![کیهانشناسی در تفکر اسطورهای چینیان کیهانشناسی در تفکر اسطورهای چینیان](https://rasekhoon.net/_files/thumb_images700/article/eca09e21-5d44-405f-89d1-f0a66d98a859.jpg)
کیهانشناسی در تفکر اسطورهای چینیان
نویسنده: آنتونی کریستی
ترجمه: محمد حسین باجلان فرخی
ترجمه: محمد حسین باجلان فرخی
در اسطوره جهان چون تخم مرغ، پان – گو آسمان و زمين را از يكديگر جدا میکند و در اسطورههای ديگر اين نقش به ستونهائي واگذار شده است. در اين اسطورهها پيوستگي آسمان و زمين كه رحمت خدايي و موجب نزديكي انسان و خدايان است پايدار نمیماند. به نقل از شوجينگ، چونگ – لي (1) يا كه چونگ ولي فرمان يافت يا فرمان يافند كه آسمان و زمين را از هم دور كنند و هبوط و نزول را از ميان بردارند. در اسطورهای ديگر علت اين جدائي نيز ذكر شده و افسانه چنين است: پس از غلبه جوان هو (2) بر شائوهائو (3) خاقان تازه دريافت طي فرمانروائي سلف اوناين لي (4) به سبب بي نظمي و اجرا نشدن مراسم قرباني خدايان تا حد انسانها نزول کردهاند. جوان هو به امير جنوب چونگ (5) فرمان داد اميري آسمان را به عهده گيرد و خدايان را هر يك به مقام و منزلت خود بازگرداند، و طي فرماني ديگر لي فرمانرواي آتش نيز فرمان يافت كه آدميان را هر يك در مرتبه خويش بنشاند؛ و چنين بود كه آسمان و زمين از هم جدا شدند. در كتاب زوجوان (6)، شائوهائو، جانشين هوانگ دي را برادر جواني است كه چونگ نام دارد و با نام خدايي گومانگ (7) به خدائي عنصر چوب و ديار شرقي منصوب میشود. در اين اسطوره لي پسر جوان هو نيز با نام جورونگ به فرمانروائي ديار جنوب و آتش منصوب میشود.
آنچه از اين اسطورهها برمي آيد اين است كه هيچ كاري بدون صدور فرمان انجام پذير نيست و اين نکتهای است كه در آئینهای مختلف چيني و رسوم و شعائر نيز اين اصل اجرا میشود. نكته ديگر اين كه بوروكراسي و ديوان سالاري اجتماعي چين باستان از سيستم آئيني و اساطير چين نيز تاثير میپذیرد و اين آئینها همانند ديوان سالاري دربار خاقانان است و با آن هماهنگي دارد و هميشه نيروهائي بر رفتار نيك و شر انسان نظارت دارند.
شرح تصویر: خدايي از خدايان ستارهای كه در نظام ديوان سالاري آسمان فرمانبردر بزرگ فرمانرواي آسمان است. گچ بري طوماري منسوب به ليانگ لينگ – زان (14) از دوره تانگ. موزه هنرهاي شهرداري ئوزاكا.
در اين اسطوره درخت رو را گلهای آتشيني است كه شايد نماد ستارگان شبند و در برخي روايات خورشيد در سفر خود از شرق به غرب از پلكاني صعود میکند كه احتمالاً هر پله نماد ساعات روز است. در اسطورهای ديگر خداياني كه جايگاه آنان در شمال شرق و شمال غرب جهان است مسئول كنترل بادها و ماه و خورشيد و تغيير فصولند و چنين مینماید كه اين خدايان بعدها به اسطوره اصلي افزوده شده و افسانه دو درخت و ده خورشيد از اين اسطوره کهنترند. نكته اين جاست كه کلمهای كه شرق را در زبان چيني تصوير میکند از ديرباز خورشيدي است كه بر درختي نشسته و نشاني كه روشنائي را مینمایاند خورشيدي است كه از درخت برخاسته بر بالاي درخت میدرخشد و برعكس نشان دهنده تاريكي خورشيدي است كه درپائين و زیرشاخههای درخت قرار دارد. نيزنشان بامداد عدد 9 و يك خورشيد است و گوياي آن است كه طبق روايت و اسطوره كهن خورشيد موظف به آسمان برخاسته و 9 خورشيد ديگر بر شاخههای درخت بو نشستهاند.
در اسطورههای مربوط به خورشيد هرگاه بيش از يك خورشيد در آسمان پديدار شود نشان شومي و زوال دودمان خاقاني است. در افسانهای زوال دودمان سيا و به قدرت رسيدن دودمان يين يا شانگ در آسمان دو خورشيد میدرخشد، يكي در شرق و ديگري در غرب، كه خورشيد شرقي خاقان به قدرت رسيده و خورشيد غربي خاقان در حال افول است. در افسانهای ديگر سخن از ناسپاسي وزيري عاصي است كه به درخت فو- سانگ جايگاه ظهور خاقان تازه يورش میبرد.
در اين اسطورهها بیشترین خورشيدها زماني بر آسمان نمايان میشوند كه خاقان يائو خاقاني به خاقان شون وا مینهد. در اين روايت ده خورشيد بر آسمان نمايان میشود و با برخاستن ده خورشيد تف خورشيدها زمين و بودن را به نابودي تهديد میکند. خاقان شون كه از پديدار شدن ده خورشيد بر آسمان دچار وحشت شده يي كماندار آسماني را به ياري میخواند تا نُه خورشيد اضافي را از آسمان براند و يي كماندار بزرگ زمين و هستي را از تباهي میرهاند. در اساطير چون ذات خورشيد از آتش و عنصر يانگ است و در سينه هر خورشيد كلاغي سه پا آشيان دارد. در روايت پيدائي ده خورشيد بر آسمانی كماندار آسمان نه خورشيد اضافي را صيد میکند و با رها كردن هر تير كلاغي سه پا از آسمان به زمين میافتد و با رها كردن نه تير نه كلاغ را صيد میکند و نه خورشيد اضافي خاموش میشوند.
يي ازخدايان بزرگ چيني و شوهر هنگ – ئو است. هنگ – ئو اكسير جاودانگي را كه يي از سي وانگ مو فرمانرواي بهشت يا آسمان غربي به چنگ آورده بود از شوي خود ربود و به ماه گريخت و هم از آن زمان به هيأت غوكي جاودانه و آسماني درآمد كه ساكن ماه شد.
شرح تصویر: نقش سنگ روايتگر برخاستن خورشيد و گردونهاش از درخت گونگ – سانگ و آغاز سفر به جانب غريب است. گردونه خورشيد در اين تصوير سايباني قوسي شكل دارد و تنه گردونه مربع شكل و سايبان و تنه گردونه يادآور شكل مربع زمين و آسمان مقدس در اسطورههای كهن چيني است.
شرح تصویر: هنگ – ئوبغ بانوي ماه. او جوان ترين خواهر هو – بو (15) امير رود بود. وقتي يي كماندار آسماني به درخواست خاقان يائو براي فرونشاندن توفان به گائوليانگ ( 16) رفت روح رود مسئول اين توفان را مجروح و هنگ – ئو را به اسارت گرفت تا زن او باشد و تيرهاي خود را بر موهاي او بياويزد. موزه گيمه پاريس.
قدمت يكي از اين افسانهها به روزگار پيش از تاريخ و جوامع اقتصادي – اجتماعي جداگانه زنان و مردان باز میگردد و يادآور شعائر و مراسم نامزدي، روابط جنسي و ازدواج در دوره بهار و خزان و اشارهای به جامعه تك همسري و داستان زندگاني زني است كه به خانه شوي میرود. نشانهها گوياي آن است كه اين اسطوره در شكل اصلي آن به جامعهای پدر سالار تعلق داشته است.
افسانه مورد گفتگو به دو ستاره از سه ستاره نقش فلكي آكويلا (17) و ليرا (18) مربوط میشود: نام اين دو ستاره كه در دو سوي كهكشان قرار دارند ستاره چوپان و ستاره دختر بافنده آسمان است. در اين افسانه دو ستاره مذكور زن و شوهرند و به سبب فراموشي وظيفه در دو سوي رودخانه آسمان قرار گرفتهاند. اين زن و شوي آسماني در هر سال تنها يك شب به ديدار يكديگر خرسند میشوند و آن شب هفتمين شب خاه هفتم سال است. میگویند در هفتمين شب از هفتمين ماه سال كلاغ جاره ها همه بال میگشایند و بر رود آسمان پلي استوار پديد میآورند تا دختر بافنده آسمان از پل بگذرد و به كنار شوي خود برود. دختر بافنده آن شب را كنار شوي خود میماند و بامدادان ديگر بار با گذشتن از پل كلاغ جاره به جانب ديگر رود باز میگردد. با باراني شدن كرانه رود آسمان كلاغ جارهها به جايي امن پر میکشند و زن و شوي آسماني به ناچار يك سال از هم جدا میمانند و هر سال تنها يك بار ديدار اين زن و شوي ميسر میشود.(19)
آنچه از اين اسطورهها برمي آيد اين است كه هيچ كاري بدون صدور فرمان انجام پذير نيست و اين نکتهای است كه در آئینهای مختلف چيني و رسوم و شعائر نيز اين اصل اجرا میشود. نكته ديگر اين كه بوروكراسي و ديوان سالاري اجتماعي چين باستان از سيستم آئيني و اساطير چين نيز تاثير میپذیرد و اين آئینها همانند ديوان سالاري دربار خاقانان است و با آن هماهنگي دارد و هميشه نيروهائي بر رفتار نيك و شر انسان نظارت دارند.
هياكل آسمان
شرح تصویر: خدايي از خدايان ستارهای كه در نظام ديوان سالاري آسمان فرمانبردر بزرگ فرمانرواي آسمان است. گچ بري طوماري منسوب به ليانگ لينگ – زان (14) از دوره تانگ. موزه هنرهاي شهرداري ئوزاكا.
در اين اسطوره درخت رو را گلهای آتشيني است كه شايد نماد ستارگان شبند و در برخي روايات خورشيد در سفر خود از شرق به غرب از پلكاني صعود میکند كه احتمالاً هر پله نماد ساعات روز است. در اسطورهای ديگر خداياني كه جايگاه آنان در شمال شرق و شمال غرب جهان است مسئول كنترل بادها و ماه و خورشيد و تغيير فصولند و چنين مینماید كه اين خدايان بعدها به اسطوره اصلي افزوده شده و افسانه دو درخت و ده خورشيد از اين اسطوره کهنترند. نكته اين جاست كه کلمهای كه شرق را در زبان چيني تصوير میکند از ديرباز خورشيدي است كه بر درختي نشسته و نشاني كه روشنائي را مینمایاند خورشيدي است كه از درخت برخاسته بر بالاي درخت میدرخشد و برعكس نشان دهنده تاريكي خورشيدي است كه درپائين و زیرشاخههای درخت قرار دارد. نيزنشان بامداد عدد 9 و يك خورشيد است و گوياي آن است كه طبق روايت و اسطوره كهن خورشيد موظف به آسمان برخاسته و 9 خورشيد ديگر بر شاخههای درخت بو نشستهاند.
در اسطورههای مربوط به خورشيد هرگاه بيش از يك خورشيد در آسمان پديدار شود نشان شومي و زوال دودمان خاقاني است. در افسانهای زوال دودمان سيا و به قدرت رسيدن دودمان يين يا شانگ در آسمان دو خورشيد میدرخشد، يكي در شرق و ديگري در غرب، كه خورشيد شرقي خاقان به قدرت رسيده و خورشيد غربي خاقان در حال افول است. در افسانهای ديگر سخن از ناسپاسي وزيري عاصي است كه به درخت فو- سانگ جايگاه ظهور خاقان تازه يورش میبرد.
در اين اسطورهها بیشترین خورشيدها زماني بر آسمان نمايان میشوند كه خاقان يائو خاقاني به خاقان شون وا مینهد. در اين روايت ده خورشيد بر آسمان نمايان میشود و با برخاستن ده خورشيد تف خورشيدها زمين و بودن را به نابودي تهديد میکند. خاقان شون كه از پديدار شدن ده خورشيد بر آسمان دچار وحشت شده يي كماندار آسماني را به ياري میخواند تا نُه خورشيد اضافي را از آسمان براند و يي كماندار بزرگ زمين و هستي را از تباهي میرهاند. در اساطير چون ذات خورشيد از آتش و عنصر يانگ است و در سينه هر خورشيد كلاغي سه پا آشيان دارد. در روايت پيدائي ده خورشيد بر آسمانی كماندار آسمان نه خورشيد اضافي را صيد میکند و با رها كردن هر تير كلاغي سه پا از آسمان به زمين میافتد و با رها كردن نه تير نه كلاغ را صيد میکند و نه خورشيد اضافي خاموش میشوند.
يي ازخدايان بزرگ چيني و شوهر هنگ – ئو است. هنگ – ئو اكسير جاودانگي را كه يي از سي وانگ مو فرمانرواي بهشت يا آسمان غربي به چنگ آورده بود از شوي خود ربود و به ماه گريخت و هم از آن زمان به هيأت غوكي جاودانه و آسماني درآمد كه ساكن ماه شد.
اسطورههای ماه
شرح تصویر: نقش سنگ روايتگر برخاستن خورشيد و گردونهاش از درخت گونگ – سانگ و آغاز سفر به جانب غريب است. گردونه خورشيد در اين تصوير سايباني قوسي شكل دارد و تنه گردونه مربع شكل و سايبان و تنه گردونه يادآور شكل مربع زمين و آسمان مقدس در اسطورههای كهن چيني است.
ستارگان
شرح تصویر: هنگ – ئوبغ بانوي ماه. او جوان ترين خواهر هو – بو (15) امير رود بود. وقتي يي كماندار آسماني به درخواست خاقان يائو براي فرونشاندن توفان به گائوليانگ ( 16) رفت روح رود مسئول اين توفان را مجروح و هنگ – ئو را به اسارت گرفت تا زن او باشد و تيرهاي خود را بر موهاي او بياويزد. موزه گيمه پاريس.
قدمت يكي از اين افسانهها به روزگار پيش از تاريخ و جوامع اقتصادي – اجتماعي جداگانه زنان و مردان باز میگردد و يادآور شعائر و مراسم نامزدي، روابط جنسي و ازدواج در دوره بهار و خزان و اشارهای به جامعه تك همسري و داستان زندگاني زني است كه به خانه شوي میرود. نشانهها گوياي آن است كه اين اسطوره در شكل اصلي آن به جامعهای پدر سالار تعلق داشته است.
افسانه مورد گفتگو به دو ستاره از سه ستاره نقش فلكي آكويلا (17) و ليرا (18) مربوط میشود: نام اين دو ستاره كه در دو سوي كهكشان قرار دارند ستاره چوپان و ستاره دختر بافنده آسمان است. در اين افسانه دو ستاره مذكور زن و شوهرند و به سبب فراموشي وظيفه در دو سوي رودخانه آسمان قرار گرفتهاند. اين زن و شوي آسماني در هر سال تنها يك شب به ديدار يكديگر خرسند میشوند و آن شب هفتمين شب خاه هفتم سال است. میگویند در هفتمين شب از هفتمين ماه سال كلاغ جاره ها همه بال میگشایند و بر رود آسمان پلي استوار پديد میآورند تا دختر بافنده آسمان از پل بگذرد و به كنار شوي خود برود. دختر بافنده آن شب را كنار شوي خود میماند و بامدادان ديگر بار با گذشتن از پل كلاغ جاره به جانب ديگر رود باز میگردد. با باراني شدن كرانه رود آسمان كلاغ جارهها به جايي امن پر میکشند و زن و شوي آسماني به ناچار يك سال از هم جدا میمانند و هر سال تنها يك بار ديدار اين زن و شوي ميسر میشود.(19)
پي نوشت ها :
1. Chhung-Li
2. Chuan Hu
3. Shao Hao
4. Nine Li
5. Chhung
6. Tso Chuan
7. Kou Mang
8. Lie-Chhiu
9. Fu-Sang
10. Po
11. Khung-sang
12. Yen-Tzu
13. Jo
14. Liang Ling-Tsan
15. Ho Po
16. Kaoliang
17. Aquila
18. Lyra
19. نك – شعر چين، ترجمه باجلان فرخي، انتشارات مازيار، هفت شب از هفت ماه.