقايد به صورت يک عرف درآمد.
خانواده متّهمان نيز محکوم به مرگ مي شدند،مأموران تفتيش عقايد پاپ نسبت به همسر و فرزندان محکومان،کوچک ترين رحم و شفقتي را نشان نمي دادند.
هيچ کس نمي توانست نسبت به درستي و وفاداري فروشنده ي يک ملک به پاپ و کليسا مطمئن باشد يا پيش بيني کند که چه وقت ممکن است او گرفتار اتهام شود،حتي در مورد ميثاق هاي شخصي غالباً تضمين هاي مشابهي خواسته مي شد. اين اختلال در کارها چنان جدي شد که پاپ«مارتينوس چهارم»در سال 1283م،دستور داد که ملکي که در دست خريدار واقعي است نبايد در صورت محکوم شدن فروشنده از سوي دادگاه تفتيش عقايد مصادره شود.»(144)
16-سگ هاي شکاري پاپ در تعقيب آدميزاد
...توقيف اموال محکومين به عنوان جريمه اي اضافي رواج داشت و غالباً بخشي از اموال او به حاکم محل و بخش ديگر به کليسا تعلق مي گرفت.
جسد افرادي که تا آخرين لحظه مقاومت مي ورزيدند و با وجود شکنجه هاي فراوان دست از عقيده خود نمي کشيدند،در ميدان عمومي شهر بر روي تلي از هيزم به آتش کشيده مي شد.
همچنين اجازه داده شده بود مقصرين را زنده در آتش بسوزانند.بدين ترتيب سازمان تفتيش عقايد با همدستي سلطنت و کليسا گسترش يافت.
کارگزاران انگيزاسيون هزاران انسان را به تل هاي هيزم سوزان،شمشيرهاي آخته،رديف هاي دار و سياه چال هاي مرگبار سپردند.
17-عصر تاريکي اروپا،عصر پاپ ها
در بعضي موارد بازپرسان حتي مردگان را محاکمه کردند،و نعش آنان را از گور بيرون کشيده،در زنبيل هايي گذارده،و در شهر گرداندند و سپس آنها را سوزاندند.خشونت به حدي بالا گرفت که کليسا اعتراف کرد:مأموران تفتيش عقايد پيش از آنکه دلسوز دين و مذهب باشند شيفته ي طلا و پول هستند،و اعلام نمود هيچ مأمور تفتيش عقايدي نبايد بدون حضور و موافقت نماينده ي اسقف محلي دست به کار تفتيش زند.
اگر چه انگيزاسيون چهره ي مسيحيت را کريه و غير قابل تحمل معرفي نمود،اما در مدتي اندک،نتايج بزرگي را براي اربابان کليسا به ارمغان آورد و باعث گرديد تا آيين کاتوليک مجدداً در ايتالياي جنوبي مستقر گرديده و تجزيه ي مسيحيت مغرب زمين تا سه قرن به تأخير افتد.همچنين رهبري فرهنگي اروپا را از دست فرانسه خارج و در اختيار ايتاليا قرار داد.»(145)
«...«لي»يکي از مورخين محاکم تفتيش عقايد مي گويد:
بدترين نتيجه اي که از شيوه ي برخورد محاکم تفتيش عقايد با متهمان در اروپا به جاي ماند،اين است که قسمت اعظمي از اروپاييان به روش هاي آنها تأسي کردند و اين نوع شيوه هاي مجازات،تا اواخر قرن هجدهم،در مورد متهمان و گناهکاران رايج بود.»(146)
«طي هفت قرن،يعني از سال 1183تا 1834ميلادي که تاريخ آغاز و پايان رسمي محاکم تفتيش عقايد در اسپانيا است.دهها هزار نفر صرفاً به جرم مسلماني و به اتهام ارتداد و تخطّي از دين رسمي،در آتش سوزانده شدند يا پس از شکنجه ي هولناک به قتل رسيدند و اموالشان مصادره شد.در اين دوره تعصب هاي خشک و کور مذهبي،به شدت اعمال مي شد.افراد ملزم مي شدند که مسيحي و کاتوليک و تابع پاپ باقي بمانند.دوران قرون وسطي،با تفتيش عقايد،قتل و شکنجه شناخته مي شود و هر کس به داشتن عقيده ي خلاف مظنون بود،به قتل مي رسيد.»(147)
اجراي حکم دادگاه تفتيش عقايد اسپانيا مراسمي عمومي،گسترده و پرزرق و برق بود که معمولاً در روز جشن هاي بزرگ برگزاز مي شد و نيازمند تدارکات عظيم بود.
18-مبارزه پاپ با اسلام،از راه آدم سوزي و شکنجه
««آلبرماله»درباره تفتيش عقايد در کشور فرانسه مي نويسد:
مدت هجده سال جنوب فرانسه به آتش و خون کشيده شد،ولي کليسا پيروز نمي شد.مأموران هر چه مي خواستند،مي کردند و به همه کس به مجرد سوءظن يا گزارش هاي بي امضا،توقيف مي کردند.محاکمات،که در بدو امر علني بود،مخفي شد.متهم با متهم کننده مواجه نمي گرديد و حتي نام او را نمي دانست و وکيل مدافع هم نداشت و اگر انکار مي کرد،به شکنجه از او اعتراف مي گرفتند.هر گاه متهم به ميل يا به زور،اعتراف و توبه مي کرد،به شکنجه و عقوبتي محکوم مي شد،اما اگر زير بار نمي رفت حکمش آن بود که زنده طمعه آتش شود و اين عقوبت را به دست«حکّام عرف»-يعني مأموران شاه و سرکردگان-مي چشيد.در عهد«سين لويي»،يکي از کساني که در شامپاني مأمور تفتيش عقايد بود،يک بار امر داد 183نفر را زنده سوزانيدند .(1239.م)
ديوان تفتيش عقايد مدت هاي متمادي در جنوب فرانسه برقرار بود و در ايتاليا نيز مدت ها دوام داشت،اما در آلمان هر چند يک بار ايجاد مي شد و باز متوقف مي گرديد.»(149)
19-پاپ،مرده ها را مجازات مي کند
نمونه هاي بسياري از مجازات مردگاني که خانواده هايشان املاک و دارايي هايي به ارث برده بودند،وجود دارد.براي مثال «آرنوپونجيلوپوس»در سال1260م،در گذشت و جسدش را در سال 1301م از زير خاک بيرون آوردند و سوزاندند.به همين ترتيب،«ارنسينددوفوا»و پدرش«آرنو دوکستلبون»را سي سال پس از مرگشان محاکمه و به عنوان بدعتگذار محکوم کردند.و در سال 1330 م،«برنارد آرنوآمبرين»را که 57سال پيش مرده بود،يکي از خويشاوندان دورش به بدعتگذاري متهم کرد.استخوان هاي «آمبرين»را در خيابان هاي«تولوز»گرداندند و به نمايش گذاشتند و سپس در مراسم اجراي احکام در ملأعام سوزاندند.»(150)
«در بعضي نقاط،متّهمان را به طريقي مي سوزاندند که حداکثر عذاب را بکشند.مثلاً در هلند که دستگاه تفتيش عقايد در آنجا به «شوراي مرگ»شهرت داشت،سوزاندن به راستي«ساديستي»شده بود.تاريخ دان«النور هيبرت»اين شکل از شکنجه را اينگونه شرح مي دهد:
يکي از روش هاي فوق العاده سنگدلانه سوزاندن نوک زبان با آهن گداخته بود.سپس زبان متورم را بين دو صفحه ي فلزي که محکم به هم پيچ مي شد فشار مي دادند.سپس فرد معذب را در همين حال به سکوي اعدام مي بردند تا زنده سوزانده شود.بسيار متحمل بود که قرباني بر اثر در بسيار شديد نتواند از ناله و فرياد خودداري کند که،از آنجا که زبان متورمش بين دو صفحه ي فلزي گير کرده بود،صدايي شبيه زباني بيگانه از گلويش خارج مي شد.قصد از اين کار اين بود که بر سرگرمي و تفريح تماشاگران افزوده شود.»(151)
دو شکل از اعدام که شوراي مرگ در هلند غالباً به کار مي برد.
«روز12مي 1314م،نخستين مراسم در آتش انداختن را در آراگون برپا داشتند.شش تن را زنده و چندين جسد نبش قبر شده،سوزانيده شدند. ...آيين در آتش انداختن بر دو نوع بود:يکي در ملأعام و توأم با تشريفات و تظاهرات و ديگري خصوصي و غير علني که در کليسا در برابر کساني که حق حضور داشتند و مأمورين دادگاه عرف را در آن راه نبود برگزار مي گرديد. ...برابر بيانيه هاي کليسايي،منظور از اجراي علني مراسم سوزاندن محکومين،عبارت بود از تأکيد بر قدرت تفتيش و به نمايش گذاشتن اهميت آن و اثبات اينکه جرائم مرتکبه بر عليه مسيحيت و پاپ تا چه حد سنگين و خطير به شمار مي آيند.
مراسم اعدام در زندگي ملال آور و يکنواخت بسياري از مردم معمولي،واقعه ي هيجان انگيزي به شمار مي رفت.
...از سال1314م،و حدوداً طي پنجاه سال،کم و بيش ده مراسم سوزاندن محکومين در«آراگون»برپا داشتند.يک مورد آن که به سال1360م،در «والنس»اتفاق افتاد هنوز نيز شهرت و معروفيت خود را از دست نداده است به طوري که برخي از مورخين ثبت کرده اند دست کم هشتاد محکوم در آتش انداخته شدند.»(152)
20-پيام پاپ:آتش و خون و مرگ
«در انگلستان،کليساي مسيحي،مخالفان را روي چوب نوک تيزي مي نشاندند تا در بدن آنها فرو رود.اين شيوه ي وحشتناک اعدام در سال 1533ميلادي متوقف شد.اما ماري،دختر«هانري هشتم»آن را دوباره به راه انداخت تا اين که در سال 1676ميلادي بار ديگر متوقف شد.»(154)
«مقامات پرتغالي به خاطر رفتار به شدت غير انسانيشان به هنگام اجراي حکم اعدام زبانزد بودند.محل سوزاندن نزديک کرانه ي رود«تاگوس»در «ليسبون»بود.مقامات عرفي چوبه ي مرگ را به ارتفاع 3/5متر از زمين نصب مي کردند و يک تيرک افقي در بدنه ي آن کار مي گذاشتند.محکوم را از نردبان بالا مي بردند و به آن تيرک زنجير مي کردند.مثله کردن مجرمان،به زندگي ملال انگيز و نامطمئن هيجان مي بخشيد.»(155)
«تاريخدان«ويليام هريس رول»در سال 1852م نامه اي در يافت کرد از دوستي در ارتش ايتاليا که به هنگام گشودن درهاي يک زندان تفتيش عقايد به روي مردم در آنجا حاضر بود.«رول»در کتابش تاريخ تفتيش عقايد بخشي از آن نامه را نقل مي کند:
محکوم را در حوضچه اي از آب آهک فرو مي کردند(ماده اي به شدت خورنده که گوشت قربانيان را در خود حل مي کرد)و به تدريج تا گردن آنها حوضچه را پر مي کردند.آهک به تدريج آنها را احاطه مي کرد يا زنده زنده به دورشان ديوار مي کشيد.اين شکنجه و عذاب،بسيار شديد اما آهسته بود.همين طور که آهک بالا و بالاتر مي آمد،تنفس قربانيان رفته رفته دردناک مي شد و به خاطر عذاب ناشي از تنگي نفس ،به وحشتناک ترين و دردناک ترين شکلي جان مي باختند.گاهي پس از مرگ،سرشان را از بدن جدا مي کردند و به داخل گودهايي که در آهک ايجاد شده بود مي انداختند.»(156)
«دستگاه تفتيش عقايد پاپ کوشيد طي چندين قرن اذهان ميليون ها نفر از مردم را،با چنين روش هايي،کنترل و سرکوب کرده و مسيحيت و کليسا را حفظ کند.شايد صدها هزار نفر از مردم به چنگ اداره ي مقدس پاپ افتادند.اما در نهايت،دستگاه تفتيش عقايد شکست خورد و مسيحيت رو به زوال رفت.
تاريخ نگار رومي«تاکيتوس»،گزارش شگرف از نحوه ي رفتار امپراتور نرون با مسيحيان پس از آتش سوزي بزرگ رم در سال 64 ميلادي بر جا گذاشته است:
آنهارا،در حالي که در پوست حيوانات وحشي کرده بودند،سگ ها تکه پاره مي کردند،يا به صليب مي کشيدند،يا داخل مشعل ها مي کردند تا پس از تاريکي به جاي چراغ روشن کنند.نرون باغ هايش را براي نمايش باشکوه آماره کرد،و نمايش ها را در سيرک(صحنه)به اجرا درآورد،که درآن با جمعيت درآميخت -يا در هئيت يک ارابه ران در ارابه ايستاد.
يک رهبر انقلابي مردم را به شورش عليه دستگاه تفتيش عقايد برمي انگيزد.دستگاه تفتيش عقايد،با وجود هفت قرن شکنجه،قتل،و تلاش براي کنترل افکار،سرانجام شکست خورد.
نوادگان مسيحياني که در مشعل هاي انساني به آتش کشيده شدند،هزار سال بعد با کساني که کليسا را به زير سؤال بردند به همان طريق رفتار کردند.نمايشي که«نرون»بر پا کرد با کار مفتشاني که در تابستان سال1680م براي مردم«مادريد»نمايشي با شکوه قتل عام مسلمانان اندلس را به صحنه آورند هيچ تفاوتي ندارد.
يک نقاشي که نرون در حال نظارت برآزار و شکنجه مسيحيان در روم باستان نشان مي دهد.دستگاه عقايد همواره يادآور اين حقيقت رعب آور است که انسانها در سرتاسر تاريخ براي تحميل عقايد خود بر ديگران به اقدامات ظالمانه متوسل شده اند.»(157)
پينوشتها:
142-برگرفته از «تاريخ تمدن ويل دورانت،اصلاح ديني»،صص261-255.
143-«واتيکان(کليساي جهاني کاتوليک)»،مجتبي عبدخدايي،صص 101-100.
144-«تفتيش عقايد»،دبورا بکراش،مهدي حقيقت خواه،صص 87-86.
145-«واتيکان(کليساي جهاني کاتوليک)»،مجتبي عبد خدايي،صص 102-100.
146-«تاريخچه ي کشمکش عقل و دين»،توفيق الطويل،علي فتحي لقمان،ص 42.
147-«همزيستي مسالمت آميز در اسلام و حقوق بين الملل»،محمد مهدي کريمي نيا،ص122.
148-«تاريخ دولت اسلامي در اندلس»،محمد عبدا..عنان،عبدالمحمد آيتي،ج5،ص 315.
149-«تاريخ قرون جديد »،آلبرماله،سيد فخر الدين شادماني،صص 108-106.
150-«تفتيش عقايد»دبورا بکراش،مهدي حقيقت خواه،ص 93.
151-همان،صص 90-89.
152-«تاريخ تفتيش عقايد»،فرانکو مارتينلي،دکتر ابراهيم صدقياني،صص 17-16.
153-«تاريخ تمدن ويل دورانت،اصلاح ديني»،ص 263.
154-«تاريخچه ي کشمکش عقل و دين»،توفيق الطويل،علي فتحي لقمان،ص 40.
155-«تفتيش عقايد»،دبورا بکراش،مهدي حقيقت خواه،ص 91.
156-همان،ص 139.
157-برگرفته از همان،صص 138-136.
منبع:
یزدی، نرگس و امیرلو ،معصومه، اسنادی تاریخی تقدیم به عالیجناب پاپ، انتشارات طرح فردا،1388
/ج