نظام اقتصادي

براي بررسي ويژگي هاي کاسب مسلمان ابتدا بايد ويژگي هاي نظام کلي تر آن يعني نظام اقتصادي اسلامي را شناخت. براي درک بهترسيستم اسلامي بهتر است مباني آن با نظام سرمايه محور مقايسه شود. نظام سرمايه محور در حقيقت ايدئولوژي اقتصادي نظام فلسفي مدرن بوده و اصول آن برآمده از نظام فلسفي مدرنيته است. نظام فکري مدرن هم در پيدايش و تحولش در تقابل با نظام هاي ديني شکل گرفته است.
يکشنبه، 14 اسفند 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
نظام اقتصادي

نظام اقتصادي
نظام اقتصادي


 

نويسنده: حميد رضا مرادي




 

دو کلمه درباره نظام اقتصادي اسلام و نظام اقتصادي غرب
 

براي بررسي ويژگي هاي کاسب مسلمان ابتدا بايد ويژگي هاي نظام کلي تر آن يعني نظام اقتصادي اسلامي را شناخت. براي درک بهترسيستم اسلامي بهتر است مباني آن با نظام سرمايه محور مقايسه شود.
نظام سرمايه محور در حقيقت ايدئولوژي اقتصادي نظام فلسفي مدرن بوده و اصول آن برآمده از نظام فلسفي مدرنيته است. نظام فکري مدرن هم در پيدايش و تحولش در تقابل با نظام هاي ديني شکل گرفته است.
نظام سرمايه محور نظامي است مبتني براصالت انسان يا اومانيسم که در آن انسان، معيار و محور همه چيز است و حق باطل و خوبي و بدي را انسان و خواسته هاي او تعيين مي کند؛ برخلاف نظام ديني که ارزش ها از جانب خالق انسان ها تعيين مي شود و وحي راهنماي عمل بشر است.
انسان در نظام اومانيستي بايد روي پاي خودش بايستد و متکي به نظام ديني نباشد؛ بنابراين براي تشخيص امور درست و غلط برنامه ريزي براي زندگي بايد متکي به توانايي هاي انساني اش مانند حواس تجربي و عقل باشد. در گفتمان ديني، اين دو عنصر به تنهايي نمي توانند منبع شناخت باشند و احتمال خطا در آن زياد است و انسا نها بايد از منابعي مانند وحي و شريعت هم راهنمايي بگيرند و با کمک آنها درست و غلط را در بسياري امور مانند معيشت تشخيص دهند. امروزه ما بيش از هر زمان ديگري به کمبودها و خطاهاي نيروهاي حسي و عقلي مان واقفيم و علت اصلي بحران هاي مختلف بشر در همين است که از دين و وحي دور شده و بنابراين راه هايي که براي زندگي انتخاب مي کند متناسب با حقيقت وجودي انسان نيست. در نظام اسلامي انسان امانتدار و خليفه خدا در زمين است و به همين دليل بايد در زندگي اش رنگ خدايي داشته باشد و به سمت ارزش هاي والاي الهي حرکت کند. يعني زندگي اش بايد هدف و جهت داشته باشد و تکليف و مسؤوليت هايي به دوشش است. پس بايد مراقب رفتاري هايش باشد تا از آن جهت اصلي اش دور نشود و امانتدار خوبي باشد. همچنين در نظام اسلامي انسان بايد با بهره گيري از مواهب دنيوي زمينه نزديکي به خدا را فراهم کند و اين هدف اصلي است و آن چيزي که به اعمال انسان ارزش مي دهد حرکت در اين جهت است اما در نظام اومانيستي انسان، خود، ادعاي خدايي کرده و تمام جهان و فعاليت هايش در جهت ارضاي نفسانيات خودش است؛ به جاي اينکه در جهت رضاي الهي باشد.
در نظام انسان محور عالمي بالاتر از عالم ماده وجود ندارد که انسان به خاطر آن حاضر باشد از ارزش هاي دنيوي گذشت بکند تا به پاداش هاي آن دنيايي برسد. پيامد اين تفکر آن است که انسان ها زندگي خود را محدود به عمري کوتاه در دنيا مي بينند؛ بنابراين تمام سعي خود را به کار مي گيرند تا بيشترين لذت و کمترين رنج را در اين مدت زندگي کسب کنند. در اين حالت است که انسانها خود را در رقابت مادي براي کسب لذت مي بينند و حاضرند براي کسب خوشي بيشتر در اين دنيا به هر کاري دست بزنند. در اين جهان بيني ديگر گذشت و ايثار و معنايي نخواهد داشت چون انسان را از دريافت منفعت دنيوي محروم مي کند و پاداشي نخواهد داشت.
منبع: ماهنامه فرهنگي همشهري آيه- شماره 4



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
موارد بیشتر برای شما