متن نامه ي دادخواست دانشگاهيان،روشنفکران و نخبگان جهان اسلام خطاب به اتحاديه اروپا
نویسنده:نرگس یزدی و معصومه امیرلو
در این مقاله متن نامه ي دادخواست فرهنگي-اخلاقي دانشگاهيان،روشنفکران و نخبگان جهان اسلام را که خطاب به اتحاديه اروپا و افکار عمومي غرب،نوشته شده و به 5زبان و در 130کشور جهان،به پاي آن،هزاران امضاء ثبت شده است نيز منتشر کنيم.
در اين نامه،پرسش ها و چالش هاي مهم فرهنگي ميان جهان اسلام و روش هاي اسلام ستيزانه ي غرب به بحث گذارده شده است:
اعتراض نمادين روشنفکران،دانشگاهيان،هنرمندان،دانشمندان و نخبگان جهان اسلام به اتّحاديه ي اروپا در باب «محمد(ص)ستيزي»و اهانت و نفرت پراکني عليه ارزش هاي اسلامي
عالي جنابان؛......
ما امضاء کنندگان اين ادّعانامه ي فرهنگي و کيفر خواست اخلاقي،غالباً چهره هايي علمي،فرهنگي،هنري و غير دولتي هستيم که از چشم اندازي منطقي و حقوقي به عرصه ي فرهنگ جهاني نگريسته و از رفتار غيرمتمدّنانه ي برخي دولت ها،رسانه ها و گروه هاي فشار سياسي در اروپا عميقاً متعجب و متأسفيم و بدينوسله اعتراض خود را نسبت به سياه نمائي ها،دروغ بافي ها و لحني فاشيستي تبليغات اسلام ستيز و ضد محمدي،اعلام داشته و شما را به منطق،اخلاق،آزادي هاي دوجانبه،نفي سانسور و اهانت عليه اسلام و به گفتگويي شفاف و علني در دادگاه وجدان جهاني فرامي خوانيم.
ما نگرانيم که پروژه ي غيرمنصفانه و خشونت آميزي که بر ضدّ اسلام و مسلمانان در اروپا در جريان است و به توليد و توزيع «نفرت»و «ترس»از اسلام و جنگ رواني و تبليغاتي وحشيانه بر ضدّ چهره ي نوراني پيام آور بزرگ خداوند و معلّم اخلاق و معنويت،محمدبن عبدالله (ص)،مبشّر رحمت و عقلانيت و عدالت براي همه بشريت،مشغول است و مصداق بارز تروريزم تبليغاتي و خشونت فرهنگي و نقض حقوق1/5ميليارد مسلمان سراسر جهان مي باشد،به نتايج غير قابل پيش بيني و غير قابل پيشگيري با ابعاد بين المللي بيانجامد.
اين فرهنگ خشونت و روش هاي کينه توزانه که با پوشش «آزادي بيان»صورت مي گيرد،نه تنها ساحت مقدس خاتم الانبياء(ص)بلکه چهره هاي نوراني ديگري چون مسيح(ع)،مريم(ع)،موسي(ع)و ابراهيم(ع)را نيز گاهگاه هدف گرفته و در قالب فيلم،رمان و کاريکاتور يا مقاله به زهرپاشي و نفرت پراکني و تروريزم فرهنگي دامن زدند.
سخنان برخي مسئولان دولت هاي اروپايي و به ويژه وزير خارجه آلمان که به عنوان سخنگوي اتّحاديه ي اروپا از اين اعمال شيطاني و غير اخلاقي و غير متمدّنانه،حمايت کرده و از کليه رسانه هاي اروپا خواست که به پيامبر اعظم(ص)،اهانت کنند،نشان دهد که مسئله،ابعاد شخصي و اتفاقي ندارد و حمله به اسلام،تبديل به يک سياست رسمي و دولتي شده است.
اين نامه بدان دليل نوشته مي شود که ما هنوز مطمئن نشده ايم آيا اين سياست عمومي و جديد اتحاديه ي اروپاست يا ديدگاه شخصي برخي سخنگويان و دولتمردان اروپايي است که تحت فشار صهيونيزم صورت گرفته است؟
و اگر فرض کنيم مشکل اروپا واقعاً،آزادي بيان بوده است،اينک خوب است که به اين چند پرسش نيز پاسخ دهند:
1)آيا «آزادي»بدون اخلاق و منطق،آزادي اهانت و دروغ،در خدمت «رشد و آگاهي»است يا«تبعيض و خشونت»؟و آيا متقابلاً چنين آزادي و حقّي را براي ديگران عليه ارزش هاي خود نيز مي پذيريد يا خير؟و چرا؟
2)چرا اروپاي آزاد،که حتي لباس دختران مسلمان را تحمل نمي کند و حقوق زن و در رأس آن،حق برهنه نبوند و حفظ کرامت زنانه و آزادي پوشش را با قانون منع حجاب،سرکوب مي کند،اروپايي که آزادي بيان را در حدّ طرح سوال از هولوکاست و فقدان مشروعيت رژيم اشغالگري قدس قائل نيست،اروپايي که از قرن 18تا امروز و در نيم قرن اخير در کنار آمريکا با اشغال و نظامي گري،همواره جهان اسلام را از مراکش و مصر و فلسطين تا عراق و افغانستان و هند و مالزي و اندونزي،مورد غارت و قتل عام قرار داه است،اروپايي که بجاي گفتگو آزاد و برابر،وارد پروژه ي اهانت و فحاشي و تحقير ديگران شده است،چگونه نه فقط ارزش هاي اسلامي و انساني،بلکه حتي ارزش هاي به اصطلاح اروپايي را نيز چنين آسان زير پا مي گذارد؟!
اسلام،دعوت به توحيد و معنويت و برادري و صلح مي کند ولي چرا پس از 2قرن قتل و غارت جهان اسلام،و تداوم جنگ هاي صليبي و جنگ هاي سکولار عليه مسلمين و ساير بشريت،هنوز دولتمردان غرب حاضر نيستند بدون کينه و پيشداوري به سخنان محمد(ص)،گوش فرا دهند و حق استماع آزاد و داوري براي مردم اروپا قائل باشند؟
درست است که سرعت گسترش اسلام در غرب و سراسر جهان،ممکن است هم پاپ را نگران کرده باشد و هم دولت هاي غربي و رسانه هاي صهيونيستي و کمپاني هاي سرمايه داري را عصباني و آشفته ساخته باشد،ولي آيا اهانت و تحقير و تشويش افکار عمومي و فحاشي،شيوه ي درستي براي مبارزه با
اسلام يا هر مکتب منطقي و اخلاقي است؟!
اگر مردم مسيحي و سکولار در غرب،فوج فوج به اسلام،متمايل مي شوند،بايد به ريشه هاي آن توجه کرد و راه حل شما،گسترش فوبيا و ترس و نفرت از اسلام چهره سازي دروغين از جمال نوراني حضرت محمدبن عبدا...(ص)نيست.روش هاي نادرست،چه توسط فاشيست ها چه استالينيست ها و چه ليبراليست ها بکار گرفته شود،در هر حال،محکوم به شکست است.چنانچه ادبيات گوبلز و آشويتس ها يا ادبيات استالين و تبعيد گاههاي سيبري نتوانست بقاء ايدئولوژي هاي مادي را تضمين کند و بحران معنويت و پوچ گرايي،علاج نشد،گوانتاناموها و ادبيات توهين آميز غرب امروز عليه اسلام و مسلمين نيز قادر به حل بحران هاي نظام سرمايه داري ليبرال که آخرين ايدئولوژي مادي پوچ گراي مدرنيته ي غربي است نخواهد بود.
اگر اروپا از سابقه دين و دينداري خود،در عذاب است و خاطرات قرون وسطا و حاکميت پاپ ها و دادگاههاي انگيزاسيون و جنگ هاي صليبي،شکنجه گاههاي مسيحي و علم ستيزي و دانشمند سوزي هاي گذشته،وجدان اروپا را آزاد مي دهد،بايد بدانيد که راه جبران آن،مبارزه با هر نوع دين و معنويت نيست و انتقام قرون وسطاي مذهبي خود را نبايد از اسلام که دين «علم و عقلانيت و حقوق بشر و عدالت»است بگيريد.مگر نه که تاريخ تمدن جديد اروپا،به وضوح معترف بوده است که خروج اروپا از قرون وسطي و آشنايي اش با علوم جديد و رسانس علمي و ديني غرب،نخستين بار از طريق تماس با
تمدن اسلامي و ترجمه علوم جديد از جهان اسلام به اروپا و آشنايي غرب با آزمايشگاهها و دانشگاهها و کتابخانه ها و بيمارستانهاي اسلامي صورت گرفت؟
اروپاي سکولار بايد بداند که پاسخ خشونتهاي مسيحي و کليسايي قرون گذشته ي خود را نبايد با خشونتهاي سکولار و مدرن و به شکل واکنش متعصبانه عليه اسلام که هيچ دخالتي در خشونت ها و تاريخ اروپا نداشته است،جبران کرد.قرآن کريم را که جان يک تن را مساوي با جان کل بشريت مي داند و از همه ي پيامبران آسماني چون موسي(ع)و مسيح(ع)با تجليل ياد مي کند و يا پيامبر اکرم(ص)را که خشونت بدني و حتي خشونت زباني را جزء گناهان شرعي بزرگ و قتل بيگناه را در رديف شرک به خدا مي شمارد،و پيامبري که«عقل»را نه مظهر شيطان بلکه رسول حق و حجت الهي مي خواند و خود در مدينه،بر اساس انسان دوستي و«آزادي مذهب»،با مسيحيان و يهوديان و زرتشتيان مواجه شد،وعظيم ترين تمدن جهان را در سريعترين زمان در قرنهاي نخست اسلامي بوجود آورد چگونه مي توان با چند کاريکاتور يا اهانت و دروغ،نابود ساخت يا به عقب راند؟
مسلمانان از شما،ديگر نه حتي تساهل و پلوراليزم،بلکه تنها مقداري ادب و انصاف مي خواهند.يأس از نهادهاي بين المللي نيز متأسفانه فراگير شده است ولي با اين دگماتيزم سکولار و اليگارشي آهنين نظام سرمايه داري غرب و روشهاي زياده طلبانه و سرکوبگرانه و ادبيات«تحقير وتهمت»و ديسيپلين هاي ديکتاتور مآبانه و جنگ افروزانه،تنها به افراطي گري هاي دوجانبه دامن زد.
اگر هدف شما جلوگيري از پيشرفت سريع اسلام در جهان غير مسلمان و بويژه اروپا و آمريکاست،اگر هدف شما جلوگيري از جنبش بيداري اسلامي در نسلهاي مسلمان است،باز هم بهتر است روش استدلال و گفتگو و اخلاق را امتحان کنيد و در يک رقابت دموکراتيک و منطقي و باز پس دادن «آزادي بيان»و«آزادي پوشش»به شهروندان مسلمانتان در اروپا و تبديل«اهانت»به گفتگو و مناظره،اجازه دهيد که استدلالهاي ما با يکديگر بجنگند نه خودمان!
«هژموني غرب»با اشغال فلسطين و عراق و افغانستان و تهديد عليه ايران و سوريه و ساير ملت هاي مسلمان و با جنگ نابرابر و روشهاي غيرمنطقي و غيراخلاقي،و جلوگيري تبعيض آميز از پيشرفت علمي و اقتصادي مسلمانان حفظ نخواهد شد..
حمايت دولت هاي اتّحاديه ي اروپا از سلمان رشيدي و کاريکاتورهاي احمقانه ي اخير و تبديل«آزادي توهين»و تداوم جنگ هاي صليبي با اهداف سکولار،چيزي جز خشونت و تروريزم فرهنگي تمام عيار نيست.آيا بهتر نيست بجاي تهديد و توهين،اجازه دهيد نمايندگان جهان اسلام با شما در يک گفتگوي شفاف آکادميک و رسانه اي در محضر داوري دهها ميليون شهروند مسلمان و غيرمسلمان اروپايي،آزادانه بگويند و بشنوند و به شعور شهروندان اروپايي نيز احترام گذارده و اجازه دهيد سخنان دو طرف را بشنوند و آنگاه خود تصميم بگيرند؟!درخواست منطقي و حداقلي(ميني ماليستي)ما آن است که به حقوق فرهنگي مسلمانان و به شعور مردم اروپا احترام بگذاريد.
دروغ بستن به اسلام و بمباران تبليغاتي عليه شخصيت نواراني پيامبر اکرم(ص)،که رحمت آسماني براي همه ي بشريت است،نوعي تفتيش عقائد و بنيادگرائي سکولار و حذف عقلانيت و عشق و اخلاق از صحنه رسانه ها و سياست بين المللي است.
اگر جنگ براي عده اي،کسب و کار پردرآمدي بوده است امّا،ما به عنوان وجدان رشنفکران و دانشگاههاي کشورهاي اسلامي،به دولتهاي اتحاديه اروپا و بويژه نخبگان و انديشمندان سکولار و رجال ديني اروپا توصيه مي کنيم روشهاي پرخاشگرانه و سرکوبگرانه و خشن را به هر نحو،مهار و کنترل کنند و به شيوه هاي انساني تر متمدنانه تري براي مبارزه با اسلام و جلوگيري از گسترش آن،بيانديشند و کمک کنند تا راه گفتگوي شفاف و برابر هر چه هموارتر شود.
آري،جهان ديگري،ممکن است.بيائيد براي آن همکاري کنيم.
امضاء:
صدها و هزاران دانشگاهي،روشنفکر،شاعر و نويسنده هنرمند و روزنامه نگار و دانشمندان کشورهاي اسلامي
---------------------------
یزدی، نرگس و امیرلو ،معصومه، اسنادی تاریخی تقدیم به عالیجناب پاپ، انتشارات طرح فردا،1388
در اين نامه،پرسش ها و چالش هاي مهم فرهنگي ميان جهان اسلام و روش هاي اسلام ستيزانه ي غرب به بحث گذارده شده است:
اعتراض نمادين روشنفکران،دانشگاهيان،هنرمندان،دانشمندان و نخبگان جهان اسلام به اتّحاديه ي اروپا در باب «محمد(ص)ستيزي»و اهانت و نفرت پراکني عليه ارزش هاي اسلامي
عالي جنابان؛......
ما امضاء کنندگان اين ادّعانامه ي فرهنگي و کيفر خواست اخلاقي،غالباً چهره هايي علمي،فرهنگي،هنري و غير دولتي هستيم که از چشم اندازي منطقي و حقوقي به عرصه ي فرهنگ جهاني نگريسته و از رفتار غيرمتمدّنانه ي برخي دولت ها،رسانه ها و گروه هاي فشار سياسي در اروپا عميقاً متعجب و متأسفيم و بدينوسله اعتراض خود را نسبت به سياه نمائي ها،دروغ بافي ها و لحني فاشيستي تبليغات اسلام ستيز و ضد محمدي،اعلام داشته و شما را به منطق،اخلاق،آزادي هاي دوجانبه،نفي سانسور و اهانت عليه اسلام و به گفتگويي شفاف و علني در دادگاه وجدان جهاني فرامي خوانيم.
ما نگرانيم که پروژه ي غيرمنصفانه و خشونت آميزي که بر ضدّ اسلام و مسلمانان در اروپا در جريان است و به توليد و توزيع «نفرت»و «ترس»از اسلام و جنگ رواني و تبليغاتي وحشيانه بر ضدّ چهره ي نوراني پيام آور بزرگ خداوند و معلّم اخلاق و معنويت،محمدبن عبدالله (ص)،مبشّر رحمت و عقلانيت و عدالت براي همه بشريت،مشغول است و مصداق بارز تروريزم تبليغاتي و خشونت فرهنگي و نقض حقوق1/5ميليارد مسلمان سراسر جهان مي باشد،به نتايج غير قابل پيش بيني و غير قابل پيشگيري با ابعاد بين المللي بيانجامد.
اين فرهنگ خشونت و روش هاي کينه توزانه که با پوشش «آزادي بيان»صورت مي گيرد،نه تنها ساحت مقدس خاتم الانبياء(ص)بلکه چهره هاي نوراني ديگري چون مسيح(ع)،مريم(ع)،موسي(ع)و ابراهيم(ع)را نيز گاهگاه هدف گرفته و در قالب فيلم،رمان و کاريکاتور يا مقاله به زهرپاشي و نفرت پراکني و تروريزم فرهنگي دامن زدند.
سخنان برخي مسئولان دولت هاي اروپايي و به ويژه وزير خارجه آلمان که به عنوان سخنگوي اتّحاديه ي اروپا از اين اعمال شيطاني و غير اخلاقي و غير متمدّنانه،حمايت کرده و از کليه رسانه هاي اروپا خواست که به پيامبر اعظم(ص)،اهانت کنند،نشان دهد که مسئله،ابعاد شخصي و اتفاقي ندارد و حمله به اسلام،تبديل به يک سياست رسمي و دولتي شده است.
اين نامه بدان دليل نوشته مي شود که ما هنوز مطمئن نشده ايم آيا اين سياست عمومي و جديد اتحاديه ي اروپاست يا ديدگاه شخصي برخي سخنگويان و دولتمردان اروپايي است که تحت فشار صهيونيزم صورت گرفته است؟
و اگر فرض کنيم مشکل اروپا واقعاً،آزادي بيان بوده است،اينک خوب است که به اين چند پرسش نيز پاسخ دهند:
1)آيا «آزادي»بدون اخلاق و منطق،آزادي اهانت و دروغ،در خدمت «رشد و آگاهي»است يا«تبعيض و خشونت»؟و آيا متقابلاً چنين آزادي و حقّي را براي ديگران عليه ارزش هاي خود نيز مي پذيريد يا خير؟و چرا؟
2)چرا اروپاي آزاد،که حتي لباس دختران مسلمان را تحمل نمي کند و حقوق زن و در رأس آن،حق برهنه نبوند و حفظ کرامت زنانه و آزادي پوشش را با قانون منع حجاب،سرکوب مي کند،اروپايي که آزادي بيان را در حدّ طرح سوال از هولوکاست و فقدان مشروعيت رژيم اشغالگري قدس قائل نيست،اروپايي که از قرن 18تا امروز و در نيم قرن اخير در کنار آمريکا با اشغال و نظامي گري،همواره جهان اسلام را از مراکش و مصر و فلسطين تا عراق و افغانستان و هند و مالزي و اندونزي،مورد غارت و قتل عام قرار داه است،اروپايي که بجاي گفتگو آزاد و برابر،وارد پروژه ي اهانت و فحاشي و تحقير ديگران شده است،چگونه نه فقط ارزش هاي اسلامي و انساني،بلکه حتي ارزش هاي به اصطلاح اروپايي را نيز چنين آسان زير پا مي گذارد؟!
اسلام،دعوت به توحيد و معنويت و برادري و صلح مي کند ولي چرا پس از 2قرن قتل و غارت جهان اسلام،و تداوم جنگ هاي صليبي و جنگ هاي سکولار عليه مسلمين و ساير بشريت،هنوز دولتمردان غرب حاضر نيستند بدون کينه و پيشداوري به سخنان محمد(ص)،گوش فرا دهند و حق استماع آزاد و داوري براي مردم اروپا قائل باشند؟
درست است که سرعت گسترش اسلام در غرب و سراسر جهان،ممکن است هم پاپ را نگران کرده باشد و هم دولت هاي غربي و رسانه هاي صهيونيستي و کمپاني هاي سرمايه داري را عصباني و آشفته ساخته باشد،ولي آيا اهانت و تحقير و تشويش افکار عمومي و فحاشي،شيوه ي درستي براي مبارزه با
اسلام يا هر مکتب منطقي و اخلاقي است؟!
اگر مردم مسيحي و سکولار در غرب،فوج فوج به اسلام،متمايل مي شوند،بايد به ريشه هاي آن توجه کرد و راه حل شما،گسترش فوبيا و ترس و نفرت از اسلام چهره سازي دروغين از جمال نوراني حضرت محمدبن عبدا...(ص)نيست.روش هاي نادرست،چه توسط فاشيست ها چه استالينيست ها و چه ليبراليست ها بکار گرفته شود،در هر حال،محکوم به شکست است.چنانچه ادبيات گوبلز و آشويتس ها يا ادبيات استالين و تبعيد گاههاي سيبري نتوانست بقاء ايدئولوژي هاي مادي را تضمين کند و بحران معنويت و پوچ گرايي،علاج نشد،گوانتاناموها و ادبيات توهين آميز غرب امروز عليه اسلام و مسلمين نيز قادر به حل بحران هاي نظام سرمايه داري ليبرال که آخرين ايدئولوژي مادي پوچ گراي مدرنيته ي غربي است نخواهد بود.
اگر اروپا از سابقه دين و دينداري خود،در عذاب است و خاطرات قرون وسطا و حاکميت پاپ ها و دادگاههاي انگيزاسيون و جنگ هاي صليبي،شکنجه گاههاي مسيحي و علم ستيزي و دانشمند سوزي هاي گذشته،وجدان اروپا را آزاد مي دهد،بايد بدانيد که راه جبران آن،مبارزه با هر نوع دين و معنويت نيست و انتقام قرون وسطاي مذهبي خود را نبايد از اسلام که دين «علم و عقلانيت و حقوق بشر و عدالت»است بگيريد.مگر نه که تاريخ تمدن جديد اروپا،به وضوح معترف بوده است که خروج اروپا از قرون وسطي و آشنايي اش با علوم جديد و رسانس علمي و ديني غرب،نخستين بار از طريق تماس با
تمدن اسلامي و ترجمه علوم جديد از جهان اسلام به اروپا و آشنايي غرب با آزمايشگاهها و دانشگاهها و کتابخانه ها و بيمارستانهاي اسلامي صورت گرفت؟
اروپاي سکولار بايد بداند که پاسخ خشونتهاي مسيحي و کليسايي قرون گذشته ي خود را نبايد با خشونتهاي سکولار و مدرن و به شکل واکنش متعصبانه عليه اسلام که هيچ دخالتي در خشونت ها و تاريخ اروپا نداشته است،جبران کرد.قرآن کريم را که جان يک تن را مساوي با جان کل بشريت مي داند و از همه ي پيامبران آسماني چون موسي(ع)و مسيح(ع)با تجليل ياد مي کند و يا پيامبر اکرم(ص)را که خشونت بدني و حتي خشونت زباني را جزء گناهان شرعي بزرگ و قتل بيگناه را در رديف شرک به خدا مي شمارد،و پيامبري که«عقل»را نه مظهر شيطان بلکه رسول حق و حجت الهي مي خواند و خود در مدينه،بر اساس انسان دوستي و«آزادي مذهب»،با مسيحيان و يهوديان و زرتشتيان مواجه شد،وعظيم ترين تمدن جهان را در سريعترين زمان در قرنهاي نخست اسلامي بوجود آورد چگونه مي توان با چند کاريکاتور يا اهانت و دروغ،نابود ساخت يا به عقب راند؟
مسلمانان از شما،ديگر نه حتي تساهل و پلوراليزم،بلکه تنها مقداري ادب و انصاف مي خواهند.يأس از نهادهاي بين المللي نيز متأسفانه فراگير شده است ولي با اين دگماتيزم سکولار و اليگارشي آهنين نظام سرمايه داري غرب و روشهاي زياده طلبانه و سرکوبگرانه و ادبيات«تحقير وتهمت»و ديسيپلين هاي ديکتاتور مآبانه و جنگ افروزانه،تنها به افراطي گري هاي دوجانبه دامن زد.
اگر هدف شما جلوگيري از پيشرفت سريع اسلام در جهان غير مسلمان و بويژه اروپا و آمريکاست،اگر هدف شما جلوگيري از جنبش بيداري اسلامي در نسلهاي مسلمان است،باز هم بهتر است روش استدلال و گفتگو و اخلاق را امتحان کنيد و در يک رقابت دموکراتيک و منطقي و باز پس دادن «آزادي بيان»و«آزادي پوشش»به شهروندان مسلمانتان در اروپا و تبديل«اهانت»به گفتگو و مناظره،اجازه دهيد که استدلالهاي ما با يکديگر بجنگند نه خودمان!
«هژموني غرب»با اشغال فلسطين و عراق و افغانستان و تهديد عليه ايران و سوريه و ساير ملت هاي مسلمان و با جنگ نابرابر و روشهاي غيرمنطقي و غيراخلاقي،و جلوگيري تبعيض آميز از پيشرفت علمي و اقتصادي مسلمانان حفظ نخواهد شد..
حمايت دولت هاي اتّحاديه ي اروپا از سلمان رشيدي و کاريکاتورهاي احمقانه ي اخير و تبديل«آزادي توهين»و تداوم جنگ هاي صليبي با اهداف سکولار،چيزي جز خشونت و تروريزم فرهنگي تمام عيار نيست.آيا بهتر نيست بجاي تهديد و توهين،اجازه دهيد نمايندگان جهان اسلام با شما در يک گفتگوي شفاف آکادميک و رسانه اي در محضر داوري دهها ميليون شهروند مسلمان و غيرمسلمان اروپايي،آزادانه بگويند و بشنوند و به شعور شهروندان اروپايي نيز احترام گذارده و اجازه دهيد سخنان دو طرف را بشنوند و آنگاه خود تصميم بگيرند؟!درخواست منطقي و حداقلي(ميني ماليستي)ما آن است که به حقوق فرهنگي مسلمانان و به شعور مردم اروپا احترام بگذاريد.
دروغ بستن به اسلام و بمباران تبليغاتي عليه شخصيت نواراني پيامبر اکرم(ص)،که رحمت آسماني براي همه ي بشريت است،نوعي تفتيش عقائد و بنيادگرائي سکولار و حذف عقلانيت و عشق و اخلاق از صحنه رسانه ها و سياست بين المللي است.
اگر جنگ براي عده اي،کسب و کار پردرآمدي بوده است امّا،ما به عنوان وجدان رشنفکران و دانشگاههاي کشورهاي اسلامي،به دولتهاي اتحاديه اروپا و بويژه نخبگان و انديشمندان سکولار و رجال ديني اروپا توصيه مي کنيم روشهاي پرخاشگرانه و سرکوبگرانه و خشن را به هر نحو،مهار و کنترل کنند و به شيوه هاي انساني تر متمدنانه تري براي مبارزه با اسلام و جلوگيري از گسترش آن،بيانديشند و کمک کنند تا راه گفتگوي شفاف و برابر هر چه هموارتر شود.
آري،جهان ديگري،ممکن است.بيائيد براي آن همکاري کنيم.
امضاء:
صدها و هزاران دانشگاهي،روشنفکر،شاعر و نويسنده هنرمند و روزنامه نگار و دانشمندان کشورهاي اسلامي
---------------------------
پينوشتها:
-سايت ها و نشريات:
1-خبرنگزاري بازتاب.
2-خبرگزاري جمهوري اسلامي ايران،85/8/15.
3-خبرگزاري ايرنا.
4-ماهنامه ي آموزشي-اطلاع رساني معارف،شماره 57،قم،تيرماه 1387.
5-www.Kayhannews.ir(آرشيو اخبار کشور)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
یزدی، نرگس و امیرلو ،معصومه، اسنادی تاریخی تقدیم به عالیجناب پاپ، انتشارات طرح فردا،1388
/ج