رشد فئودالیسم در سحرگاه تاریخ چین
آنتونی کریستی
پيدايي دودمان جو
شرح تصویر: ببر مفرغي با سوراخي در وسط ستون فقرات. اين تنديس بازمانده از روزگار جو (سده دهم ق. م) و فرم و كيفيت ساخت آن پیشرفتهتر از گذشته است. ببر نماد قدرت فرمانروايي و نماد غرب است. گالري واشينگتن دي. سي.
پس از سقوط ان يانگ دودمان جو بر سراسر قلمرو شانگ مسلط شد و بر طبق اسناد موجود قلمرو فرمانروايي اين دودمان تا کنارههای درياي شرقي گسترش يافت؛ با اين همه پس از انتقال پايتخت به لويانگ و در دوره جو شرقي فرمانروايان بعدي نتوانستند تسلط خود را بر تمام قلمرو تسخير شده حفظ كنند و اين بدان سبب بود كه گسترش قلمرو حكومت سبب پيشرفت فنون سپاهيگري و ايجاد پادگانهای نظامي در مناطقي شد كه از پايتخت دور بود و فرمانروا نمیتوانست فرماندگان را كنترل نمايد. در دوره جو غربي مقر فرماندهي نظامي تا سال 770 ق. م در زونگ جو (70) قرار داشت و فعالیتهای نظامي فرماندگان زير نظر فرمانروا انجام میگرفت و همه اين فرماندهان به فرماندار وفادار بودند، اما با دور شدن پادگانهای نظامي از پايتخت اين مراكز به تدريج به مراكز قدرت ايالتي و حکومتهای محلي تبديل شد. زماني كه پايتخت به لويانگ منتقل شد حاكمان دوازده ايالت قلمرو جو رسماً وفاداري خود را به دودمان جو ابراز داشتند اما حاكمان هر يك از اين ايالات در برابر اين وفاداري چشمداشتهای فراوان داشتند و يكي از اين خواستهها گسترش قلمرو حكومت بود، و با اين همه اين پيوستگي سطحي نتوانست مانع جنگ ایالتها شود.
شرح تصویر: عصاي يشمي فرمانروا مورد كاربرد در حالت تأمل در رابطه فرمانروا و آسمان. انجام شعائر آييني مفيد براي مردمان به عهده فرمانروا بود. در اين عصا دايره مياني نماد بي (74) يا آسمان و تبر نماد قدرت خاقاني دودمان شانگ است. از آثار زمان دودمان شانگ، موزه پراگ.
اعتقادات جو
شرح تصویر: دو جنگجو. دودمان جو از 480 تا 221 ق. م به تدريح ناتوان و رو به تباهي نهاد. از سده پنجم تا سده سوم ق. م كه به دوره ایالتهای جنجگو معروف است سپاهيگري به پیشرفتهای بسياري دست يافت و قدرت طلبي تنها شعار روز بود و لباس و تجهيزات اين دو جنجگو نشاني از اين ماجرا است. نقاشي طوماري دائوئيست.
در چنين شرايطي فرمانروا واسطه آسمان و انسانها بود و او و خويشان او تنها به شعائر و مراسمي توجه داشتند كه رابطه آنان را با آسمان استوارتر و موجبات تداوم قدرت فرمانروا را فراهم میساخت. بدين دليل بود كه فرمانروايان در كاخ مراسم و سنت هائي را به جا میآوردند كه در جهت بزرگداشت آسمان و نياكان قهرمان آنان و حفظ قدرت بازمانده از نياكان بود. در اين دوره گروههای قومي چيني خارج از قلمرو فرهنگ و اعتقادات و مراسم خاص خويش را داشتند و اين سنتها آنان را به هم پيوند میداد. اين ناهمخواني فرهنگي گاه مردمان اين قبايل را مورد تحقير صاحبان فرهنگ جو قرار میداد و از آنان با نام قبیلهای تحقيرآميز چوان (75) كه مرادف سگ بود ياد میشد. اين مردمان اگر چه فرهنگ جو را كاملاً نپذيرفتند اما به ناچار به فرمان حاكمان منطقه برخي از مراسم منسوب به فرهنگ غالب را انجام میدادند و به تدريج پس از اتحاد با جوها اين فرهنگ را پذيرفتند. حاكمان مناطق قلمرو جو اغلب از دودمان فرمانروايان بودند يا فرمانروا به سبب قدرت محلي آنان چنين اصل و نسبي را بدانان نسبت میداد. مثلاً در چو (76) كه منطقهای وسيع و در جنوب قلمرو جو قرار داشت اميران چو خود را از سلالهی چونگ (77) و لي و از اعقاب شائوهائو (78) خاقان افسانهای پيش از دودمان سيا و شانگ نسبت میدادند (جدايي آسمان و زمين). كارل گرن (79) میگوید به اعتقاد چينيان آن روزگار و نيز فرمانروايان جو اميران و واليان بايد از اعقاب و سلاله فرمانروايان پيشين باشند تا نظم و لي برقرار بماند، مثلاً امير چوان رونگ (80) ها كه در غرب قلمرو جو میزیستند داراي نسب نامهای بود كه به جوان هو (81) پسر افسانهای تائووو (82) – كه در اصل اهريمن گونه بود – میرسید و اين الگويي بود از طرز تفاخر آن روزگاران.
شرح تصویر: جنگ از فرهنگ و سنتهای پراكنده بومي نيز متاثر بود. اين صفحه مفرغي نقش حيواني اسطورهای به هيات قوچ و از گونه ئوردوس (83) و متاثر از فرهنگ مغولان و مردمان سيبري و ناشي از تمايل به ستيز است. از مجموعه فرانكو ونوتي (84).
پيدايي دودمان چين.
شرح تصویر: افسانه ديدار لائودزوو كنفسيوس در نقش آجر بازمانده از دوره هان، میدانیم كه كنفسيوس در 551 تا 471 ق. م میزیسته اما زندگاني لائو دزو در هالهای از افسانهها فرو رفته و پيروان او تاريخ زندگاني او را در 590 ق. م میدانند و سيستم فسلفي او چون اندیشههای كنفسيوس بازتاب شرايط اجتماعي زمانه خويش است. موزه سرنوسچي (86).
در دوره جنگ ایالتها مردم قلمرو ايالت چين در تپههای غربي قلمرو نيرومند جو حريف ايالت جو بودند. سرانجام در سال 221 پيش از ميلاد امير چين شيه هوانگ دي (87) خود را فرمانروا خواند و با قدرت يافتن اين فرمانروا كه نخستين خاقان دوره تاريخي چين است جنگ ایالتها پايان گرفت و دودمان چين براي نخستين بار در قلمروي گسترده موجب وحدت شد و از به هم پيوستن استحكامات پراكنده ديوار بزرگ چين ساخته شد.
ايجاد ديوار بزرگ موجد آرامش و بهره گيري از نيروي انساني در معياري وسيع گرديد و هم در اين دوره بود كه رود زرد و يانگتسه با حفر يك كانال به هم پيوست. اكنون مهاجمان بيگانه براي يورش به چين نه با نيرويي پراكنده كه با نيرويي عظيم و قدرتمند رو در روي بود و از آن دوري میجست. در اين دوره كنترل نيروي انساني موجد توليد بیشتر، ذخيره مواد غذايي، مبارزه با مخاطراتي از قبيل سيل و توفان و عمران و آبادي همه جانبه شد و چين به پیشرفتهای بزرگي دست يافت.
در سیستمهای فلسفي چيني از سده پنجم پيش از ميلاد بيش از هر چيز به مسئولیتهای دولت توجه میشود. در سيستم فلسفي منسيوس (88) و كنفسيوس (89) در اقع طبقه حاكمه است كه مورد حمايت قرار میگیرد و تفويض فرمانروايي به يك فرد فرماني آسماني است كه موجبات رعايت سلسله مراتب يا ديوان سالاري را فراهم میسازد. سيستم فلسفي مودزو (90) و لائودزو (91) در برابر دو سيستم پيشين قرار دارد، مودزو به بزرگداشت عواطف خانوادگي توجه دارد و در سيستم لائودزو، دائو (92) بنياد هر گونه هستي است و رهرو در اين راه نه پيرو كامل كه پيرو راههای ديگر نيز هست. سيستم فلسفي كنفسيوس در سده هيجدهم ميلادي در فرانسه بسياري از نظرها را به خود جلب كرد اما امروز اين لائودزو است كه غربيان را به اندیشههای خويش میخواند.
شرح تصویر: نقوش كنده كاري پشت آينه بازمانده از روزگار هان يا شش دودمان. اين نقش بازگو كننده افسانه ساحره سي وانگ مو (93) ملكه ديار غرب است. سي وانگ مو در افسانههای كهن ساكن كوه يشم در آن سوي كوه كون – لون (94) و داراي دندانهایی به شكل دندان ببر است. او فرمانده طاعون است و ناخوشي و ياران او در یورشها سوار بر اسبان بالدار و گوزند اند. موزه سياتل (95)
شرح تصویر: ببري كه از تپهای فرود میآید. ببر در اساطير چين نماد غرب است و از كوهساران كون لون و بهشت غرب میآید. توجه به ببر با احترام آميخته به ترس همراه بود و در اسطورهها اگر ببر انساني را بخورد آن انسان هميشه برده ببر خواهد بود و انسانهای ديگر را براي ببر صيد میکند. نقاشي از جن جو – جونگ (96). بريتيش میوزم.
وحدت چين
شرح تصویر: ورزاو در اساطير چين خدا ستارهای است كه به سبب ناداني محكوم به ماندن در زمين شد تا كشاورزان را ياري كند و زمين را شخم بزند و ورزاو از كار خود نه خسته كه خرسند است. افسانههای چيني مربوط به گاو فراوان است و از آن جمله او را پدر تاي (97) دخت میدانند و تقدس او از فرهنگ هند مايه میگیرد. تنديس سنگ يشم از سده هفدهم در دوره دودمان مينگ.
شرح تصویر: تنديس اسب مفرغي از دوره تانگ. اسب از دوره هان تا دوره مغولان هميشه در سپاهيگري كاربرد داشت. اسب در اساطير چين داراي نقش خاصي است چنان كه كون در هيات اسب سفيدي نمايان میشود و باگوا را اژدها اسبي به جانب فوسي میآورد. از گذشته دور تنديس اسب در بيرون و درون مقابر چيني نقش محافظ مقبره از ارواح خبيث را به عهده داشته است. تنديس از سده دهم ميلادي. موزه بريتانيا.
بدين سان دوره اصلي گسترش فرهنگ مناطق اطراف رود زرد به جانب جنوب و پيشرفت آن تا مرزهاي كنوني هندوچين از زمان فرمانروايي شيه هوانگ دي آغاز و در اواخر دوره هان دوم به اوج خود رسيد و اين كيفيت نه يك جانبه كه دو جانبه بود و در اين راه بسياري از اعتقادات و عناصر فرهنگ جنوب به شمال راه يافت و سبب غناي اين فرهنگ شد؛ و چنين است كه در شناسائي اين فرهنگها و فرهنگ مشترك چيني نه تنها تاريخ كه روايات، افسانهها و اسطورههای مردم اين ديار نقش حساسي دارند.
پي نوشت ها :
1. Lo Yang
2. Tsung Chou
3. Li Chi
4. Ili
5. Li
6. Pi
7. Chhuan
8. Chhu
9. Chhung
10. Shao Hao
11. Karlgren
12. Chhuan Jung
13. Chuan Hu
14. Thao Wu
15. Ordos
16. Franco Vannotti
17. Wang
18. Cernuschi
19. Shih Huang Ti
20. Mencius
21. Confucius
22. Mo Tzu
23. Lao Tzu
24. Tao
25. Hsi Wangmu Mu
26. Khun Lun
27. Seattle
28. Chen Chu- Chung
29. Thai