طنز پارسي

واژه اي است عربي به معني مزاح و بيهوده سخن گفتن؛ مترادف با هذيان( لاف، مهمل، چرند و بيهوده گويي) و سخريه ( سخن مسخره آميز).در ادبيات، به نوشتاري مي گويند که زبان و مضموني رکيک و غيراخلاقي داشته باشد. از اين منظر، « هزل» با « جد» در تقابل معنايي است.
سه‌شنبه، 16 اسفند 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
طنز پارسي

طنز پارسي
طنز پارسي


 

نويسنده: سيد مهدي حسيني




 

يادداشت هايي درباره طنز خواني و طنز نويسي

تخم در مزرع کاچي به همين نيت، کار
که از آن بهره شود سوخته اي وقت درو

کاسه سر اگرم خاک شود چون بسحاق
بر لب خوان شنوي بوي من از کوزه نو

( به نقل از: عمران صلاحي، 1382: ص 80)
هزل( eaitecaf)
واژه اي است عربي به معني مزاح و بيهوده سخن گفتن؛ مترادف با هذيان( لاف، مهمل، چرند و بيهوده گويي) و سخريه ( سخن مسخره آميز).
در ادبيات، به نوشتاري مي گويند که زبان و مضموني رکيک و غيراخلاقي داشته باشد. از اين منظر، « هزل» با « جد» در تقابل معنايي است.
سعدي در گلستان، اين تقابل را نمايانده است:

به مزاحمت نگفتم اين اشعار
« هزل» بگذار و « جد» از او بردار

هزل نه به دنبال سخن جدي، که در پي خنداندن و تفريح است. اما به خلاف مطايبه، مرز اخلاق را نمي شناسد و آن را زير پا مي گذارد. بر خلاف « هجو» و « طنز» هدفمند هم نيست چرا که در « طنز» خنده، وسيله اي است براي رسيدن به هدفي والاتر و « هجو» نيز به جنبه هاي فردي توجه مي شود.
علامه علي اکبر دهخدا از تعريفات جرجاني نقل مي کند: « هزل، آن است که از لفظ، معناي آن اراده نشود؛ نه معناي حقيقي و نه مجازي و آن ضد «جد» است.»
اشعاري است که دهخدا نقل مي کند، نشان دهنده اين موضوع است که هزل را قرب و قيمتي نبوده، آن را برابر دروغ و افترا به حساب مي آورند.
منيجک ترمدي مي گويد:

محال را نتوانم شنيد و هزل و دروغ
که هزل گفتن کفر است در مسلماني

و ناصر خسرو توصيه دارد:

مکن فحش و دروغ و هزل، پيشه
مزن بر پاي خود، زنهار تيشه

و نيز مولوي که مي گويد:

گوش سر بربند از هزل و دروغ
تا ببيني شهر جان را با فروغ

هر چند، گاه « هزل» را جدي مي گيرد و بد يا خوب بودن آن را وابسته به نوع نگرش مي داند:

هزل، تعليم است آن را جد شنو
تو مشو به ظاهر هزلش گرو

و:

هر جدي هزل است پيش هازلان
هزل ها جد است پيش عاقلان

عبيد زاکاني نيز در رساله صد پند يادآوري مي کند:

« هزل را خوار مداريد و در هزليات به چشم حقارت منگريد»
در برخي منابع قديمي هزل، معادل مطايبه است؛ يعني کلامي که از جنبه اخلاق انساني دور نباشد.
در فصل سيزدهم قابوس نامه مي خوانيم:
« اما هزلي که گويي جد آميخته گوي و از فحش بپرهيز و هر چند مزاح بي هزل نبود اما تا حدي بايد؛ که خوار کننده همه قدرها مزاح است.»
در کنار شاعراني که از هزل پرهيز داشته اند( مثل حافظ، نظامي و فردوسي) شاعراني نيز بوده اند که به هزل سرايي و هجو گويي مشهورند. از جمله آنان مي توان به سوزني سمرقندي، سراج الدين عثمان مختاري، انوري، خاکشير اصفهاني و ايرج ميرزا اشاره داشت.
در کنار اين شاعران، کساني هم هستند که با هزل مخالفند اما هزل نيز سروده اند؛ مثل سنايي که هزل خود را تعليم مي داند:

هزل من هزل نيست تعليم است
بيت من بيت نيست اقليم است

و سعدي که در مقدمه هزلياتش اعتراف مي کند به سرودن آن ملزم بوده است:

« مرا ملزم کردند که تصنيف کنم براي ايشان کتابي در هزل به شيوه سوزني، من به ايشان جواب ندادم پس مرا تهديد کردند به کشتن. پس به خاطر پاسخ دادن امر او را، سرودم اين بيت ها را و من پناه مي برم به خداوند بلند مرتبه به خاطر سرودن اين هزليات..»
 

منبع:نشريه ديدار آشنا شماره 128




 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط