چرا نمي توانيم تا ابد زندگي كنيم؟
نويسنده:توماس كر كوود
ترجمه:سيد علي اكبر رضوي
ترجمه:سيد علي اكبر رضوي
همان طور كه سن مان بالا مي رود، سلول هاي ما هم انگار شروع به خيانت مي كنند.با پرده برداشتن از اسرار افزايش سن، دانشمندان اميدوارند زندگي بشر را طولاني تر و سالم تر كنند
اگر شما مختار باشيد تا انتخب كنيد زندگي تان چگونه به پايان برسد، براي اين هفته، روز، ساعت و دقيقه هاي آخر، چه انتخابي مي كنيد؟ مثلا اين پيشنهاد را مي دهيد كه تا دقيقه آخر سالم و سرحال باشيد و درست در آخرين دقيقه، ناگهان همه چيز تمام شود؟ خيلي از مردم مي گويند اين وضعيت را انتخاب مي كنند اما يك نكته مهم اينجا وجود دارد؛ وقتي شما بهترين حال را داريد، آخرين آرزو خواسته تان اين است كه مرگتان كمي عقب تر بيفتد!و براي خانواده دوست داشتني و دوستانتان، چه كسي مي تواند مرگ ناگهاني شما را باور مي كند؟ مرگ ناگهاني شما، يك فقدان بي رحمانه خواهد بود.از سوي ديگر، دست و پنجه نرم كردن با يك بيماري طولاني كه تا پايان عمر ادامه خواهد داشت، نسبت به كابوس از دست دادن يك شخص دوست داشتني، سخت تر نخواهد بود.همه ما ترجيح مي دهيم از چيزهايي كه به پايان زندگي مربوط مي شوند اجتناب كنيم.اما اين هم مهم است كه بپرسيم علم تا چه اندازه اي مي تواند مرگ را فريب دهد تا سراغ ما نيايد.
قبول ايده هاي جديد، هميشه كار ساده اي نيست.زيرا دانشمندان هم انسان هستند و همه ما در مورد عمر و سنين رشد انسان عقايد و نظراتي داشتيم كه ممكن است در اين نتيجه گيري ها دخالت كند.چند سال قبل، وقتي در يكي از شهرهاي آفريقا همراه خانواده ام رانندگي مي كردم، ناگهان يك بز با ماشين برخورد كرد و زير ماشين رفت و درجا مرد.وقتي مي خواستم براي دختر شش ساله ام توضيح بدهم چه اتفاقي افتاده، پرسيد:«آن بز پير بود يا جوان؟!»از سوال او شگفت زده بودم كه حرفش را ادامه داد:«اگر بز پيري بوده، لازم نيست زياد ناراحت او باشيم، چون به هر حال مدت زيادي از زندگي اش باقي نمانده بود!»من واقعا تحت تاثير قرار گرفته بودم.تعجب من به خاطر اين تعبير كاملا ساده و كوتاه از مفهوم پيچيده مرگ بود كه دانش مدرن در تلاش است با تغيير برخي اصول پذيرفته شده اش، نشان دهد اين مفهوم اشتباه است.
براي تشريح اين طرز فكر در مورد چگونگي كنترل روند افزايش سن، بدني را تصور كنيد كه در آخرين لحظات حياتش به سر مي برد.آخرين نفس به داخل ريه كشيده مي شود، مرگ، آن را فرا مي گيرد و زندگي به پايان مي رسد.در اين لحظه، بيشتر سلول هاي بدن هنوز زنده هستند.غافل از آنچه هم اكنون رخ داده است، آنها وظايف خود را به نحو احسن انجام مي دهند، ساختار متابوليك كه به وسيله اكسيژن پشتيبان زنده ماندن بود و سلول هاي مرده و فاسد از بدن دفع مي كرد و انرژي لازم براي فعاليت پروتئين ها كه مهمترين قسمت سلول ها هستند و ديگر قسمت هاي سلولي را تامين و مديريت مي كرد، هنوز سرجاي خودش است.اما در مدت كوتاهي، بر اثر نرسيدن اكسيژن، سلول ها يكي يكي مي ميرند.با مرگ آنها، سلول ها و اعضاي ديگر بدن نيز كه عمر بيشتري داشتند،آرام آرام به پايان عمر خود مي رسند.هريك از اين سول ها كه مي ميرند، 4 ميليارد سال طول كشيده تا از اولين آثار حيات در كره زمين نوبت به آنها رسيده و اجداد سلولي از آنها نسل به نسل تقسيم مي شدند تا آنها حلقه ديگري از اين زنجيره بلند باشند.مرگ قطعي است؛ اما برخي از سلولهاي شما، اين ويژگي شگفت آور را دارند؛ آنها داراي موهبتي هستند كه گويي همواره آنها را روي زمين بدي مي كند.وقتي مرگ شما اتفاق مي افتد.تنها تعداد كمي از سلول هاي شما، در صورتي كه صاحب فرزندي باشيد، در خاندان تان جاويد خواهند شد.فقط يك سلول از بدن شما از انقراض و نبودي فرار مي كند، يك اسپرم يا تخمك، به ازاي هر فرزند بچه ها به دنيا مي آيند، رشد مي كنند، بالغ مي شوند و توليد مثل مي كنند و اين زنجيره همواره پابرجاست.ماجرايي كه براي شما گفته شد،فقط سرنوشت بدن فناپذير و غير توليد مثلي انسان (سوما)را روايت نمي كرد، بلكه از زنجيره فنا ناپذيري از ما كه جاودانگي معجزه آميزي براي ما رقم خواهد زد حكايت مي كند.قطعه مركزي بازل علم رشد، اين سوال است كه چرا بيشتر مخلوقات داراي اين سوماي فناپذير هستند؟ چرا اين تكامل منجر نمي شود به اينكه همه سلول هاي ما با توليد مثل به جاودانگي برسند و جنين فقط از يك سلول اسپرم به تخمك به وجود مي آيد؟ اين سوال اولين بار در قرن نوزدهم به وسيله يك طبيعت شناس آلماني به نام آگوست ويسمان (Agust Weismann)مطرح شد و يكي از پاسخ ها سال ها بعد در 1977 و در يك شب زمستاني به وسيله من داده شد.من معتقدم پاسخي كه اكنون تئوري نقدپذير سوما خوانده مي شود، راه طولاني را براي روشن شدن اينكه چرا افراد مختلف عمرهاي مختلفي دارند طي مي كند.
اينجا، جايي است كه تئوري «سوما»مصرف شدني وارد مي شود.در اين تئوري فرض مي شود كه همانند يك انسان توليد كننده كه محصولي مثل يك ماشين يا لباس توليد مي كند، سلول هاي مخصوص هم بايد سلول هاي جايگزين را توليد كنند.اگر قرار باشد محيط در يك محدوده زماني مشخص، مرگ را به ارمغان بياورد، ديگر آن سلول ها هم براي توليد سلول هايي با زندگي جاويدان تلاشي نمي كنند.براي زندگي بيشتر، يك ارگانيسم به يك راهكار خوب و داراي توانايي توليد دوباره و موفق و به موقع سلول هاي جايگزين نياز دارد.در تمام مراحل زندگي، حتي در آخرين لحظات، بدن حداكثر تلاشش را براي زنده ماندن انجام مي دهد.به عبارت ديگر، بدن نه براي پيرشدن و مردن بلكه براي زندگي ساخته شده است.اما تحت فشارشديد انتخاب طبيعت، بدن با توجه به اولويت هاي رشد و توليد و به منظور جاودان كردن خود، قسمت هايي را فنا مي كند.بنابراين پير شدن در اثر زياد شدن تدريجي اين فناسازي ها كه ناچار منجر به آسيب هاي جبران ناپذير مي شود اتفاق مي افتد، هيچ برنامه نرم افزاري بيولوژيكي، صراحتا نمي تواند بگويد كه اكنون هنگام مرگ است اما مطالعه مراحل رشد ثبت مي كند كه مطالعه روي ژن ها مي تواند در تخمين عمر تقريبي ما موثر باشد تام جانسون Tom jonson و ميشل كلاس KlassMichael در دهه 1980 با مطالعه روي كرم هاي گوشتي نشان دادند كه يك ژن مي تواند در تخمين طول عمر موثر باشد.آنها با ايجاد جهش ماهرانه در يك ژن به نام «1-age»توانستند حدود 40 درصد به ميانگين طول عمر بيفزايند.بعد از آن دانشمندان بسياري در آزمايشگاه هاي مختلف جهان توانستند با ايجاد يك جهش هاي ژنتيكي مشبه كه در حيوانات ديگر از مگس گرفته تا موش ترتيب دادند، نمونه هاي ديگري از ژن هايي كه مي توانند در طول عمر موثر باشند را پيدا كنند.ژن هايي كه طول عمر را افزايش مي دهند، بيشتر در سوخت و ساز يك ارگانيسم كه همان ساختار مصرف انرژي بدن است، دخالت دارند، دانشمندان اغلب اين ژن ها را به انسولين ها هم نسبت مي دهند كه نقش اساسي در سوخت و ساز بدن بازي مي كنند.از اين طريق صدها ژن، پيوسته براي تلاش در جهت بقا يا ترميم خود با يكديگر در تماس و عكس العمل هستند.به نظر مي رسد طولاني شدن عمر، به تغييرات اساسي در فعاليت هايي كه توان دفاعي بدن را در مقابل آسيب ها بالا مي برد، نيازمند است.مقدار غذاي در دسترس نيز در كم و زياد شدن سوخت و ساز بدن موثر است.سال ها پيش در حدود 1930 ميلادي، محققان به طور شگفت انگيزي متوجه شدند كه موش هايي كه مرتبا غذاي كافي مي خورند، عمر طولاني تري دارند.از سوي ديگر تعديل سوخت و ساز بدن به ميزان آسيب هايي كه به آن وارد مي شود نيز وابسته است، زيرا موش هايي كه محدود به رژيم هاي غذايي مخصوصي بودند، فعاليت هاي مربوط به تنظيم سيستم هاي ترميمي و توليدي بدنشان افزايش يافت.در نگاه اول، ممكن است كمي غريب به نظر برسد كه يك حيوان كه غذايش محدود شده است،بايد انرژي بيشتري براي بقا مصرف كند، نه كمتر.اگر چه يك برهه خشكسالي، زمان بدي براي بازسازي است و برخي شواهد نشان مي دهند در طول دوره قحطي و خشكسالي حيوانات ميزان توليد مثل خود را كاهش مي دهند تا بتوانند انرژي بيشتري را براي بقا ذخيره كنند.
يك چيز ديگر هم بسيار واضح است :كرم ها، مگس ها و موش هايي كه زندگي طولاني تري داشتند، باز هم متحمل پروسه افزايش سن هستند.افزايش سن به دليل برخي آسيب ها، كماكان ادامه دارد و به مرور زمان موجب بروز آثار شكستگي و فرسودگي در سلامتي ساختارهاي مختلف بدين مي شود.بنابراين، اگر ما خواهان اين هستيم كه پايان بهترين داشته باشيم بايد چشممان به همه جا باز باشد.به خصوص، نكته مهمي كه بايد روي آن تمركز و توجه شود اين است كه چطور مي توانيم آسيب هايي را كه منجر به ضعف ها، ناتواني ها و بيماري هاي مرتبط با افزايش سن مي شود، محدود كرده و يا جبران كنيم.اين هدف، چالش ها و گفته هاي بسياري را به فراخور نيازهاي مختلف روز، حتي در رشته هاي ديگر علوم نيز به وجود آورده است.
منبع:همشهري دانستنيها32
اگر شما مختار باشيد تا انتخب كنيد زندگي تان چگونه به پايان برسد، براي اين هفته، روز، ساعت و دقيقه هاي آخر، چه انتخابي مي كنيد؟ مثلا اين پيشنهاد را مي دهيد كه تا دقيقه آخر سالم و سرحال باشيد و درست در آخرين دقيقه، ناگهان همه چيز تمام شود؟ خيلي از مردم مي گويند اين وضعيت را انتخاب مي كنند اما يك نكته مهم اينجا وجود دارد؛ وقتي شما بهترين حال را داريد، آخرين آرزو خواسته تان اين است كه مرگتان كمي عقب تر بيفتد!و براي خانواده دوست داشتني و دوستانتان، چه كسي مي تواند مرگ ناگهاني شما را باور مي كند؟ مرگ ناگهاني شما، يك فقدان بي رحمانه خواهد بود.از سوي ديگر، دست و پنجه نرم كردن با يك بيماري طولاني كه تا پايان عمر ادامه خواهد داشت، نسبت به كابوس از دست دادن يك شخص دوست داشتني، سخت تر نخواهد بود.همه ما ترجيح مي دهيم از چيزهايي كه به پايان زندگي مربوط مي شوند اجتناب كنيم.اما اين هم مهم است كه بپرسيم علم تا چه اندازه اي مي تواند مرگ را فريب دهد تا سراغ ما نيايد.
ما بيشترين اميد به زندگي را داريم
قبول ايده هاي جديد، هميشه كار ساده اي نيست.زيرا دانشمندان هم انسان هستند و همه ما در مورد عمر و سنين رشد انسان عقايد و نظراتي داشتيم كه ممكن است در اين نتيجه گيري ها دخالت كند.چند سال قبل، وقتي در يكي از شهرهاي آفريقا همراه خانواده ام رانندگي مي كردم، ناگهان يك بز با ماشين برخورد كرد و زير ماشين رفت و درجا مرد.وقتي مي خواستم براي دختر شش ساله ام توضيح بدهم چه اتفاقي افتاده، پرسيد:«آن بز پير بود يا جوان؟!»از سوال او شگفت زده بودم كه حرفش را ادامه داد:«اگر بز پيري بوده، لازم نيست زياد ناراحت او باشيم، چون به هر حال مدت زيادي از زندگي اش باقي نمانده بود!»من واقعا تحت تاثير قرار گرفته بودم.تعجب من به خاطر اين تعبير كاملا ساده و كوتاه از مفهوم پيچيده مرگ بود كه دانش مدرن در تلاش است با تغيير برخي اصول پذيرفته شده اش، نشان دهد اين مفهوم اشتباه است.
براي تشريح اين طرز فكر در مورد چگونگي كنترل روند افزايش سن، بدني را تصور كنيد كه در آخرين لحظات حياتش به سر مي برد.آخرين نفس به داخل ريه كشيده مي شود، مرگ، آن را فرا مي گيرد و زندگي به پايان مي رسد.در اين لحظه، بيشتر سلول هاي بدن هنوز زنده هستند.غافل از آنچه هم اكنون رخ داده است، آنها وظايف خود را به نحو احسن انجام مي دهند، ساختار متابوليك كه به وسيله اكسيژن پشتيبان زنده ماندن بود و سلول هاي مرده و فاسد از بدن دفع مي كرد و انرژي لازم براي فعاليت پروتئين ها كه مهمترين قسمت سلول ها هستند و ديگر قسمت هاي سلولي را تامين و مديريت مي كرد، هنوز سرجاي خودش است.اما در مدت كوتاهي، بر اثر نرسيدن اكسيژن، سلول ها يكي يكي مي ميرند.با مرگ آنها، سلول ها و اعضاي ديگر بدن نيز كه عمر بيشتري داشتند،آرام آرام به پايان عمر خود مي رسند.هريك از اين سول ها كه مي ميرند، 4 ميليارد سال طول كشيده تا از اولين آثار حيات در كره زمين نوبت به آنها رسيده و اجداد سلولي از آنها نسل به نسل تقسيم مي شدند تا آنها حلقه ديگري از اين زنجيره بلند باشند.مرگ قطعي است؛ اما برخي از سلولهاي شما، اين ويژگي شگفت آور را دارند؛ آنها داراي موهبتي هستند كه گويي همواره آنها را روي زمين بدي مي كند.وقتي مرگ شما اتفاق مي افتد.تنها تعداد كمي از سلول هاي شما، در صورتي كه صاحب فرزندي باشيد، در خاندان تان جاويد خواهند شد.فقط يك سلول از بدن شما از انقراض و نبودي فرار مي كند، يك اسپرم يا تخمك، به ازاي هر فرزند بچه ها به دنيا مي آيند، رشد مي كنند، بالغ مي شوند و توليد مثل مي كنند و اين زنجيره همواره پابرجاست.ماجرايي كه براي شما گفته شد،فقط سرنوشت بدن فناپذير و غير توليد مثلي انسان (سوما)را روايت نمي كرد، بلكه از زنجيره فنا ناپذيري از ما كه جاودانگي معجزه آميزي براي ما رقم خواهد زد حكايت مي كند.قطعه مركزي بازل علم رشد، اين سوال است كه چرا بيشتر مخلوقات داراي اين سوماي فناپذير هستند؟ چرا اين تكامل منجر نمي شود به اينكه همه سلول هاي ما با توليد مثل به جاودانگي برسند و جنين فقط از يك سلول اسپرم به تخمك به وجود مي آيد؟ اين سوال اولين بار در قرن نوزدهم به وسيله يك طبيعت شناس آلماني به نام آگوست ويسمان (Agust Weismann)مطرح شد و يكي از پاسخ ها سال ها بعد در 1977 و در يك شب زمستاني به وسيله من داده شد.من معتقدم پاسخي كه اكنون تئوري نقدپذير سوما خوانده مي شود، راه طولاني را براي روشن شدن اينكه چرا افراد مختلف عمرهاي مختلفي دارند طي مي كند.
چرا ما به اين اندازه عمر مي كنيم؟
سنجش نهايي
اينجا، جايي است كه تئوري «سوما»مصرف شدني وارد مي شود.در اين تئوري فرض مي شود كه همانند يك انسان توليد كننده كه محصولي مثل يك ماشين يا لباس توليد مي كند، سلول هاي مخصوص هم بايد سلول هاي جايگزين را توليد كنند.اگر قرار باشد محيط در يك محدوده زماني مشخص، مرگ را به ارمغان بياورد، ديگر آن سلول ها هم براي توليد سلول هايي با زندگي جاويدان تلاشي نمي كنند.براي زندگي بيشتر، يك ارگانيسم به يك راهكار خوب و داراي توانايي توليد دوباره و موفق و به موقع سلول هاي جايگزين نياز دارد.در تمام مراحل زندگي، حتي در آخرين لحظات، بدن حداكثر تلاشش را براي زنده ماندن انجام مي دهد.به عبارت ديگر، بدن نه براي پيرشدن و مردن بلكه براي زندگي ساخته شده است.اما تحت فشارشديد انتخاب طبيعت، بدن با توجه به اولويت هاي رشد و توليد و به منظور جاودان كردن خود، قسمت هايي را فنا مي كند.بنابراين پير شدن در اثر زياد شدن تدريجي اين فناسازي ها كه ناچار منجر به آسيب هاي جبران ناپذير مي شود اتفاق مي افتد، هيچ برنامه نرم افزاري بيولوژيكي، صراحتا نمي تواند بگويد كه اكنون هنگام مرگ است اما مطالعه مراحل رشد ثبت مي كند كه مطالعه روي ژن ها مي تواند در تخمين عمر تقريبي ما موثر باشد تام جانسون Tom jonson و ميشل كلاس KlassMichael در دهه 1980 با مطالعه روي كرم هاي گوشتي نشان دادند كه يك ژن مي تواند در تخمين طول عمر موثر باشد.آنها با ايجاد جهش ماهرانه در يك ژن به نام «1-age»توانستند حدود 40 درصد به ميانگين طول عمر بيفزايند.بعد از آن دانشمندان بسياري در آزمايشگاه هاي مختلف جهان توانستند با ايجاد يك جهش هاي ژنتيكي مشبه كه در حيوانات ديگر از مگس گرفته تا موش ترتيب دادند، نمونه هاي ديگري از ژن هايي كه مي توانند در طول عمر موثر باشند را پيدا كنند.ژن هايي كه طول عمر را افزايش مي دهند، بيشتر در سوخت و ساز يك ارگانيسم كه همان ساختار مصرف انرژي بدن است، دخالت دارند، دانشمندان اغلب اين ژن ها را به انسولين ها هم نسبت مي دهند كه نقش اساسي در سوخت و ساز بدن بازي مي كنند.از اين طريق صدها ژن، پيوسته براي تلاش در جهت بقا يا ترميم خود با يكديگر در تماس و عكس العمل هستند.به نظر مي رسد طولاني شدن عمر، به تغييرات اساسي در فعاليت هايي كه توان دفاعي بدن را در مقابل آسيب ها بالا مي برد، نيازمند است.مقدار غذاي در دسترس نيز در كم و زياد شدن سوخت و ساز بدن موثر است.سال ها پيش در حدود 1930 ميلادي، محققان به طور شگفت انگيزي متوجه شدند كه موش هايي كه مرتبا غذاي كافي مي خورند، عمر طولاني تري دارند.از سوي ديگر تعديل سوخت و ساز بدن به ميزان آسيب هايي كه به آن وارد مي شود نيز وابسته است، زيرا موش هايي كه محدود به رژيم هاي غذايي مخصوصي بودند، فعاليت هاي مربوط به تنظيم سيستم هاي ترميمي و توليدي بدنشان افزايش يافت.در نگاه اول، ممكن است كمي غريب به نظر برسد كه يك حيوان كه غذايش محدود شده است،بايد انرژي بيشتري براي بقا مصرف كند، نه كمتر.اگر چه يك برهه خشكسالي، زمان بدي براي بازسازي است و برخي شواهد نشان مي دهند در طول دوره قحطي و خشكسالي حيوانات ميزان توليد مثل خود را كاهش مي دهند تا بتوانند انرژي بيشتري را براي بقا ذخيره كنند.
موش ها و مردها
يك چيز ديگر هم بسيار واضح است :كرم ها، مگس ها و موش هايي كه زندگي طولاني تري داشتند، باز هم متحمل پروسه افزايش سن هستند.افزايش سن به دليل برخي آسيب ها، كماكان ادامه دارد و به مرور زمان موجب بروز آثار شكستگي و فرسودگي در سلامتي ساختارهاي مختلف بدين مي شود.بنابراين، اگر ما خواهان اين هستيم كه پايان بهترين داشته باشيم بايد چشممان به همه جا باز باشد.به خصوص، نكته مهمي كه بايد روي آن تمركز و توجه شود اين است كه چطور مي توانيم آسيب هايي را كه منجر به ضعف ها، ناتواني ها و بيماري هاي مرتبط با افزايش سن مي شود، محدود كرده و يا جبران كنيم.اين هدف، چالش ها و گفته هاي بسياري را به فراخور نيازهاي مختلف روز، حتي در رشته هاي ديگر علوم نيز به وجود آورده است.
پاسخ هاي نه چندان ساده
منبع:همشهري دانستنيها32