معجزه وقانون علیت

اشکال تناقض میان «معجزه» و قانون «علیت» اولین بار توسط «دیویدهیوم» درقرن هیجدهم به وجود آمد. وی برهانی را بر مبنای اصولی استوار ساخته و ناساز گاری میان معجزه وقانون را نتیجه می‌گیرد. بنا بر نظر دانشمندان اسلامی هم قانون علیت استوار است وهم معجزه یک امر مسلّم وغیر قابل انکار است و هیچگونه تناقض بین این دو وجود ندارد. قرآن مجید ضمن این که قانون علیت را می‌پذیرد از حوادث شگفت انگیز و امور خارق العاده نیز خبر می‌دهد ...
چهارشنبه، 3 اسفند 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
معجزه وقانون علیت

معجزه وقانون علیت
معجزه وقانون علیت


 

نویسنده : ظاهر حبیبی
منبع :اختصاصی راسخون



 

چکیده
 

اشکال تناقض میان «معجزه» و قانون «علیت» اولین بار توسط «دیویدهیوم» درقرن هیجدهم به وجود آمد. وی برهانی را بر مبنای اصولی استوار ساخته و ناساز گاری میان معجزه وقانون را نتیجه می‌گیرد. بنا بر نظر دانشمندان اسلامی هم قانون علیت استوار است وهم معجزه یک امر مسلّم وغیر قابل انکار است و هیچگونه تناقض بین این دو وجود ندارد. قرآن مجید ضمن این که قانون علیت را می‌پذیرد از حوادث شگفت انگیز و امور خارق العاده نیز خبر می‌دهد ...
کلیدواژگان: معجزه، خارق العاده، علیت، کرامت، سحر

مقدمه
 

تاریخی دقیقی از اولین معجزه در دست نیست اما می‌دانیم که پیامبرا الهی معمولاً معجزه داشتند به طوری که مردم از هر پیامبر جدیدی معجزه می‌خواستند. اما رویارویی و شبه افکنی علیه اعجاز مردان الهی از همان زمان خود پیام آوران آسمانی تا کنون امتدد یافته است.
این معیار مدعیان برحق از دروغگویان سود جو، هدف رگبار شبهات رایج هرزمانی قرار گرفته و به چالش کشیده‌اند اما از طرف حصون دین و معجزه باوران پاسخ محکم و متناسب نیز داده شد. یکی از آن اشکالات که توسط برخی از تجربه گرایان مطرح شده است ناسازگاری «معجزه» با قانون علیت است. ای شبهه از این جا ناشی می‌شود که اولاً قانون علیت در امور محسوس منحصر گردد و ثانیاً خارق العاده بودن را به معنای خارق الطبیعه بودن دانست.
اما بر اساس دیدگاه اندیشمندان اسلامی وعلمای علم کلام بین قانون علیت و معجزه هیچ پارادوکسی وجود ندارد.

اعجاز وقانون علیّت
 

هرچند بحث از تعریف معجزه و امکان وقوع ان از دیر باز مطرح بوده است تا اینکه برای اولین بار «دیوید هیوم» (1711-1776) فیلسوف تجربه گرای اسکاتلندی، معجزه را ناقض قانون طبیعت دانست وآن را به نقض قانون طبیعت تعریف کرد و از آن به بعد معجزه به عنوان رویداد مفروضی که در آن قانون علیت نقض شود، محل نزاع و خاستگاه پرسشهای جدیدی شده است. این تحوّل یک نقطه عطف در مباحث مربوط به اعجاز محسوب می‌شود. ما در ابتدا نظریه واستدلال هیوم را مطرح نموده وسپس نظریات اندیشمندان اسلامی را نیز مطرح می نمائیم.

استدلال هیوم
 

هیوم بر این ادعای خویش برهانی می‌آورد که بر اصول ذیل استوار است:
1- تجربه تنها راهنمای ما در استدلال در مورد امور واقع و مرجع نهایی حلّ همه نزاع‌هاست و با قیچی و یا چاقوی جراحی تجربه می‌توان واقعیت‌ها را از پندارها تشخیص داد.
2- شخص عاقل همراه با دلیل است و عقیده‌ی خود را با دلیل هماهنگ می‌کند، لذا هر اندازه موضوع گواهی از حیطه‌ی تجربه روزمره ما دور تر باشد، حصول اطیمنان از وقوع، به دلیل محکم‌تری نیاز دارد و با نردبان دلیل باید بر بام اطمینان گام گذاشت. این نیاز، در صورتی که موضوع گواهی، نه تنها شگفت انگیز بلکه مخالف با قانون طبیعت باشد بسیار تشدید می‌شود. زیرا در این صورت، با تناقض اجتناب نا پذیر دو تجربه روبرو هستیم، به ناچار تجارب متضاد ومخالف با هم مقایسه شده و طرف راجح، همراه با شک وتردید انتخاب می‌شود.
3- اعتماد ما به گزارش شاهدان و گواهان، یک اصل تجربی است. دلیل اینکه ما به شاهدان و مورخان اعتماد می‌کنیم به هیچ وجه ناشی از رابطه‌ی ضروری بین گواهی و واقعیت نیست. بلکه ناشی از مشاهده‌ی درستی گواهی انسان‌ها و موافقت امور واقع با گزارش شاهدان عینی است.
4- «دلیل معجزه در حاق واقع به همان اندازه تمام است که برهان تجربی را بتوان تصورکرد» چون بر ضد تجربه ممتد و مکرر انسان است.
بر مبنای اصول فوق، هیوم می‌گوید: در جایی که شاهد وگواه کاملا مورد اعتماد، از وقوع معجزه خبر می‌دهد موردی شکل می‌گیرد که می‌توان نام آن را دلیل بر ضد دلیل نامید، چون از یکسو شاهد و گواهی که از معجزه خبر می‌دهد در حدی از قوت اعتبار است که اگر موضوع خبر را لحاظ نکنیم فی حد نفسه دلیل کامل محسوب می‌شود. اما از سوی دیگر موضوع خبر، معجزه است و تجربه راسخ که در حد یک دلیل کامل است بر خلاف معجزه است سر انجام خواه و ناخواه گرفتار پارادوکس و تناقض بین دو دلیل می‌شویم که باید قوی‌ترین آن دو بر طبق اصل دوم بر دیگری ترجیح داده شود. اما آیا می‌توان دلیلی یافت که بتواند «بر دلیل کامل و مستقیم که در حاق واقع بر ضد هرنوع معجزه است فایق آید.» و آیا در صورت یافتن چنین دلیلی می‌توان گفت دلیل راجح معجزه را اثبات می‌نماید؟ هیوم به هردو پرسش پاسخ منفی می‌دهد. به نظر او احتمال کذب وخطای گواه وشاهدان عینی کمتر است. اما درچنین موردی نیز باتخریب متقابل دو برهان روبرو هستیم و بر هان راجح تنها چیزی که عاید ما می‌کند اطمینان متناسبی با آن درجه از قوتی است که بعد از کسر کردن برهان مرجوح باقی می‌ماند. (1) پس بنا بر نظر هیوم بعد از مقایسه بین دلیل معجزه و تجربه و موازنه کردن کردن بین آن دو دلیل، باید به مرجوحیت دلیل معجزه و نقض کردن قانون علیت معتقد شد.

دیدگاه دانشمندان اسلامی در باره‌ی معجزه وقانون علیت
 

قبل از بررسی دیدگاه های اندیشمندان اسلامی در باره معجزه و قانون علیت و باسخ به فرضیه هیوم، باید گستره و میزان اعتبار قانون علیت مورد ارزیابی قرار گیرد و سپس به سازگاری معجزه با قانون علیت و یا عدم آن پرداخته شود.

فرا گیری قانون علیت از نظر اندیشمندان اسلامی
 

اصل حاکمیت قانون علیت ومعلولیت در جهان هستی از اصول قطعی و امور مسلّم وغیر قابل انکار است. به طور که پدید آمدن اشیاء بدون علت امر محال ونا شدنی است و انسان این قضیه را فطرتا درک می‌کند که هیچ معلولی بدون علت نخواهد بود و وقتی هم علت تامه موجود باشد انفکاک معلول از آن هم غیر ممکن است و می‌توان گفت تفکیک و جدایی بین معلول وعلتش، حکم کردن بر خلاف ضروریات اولیه خواهد بود علامه طباطبایی از نگاه فلسفی بر ضرورت این موضوع می‌فرماید: «حاجه‌ی الممکن الی عله‌ی من الضروریات الاولیه التی مجرد تصور موضوع‌ها ومحمولها کاف فی التصدیق بها فانّ الماهیه‌ی الممکنه‌ی المتساویه‌ی النسبه‌ی الی الوجود والعدم و تصوّر توقف خروج‌ها من حد الاستوی الی احدالجانبین علی امر آخر یخرجها منه الیه لم یلبث ان یصدق به» (نیازمندی هر موجود ممکنی به سوی علت از ضروریات اولی وامور بیهی است به طور که اگر کسی موضوع ومحمول آن را تصوّر کند به امر تصدیق خواهد کرد زیرا تصوّر چستی یک شیئ نه اقتضای موجودیتش را دارد ونه مقتضی معدوم بودنش هست بلکه نسبت به وجود و عدمش حالت استوا وتساوی وجود دارد، حال برای خروج از این حالت تساوی و رهنمون شدن به دیار وجود، به یک امر وعلتی نیاز دارد یعنی باید یک عامل وعلتی باید تا دست این متصوّر متساوی الطرفینی را گرفته به سوی بکشد و بدون چنین علتی آمدنش محال است، آنگاه بلامعطل به قانون علیت و معلولیت تصدیق خواهد کرد) 2
ایشان در جای دیگر می‌فرماید: «کل موجود غیره (تعالی) ممکن بالذات لانحصار الوجوب بالذات فیه (تعالی) و کل ممکن فانّ له ماهیه‌ی التی تستوی نسبت‌ها الی الوجود والعدم و هی التی تحتاج فی وجودها الی عله‌ی بها یجب وجودها فتوجد و العله‌ی ان کانت واجبه‌ی بالغیر فهو و ان کانت واجبه‌ی بالغیر انتهی ذلک الی الواجب بالذات، فالواجب بالذات هو الذی یفیض عنه وجود کل ذی وجود من الماهیات... »
ماسواه (تعالی) – من الوجودات الامکانیه‌ی – فقراء فی انفس‌ها ... فتبیّن ان الواجب الوجود (تعالی) هو المفیض لوجود ما سواه ...فهو (تعالی) وحده المبدء الموجد لما سواه المالک له المدبر لامره فهو رب العالمین و لا ربّ سواه. (هر موجودی جز خداوند در ذات خودش ممکن است زیرا واجب بالذات انحصاراً برای خداوند متعال است و هر چه غیر خدا باشد ماهیت و چستی او نسبت به وجود وعدم یکسان است و هیچکدام ضرورت ندارد اما در هستی و موجود شدن نیاز به علت دارد و علت آن هم اگر ممکن باشد باید به علتی و واجب بالذاتی منتهی شود که هستی او ذاتی‌اش باشد و برای غیرش هستی بخش باشد) 3 ....
به عبارتی غیر خداوند در هستی‌شان فقیرند ونیاز به علتی دارد ...پس علت اصلی و هستی مطلق خداوند متعال است که بر دیگران هستی می‌بخشد ... او (خدای متعال) تنها مبدء هستی و مالک، مدبر، آفریننده و پرورش دهنده جهان خلقت است و جز او خدای در جهان نیست. (4)
پس با این بیان روشن می‌شود از نگاه فلسفی و عقلی قانون علیت و معلولیت در جهان هستی حکم فرماست وتخصیص نا پذیر است به طور که تمام موجودات دارای علتی است و منتهای تمام علل نیز واجب الوجودی است که هستی مطلق و ذاتی دارد.
بعد جناب علامه قانون علیت ومعلولیت را از نظر قران برسی نموده و در تفسیر المیزان می‌فرماید: قرآن کریم برای حوادث طبیعی، اسبابی قائل است، و قانون عمومی علیت و معلولیت را تصدیق دارد، عقل هم با حکم بدیهی و ضروریش این قانون را قبول داشته، بحثهای علمی و استدلالهای نظری نیز بر آن تکیه دارد، چون انسان بر این فطرت آفریده شده که برای هر حادثه‌ای مادی از علت پیدایش آن جستجو کند، و بدون هیچ تردیدی حکم کند که این حادثه علتی داشته است.
این حکم ضروری عقل آدمی است، و اما علوم طبیعی و سایر بحثهای علمی نیز هر حادثه‌ای را مستند باموری می‌داند، که مربوط به ان و صالح برای علیت آن است، البته منظور ما از علت، آن امر واحد، و یا مجموع اموری است که وقتی دست بدست هم داده، و در طبیعت بوجود می‌آیند، باعث پیدایش موجودی دیگر می‌شوند، بعد از تکرار تجربه خود آن امر و یا امور را علت و آن موجود را معلول آن‌ها می‌نامیم، مثلا به طور مکرر تجربه کرده‌ایم که هر جا سوخته‌ای دیده‌ایم، قبل از پیدایش آن، علتی باعث آن شده، یا آتشی در بین بوده، و آن را سوزانده، و یا حرکت و اصطکاک شدیدی باعث آن شده، و یا چیز دیگری که باعث سوختگی می‌گردد، و از این تجربه مکرر خود، حکمی کلی بدست آورده‌ایم، و نیز بدست آورده‌ایم که هرگز علت از معلول، و معلول از علت تخلف نمی‌پذیرد، پس کلیت و عدم تخلف یکی از احکام علیت و معلولیت، و از لوازم آن می‌باشد.
پس تا اینجا مسلم شد که قانون علیت هم مورد قبول عقل آدمی است، و هم بحثهای علمی آن را اساس و تکیه‌گاه خود می‌داند، حال می‌خواهیم بگوئیم از ظاهر قرآن کریم هم بر می‌آید که این قانون را قبول کرده، و آن را انکار نکرده است، چون بهر موضوعی که متعرض شده از قبیل مرگ وزندگی، و حوادث دیگر آسمانی و زمینی، آن را مستند به علتی کرده است، هر چند که در آخر به منظور اثبات توحید، همه را مستند به خدا دانسته است. پس قرآن عزیز به صحت قانون علیت عمومی حکم کرده، باین معنا که قبول کرده وقتی سببی از اسباب پیدا شود، و شرائط دیگر هم با آن سبب هماهنگی کند، و مانعی هم جلو تاثیر آن سبب را نگیرد، مسبب آن سبب وجود خواهد یافت، البته به اذن خدا وجود می‌یابد، و چون مسببی را دیدیم که وجود یافته، کشف می‌شود که لا بد قبلا سببش وجود یافته بوده است. (5)
آیت الله جعفر سبحانی می‌فرماید: «جای بحث وگفتگو نیست که هر پدیده ای دارای علتی است که آن را به وجود می‌آورد، وقانون علیت ومعلولیت از قوانین محکم واستوار عقل است که ابدا قابل استثنا نیست».(6)
محسن خرازی در بدایه‌ی المعارف آورده است: «ان الموجودات محتاجه‌ی الی العله‌ی؛ لکونها معلولات و العله‌ی هی الواجب المتعالی و الّا بقیت المعلولات بدون العله‌ی؛ لان المفروض ان جمیع‌ها معلولات و تفکیک المعلولات عن العله‌ی محال».(7)
همانا تمام موجودات نیازمند علت است زیرا همه معلولند و علتشان خداوند متعال است، وگرنه تمام آن‌ها بدون علت خواهند ماند؛ زیرا فرض این است که همه معلولند و تفکیک معلولات از علت محال است.
هرچند ایشان در اینجا از برهان علیت ومعلولیت برای وجود باری تعالی اسفاده کرده است اما تفکیک نا پذیری معلول از علت را امر مسلّم و مفروغ عنه دانسته است.
بنا براین قانون فراگیر و تخصیص نا پذیر علیّت امر محکم ومسلم است که علمای علم کلام از آن به عنوان یک اصل پذیرفته شده برای اثبات واجب الوجود استفاده می‌نمایند.

اعجاز وقانون علیت
 

ضمن اینکه قانون علیت از ادله عقلی ونقلی مستحکم برخودار است و حتی مادیون و تجربه گرایان آن را به عنوان یک اصل پذیرفتنی و حتی معیار بین شناخت واقعیت از پندار قرار داده است؛ یک قانون فراگیر و غیر قابل تخصیص است و هیچ امری اعم از معجزه وغیر آن از این قانون تخلف نخواهد کرد. واین که برخی مانند هیوم و امثال او معجزه را ناقض قانون علیت دانسته‌اند سخن بی اساس و دور از عقلانیت است و چنین اشخاصی یا معنای معجزه را نفهمیده‌اند و یا معنای علیت و معلولیت را هضم نکرده اند و الا تناقض و تهافتی بین این دو امر نیست. اینک نظرات برخی از علما و دانشمندان اسلامی را در این رابطه مورد بر رسی قرار می‌دهیم.

علامه طباطبایی
 

علامه در تفسیر المیزان ابتدا بحث قانون علیت را از دیدگاه قرآن مطرح می‌کند و سپس می‌فرماید: اینکه معجزه خارق العاده و تغیر وتحول نظام طبیعت عادی به حساب می‌آید؛ اولا به خاطر این است که اسباب مادی برای پدید آوردن آن گونه حوادث در منظر و جلو چشم ما اثر می‌گذارند، و ما روابط مخصوصی که آن اسباب با آن حوادث دارند، و نیز شرایط زمانی و مکانی مخصوص آن را هر روز می‌بینیم، ولی معجزات را نمی‌بینیم، و ثانیا اینکه در حوادث طبیعی اسباب اثر خود را به تدریج می‌بخشند، و در معجزه آنی و فوری اثر می‌گذارند، به بیان دیگر در پدیده های طبیعی مسیر عادی طی می‌شود ولی در معجزه راه به شکل میان بُر طی می‌شود.
به عنوان مثال اژدها شدن عصا که یک امر اعجازی به شمار می‌رود، در مجرای ومسیر طبیعی اگر بخواهد صورت بگیرد، محتاج به علل و شرائط زمانی و مکانی مخصوصی است، تا در آن شرائط، ماده عصا از حالی به حالی دیگر برگردد، و صورتهای بسیاری یکی پس از دیگری در آید، تا در آخر صورت نهایی را به خود بگیرد، یعنی به شکل اژدها دراید، مثلا عصا باید فرسوده و تبدیل به خاک گردد بعد جذب گیاهی گردد بعد به شکل گیاهی و نصیب جانداری شود وهکذا... و معلوم است که در این مجرا عصا در هر شرایطی که پیش آید، و بدون هیچ علتی و خواست صاحب اراده‌ای اژدها نمی‌شود، ولی در مسیر معجزه محتاج به ان شرائط و آن مدت طولانی نیست، بلکه علت که عبارتست از خواست خدا، همه آن تاثیرهایی را که در مدت طولانی بکار می‌افتاد تا عصا اژدها شود، در یک آن بکار می‌اندازند. (8)
یک مثال بسیار ساده این که زمانی بود هنوز دستگاه جوجه کشی اختراع نشده بود و مرغ به طور طبیعی می‌بایست به مدت 20 روز روی تخم‌هایش بخوابد تا تخم‌ها تبدیل به جوجه شود؛ در چنین زمانی اگر به کسی می‌گفت این مسیر 20 روزه را می‌توان توسط ابزاری به 24 ساعت طی کرد و تخم مرغ‌ها را تبدیل به جوجه مرغ کرد، شاید امر غیر قابل باور بود ولی امروز یک امر بسیار عادی به حساب می‌آید. زیرا آن روز این کار مشاهده نشده بود ولی بعداز آن به عنوان یک پدیده عادی دیده می‌شود.
آیت الله فاضل لنکرانی در این باره چنین می‌فرماید: «در اینجا این سؤال مطرح می‌شود که آیا معجزه تصرّف در نظام علت و معلولهای طبیعی است و تنها در اختیار خداوند قرار دارد؟ یا اینکه معجزه، تصرّف در قوانین نظام طبیعت نیست و انحصاراً در حوزه اختیار خداوند متعال قرار ندارد و می‌توان گفت در واقع معجزه تصرف در پدیده‌ی زمانی و لغو مراحل تدریجی است؟ ظاهراً معنای دوم صحیح است و معجزه تصرف در روند نظام عادی طبیعت محسوب می‌شود. (9)»
آیت الله سبحانی نیز بر تأیید این مطلب می‌فرماید: جای گفتگو نیست که هیچ پدیده ای بدون علت، جامه‌ی وجود به خود نمی‌پوشد، وبشر به تدریج به علل پدیده های طبیعی از طریق عادی ویا مجرای علمی دست می‌یابد، ولی معجزه در حالی که خود یک پدیده واقعی است، لکن مانند سایر پدیده‌ها نیست که توان علل پیدایش آن را از طریق عادی ویا از راه کاوش‌های علمی به دست آورد وهرگز نمی‌توان پیدایش آن را با علل عادی ویا عللی که علم ودانش برای این نوع حوادث تعیین می‌نماید، تفسیر وتوجیه نمود ومقصود از خرق عادت این است که بر خلاف آن روشی است که ما در نظائر این نوع پدیده‌ها به آن عادت کرده‌ایم وعلل آن، غیر از علل ساده‌ی پدیده‌هایی است که در این موارد به آن‌ها انس والفت گرفته‌ایم. (10)
لذا تصدیق و پذیرفتن معجزات و خوارق عادت نه تنها برای عامه مردم که سر و کارشان با حس و تجربه می‌باشد مشکل است، بلکه نظر علوم طبیعی نیز با آن مساعد نیست برای اینکه علوم طبیعی هم سر و کارش با سطح مشهود از نظام علت و معلول طبیعی وفیزیکی است، آن سطحی که تجارب علمی و آزمایش‌های امروز و فرضیاتی که حوادث را تعلیل می‌کنند، همه بر آن سطحی انجام می‌شوند، پس پذیرفتن معجزات و خوارق عادات هم برای عوام، و هم برای دانشمندان روز، مشکل است، زیرا یک امر متافیزیکی و خارج ار حیطه حس وتجربه است و تا زمانی که قضایای معنوی و امور متافیزیکی برایش حل نشود پاسخ اشکال را در یافت نخواهد کرد.
علامه می‌فرماید که علت این نامساعد بودن نظرها، تنها انس ذهن بامور محسوس و ملموس است، و گر نه خود علم معجزه را نمی‌تواند انکار کند، و یا روی آن پرده‌پوشی کند، برای اینکه چشم علم از دیدن امور عجیب و خارق العاده پر است، هر چند که دستش هنوز به مجاری آن نرسیده باشد، و دانشمندان دنیا همواره از مرتاضین حرکات و کارهای خارق العاده می‌بینند، و در جرائد و مجلات و کتاب‌ها می‌خوانند، و خلاصه چشم و گوش مردم دنیا از اینگونه اخبار پر است، به حدی که دیگر جای هیچ شک و تردیدی در وجود چنین خوارقی باقی نمانده. وتبدیل به یک امر مسلّم وغیر قابل انکار گشته است. (11)
از فرمایشات علامه طباطبایی امور ذیل استفاده می‌شود:
1-قانون علیت یک قانون عمومی است که قرآن مجید آن را تایید می‌کند و انسان فطرتا آن را می‌فهمد.
2-قرآن مجید از یک سری امور خارق العاده خبر می‌دهد.
3-امور خارق العاده از قانون عمومی علیت استثناء نشده است ولی چون ذهن ما وعلوم طبیعی که سروکارش با سطح ومشهود است پذیرفتن آن مشکل است وگرنه محال عقلی ندارد وبسیاری از علل طبیعی وغیر طبیعی را نمی‌دانیم.
4- کسانی که سازگاری بین معجزه و قانون علیت را زیر سوال می‌برد فقط عالم ماده وفیزیک را دیده است و قانون علیت را فقط در ماده و ملموس منحصر می‌کند؛ در حال که معجزه یک امر فراطبیعی و متافیزیکی است و قانون علیت در همه جا حاکم است.
سپس جناب علامه پیرامون این سؤال «آیا معجزه را بدون به جریان انداختن اسباب مادی و علل طبیعی و به صرف اراده خود انجام می‌دهد، و یا آنکه در مورد معجزه نیز پای اسباب را بمیان میاورد؟ ولی علم ما به ان اسباب احاطه ندارد، و خدا خودش بدان احاطه دارد، و بوسیله آن اسباب آن کاری را که می‌خواهد انجام می‌دهد؟»(12)
می‌فرماید: هر دو طریق، احتمال دارد، اما وقتی در سوره طلاق می‌خوانیم: «وَمَن یَتَّقِ اللهَ یَجعَل لَهُ مَخرَجا وَ یَرزُقُهُ مِن حَیثُ لایَحتَسِبُ و مَن یَتَوَکَّل عَلَی اللهِ فَهُوَ حَسبُهُ اِنَّ اللهَ بالِغُ اَمرِه» (13) و هر کس خدا ترس شود خدا راه بیرون شدن (از گناهان و بلا و حوادث سخت عالم را) بر او می‌گشاید و از آن جایی که گمان نبرد به او روزی عطا کند و هر که (در هر امر) بر خدا توکل کند خدا او را کفایت خواهد کرد که خدا رساننده‌ی فرمانش هست؛ و سپس دنبالش می‌فرماید: «قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِکُلِّ شَیْ‌ءٍ قَدْراً» خداوند برای هرچیزی قدر واندازه ای مقرر داشته است.
این جمله اخیردلالت دارد بر اینکه احتمال دوم صحیح است و معجزه دارای علت و سبب است ولی ما از آن آگاهی نداریم، زیرا به صورت کلی فرموده است: خدا برای هر چیزی که تصور کنی، حدی و اندازه‌ای و مسیری معین کرده، پس هر سببی که فرض شود، چه امر خارق العاده باشد مانند سرد شدن آتش بر ابراهیم، و زنده شدن عصای موسی، و امثال آن‌ها باشد، که اسباب عادیه اجازه آن‌ها را نمیدهدو یا از امور عادی وطبیعی مانند سوختن هیزم باشد، که خود، مسبب یکی از اسباب عادی است، در هر دوصورت خدای تعالی برای تحقق آن‌ها مسیری و اندازه‌ای و مرزی معین کردهاست به طور که اگر از آن مسیر وارد نشود آن کار تحقق نخواهد یافت با این بیان که در امور عادی باید تمام اسباب و مسببات طولی فراهم گردد تا فعل مورد نظر تحقق یابد ولی در مورد خوارق عادات آن موجودات و ارتباطات را طوری به جریان می‌اندازد، که باعث پیدایش مسبب مورد اراده‌اش (نسوختن ابراهیم، و اژدها شدن عصا و امثال آن) شود، هر چند که اسباب عادی هیچ ارتباطی با آن‌ها نداشته باشد، برای اینکه اتصالات و ارتباطهای نامبرده مال خود موجودات نیست، تا این تاثیر وتأثر تابع دستور موجودات و سائط باشند، بلکه مانند خود موجودات، ملک خدای تعالی و مطیع و منقاد اویند.
و بنا بر این آیه شریفه دلالت دارد بر اینکه خدای تعالی بین تمامی موجودات اتصال‌ها و ارتباطهایی بر قرار کرده، هر کاری بخواهد می‌تواند انجام دهد، و البته این بیان به معنای نفی علیت و سببیت میان اشیاء نیست، بلکه می‌خواهد آن را اثبات کند و بگویدکه زمام این علل همه بدست خداست، و به بیان دیگر علیّت این علل هم ذاتی نیست بلکه علتی دارند که عله‌ی العلل است و بهر جا و بهر نحو که بخواهد بحرکتش در می‌آورد، پس، میان موجودات، علیت حقیقی و واقعی هست، و هر موجودی با موجوداتی قبل از خود مرتبط است، و نظامی در میان آن‌ها بر قرار است، اما نه به ان نحوی که از ظواهر موجودات و به حسب عادت در می‌یابیم، بلکه به نحوی دیگر است که تنها خدا بدان آگاه است، (دلیل روشن این معنا این است که می‌بینیم فرضیات علمی موجود قاصر از آنند که تمامی حوادث وجود را تعلیل کنند).
و بعد جناب علامی می‌افزاید که این همان حقیقتی است که آیات قدر نیز بر آن دلالت دارد، مانند آیه «وَ إِنْ مِنْ شَیْ‌ءٍ إِلَّا عِنْدَنا خَزائِنُهُ، وَ ما نُنَزِّلُهُ إِلَّا به قدرٍ مَعْلُومٍ» هیچ چیز نیست مگر آنکه نزد ما خزینه‌های آنست، و ما نازل و در خور این جهانش نمی‌کنیم، مگر به اندازه‌ای معلوم (14) و آیه «إِنَّا کُلَّ شَیْ‌ءٍ خَلَقْناهُ به قدرٍ» ما هر چیزی را به قدر و اندازه خلق کرده‌ایم (15)
و آیات دیگری که از قانون علیت در تمام امور عادی وغیر عادی حکایت دارد (16)
جناب علامه در بحث اعجاز قرآن آورده است که قرآن کریم با تحدی و به مبارزه خواستن، متضمن دو ادعا است یکی اینکه به طور کلی معجزه و خارق عادت وجود دارد، و دوم اینکه قرآن یکی از مصادیق آن معجزات است، و روشن است که اگر ادعای دوم ثابت شود، قهرا دعوی اولی هم ثابت شده، و بهمین جهت قرآن کریم هم در مقام اثبات دعوی اولی بر نیامد، و تنها سراغ اثبات کردن ادعای دوم رفت، و اینکه خودش معجزه است و بر دعوی خود استدلال کرد به مسئله تحدی، و تعجیز، و وقتی بشر نتوانست نظیر آن را بیاورد هر دو نتیجه را گرفت. ایشان در بحث اعجاز قرآن می‌افزاید: یک سؤال پیش می‌آید، که معجزه چگونه صورت می‌گیرد، با اینکه از اسم خودش پیداست، که مشتمل بر عملی است که عادت جاری در طبیعت و قانون علیت محسوس و مشهود را نمی‌پذیرد، و از طرفی چون فکر می‌کند، قانون علت و معلول استثناء پذیر نیست، و جدایی بین علت ومعلول معقول نیست، و همچنین در قانون علیت امکان تخلف و اختلافی وجود ندارد، پس چطور می‌شود که مثلا عصای موسی بدون علت که توالد و تناسل باشد، اژدها گردد؟ و مرده چندین سال قبل با دم مسیحایی مسیح زنده شود!؟ قرآن کریم به این شبهه پاسخ داده است، و حقیقت امر را از هر دو جهت بیان می‌کند، یعنی هم بیان می‌کندکه اصل اعجاز ثابت است، و قرآن خود یکی از معجزات است، که بهترین دلیل برای یک شیء وقوع آن است و هم بیان می‌کند که حقیقت اعجاز چیست، و چطور می‌شود که در طبیعت امری رخ دهد، که عادت طبیعت را خرق کرده، و کلیت آن را نقض کند؟ (17)

آیت الله فاضل لنکرانی
 

ایشان تحت عنوان «واکنش ماتریالیست ها در قبال معجزه» می‌فرماید: مادی گرا ها معتقدند که معجزه اگر خارق العاده باشد بر هم زننده‌ی نظام علی و معلولی خواهد بود، زیرا مبتنی بودن علوم طبیعی و فلسفه برقانون علت ومعلول امر بدیهی است و همواره می‌بینیم که پدید آمدن یک ممکن دون علت محال است.
اما در پاسخ باید گفت : اولاً شما در امور طبیعی حرف می‌زنید و ما گفتیم معجزه خارج از چارچوب قاعده یاد شده است. معجزه باوران هرگز این قاعده را انکار نمی‌کنند بلکه می‌گویند علت آن فوق قدرت ودرک بشر قرار دارد، به عبارتی دیگر علت مذکور یک امر غیر طبیعی و با قدرت لایزال و کامل الهی در ارتباط است (یعنی مادی باید این قانون را در فیزیک محدود نکند). ثانیاً در ارتباط با معجزه هیچ مانعی وجود ندارد که علت طبیعی باشد و با توجه به لغو مراحل تدریجی و زمانی، خارق العاده محسوب می‌شود. به بیان دیگر معجزه بودن به خاطر طی مراحل زمانی در آن واحد و پیمودن راه میان بُر از مسیر فرایند طبیعی است نه به خاطر قطع ارتباطش با علت طبیعی (یعنی مادی باید بفهمد که از فهم تمام علل طبیعی عاجز است).(18)

آیت الله مصباح
 

ایشان در این باره می‌فرماید که جواب صحیح این است که بین قانون علیت و معجزه تهافت و تناقضی نیست هم قانون علیت بدون نقض باقی مانده است و هم معجزه واقعیتی است انکار ناپذیر است که هیچ گونه منافاتی با قانون علیّت ندارد بدین توضیح که قرآن قانون علیّت را می‌پذیرد بدون اینکه نه فاعلیت خدا را در طول اشیاءانکار کند و نه اینکه لازمه‌اش انکار معجزات و خوارق عادات باشد ایشان برای قانون علیت دو معنی ذکر می‌کند بدین بیان :
1- هیچ معلولی بدون علّت تحقق نمی‌یابد. هر معلولی علتی می‌خواهد. قدر مثیقن علت فاعلی و اگر معلولی مادی باشد علت مادی و صوری هم می‌خواهد؛ و یا وقتی فاعل حکیم است به علت غایی هم نیاز دارد. به هر جهت تکیه روی علّت فاعلی است. هر معلول علّت فاعلی می‌خواهد. این قانون به هیچ وجه قابل نقض نیست. این یک امر روشن است که اگر چیزی وجودش از خودش نباشد ناچار از ناحیه غیر است و آن غیر باید وجود به این چیز افاضه کند. ولی این معنایش آن نیست که معلول‌ها همیشه از علل عادی شناخته شده، صادر می‌شود وما به همه علت‌ها آگاهی داشته باشیم، بلکه آنچه مسلّم است این است که برای هر معلولی علّتی قایل شویم و از همین راه است که ما از وجود کل جهان پی یه وجود خدا می‌بریم. علّیت خدا برای این است که جهان معلول است. وجودش فقیر است و بدون علت نمی‌شود. حاصل اشیاء معمولا بوسیله تجربه حاصل می‌شود. (قید معمولا بدین جهت است که امکان دارد کسانی از راه غیب بفهمند) و تجربه هیچگاه نمی‌تواند علت منحصره یک پدیده را در همه زمان‌ها و مکان‌ها اثبات کند؛ چرا که تجربه بشر محدود است، صدها و هزارها مورد را هم که تجربه کنیم باز عقل جایز می‌داند که این معلول از راه دیگری هم حاصل شود که ما نمی‌دانیم.
به عنوان مثال: شاید هزاران سال، بشر فکر می‌کرد که حرارت جز از راه آتش حاصل نمی‌شود؛ و شاید جلو تر فکر می‌کرد حرارت جز از خورشید بدست نمی‌آید تا وقتی که آتش کشف شد، پی بردند که به این وسیله هم حرارت پدید می‌آید و امروز را های دیگری هم برای پدید آمدن حرارت در دست است؛ بسیاری از فعل و انفعالات شیمیایی موجب پیدایش حرارت می‌شود دراثر مالش و حرکت حرارت ب وجود می‌آید شاید راه دیگر هم برای پیدایش حرارت وجود داشته باشد که ما نمی‌دانیم. پس تجربه هیچگاه نمی‌تواند علت منحصره را در جمیع زمان‌ها و مکان‌ها اثبات کند. حال اگر مردمی خیال می‌کردند علّت منحصرة پدیده ای یک شیء خاصی است وقتی علت جدیدی ظهور کرد، آیا معنایش این است که قانون علّیت نقض شده است؟ قانون علیتی که بدیهی بود علت خاصی را نشان نمی‌داد می‌گفت معلول بی علیت نمی‌شود امّا چه هست؟ آن قانون نشان نمی‌داد. وقتی یک علتی جدیدی کشف شد، می‌فهمیم که علت قبلی، منحصره نبوده بلکه می‌شود بجای این علت از علت دیگری هم برای تحصیل این معلول استفاده کرد. (19) پس در معجزه و قانون علیت مشکل از ناحیه معجزه نیست تا به چالش با قانون علیت مواجه گردد؛ بلکه مشکل از ناحیه آگاهی محدود ماست که به تمام علت‌ها علم واحاطه نداریم.
ایشان در کتاب «آموزش عقاید» نیز می‌فرماید که مور خارق العاده را می‌توان به دو بخش کلی تقسیم کرد :
1- اموری که اسباب و علل عادی ندارد امّا اسباب غیر عادی آن کم و بیش در اختیار بشر قرار گرفته است که از تمرین‌ها و آموزش‌های ویژه به دست می‌آید مانند کار مرتاضان ...
2 - کار های تحقق آن مربوط به اذن خاص الهی است که اختیار آن‌ها به دست افراد خاص داده می‌شود که ویژگیهای آن از این قرار است : الفقابل تعلیم و تعلّم نیست. ب تحت نیروی قوی‌تر قرار نمی‌گیرد و مغلوب عامل دیگری قرار نمی‌گیرد. (20)
که از این فرمایش ایشان مطالب ذیل بدست می‌آید:
1 - کار خارق العاده اختصاص به معجزه ندارد.
2 - کار های خارق العاده دارای علل و اسباب اند.
3 - خدا علت معجزه را فقط در اختیار افراد خاص قرار داده است.

آیت الله جعفر سبحانی
 

ایت الله سبحانی در کتاب محاضرات فی الالهیات در این زمینه چنین می‌فرماید:
«اِن المعجزات لا تعّد نقضأ لقانون العلّیة العام فان المنتفی فی مورد المعجزة هوالعلل المادیة المتعارفة التی وقف علیها العالم الطبیعی و اعتاد الانسان علی مشاهدته فی حیاته ولکن لایمتنع ان یکون للمعجزة علّة اخری لم یشاهد ها الناس من قبل ولم یعرف ها العلم ولم تقف علیها التجربة».(21)
معجزات ناقض قانون کلی علیت نیست؛ زیرا آن چیزی که در معجزه منتفی است علل مادی و متعارف است، علت‌های که در نظام عالم طبیعی جاریست و انسان بر اثر مشاهده و ممارست با آن‌ها مأنوس شده است در معجزه پیدا نمی‌شود و این هیچ امتناع ومنافاتی ندارد که برای معجزه علتی باشد که نه در قالب علم وتجربه ای بشری دراید و نه کسی تا حالا به آن آگاهی داشته باشد.
در جای دیگر می‌نگارد: جای گفتگو نیست که هیچ پدیده ای بدون علت، جامه‌ی وجود به خود نمی‌پوشد، وبشر به تدریج به علل پدیده های طبیعی از طریق عادی ویا مجرای علمی دست می‌یابد، ولی معجزه در حالی که خود یک پدیده واقعی است، لکن مانند سایر پدیده‌ها نیست که توان علل پیدایش آن را از طریق عادی ویا از راه کاوش‌های علمی به دست آورد وهرگز نمی‌توان پیدایش آن را با علل عادی ویا عللی که علم ودانش برای این نوع حوادث تعیین می‌نماید، تفسیر وتوجیه نمود ومقصود از خرق عادت این است که بر خلاف آن روشی است که ما در نظائر این نوع پدیده‌ها به آن عادت کرده‌ایم وعلل آن، غیر از علل ساده‌ی پدیده‌هایی است که در این موارد به آن‌ها انس والفت گرفته‌ایم. ایشان در کتاب عقاید اسلامی تحت عنوان «معجزه پدیده‌ی بدون علت نیست» می‌فرماید: از امور مسلّم و قطعی این است که هر پدیده ای در جهان هستی دارای علتی است که آن را به وجود می‌آورد، وقانون علیت ومعلولیت از قوانین محکم واستوار عقل است که ابدا قابل استثنا و تخصیص نیست، بر همین اساس است که، معجزه پیامبران که خود پدیده ای در جهان هستی محسوب می‌شود، باید دارای علتی باشد که سرچشمه‌ی وجود آن به شمار رود.
سپس ایشان چند تا علت را برای معجزه پیامبران بر شمرده و چنین تحلیل می‌دارد:
برای معجزه‌ی پیامبران یکی از سه علت زیر را می‌توان نام برد:
1. علل طبیعی ناشناخته؛
2. تأثیر نفوس وارواح پیامبران؛
3. علل مجرد از ماده، مانند فرشته.

1.علل طبیعی ناشناخته
 

برای پیدایش یک پدیده ممکن است دو راه وجود داشته باشد، یکی از آن دو راه، معروف وشناخته شده باشد ودیگری مجهول و ناشناخته باشد و تا آخر ناشناخته خواهد ماند، پیامبران از آن جای که با سرچشمه‌ی علم متناهی (خدا) ارتباط دارند، ممکن است از راه وحی به قسم دوم از علل آشنا شوند وپدیده ای (معجزه) را بوجود آورند.
مثال وشبیه ساده ای آن را در اجتماع نیز شاهد هستیم، مثلا یک مهندس کشاورزی بر اثر اکاهی از عوامل رشد ونمو وموانع آن، نهال درختی را ظرف سه سال به ثمر می‌رساند در صورتی که یک باغبان عادی وغیر مطلع از اصول گیاه شناسی، این راه را در مدت ده سال طی می‌کند.
آموزگاران مجرب وآزموده وبه اصطلاح «کارکشته» کاری را که معلمان تازه کار در ظرف شش سال انجام می‌دهند، آن‌ها در مدت دو سال انجام می‌دهند، از این نظر هیچ مانع ندارد که پیامبران بر اثر ارتباط با جهان «غیب» و در پرتو داشتن حس وشعور مرموزی به نام «وحی» از یک سلسله علل طبیعی مجهول وناشناخته آگاهی داشته باشند که نوع انسان‌ها از آن غافل و بی اطلاع باشند و از این طریق در ایجاد پدیده های خارق العاده وشگفت آور، کمک بگیرند. (22)
آیت الله مصباح نیز در این زمینه می‌فرماید که «ناشناخته بودن علت» به وجه مساوی با «عدم علت» نیست بعد مثالی را در این باره می‌آورد که اگر ما زمانی به این باور رسیدیم که بهبود یافتن فلان مرض همیشه از راه خوردن دارو حاصل نمی‌شود بلکه برای بهبودی ان راه دیگری هم هست آیا این نقض قانون علیت است؟ . تبدیل و عوض شدن یک جسم بی جان به جسم جان دار یک راه طبیعی دارد که باید مراحلی را طی کرد وسرانجام آن جسم بی جان باید در بدن موجود جاندار هضم شود؛ و به صورت نطفه یا تخم دراید وسپس به موجود جاندار تبدیل شود. حال اگر از راه دیگری غیر از این فرآیند کشف شود که ممکن است از آن راه موجود بی جانی تبدیل به جاندار شود؛ آیا در این صورت قانون علیت نقض شده است؟ یا علت جدیدی کشف شده است. معظم له سپس در باره ای این علت جدید می آفزاید: این علت جدید هم دو جور است: یک وقت علت مادی صرف است که با کشفیات علمی که هر روز صورت می‌گیرد؛ مثلاً عللی برای انتقال صوت و صورت کشف می‌شود و در دست رس همگان قرار می‌گیرد، این‌ها علل مادی و طبیعی است که قبلاً شناخته شده نبود و حالا با اکتشافات علمی شناخته می‌شود. امّا گاهی هم هست که عللی قابل تحصیل است و کسانی هم می‌توانند آن‌ها را به دست آورند ولی از سنخ علل مادی نیستند؛ مثل قدرت‌های نفسانی که مرتاضین در اثر ریاضت پیدا می‌کنند. آن هم علّتی است برای پیدایش یک پدیده ای در جهان ماده ولی خود علت، امر مادی نیست بلکه امر روحی و نفسانی است. این هم نقض قانون علیت نیست کشف علت جدیدی است منتهی کشف علّت غیر مادی برای پدیدهای مادی. بالا تر از همه این که یک علت معنوی داریم که قابل تحصیل و تعلیم تعلّم هم نیست چون موهبت الهی است آن هم یک علتی که می گوئیم پیامبری مرده ای را زنده کرد یعنی خدا یک قدرتی به او داده بود که به اذن او این قدرت را به کار می‌گرفت. این قدرت خدادادی، علّت بود زیرا در پیدایش یک پدیده ای. (مانند زنده شدن مرده ای ویا شفا یافتن مریضی) مؤثر بود. اعجاز آن پیامبر به کار گرفتن یک قوه نفسانی است که خداوند متعال به اوعنایت کرده است ولی تحصیلی و قابل تعلّم نیست، هرچند دیگران نمی‌توانند به آن دست یازند ولی به هر حال علّت است.
پس به این نتیجه می‌رسیم که پذیرفتن معجزه ناقض قانون علّیت نیست بلکه در حقیقت پذیرفتن علتی برای پدیدهای مادی است اما علتی که از سنخ علل عادی نیست. بلکه علتی است معنوی که به موهبت پروردگار متعال در نفس پیامبر تحقق پیدا می‌کند و قابل تعلیم و تحصیل هم نیست. (23)

2.تأثیر نفوس و ارواح پیامبران
 

برخی افرادی که دارای روح نیرومند است کارهای عجیب و شگفت آوری را انجام می‌دهند، ممکن است بعضی از پدیده‌ها معلول تأثیر نفوس قوی و اثر مستقیم ارواح نیرومند پیامبران الهی باشد، زیرا ما مرتاضی را مشاهده می‌کنیم که در پرتو ریاضت ومجاهدت به مقامی می‌رسند که قادر به انجام کارهای عجیب وحیرت انگیزی می‌گردند که ازحیطه توانایی افراد عادی بیرون است. به کارهایی دست می‌زنند که جز این که آن‌ها را معلول اراده‌ی نیرومند ونیروی مرموز نفوس آنان بدانیم تفسیر دیگری ندارد.
در باره‌ی این گروه، کتاب‌ها، رساله‌ها ومقالات فراوان نوشته شده وعکس وشرح کارهای آن‌ها در مطبوعات جهان منعکس است به طوری که هیچ کسی در اصل موضوع تردید ندارد اگرچه نمی‌توان تمام خصوصیات وجزئیات آن چه را که در مطبوعات منعکس شده پذیرفت، اما اصل کلی مطلب را نیز نمی‌توان انکار نمود. بنابراین چه مانع دارد در باره‌ی معجزه پیامبران بگوییم: نفوس پیامبران بر اثر توجه وعنایت بی پایان خداوند به انجام کارهایی قادر می‌گردند که از حیطه‌ی قدرت بشر بیرون و شگفت آور است.
پیامبرانی که آن چنان از صفا وپاکی روح و جلای برخوردار است که انگیزه آنان برای انجام این گونه کارها، کسب شهرت ویا قدرت نمایی وسایر اهداف پستِ مادی نیست، بلکه آنان برای اثبات ارتباط خود باجهان غیب و خدای خویش واینکه نماینده خداوند در روی زمین هستند، به این کارها دست می‌زنند وخداوند نیز نفوس آن‌ها را از چنین نیرو و قدرتی بهره مند می‌سازد. (24)
سپس ایشان تحلیل فلاسفه‌ی اسلام را در تفسیر صدور معجزات پیامبران ویا کرامات از اولیای خدابیان نموده ومی نگارد که فلاسفه اسلامی در این باره چنین می‌گویند: «روح وانسان از نظر قدرت وتأثیر در جهان طبیعت، به جایی می‌رسد، که می‌تواند با یک اراده وخواست، بادهای شدید وطوفان های مهلک وکشنده به وجود آورد، بیماران را شفا بخشد و درندگان را فرمانبر خود سازد. نکته‌ی آن این است که همانطور که روح انسان بر بدن اوتسلط کامل دارد وتمام بدن تحت تسخیر اوست، گاهی در پرتو عظمت ووسعت قدرت روحف جهان مادی برای او حکم بدن را پیدا می‌کند وماده‌ی عالم را به هر صورتی که صلاح بداند در می‌آورد».(25)
ایشان بر تأیید نظر فلاسفه کار مرتاضان را که بر اثر ریاضت و تقویت روح انجام می‌دهند شاهد آورده می‌فرماید: مؤید این نظر، همان کارهای خارق العاده‌ی مرتاضان جهان است که براثر تقویت اراده وبریدگی از ماده ولذایذ جهان، نیروی مرموزی در آن پدید می‌آید وبه کارهای شگفت انگیزی دست می‌زنند که اعجاب هربیننده ای را بر می‌انگیزد. وشک وتردید در صحت این نو ع گزارش‌ها یک نوع وسوسه وبدبینی بی جهت است که در برخی از افراد دیده شود وبرای این افراد لازم است قدم رنجه بفرمایند وبه شرق وغرب جهان سفری بنماید تا با دیدگان خود این نوع هنرنمایی‌ها را مشاهده کنند.
سرچشمه‌ی تمام کارهای آنان همان نیروهای مرموزی است که در روح آنان به وجود می‌آید واینها همه بر اثر انقطاع از تن پروری ومیل به مادیات حاصل می‌شود، تو گویی میان بروز این نوع تیروهای روحی وتوجه به لذایذ زندگی، تقابلی وجو دارد وهرچه بشر توجه خود را به مسائل مادی کمتر کند، قوای مرموز روحی، برای ظهور وبروز خود مجال گسترده تری پیدا می‌کند، هم چنان که اگر بشر به امور مادی لذایذ زندگی بیشتر توجه نماید، نیروهای مرموز روحی در زوایای روح پنهان گردیده است، مجالی برای خود نمایی پیدا نمی‌کند. (26)

3.علل مجرد از ماده، مانند فرشته
 

ممکن است در پیدایش پدیده ای عوامل مجرد از ماده مانند فرشته مؤثر باشد، یعنی فرشته از طرف خداوند مأمور گردد که دهکده ای را ویران کند ویا پس از خ. است پیامبر، به دست او معجزه ظاهر سازد، زیرا فرشتگان مظاهر قدرت الهی ومأموران تدبیر وسپاه حق در جهان خلقت می‌باشند واز این نظر قرآن از آنان به لفظ «فالمدبرات امراً؛ (27) تدبیر کنندگان امورخلقت آفرینش» تعبیر کرده است.
خلاصه یک پدیده‌ی طبیعی علاوه بر علت عادی، می‌تواند در پرتو یکی از این عوامل سه گانه نیز لباس وجود بر تن کند. هرگز علت یک پدیده، منحصر به همان عامل طبیعی عادی وشناخته شده نیست که منکران اعجاز تصور کرده‌اند، بلکه هر یک از این عوامل می‌تواند دیده ای را به وجود بیاورد واگر در پیدایش پدیده ای علت عادی را ندیدیم نباید فوراً تصور کنیم که این پدیده بدون علت بوجود آمده است.
ومعجزات پیامبران را باید به یکی از سه راه اخیر توجیه وتفسیر نمود وگفت: آنان در این موارد یا از علل مادی ناشناخته استفاده می‌نمایند ویا نفوس نیرومند آنان که براثر بندگی واطاعت خدا، قدرت ونیرو یافته است قادر بر انجام چنین کارهایی می‌گردد ویا امکان دارد همگی معلول یک سلسله علل غیبی باشد که به فرمان حق وبوسیله‌ی مدبران جهان آفرینش وجنود الهی وکاپردازان دایره‌ی وجود انجام می‌پذیرد ودر هر حال هیچ معجزه ای معلول بلا علت نیست، بلکه فاقد علت عادی می‌باشد نه علت واقعی وحقیقی. (28)
بنا براین معجزه یک پدیده‌ی دارای علت است که ممکن است پیامبران الهی با استفاده از یکی از این عوامل سه گانه آن را انجام دهند.

آیت الله هادی معرفت
 

ایشان می‌فرماید که معجزه یک امر خارق العاده است یعنی بیرون از شعاع تأثیرات طبیعی مألوف (عوامل طبیعی شناخته شده ومعروف) قرار گرفته است. سپس در توضیح بیشتر می‌نگارد: «یعنی خارج از محدوده‌ی عوامل مؤثر که متعارف وشناخته شده است. ولی هرگز بر خلاف ناموس طبیعت نیست، چه این که قانون علیّت طبیعی وخدشه بر دار نیست. تنها علّت به وجود آمدن معجزه، غیر متعارف بودن آن است ولی برای بشریت امکان شناخت آن بر اساس موازین طبیعی هرگز میّسر نیست و گرنه هیچ پدیده ای در صحنه‌ی هستی بدون علت متناسب خود، امکان وجود ندارد و علت العلل ارده‌ی خداوندی است و چگونگی تأثیر در باب علیّت نیز تحت اراده او است که می‌تواند دگر گون سازد یا سرعت بخشد و معجزه از همین طریق صورت می‌گیرد؛ لذا (معجزه را) »خارق العاده می‌گویند نه «خارق الطبیعه‌ی». (29)

استاد محسن خرازی
 

استاد خرازی در کتاب بدایه‌ی المعارف که شرحی بر عقاید امامیه مرحوم آیت الله مظفر است در این باره چنین می‌گوید: اَنّ الاعجاز لایکون خارجأ عن اصل العلیة، فَاِن العلل المعنویة ایضأ من العلل، و مشموله لتلک القاعدة، کما اََنّ العلل الطبیعیة لاتنحصر فی العلل – الموجودة المکشوفة، لا مکان اکتشاف علل طبیعیة اخری فی الآتی، و علیه فالاعجاز معلول من المعالیل، وله علةُ معنویة و هذه العلة المعنویة قد تستخدم فی الا عجاز الاسباب الطبیعیة، کما دعا النبی (صلی الله علیه و اله) فی حق معاند فسلّط اللهُ علیها سبعأ فَاکَلَه، و قدیکتفی بالعلل المعنویة کاحیاء الموتی او انبات شجر مثمرفی دقایق قلیلة، وکیف کان فان النظام الاعجازی یقدم علی النظام الجاری بارادته تعالی و مشیتّه، فلیس المعجزة بلا سبب و علّة حتی یقال : بانه نقض لاصل العلّیة و مماذکرنا یظهر ما فی مزعمه الما دیین حول الاعجاز حیث تخیلّوا انه ینافی اصل العلّیة. (30)
اعجاز ومعجزه از قانون علیت خارج نیست؛ زیرا ما چند نوع علت داریم و یکی از علت‌ها، علت معنوی است که معجزه از آن بر خوردار است. هرچند علل طبیعی به علت‌های مکشوفه منحصر نمی‌شود؛ زیرا ممکن است علت‌های دیگری نیز کشف گردد. بنا بر این معجزه نیز یکی از معالیل محسوب می‌شود و دارای علت معنوی است و گاهی از طریق علت معنوی هم می‌توان با اسباب طبیعی اعجاز کرد (یعنی علت معنوی وطبیعی باهم تلفیق می‌شود) همانطوری که حضرت پیامبر (ص) در حق معاندی نفرین کرد آنگاه خداوند درنده ای را بر او مسلط کرد و او را از بین برد. ولی گاهی فقط با علت معنوی اعجاز صورت می‌گیرد مانند زنده کردن مردگان و پر بار کردن درخت میوه در مدت کوتاهی. بهر حال، عالم معجزه با اراده ومشیت الهی فوق عالم جاری در اسباب طبیعی است. پس معجزه هم بدون سبب وعلت نیست تا این که برخی از مادیین یگوید معجزه نافی و یا نقض قانون کلی علیت است.

استاد سید علی اکبر قرشی
 

استاد قرشی در کتاب «تفسیراحسن الحدیث» آورده است که معجزه انبیاء خارج از قوانین این عالم نیست بلکه بشر به آن راه ندارد و راه طبیعی آن فقط در دست خدا ست و بشر تا قیامت به آن راه ندارد و گرنه معجزه بودن از بین خواهد رفت مثلا اگردر آینده ما بتوانیم عصارا به مار مبدل کنیم دیگر معجزه بودن آن برای موسی معنی نخواهد داشت وهمچنین بسیاری چیز های هستند که بشر راه ورسم وفرمول آن را دانسته و بعضی چیزها هستند که به حقایق آن‌ها واقف نشده ایم و معجزات انبیاء از قسم دوم است.
فرق معجزه با غیر معجزه آن است که بشر دومی را مرتب دیده و طبیعی نام آن را گذاشته و گرنه هردو معجزه‌اند توضیح اینکه ما پیوسته دیده‌ایم و دانسته‌ایم که تخم مار به تدریج به مار مبّدل می‌شود و در اثر کثرت دیدن و تکرار عمل نام آن را طبیعی گذاشته‌ایم و چون مبّدل شدن عصا را به مار ندیده‌ایم آن را معجزه می‌گوییم وگرنه در واقع مبدل شدن تخم مار به مار و مبدل شدن عصا به آن هردو مهجزه است واگر مطلب از این قرار می‌بود که پیوسته مار از چوب بدست آید در این صورت این را طبیعی و مبدّل شدن تخم ومار را معجزه می‌خواندیم. (31)
از بیانات ایشان چنین حاصل می‌شود :
1-معجزه انبیاء از قوانین این عالم خارج نیست.
2-ما علت اینگونه امور را نمی‌دانیم و نخواهیم دانست والّا معجزه نیست.
3-ما اموری را که مرتب دیده‌ایم طبیعی و آن را که ندیده‌ایم معجزه می‌خوانیم.
از مجموع این نظریات و دیدگاه های این بزرگوران به طور خلاصه بر می آیدکه معجزه یک امر خارق العاده ای و پدیده‌ی فرا طبیعی است که به هیچ وجه ناقض قانون علیت و مخالف عالم اسباب ومسببات نیست بلکه از قانون علیت برخوردار است اما از آنجایی که انسان غالبا سروکار با طبیعت ومحسوسات دارد واز طرفی به جهت محدودیت علم و آگاهی ما توانایی شناخت همه علت‌های طبیعی را نداریم چه رسد به علل فر اطبیعی و معنوی که خداوند بری بندگان خاصش عنایت کرده است، ممکن است معجزه خاستگاه پرسش‌ها و پندار های بی اساس باشد. در حال که عدم وجدان دلیل بر عدم وجود نیست.
نظر دانشمندان روانکاو دنیا در باره امور خارق العاده
بعضی کسانی دیگر در باره‌ی امور خارق العاده دنبال توجیه وچاره جویی برامدند و آن را جور دیگر توجیه و تفسیر کرده است همانطور که جناب علامه طباطبایی در باره‌ی آنان می‌فرماید: برخی از دانشمندان که نتوانستند امور خارق العاده را انکار کنند، و از طرف دیگر هضم این کار برایشان دشوار بود لذا ناگزیر شده‌اند در مقام توجیه اینگونه کارها بر آمدند وآن را به جریان امواج نامرئی الکتریسته و مغناطیسی نسبت دهند، لذا این فرضیه را عنوان کرده‌اند: که در اثر ریاضت انسان شخصاً می‌تواند بر جریان امواج نامرئی الکتریسته دست یابد و آن به تسخیر خویش در آورد به طور که ریاضت و مبارزات نفسانی، هر قدر سخت‌تر باشد، بیشتر انسان را مسلط بر امواج نامرئی و مرموز می‌سازد، و بهتر می‌تواند در آن امواج قوی دخل و تصرف، و در خدمت خویش به کار گیرد، به طور که ای امواج در بست در اختیار اراده و شعورانسان قرار می‌گیرد، وانسان می‌تواند بوسیله این تسلط بر امواج حرکات و تحریکات و تصرفاتی عجیب در ماده نموده، از طریق قبض و بسط و امثال آن، ماده را بهر شکلی که می‌خواهد در می‌آورد.
ایشان می‌فرماید در ابتدای امر می‌توان این گونه تحلیل را پذیرفت زیرا تا اندازه‌ای حق با ایشان است، چون معقول نیست معلولی طبیعی علت طبیعی نداشته باشد (زیرا امر عقلی تخصیص بر دار نیست)، و از طرفی هم بگوییم که رابطه طبیعی محفوظ است، و به عبارت ساده‌تر منظور از علت طبیعی این است که چند موجود طبیعی (چون آب و آفتاب و هوا و خاک) با شرائط و روابطی خاص جمع شوند، و در اثر اجتماع آن‌ها موجودی دیگر فرضا گیاه پیدا شود، که وجودش بعد از وجود آن‌ها، و مربوط بانها است، به طوری که اگر آن اجتماع و نظام سابق بهم بخورد، این موجود بعدی وجود پیدا نمی‌کند.
پس فرضا اگر از طریق معجزه درخت خشکی سبز و بارور شد، با اینکه موجودی است طبیعی، باید علتی طبیعی نیز داشته باشد. اما باید دانست که مشکل این توجیهات بی محل و بی پایه این است که علت را منحصر در علت مادی می‌دانند، قرآن مجید هم با توجه به این که اصل علیت را می‌پذیرد؛ هم از امور عادی و هم از امور خارق العاده صحبت می‌کند، در امور عادی که جای تردید و اشکال نیست اما در امور خارق العاده نیز قانون علیت حکمفرماست ولی ممکن است که علت آن را همه انسان‌ها به خاطر محدودیت علمشان ندانند. (32)

نتایج و پیشنهادات
 

دانشمندان اسلامی در عین حال که قانون علیت را می‌پذیرد، معجزه را باور داشته وآن را به هیچ عنوانی ناقض این قانون کلی و فراگیر نمی‌دانند. از نظر آنان قانون علیت یک امر عقلی است که قابل تخصیص و تخصّص نیست؛ و کسانی که این گونه اشکالات را وارد می‌کنند، یا معنای خرق عادت را نفهمیده‌اند ویا فقط عالم فیزیکی و طبیعت را دیده‌اند ولی توجه به عالم معنا و متافیزیک ندارند در حال که معجزه یک امر فراطبیعی و متافیزیکی است، علاوه بر این که بشر با علم محدودش نمی‌تواند از تمام علل و اسباب عادی این عالم آگاهی داشته باشد

پي‌نوشت‌ها:
 

1. جمعی از نویسندگان، جستارهایی در کلام جدید، ص 100.
2. الطباطبایی، السید محمدحسین، بدایه‌ی الحکمه، ص 65
3. مانند اینکه تری صورت از تری دست است و تری دست از تری لباس، وتری لباس از تری آب، و لی تری آب از خودش و در ذاتش هست.
4. بدایه‌ی الحکمه‌ی، ص 198
5. موسوی همدانی، سید محمدباقر، ترجمه المیزان، ج 1، ص 117.
6. سبحانی، جعفر، عقاید اسلامی، ص 253
7. خرازی، محسن، به دایه المعارفف، ج 1 ص 34
8. المیزان ج 1، ص 118
9. فاضل لنکرانی، محمد، مقدمات بنیادین علم تفسیر، ص 48.
10. عقاید اسلامی 245.
11. المیزان، ج 1، ص 116 و 117.
12. باید توجه داشت که در هرصورت معجزه بدون علت نیست در صورت دومی بین علت حقیقی (خداوند) و معلول (معجزه) واسطه واقع شده است و در صورت اولی چنین نیست.
13. طلاق/3 و 2
14. -حجر/21
15. قمر 49
16. -ترجمه المیزان، ج 1 صص 1190 و 1210.
17. همان، ج 1، ص 93.
18. مقدمات بنیادین علم تفسیر، ص 49.
19. معارف قرآن ج 4، ص 63 و 64.
20. مصباح یزدی، محمدتقی، آموزش عقاید ص 221
21. سبحای، جعفر، تلخیص محاضرات فی الالهیات، ص 226.
22. عقاید اسلامی، ص 253
23. معارف قرآن ج 4 ص 65
24. عقاید اسلامی، ص 254
25. همان
26. همان ص 255
27. . نازعات/ 5.
28. عقاید اسلامی، ص 256
29. معرفت، هادی، علوم قرآنی، ص 290
30. -به دایه المعارف، ج 1 ص 243.
31. قرشی، علی اکبر، تفسیر احسن الحدیث، ج 1، ص 137
32. همان
 

منابع
1. الخّرازی، السید محسن، به دایه المعارف الالهیه، قم المقددسه، مؤسسه النشر الاسلامی، الطبعه الثامنه 1421 ق.
2. الطباطبایی، السید محمدحسین، بدایه‌ی الحکمه، قم، موسسه‌ی النشر الاسلامی، الطبعه‌ی 20، 1423 ه. ق.
3. جمعی از نویسندگان، جستارهایی در کلام جدید، قم، سمت، چاپ دوم 1388.
4. سبحانی، جعفر، عقاید اسلامی، قم، موسسه بوشتان کتاب، چاپ دوم 1386.
5. سبحانی، جعفر، محاضرات فی الالهیات، قم، بوستان کتاب، 1389 .
6. طباطبایی سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامی جامعه‌ی مدرسین حوزه علمیه، چاپ، 1417 ق
7. فاضل لنکرانی، محمد، مقدمات بنیادین علم تفسیر، مترجم محمد رسول در یایی، تهران، بنیاد قرآن، چاپ اول 1381.
8. قرشی، علی اکبر، تفسیر احسن الحدیث، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ سوم 1377.
9. مصباح یزدی، محمدتقی، آموزش عقاید، موسسه انتشارات امیر کبیر، چاپ بیست وسوم 1385.
10. مصباح یزدی، محمدتقی، معارف قرآن، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، چاپ پنجم 1384
11. معرفت، محمدهادی، علوم قرآنی، قم، موسسه فرهنگی تمهید، چاپ ششم 1384.
12. موسوی همدانی، سیدمحمدباقر، ترجمه المیزان، قم، دفتر انتشارات اسلامی جامعه‌ی مدرسین حوزه علمیه، چاپ اول 1374.




 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.