![اسطورهی سیل در فرهنگ چین اسطورهی سیل در فرهنگ چین](https://rasekhoon.net/_files/thumb_images700/article/49677364-11f5-41aa-b883-3a99455e8d58.jpg)
اسطورهی سیل در فرهنگ چین
نویسنده: آنتونی کریستی
ترجمه: محمد حسین باجلان فرخی
ترجمه: محمد حسین باجلان فرخی
نوگوا و فوسي
در مآخذ كهن نوگوا در انجام كارهاي بزرگ خويش تنهاست اما در آثار بعدي فوسي نخستين شهريار از سه شهريار آغازين پيش از تاريخ و برادر نوگوا در انجام اين كارها خواهر را همراهي میکند. در اين روايات نوگوا جوانترين خواهر فوسي است كه در برخي از روايات او را همسر فوسي دانستهاند. نقش خواهري و همسري نوگوا با هم متضاد نيست. در اسطورههای قبايل غير چيني از زناي با محارم و ازدواج خواهر و برادر سخن بسيار است و در بسياري از اين اسطورهها سخن از سيل ويرانگري است كه همه انسانها مگر يك خواهر و برادر را نابود میکند. از نوگوا و فوسي چون زن و شوهر نخستين بار در آثار دوره هان ياد میشود. در آثار دوره هان فوسي و نوگوا داراي تني به هيأت انسان و دمي چون دم اژدهايند و از ناحيه دم به هم چسبیدهاند. در اين مآخذ فوسي يك مربع و نوگوا دایرهای را در دست دارند. دايره يا گويي (1) نماد آسمان و يانگ و مربع يا جو (2) نماد زمين و يين است. بدين سان در اين جا نيز با يانگ و يين سر و كار داريم. تركيب كلام گويي – جو نيز به معني رهبري كامل و شايسته است و مرمت ويراني ناشي از يورش گونگ گونگ ديگر باره نظم دادن جهان است.
لايه زو (3) كارهاي نوگوا را چنين گزارش میکند: «در روزگار كهن چهار جهت اصلي منحرف شد، نُه ايالت آسيب ديد، آسمان زمين را نمیپوشانید، زمين براي آسمان تكيه گاهي كامل نبود، آتشي تند و سركش زبانه میکشید، درياها و رودها پيوسته در طغيان بود، درندگان انسانهای بي پناه را میدریدند و پرندگان غول پيكر بزرگ سالان و كودكان را میربودند. پس نوگوا سنگهایی به پنج رنگ را گداخت تا آسمان را مرمت كند. پاي لاك پشتهای غول پيكر را بريد تا ستوني بسازد و جهات اصلي را استوار بدارد. اژدهاي سياه را كشت تا ديار چي را از اسارت او برهاند. خاكستر نیها و خیزرانها را انباشت و سدي در برابر طغيان رودها و درياها برافراشت و چنين بود كه همه چيز آرام يافت و آرامش فرا رسيد» در اين گزارش مهمترین كار نوگوا مرمت آسمان و بازگردانيدن آرامش و نظم است.
در روايتي ديگر نيز از طغيان رودها به سبب از ميان رفتن توازن سخن میرود، اما آتش پيوسته فروزان ماجرايي ديگر و مربوط به زماني است كه پس از عصيان گونگ گونگ روح آتش جو- رونگ (4) مأموريت يافته است كه هيولاي عاصي را تنبيه كند اما در كار خويش شكست مییابد. درر وايتي جزاير درياي شرقي بر پشت لاك پشتها استوار میشود. در گزارش لايه زو از پاهاي لاك پشت به عنوان ستون استوار كننده آسمان ياد میشود و در همين گزارش از خاكستر نیها سدي در برابر طغيان رودها برافراشته میشود. به نظر مفسران خاکستر وسيه اي قابل دسترسي بود که بهتر از مواد ديگر شکاف سدها را پر میکرد. در تفسيري مراد از ني آب و نيز مقصود از ني آتش است و داستان بياني است از تركيب يانگ و يين و هماهنگي آب و آتش. سنگهایی به پنج رنگ كه نوگوا آسمان را با آن مرمت میکند نيز به مفهوم خاص است. در افسانههای آهنگران و شمشيرسازي سنگهای آهن مورد نياز از پنج كوه اصلي فراهم میشود. اژدهاي سياهي كه در اين گزارش ديار چي را تهديد میکند نيز شايد از روايتي ديگر به اين گزارش راه يافته. در اساطير چيني اژدها داراي قدرت باران آفريني يا پديد آوردن خشكسالي است و گناه اژدها در اين گزارش شايد نزول باران بيش از نياز است. برخي از مفسران نيز اژدهاي سياه را همانا گونگ گونگ میدانند كه درست نيست.
يائوو گون
گون در برخي افسانهها به هيأت اسب سفيدي نمايان میشود و پسر هوانگ دي است. يائو نخست با ياري گرفتن از گون مخالف است اما به پيشنهاد فرمانروايان چهار كوهستان او را به ياري میطلبد. گون مبارزه با سيل را با سد سازي آغاز میکند اما سدها پيش از استوار شدن فرو میریزند و لاك پشتي كه در برخي از افسانهها سه پا دارد و جغدي شاخدار به ياري گون میآیند. لاك پشت و جغد گون را راهنمايي میکنند كه تنها وسيله مناسب براي سدسازي خاك آماس كننده و افزون شوندهای است كه در خزانه هوانگ دي موجود است و گون بايد آن خاك را به چنگ آورد. گون با ياري گرفتن از جغد و لاك پشت خاك جادويي را به چنگ میآورد و با اين تدبير و به كمك ساختن سدهاي بلند سيل و توفان را مهار میکند. هوانگ دي با آگاه شدن از ماجرا خشمگين و جورونگ روح آتش را مأمور نابودي گون میسازد (روحي كه در روايتي ديگر مأمور نابودي گونگ گونگ بود و در آن ماموريت شكست يافته بود). جورونگ در شصت و نهمين سال فرمانروايي خاقان يائو در كوهساران پر گون را، پس از نُه سال تلاش در مهار كردن سيل، كشت و تن او را در اين كوهستان رها كرد، (در افسانهای ديگر لاك پشت و جغذ گون را تكه تكه كردند). تن گون پس از مردن به كوهساران پر باقي ماند و تجزيه نشد و پس از سه سال به فرمان هوانگ دي شكم گون با شمشير وو شكافته شد و هم در اين دم يو (7) پسر گون به هيات اژدهايي بالدار از شكم پدر سر برآورد و گون نيز به هيات خرسي زرد در آمد و خود را به رود افكند. در افسانهای ديگر پس از زاده شدن يو پدر او گون به هيات لاك پشتي سه پا يا اژدهايي زرد درآمد.
يو مهار كننده سيل و توفان
يو در سي سالگي و پس از سي سال تلاش و مبارزه با سيل به دورهای از زندگي گام نهاده بود كه بايد زني را به همسري برميگزيد. در آئين كنفسيوس سي سالگي سن مطلوب همسر گزيني است. روزي همچنان كه يو در سفر خويش به اين مهم میاندیشید به انبوهي درخت بيد رسيد كه در شكاف يكي از آنها روباهي مأوا گزيده بود؛ روباهي سپيد كه نُه دم داشت. ديدار روباه سپيد نُه دم سخن پيشگويي را به ياد يو آورد كه گفته بود ديدار روباه سپيد نُه دم نشان فرمانروايي و ازدواج با دختر توشان (8) است. پس يو راه خود را به جانب كوهساران تو كج كرد و پس از جستجوي بسيار دختري به نام نوجيائو (9) يافت كه در انتظار او بود. پس يو و نوجيائو ازدواج كردند و زن، شوي را در همه كارها ياري كرد. سالها گذشت و زن هميشه در خدمت يو بود. يو هر روز در كوه مشغول حفر دالان و آبراهي بود و زن در دامنه كوه كارهاي ديگري را كه يو فرمان داده بود انجام میداد. هر نيمروز يو با نواختن طبل زن را به كارگاه خويش میخواند و زن نهار او را به كارگاه میبرد. در يكي از روزها نزديك نيمروز زن صداي افتادن چند سنگ را شنيد به تصور آن كه صداي طبل است غذاي يو را به كارگاه برد. يو كه به هنگام كار به هيأت خرس در میآمد و هنوز زن را فرا نخوانده بود غافلگير شد و زن از ديدار خرس وحشت زده پا به گزير نهاد و يو بي خبر از ماجرا با همان هيأت براي آرام كردن زن سر در پي او نهاد. وقتي يو به نوجيائو رسيد زن به هيات صخرهای درآمد. يو كه میدانست زن كودكي در درون دارد از زن خواست كه كودك را به او بسپارد اما ديگر دير شده بود. دوران بارداري زن سپري شد، خرسنگ شكاف برداشت و پسري به نام چي از خرسنگ پا به جهان نهاد. چي (10) نخستين فرمانروايي است كه بر خلاف ميل پدر و به خواست قدرتمندان جانشين پدر شد، و هم او بود كه دودمان سيا را بنياد نهاد.
در گزارش سو- ماچاين چنين آمده است كه يو وزيرش بو – يي (11) را به جانشيني خود انتخاب كرده بود، اما قدرتمندان جانب بو- يي را رها كردند و از چي فرزند يو حمايت كردند و گفتند فرمانرواي آنان پسر فرمانروا است و نه وزير او. در گزارشي ديگر چي وزير پدر بويي را كشت و جانشين پدر شد: اين گزارش يادآور رسم و سنتي كهن است كه پس از مرگ هر فرمانروا تا سه سال بعد از مرگ او دوره سوگواري بود و در اين سه سال وزير فرمانرواي درگذشته فرمان میراند و شايد در چنين دورهای است كه چي را به جاي پدر مینشانند. در افسانهای چي گه گاه سوار بر دو اژدها به آسمان سفر میکند و در همين سفرها با موسيقي آشنا میشود و با يادگرفتن موسيقي اين هنر را به مردمان نيز میآموزد.
شرح تصویر: يو پسر گون سومين خاقان از پنج خاقاني كه تمدن و بسياري از هنرها را به مردم چين ارزاني داشتند. خاقان شون و يو در اساطير چين خداوندان عناصر آب و فلز و مهار كننده سيلاب و توفان و خالق صنعت آهنگریاند. يو پس از آن كه جهان را شكل داد به پاس خدماتش مدعي خاقاني شد و دودمان سيا را بنياد نهاد گراوور كارسان – زاي تو- هوي دانشگاه هنگ كنگ.
يو همسرش را از دست داد اما كارها هنوز ناتمام بود. بسيار از كارها را بايد يو به پايان میبرد و هيولايي بود كه بايد او را از ميان بر میداشت. پس يو به نبرد هيولا برخاست، میگویند اين هيولا از ياران گونگ گونگ و ماري نُه سر بود. چرا گاه اين هيولا در نه كوهستان قرار داشت و استفراغ او پديدآورنده چشمههای نافرمان و باتلاقها بود. يو هيولا را كشت و خون هيولا خاك بسياري از مزارع را به فساد كشانيد و از آن پس در هر جا كه خون هيولا ريخته بود گياهي نروييد. با مرگ هيولا و فروغلتيدن تن عظيم او بر زمين توفان و زمين لرزه اي سهمناك درگرفت و يو كوشيد با نهادن تن او در درون سدي از پليدي زمين جلوگيري نمايد، اما سه بار ديوارهاي سد شكاف برداشت و يو موفق نشد (سلف يو نيز خواسته بود با ساختن سد سيلي را كه گونگ گونگ به راه انداخته بود مهار نمايد اما موفق نشد). پس يو گودالي عظيم كند و هيولا را در زير خاکها پنهان كرد و بر فراز پشته برج بلندي بنا نهاد (برجي كه همانند ديدباني اژدهايان در كنار دريا بود) و در گودالي كه حفر كرده بود دریاچهای عظيم پديد آمد.
در روايتي يو چون فرمانروا و مهار كننده سيل نقشه انجام كارها و مهار كردن سيل را از فرمانده رودها دريافت میکرد و اين نقشهها بر پشت اسبي نقش شده بود. در روايتي ديگر نقشه رودها را فوسي آفريننده سه خطیها به يو پيشكش كرد. كارهاي يو و فوسي در برخي زمینهها همانندند و در يكي از افسانهها زماني كه يو مشغول حفر دالاني در كوه است در نيمه راه فوسي را میبیند كه چهرهای چون انسان و تني چون مار دارد و در اين ديدار فوسي لوحهای از يشم را به يو پيشكش میدهد تا بدان وسيله آسمان و زمين را اندازه بگيرد و اين كار اشاره به كار ديگر يو است كه مساحت زمين و ميزان آبها را اندازه گرفت و فاصله جهات اصلي را مشخص كرد.
در گزارشي يو سازنده کوههای اصلي و در بخشي از شوجينگ، يو خاقاني است كه وظايف انسان و ميزان محصولات كشاورزي را مشخص میکند و اگر چه اين اثر احتمالا از سده پنجم پيش از ميلاد است اما از سنتها و روايات کهنتری سخن میگوید و در همين گزارش يو به سبب سفرهاي دور و دراز خود وسايل سفر را ابداع میکند. در اكتشافات و اندازه گیریهای يو زمين مربع شكل و فاصله کوههای اصلي از يكديگر 233575 گام است و اين اكتشافات در گزارشي از يو و در گزارشي ديگر از دو ياور او دا- جانگ (13) و شو- هاي (14) است.
در گزارشي دانش جغرافياي زمين توسط يو بر تنه نُه پاتيل دودمان سيا نقش شده است. میگویند اين پاتیلها را يو خود ساخته و فلز آن را نُه شبان از سرزمینهای دور فراهم آوردهاند. چنين مینماید هر پاتيل از نه پاتيل نماد يكي از ايالات نه گانه قلمرو فرمانروايي دودمان سيا است. محصولات هر ايالت و ویژگیهای آن بر تنه پاتيل آن ايالت نقش شده و میگویند با گم شدن هر يك از اين پاتیلها دودمان سيا نيز تحليل رفت و به تدريج ضعیفتر شد. ويژگي اين نقشهها در اين بود كه به هنگام سفر حمل و نقل آن آسان بود. چنين مینماید كه در اين دوره لاك پشت ماده شمال مورد توجه و نيايش بود و در مواردي كه مشكلي پيش میآمد با واسطگي پيشگويان مورد مشورت قرار میگرفت.
از نوع كارها و فعالیتهای يو و به ويژه از كوهستاني بودن اين فعالیتها چنين بر میآید كه يو با مردمان كوه نشين و به ويژه معدنچيان رابطه نزديك داشت و از سوي ديگر يو در نقش سازنده پاتیلهای نه گانه احتمالا از گروه آهنگران بوده است. به نظر گرانت پيشرفت صنعت آهنگري در روزگار پيش از تاريخ چين و افسانهها و داستانهایی از اين دست با پيشرفت كشاورزي و استفاده از تکنیکهای مناسب پيوند دارد و چنين مینماید كه آهنگران با كشاورزان نزديك بوده و خود نيز كشاورز بودهاند.
درباره پاتیلهای منقوش هر يك از دودمانهای كهن چين را پاتيل يا پاتیلهایی از اين دست است و پاتيل و ظروف مختلف به دست آمده اين نظر را تاييد میکند. از سرزمینهای مجاور چين باستان نيز چنين ظروفي به دست آمده و از آن جمله ظروفي است كه به دودمان نگوين (15) در ويتنام مركزي تعلق دارد و نمونههای آن در هوئه (16) فراوان است.
شن – نونگ
هوانگ دي و چيه يو
افسانههایی از اين دست از انتقال قدرت و ستيز در به چنگ آوردن قدرت ريشه میگیرد. در اين افسانه چيه يو پسر با وزير هوانگ دي است و هوانگ دي (خاقان زرد) در حفظ قلمرو و تاج و تخت خويش با وزير يا پسر خويش میجنگد و پيروز میشود. هوانگ دي در اين نبرد از اژدهاي بالدار و خدابانوي خشكسالي و ابداعات خويش ياري میگیرد و چيه يو از سلاح خويش و فرماندگان باد و باران. پيش از هوانگ دي همه چيز نظم يافته، سيل و توفان مهار شده، حدود و ثغور زمين مشخص شده و شخم زدن زمين و كشاورزي ميسر شده است و هوانگ دي ميراث دار تلاش گذشتگان خويش است.
پي نوشت ها :
1. Kuei
2. Chu
3. Lieh Tzu
4. Chu-Jung
5. Ssu
6. Kun
7. Yu
8. Chhih-Yu
9. Thu Shan
10. Nu-Chiao
11. Chhi
12. Po-Yi
13. Peichai Ts,un
14. Tachang
15. Shou-Hai
16. Nguyen
17. Hue
18. Li-Tai Ku-Jan