نگاهى به پناهندگى در فقه و حقوق بينالملل (1)
نويسنده: رقيه كريمى*
چكيده
کليد واژه ها: پناهندگى، امان، بيگانه، آموزه هاي فقهى، مبانى حقوق بينالملل.
مقدّمه
پناهندگى در فقه اسلام هم از جمله نهادها و حقوقى است كه تحت عنوان «استجاره، امان و زنهار» آمده است و اكثر كتب معتبر فقهى در باب جهاد بحث مفصلى را تحت اين عناوين آوردهاند. استجاره و امان در واقع نوعى قرارداد مصونيت سياسى بيگانگان در كشور اسلامى است كه به موجب اين اصل، دولت اسلامى و يا هر فرد مسلمان در هر حال مىتواند به بيگانهاى كه قصد اقامت موقت در كشور اسلامى را دارد امان بدهد. از اينرو، حقوق پناهندگان به عنوان يكى از موضوعهاى حقوق بينالملل خصوصى به ويژه در دو دهه اخير مورد توجه فراوان قرار گرفته است، لكن به اين موضوع در نوشتارهاى فارسى كمتر پرداخته شده و تأليفات راجع به آن بسيار نادر است. از عمده ترين قوانين و مقرّرات بينالمللى، مىتوان به كنوانسيون 1951 ژنو در مورد وضعيت پناهندگان اشاره كرد.
در فقه، به كسى كه دين اسلام ندارد و با حكومت اسلام عقد ذمّه منعقد نكرده، ولى به اذن دولت اسلام به منظور تجارت و يا نياز ديگر وارد قلمرو اسلامى مىشود (چون به او امان از تعرض داده شده)، مستأمن (در مقابل معاهد) گويند، و امانش به طور مطلق و مقيد به وقت معينى نيست.(1)
در اصطلاح فقهى نيز پناهنده به فرد، افراد يا گروهى اطلاق مىشود كه به دلايل مختلف مجبور به ترك مكانى مىشوند و به جايگاه ديگر پناه مىبرند.(2)
كنوانسيون 1951 ژنو در ماده 1 تعريف فراگير از پناهنده ارائه داده و مىگويد: پناهنده كسى است كه به علت ترس موجه از اينكه به علل مربوط به نژاد يا مذهب يا مليت يا عضويت در بعضى گروه هاي اجتماعى يا داشتن عقايد سياسى تحت شكنجه قرار گيرد و در خارج از كشور محل سكونت عادى (كشور اصلى خود) به سر مىبرد و نمىتواند و يا به علت ترس مذكور نمىخواهد خود را تحت حمايت آن كشور قرار دهد يا در صورتى كه فاقد تابعيت است و پس از چنين حوادثى در خارج از كشور محل سكونت دايمى خود به سر مىبرد و نمىتواند يا به علت ترس مذكور نمىخواهد به آن كشور بازگردد.
طبق تعريف مذكور:
الف. پناهنده از نظر منابع بينالمللى بيگانهاى است در كشور پذيرنده كه به دليل ترس از تعقيب و نيز نجات جان و مال و آزادى خود به كشور ديگرى پناهنده مىشود.
ب. عنصر اساسى در علت پناهندگى ترس موجه از تعقيب و آزار است كه تشخيص و احراز آن با كشور پذيرنده است و آن كشور با بررسى همهجانبه در مورد دلايل درخواست پناهندگىياايندلايلرامىپذيرد يا رد مىكند.(3)
تاريخچه پناهندگى
با مطالعه در تاريخ مىبينيم كه هر جا قانونى تدوين مىگرديد اعطاى پناهندگى از جمله بندهاى آن بوده است. براى مثال، اين موضوع در يونان از مهم ترين مسائل حقوق بينالملل به شمار مىآيد. يكى از معاهدات ميان دولت ـ شهرهاى يونان چنان دقيق و كامل تهيه و تنظيم گرديده كه تا قبل از قرن نوزدهم ميلادى اثرى همانند آن به چشم نمىخورد.
مهم ترين مقرّراتى كه ناشى از معاهدات فوق مىباشد و بعدها توجه جهانيان را برانگيخت و از قواعد حقوق بينالملل محسوب مىشود عبارت است از:
1. شناسايى حق آزادى شخصى و صيانت از دارايى براى اتباع دولت ـ شهر متعاهد؛
2. تأسيس نهاد «نمايندگى» يا «سرپرستى». (نماينده يا سرپرست كه تقريبا همان كنسول امروزى است، وظيفه حمايت از اتباع را در دولت ـ شهر خارجى و نيز يك سلسله وظايف سياسى را بر عهده داشت)؛
3. داورى، طريقه حل اختلافات مرزى و حقوقى طرفين بود. در اين مورد معمولاً كشور ثالثى به عنوان داور انتخاب مىشد و داورى مفهوم سياسى مىيافت.
4. تأسيس اتحاديه هاي سياسى موسوم به «آمفيكسيونى»؛
5. مصونيت سفيران؛
6. حرمت؛ يعنى احترام به بىطرفى بعضى از مكانها؛
7. تحكيم عهدنامه هاي صلح با اداى سوگند؛
8. احترام به اجساد كشتهشدگان در جنگ؛
9. شناسايى حق پناهندگى.(5)
همچنانكه ملاحظه مىشود، در اين مجموعه بند 5 و 9 ناظر به رسم پناهندگى و احترام و لزوم دفاع از پناهندگان است. بنابراين، رسم پناهندگى در ميان مردم يونان به صورت جدى مطرح بوده است. همين طور جامعه مسلمان نيز به حكم اينكه در مهد شرك و بتپرستى پديد آمد و اصول و معيارهاى اجتماعى اين مكتب در تضاد مستقيم با عقايد بتپرستانه مردم عرب بود، از همان آغاز، بزرگان عرب و به ويژه تجار و ثروتمندان قريش با آن به ستيز برخاستند و مسلمانان نخستين به علت عدم قدرت كافى، مجبور بودند از اصل پناهندگى سياسى به طور جدى استفاده كنند. متأسفانه ظهور اسلام در شهر مكه و حضور مسلمانان در اين شهر نيز، با همه احترام ويژهاى كه اعراب براى حرم امن الهى قايل بودند، نتوانست مصونيت كافى براى مسلمانان فراهم آورد. از اينرو، شخص پيامبر (صلي الله عليه و آله) و ديگر مسلمانان و به ويژه افرادى كه از حمايت و پشتيبانى قبيله و طايفه نيرومندى برخوردار نبودند، سخت تحت شكنجه و آزار مخالفان قرار داشتند و در منطقهاى كه مجرمان با آرامش مىزيستند، پرچمداران آزادى و ارزش هاي انسانى در فشار و اضطراب به سر مىبردند. پيامبر (صلي الله عليه و آله) شخصا به خاطر حمايت بنىهاشم دستكم از نظر جانى مصونيت داشت، ولى ديگر مسلمانان در معرض آزار و اذيت بيشترى بودند و گاهى جان آنان نيز در معرض خطر قرار مىگرفت. بدينروى، پيامبر (صلي الله عليه و آله) تصميم گرفت با استفاده از اصل پناهندگى، مسلمانان را براى پناهندگى به كشور حبشه اعزام نمايد؛ زيرا مىدانست نجاشى پادشاه حبشه، مردى است عدالتپيشه و انتطار مىرفت كه از مسلمانان حمايت نمايد تا دشمنان نتوانند نسبت به آنان سختگيرى نمايند. عملاً آنچه كه انتظار مىرفت رخ داد و هنگامى كه نجاشى از پناهنده شدن مسلمانان به كشورش مطلع گرديد و با منطق آنان آشنا شد، پيشنهاد مردم مكه را نسبت به استرداد پناهندگان مسلمان رد كرد و اعلام كرد تا هنگامى كه مسلمانان در سرزمين حبشه زندگى كنند در پناه او خواهند بود.(6)
پي نوشت ها :
*دانشجوى كارشناسى ارشد فقه و حقوق، دانشگاه آزاد اسلامى نجفآباد.
1ـ محمدجعفر جعفر لنگرودى، ترمينولوژى حقوق، ص 646، ش 5152.
2ـ ناصر مكارم شيرازى، الامثل فى تفسير كتاباللّه المنزل، ج 3، ص 410.
3ـ اردشير اميرارجمند، مجموعه اسناد بينالمللى حقوق بشر، ج 1، ص 454.
4ـ محمد ابراهيمى، اسلام و حقوق بينالملل عمومى، ج 2، ص 316.
5ـ محمدرضا ضيائى بيگدلى، حقوق بينالملل عمومى، ص 34.
6ـ محمد ابراهيمى، همان، ج 2، ص 332ـ333.