داستان جزاير اسرار آميز

داستان هاي عجيبي از ظاهر و ناپديد شدن جزايري در سواحل ايرلند نقل مي شود.علاوه بر منابع موثق در فرهنگ عامه مردم ايرلند، شاهدان معروفي نيز در قرن بيستم ادعاي ديدن اين جزاير را داشته اند. چندين قرن است که اتفاقات و حوادث عجيب و غريبي در سواحل ايرلند رخ مي دهد که کسي راز آنها را نمي داند.ديگر به وجود آمدن و ناپديد شدن ناگهاني جزاير در سواحل اين کشور جلوي چشم شاهدان و ساکنان اين منطقه به امري عادي
چهارشنبه، 19 بهمن 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
داستان جزاير اسرار آميز

داستان جزاير اسرار آميز
داستان جزاير اسرار آميز


 

نويسنده:شين کوگرين/ترجمه:لادن بهبودي




 

روايت چند جزيره عجيب که در سواحل ايرلند ظاهر و ناپديد مي شوند
 

داستان هاي عجيبي از ظاهر و ناپديد شدن جزايري در سواحل ايرلند نقل مي شود.علاوه بر منابع موثق در فرهنگ عامه مردم ايرلند، شاهدان معروفي نيز در قرن بيستم ادعاي ديدن اين جزاير را داشته اند.
چندين قرن است که اتفاقات و حوادث عجيب و غريبي در سواحل ايرلند رخ مي دهد که کسي راز آنها را نمي داند.ديگر به وجود آمدن و ناپديد شدن ناگهاني جزاير در سواحل اين کشور جلوي چشم شاهدان و ساکنان اين منطقه به امري عادي تبديل شده است.بيشتر مردم به يک افسانه در اين مورد اعتقاد دارند.آنها معتقدند رب النوع اسطوره اي ايرلندي ها پس از شکست به محلي در سواحل ايرلند پناهنده مي شود و اين جزيره به «Hy Brasil»در ميان مردم عادي به خصوص ملوانان شناخته شده است.شواهد مربوط به رويت اين جزيره به قرن ها پيش بر مي گردد.در سال 1636 کاپيتان ريچ و خدمه اش جزيره اي را در سواحل غربي ايرلند ديدند.فانوس دريايي و دماغه جزيره نيز کاملا قابل شناسايي بود تا اينکه تمام جزيره پس از مه ناپديد شد.او در سال 1644 به يک مايلي اين جزيره نيز رسيد اما تنها توانست احشام و درخت ها را ببيند.افراد ديگري نيز بودند که ادعا کردند به اين جزيره نزديک تر شده اند اما تنها چند گله دام را در آن ديده اند.در سال 1668 شخصي به نام مورو لي ادعا کرد توسط اشخاص ناشناسي دزديده شده و به اين جزيره منتقل شده است.دو روز بعد او به کانتي گالوي برگشت در حالي که کتابي به همراه داشت که مدعي شد افرادي که او را اسير کرده اند، اين کتاب را به او داده اند.اين کتاب به زبان لاتين و ايرلندي بود و او نبايد تا هفت سال آن را باز مي کرد.گفته مي شود پس از هفت سال، او کتاب را باز مي کرد.گفته مي شود پس از هفت سال، او کتاب را باز کرد و به جراحي با تجربه تبديل شد؛ در حالي که پيش از آن هيچ آموزشي نديده بود.بسياري اين داستان را تنها يک حقه مي دانستند اما اين کتاب که به نام «هاي برزيل»شناخته شده است، اکنون در کتابخانه کالج سلطنتي دوبلين نگهداري مي شود، اطلاعات دقيقي از نحوه ربوده شدن مورو در دست نيست اما به نظر مي رسد که او تنها زنداني اين ماجرا نبوده است.
در سپتامبر سال 1674، کاپيتان جان نسبيت و خدمه اش اين جزيره را در مه غليظي پيدا کردند.آنها در کنار جزيره لنگر انداختند و وارد جزيره شدند.تنها چيزي که ديدند، احشام و خرگوش هاي سياه بود.آنها در جزيره قلعه هم پيدا کردند که هر چه در زدند کسي در را باز نکرد و پس از آن در ساحل اردو زدند.مدتي بعد صداي وحشتناک و عجيبي از جزيره به گوش رسيد که همه را وحشت زده کرد و همه به کشتي برگشتند.صبح روز بعد آنها مجددا به ساحل جزيره برگشتند.آنجا گروهي را ديدند که ادعا مي کردند زنداني ساحر بزرگ جزيره هستند.آنها ادعا کردند زماني که اين گروه شب گذشته در ساحل آتش روشن کردند جادو شکسته شده و قلعه فرو ريخته.کاپيتان نسبيت اين افراد را به کيليبگز برد و بسياري از محلي ها داستان آنها را باور کردند.
هاي برزيل تنها افسانه جزاير ناپديد شده ايرلند نيست.طبق اعتقادات و باورهاي مردم کانتي کلارک، جزيره اي به نام کليستويتين وجود داشته که پس از شکست پادشاه آن، در اعماق آب ها فرو مي رود.گفته مي شود که اين جزيره اکنون هر هفت سال يک بار ظاهر شده و دوباره زير آب مي رود.طبق باورها، کليدي وجود داشته که رمز نجات اين جزيره بوده و مي تواند جزيره را از محل دفن آن بيرون بياورد.بيشتر مردم اعتقاد داشتند اين کليد، زير بناي ياد بود جنگجويي به نام کونال مول قرار دارد.در قرن هجدهم توجه بسياري به اين سنگ بناي ياد بود جلب شد و حتي در ميان فيلسوفان بحث هايي در مورد آن مي شد.اين بنا سرانجام در سال 1850 از جاي خود تکان داده شد و از حفاري هاي زير آن، چيزي جز استخوان و آهن به دست نيامد.
جزيره شبح گونه ديگري نيز ميان دو جزيره اينيسکيا و اينيز گلورا وجود دارد.هر هفت سال يک بار زنگ صومعه لترات، اين جزيره را از خواب بيدار مي کند و ظاهر مي شود.به گفته شاهداني که ادعا کردند اين جزيره را ديده اند، در اين جزيره چندين کليسا، صومعه و قلعه وجود دارد و در برخي موارد مردان اسب سوار نيز ديده شده اند.اينها تنها نمونه هايي از بي شمار ادعاهايي است که در مورد ديدن و ناپديد شدن جزاير در کل سواحل ايرلند مي شود.با وجود اين که از نظر تاريخي و جغرافيايي اين ادعاها و افسانه ها تفاوت هايي دارند اما نقاط مشترکي نيز در ميانشان ديده مي شود.اين جزاير هر هفت سال يک بار ظاهر مي شوند و در بسياري از موارد آتش سحر و جادو را از بين مي برد.
در آلستر اعتقاد بر اين است که طلسم جزيره را بايد با خاک و سنگ خشکي از بين برد.فقط مردم عادي نبودند که چنين اعتقادي داشتند.در سال 1663 در پارلمان دوبلين نماينده الستر خواست کشتي اي به اين جزيره اعزام شود تا بتواند جزيره را نجات دهد و به دست پادشاه آن بسپارد.در بالي کاتون در جولاي 1878 صدها قايق براي رسيدن به اين جزيره عازم محل آن سواحل کورک شدند.
در بابيل کاستل؛ کانتي مايو مردي که دو بار شاهد پيدا و ناپديد شدن جزيره اي در مدت هفت سال شده بود، کارش را ترک کرد تا طلسم جزيره را بشکند.مشخص نيست که اين مرد چگونه مي خواست طلسم اين جزيره بشکند اما تنها چيزي که مشخص است اين است که او در نخستين شب اقامتش در جزيره مرد.در اوايل قرن بيستم نيز گزارش هايي در مورد ملواناني که قصد داشتند به اين جزيره بروند و ناپديد شدند، وجود دارد.اما چه بلايي سر ساکنان اين جزاير شبح گونه آمده است؟ آيا به ايرلند آمده اند؟ ساکنان راتلين معتقدند يکي از ساکنان اين جزاير را ديده اند.آنها از شخص عجيب و غريبي سخن مي گويند که چند سال پيش به اين جزيره آمده و دنبال پدرش مي گشته که سال ها پيش او را گم کرده است.وقتي از او مي پرسند از کجا آمده، او مي گويد از ناکجاآباد آمده و شرح جزيره اي را مي دهد که روي نقشه اثري از آن نيست.ظاهرا محل سکونت او جايي در اقيانوس اطلس بوده که وقتي کشتي ها آن را پيدا مي کردند، خدمه آن طلسم مي شوند.
اين مرد ادعا مي کند سرنوشت اين است که برخي از اين کشتي ها هرگز برنگردند.به گفته وي، اين جزيره در يک حباب زماني حفاظتي قرار گرفته است.طبق اين داستان ، اين مرد زماني که مي خواهد به محل سکونتش برگردد، به ساحل مي رود، روي صخره اي مي ايستد و سوت عجيب و غريبي مي زند.کساني که او را دنبال کرده اند، ادعا مي کنند ناگهان اسب سفيدي از آب بيرون آمده و او را با خود برده است.اما اين جزاير در اصل چه هستند؟ دامين رايس مک آنالي، نويسنده قرن نوزدهم معتقد است اين جزاير در اصل يک جزيره هستند که در زمان ومکان حرکت مي کند.برخي نيز اين شواهد را تنها تخيلات و تصورات بشر مي دانند و معتقدند سايه ابرها روي درياست که انسان را به خطاي ديده واداشته و اين تصور را به وجود مي آورد که کليسا، قلعه يا درختان را ديده است.
توماس و ستروپ که در فرهنگ مردم تحقيقاتي انجام داده است، مي گويد که در بچگي خود سه بار شاهد ظهور اين جزاير اشباح بوده است.وقتي بزرگ تر مي شود در زمان هاي خاص در کلار در سال 1887، مايو در سال 1910 و کليکي در سال 1918 جزاير شبح را مي بيند.او در مورد مشاهداتش در سال 1918 چنين مي نويسد:«من در 18 ژوئن 1918 مجددا تپه هاي سياه، آبشارهايي که آبشان به دريا مي ريخت و سه برج قلعه را در کلار ديدم.»و ستروپ يکي از معروف ترين و شناخته ترين نويسندگاني است که در مورد مردم اين منطقه مطلب نوشته و داستان هاي دسته اولي را در مورد جزاير شبح مانند جمع آوري کرده است.وي معتقد است برخي از اين شواهد مربوط به مکان هاي واقعي است که بر اثر فجايع طبيعي از بين رفته اند.وي همچنين مي گويد که تمام داستان هاي مربوط به سحر و جادو افسانه است.در سال هاي اخير کم شدن اين گونه داستان ها اين نظريه را قوت بخشيده که ادعاي ديدن اين جزاير تنها تصورات ذهني شاهدان آن بوده اما صرف نظر از وجود فيزيکي اين جزاير، آنها منبع نقل داستان هاي عجيب و جالبي هستند.
منبع:نشريه دانستنيها، شماره 24



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط