عزت نفس و روان شناسي کودک و نوجوان
نويسنده: عليرضا غفاري
عزت نفس بالا يکي از پشتوانه هاي محکمي است که مي تواند کودک را در مقابل چالش هاي دنياي خارج استوار سازد. کودکاني که احساس بهتري نسبت به خودشان دارند راحت تر مي توانند از پس مشکلات برآيند و در برابر فشارهاي منفي راحت تر مقاومت مي کنند. آنها بيشتر لبخند مي زنند و از زندگي لذت بيشتري مي برند. اين نوع کودکان واقع گرا و عموما خوش بين هستند. از سوي ديگر کودکان دسته دوم کودکاني هستند که داراي عزت نفس پاييني هستند و هر چالش کوچکي مي تواند سبب ايجاد استرس، اضطراب و نااميدي در آنها شود. اين کودکان به هيچ عنوان به خود و تواناييهايشان اعتماد ندارند و به سختي مي توانند براي مشکلات خود راه حل هاي کاربردي پيدا کنند، اغلب افکار منفي نظير: " من آدم خوبي نيستم "يا " من نمي توانم هيچ کاري را به خوبي انجام دهم" به سراغ آنها مي آيد و نهايتاً به صورت افرادي غيرفعال و افسرده در مي آيند. در اين حالت کافي است با يک چالش روبرو شوند، تا اولين واکنشي که نشان مي دهند " من نمي توانم " باشد.
ما از کودکانمان انتظارات زيادي داريم ولي آنان بيشتر انتظارات ما را برآورده نمي کنند.
هر کودکي داراي مشخصه منحصر به فرد خويش است و از نقاط قوت و ضعف زيادي برخوردار است. به طور حتم ما بايد انتظار داشته باشيم که کودکمان تا آنجا که مي تواند تلاش خود را انجام دهد. ولي در هر صورت چه در کاري به راحتي موفق شود و يا به سختي به نتيجه برسد، تشويق کارها و تصديق قوه ي خود ارزشي براي آنان بسيار ضروري است. پس تا آنجا که مي توانيد وقت زيادي را با کودکتان بگذرانيد.
هميشه سعي کنيد در لحظه هاي مهم زندگي فرزندانتان حاضر باشيد. در دنياي هر کودک لحظات مهم تلخ و شيريني وجود دارد که طبيعتاً دوست دارد شما را در آنها شريک کند. پس اين فرصت را از کودک خود نگيريد و در موفقيتها و ناکامي هايش با او شريک شويد.
يعني پدر و مادر نقشي در رشد کودک خود ندارند. وقتي خطايي از کودکشان سر زد بسيار سرسري و سهل گيرانه از کنار آن مي گذرند و متقابلاً از کنار کارهاي مثبت و تحسين برانگيز او نيز به سادگي مي گذرند و آنها را ناديده مي گيرند. تحت اين شرايط، کودک احساس مي کند که بايد شايستگي هاي خود را با پرداختن به اعمال پرخاشگرانه نشان دهد.
يافته هاي پژوهش معروفي توسط رابينز و همکاران او درباره تاثير انواع فرزند پروري بر کودک، نشان داد که انضباط بي ثبات مي تواند بسيار مشکل ساز باشد.
کودکاني که چنين والديني دارند نمي توانند بين اعمال خوب يا بد و پيامدهاي اين اعمال رابطه برقرار کنند. تحت اين شرايط کودک رفته رفته دچار سردرگمي شده و با ابهام رشد مي کند و تربيت مي شود. پيامد اين مساله چيزي است که ما آن را در بزرگسالي اختلال شخصيت ضد اجتماعي مي ناميم.
روان شناسان باليني معتقدند که اين افراد فقط در صورتي رفتارشان را تغيير مي دهند که متوجه شوند آنچه انجام داده اند غلط است. بنابراين هدف درمان اين نيست که به درمانجويان کمک شود احساس بهتري پيدا کنند، بلکه بايد آنها را واداشت تا نسبت به خود و موقعيتشان احساس بدتري داشته باشند. متخصص باليني در انجام اين کار بايد از رويکرد مواجهه دادن استفاده کند. به اين صورت که نشان دهد ظاهرسازي ها و سرهم بندي کردن هاي درمانجو را باور نمي کند و مرتبا ماهيت رفتار خودخواهانه و خودشکن درمانجو را به وي انعکاس دهد. در صورتي که درمان موفقيت آميز باشد درمانجو در مورد رفتارش احساس ندامت و گناه مي کند که نهايتاً احساس نااميدي و اندوه را به دنبال خواهد داشت. فقط تحت اين شرايط است که مي توان اميدوار بود رفتار او تغيير کند. البته به خاطر داشته باشيد که دستيابي به چنين نتيجه مثبت و ايده آلي بسيار دشوار است. بنابراين دوران کودکي و نوجواني که در آن پايه هاي شخصيت يک انسان ريخته مي شود را جدي بگيريد و طوري کودک و نوجوان خود را تربيت کنيد که داراي عزت نفس به جا و متعادل شود، تا شاهد اين رفتارها در بزرگسالي نباشيم.
چرا که همان طور که قبلاً گفتيم عزت نفس يک واژه نيست، بلکه تمام شخصيت آدمي قلمداد مي شود و در پهنه هستي آدمي ريسماني که تک تک اجزاي وجود آدمي را به يکديگر متصل مي کند عزت نفس است. هر گاه اين ريسمان سست شد و در هم ريخت شخصيت آدمي از هم مي پاشد و سرانجام فرو مي ريزد. بنابراين تصور هر نوع آسيب شخصيتي و بيماري هاي مرتبط با عزت نفس از جمله اختلال شخصيت ضد اجتماعي ممکن خواهد بود.
منبع: ماهنامه کودک شماره 63.
راهکارهاي تقويت عزت نفس در کودکان
ما از کودکانمان انتظارات زيادي داريم ولي آنان بيشتر انتظارات ما را برآورده نمي کنند.
هر کودکي داراي مشخصه منحصر به فرد خويش است و از نقاط قوت و ضعف زيادي برخوردار است. به طور حتم ما بايد انتظار داشته باشيم که کودکمان تا آنجا که مي تواند تلاش خود را انجام دهد. ولي در هر صورت چه در کاري به راحتي موفق شود و يا به سختي به نتيجه برسد، تشويق کارها و تصديق قوه ي خود ارزشي براي آنان بسيار ضروري است. پس تا آنجا که مي توانيد وقت زيادي را با کودکتان بگذرانيد.
هميشه سعي کنيد در لحظه هاي مهم زندگي فرزندانتان حاضر باشيد. در دنياي هر کودک لحظات مهم تلخ و شيريني وجود دارد که طبيعتاً دوست دارد شما را در آنها شريک کند. پس اين فرصت را از کودک خود نگيريد و در موفقيتها و ناکامي هايش با او شريک شويد.
آسيب شناسي رواني عزت نفس: ايجاد شخصيت ضد اجتماعي
شرح حال کوتاه:
اختلال شخصيت ضد اجتماعي در يک نگاه
يعني پدر و مادر نقشي در رشد کودک خود ندارند. وقتي خطايي از کودکشان سر زد بسيار سرسري و سهل گيرانه از کنار آن مي گذرند و متقابلاً از کنار کارهاي مثبت و تحسين برانگيز او نيز به سادگي مي گذرند و آنها را ناديده مي گيرند. تحت اين شرايط، کودک احساس مي کند که بايد شايستگي هاي خود را با پرداختن به اعمال پرخاشگرانه نشان دهد.
يافته هاي پژوهش معروفي توسط رابينز و همکاران او درباره تاثير انواع فرزند پروري بر کودک، نشان داد که انضباط بي ثبات مي تواند بسيار مشکل ساز باشد.
کودکاني که چنين والديني دارند نمي توانند بين اعمال خوب يا بد و پيامدهاي اين اعمال رابطه برقرار کنند. تحت اين شرايط کودک رفته رفته دچار سردرگمي شده و با ابهام رشد مي کند و تربيت مي شود. پيامد اين مساله چيزي است که ما آن را در بزرگسالي اختلال شخصيت ضد اجتماعي مي ناميم.
درمان اختلال شخصيت ضد اجتماعي:
روان شناسان باليني معتقدند که اين افراد فقط در صورتي رفتارشان را تغيير مي دهند که متوجه شوند آنچه انجام داده اند غلط است. بنابراين هدف درمان اين نيست که به درمانجويان کمک شود احساس بهتري پيدا کنند، بلکه بايد آنها را واداشت تا نسبت به خود و موقعيتشان احساس بدتري داشته باشند. متخصص باليني در انجام اين کار بايد از رويکرد مواجهه دادن استفاده کند. به اين صورت که نشان دهد ظاهرسازي ها و سرهم بندي کردن هاي درمانجو را باور نمي کند و مرتبا ماهيت رفتار خودخواهانه و خودشکن درمانجو را به وي انعکاس دهد. در صورتي که درمان موفقيت آميز باشد درمانجو در مورد رفتارش احساس ندامت و گناه مي کند که نهايتاً احساس نااميدي و اندوه را به دنبال خواهد داشت. فقط تحت اين شرايط است که مي توان اميدوار بود رفتار او تغيير کند. البته به خاطر داشته باشيد که دستيابي به چنين نتيجه مثبت و ايده آلي بسيار دشوار است. بنابراين دوران کودکي و نوجواني که در آن پايه هاي شخصيت يک انسان ريخته مي شود را جدي بگيريد و طوري کودک و نوجوان خود را تربيت کنيد که داراي عزت نفس به جا و متعادل شود، تا شاهد اين رفتارها در بزرگسالي نباشيم.
چرا که همان طور که قبلاً گفتيم عزت نفس يک واژه نيست، بلکه تمام شخصيت آدمي قلمداد مي شود و در پهنه هستي آدمي ريسماني که تک تک اجزاي وجود آدمي را به يکديگر متصل مي کند عزت نفس است. هر گاه اين ريسمان سست شد و در هم ريخت شخصيت آدمي از هم مي پاشد و سرانجام فرو مي ريزد. بنابراين تصور هر نوع آسيب شخصيتي و بيماري هاي مرتبط با عزت نفس از جمله اختلال شخصيت ضد اجتماعي ممکن خواهد بود.
سخني با والدين
منبع: ماهنامه کودک شماره 63.