خاندان پرشكوه
نويسنده:سيد جواد حسيني نصر
برخي چيزها به هم گره خورده اند، انگار سرنوشت كلي بايد تكرار شود براي برخي ، كشور عراق و مردمش در طول يك قرن گذشته شايد بيشتر از هر چيز دو نام آشنا داشته اند ، دو خاندان كه سرآمد همه خانواده هايي هستند كه گام در راه مبارزه با استعمار و جور و ستم گذشته اند ؛ خاندان حكيم و صدر ، دو خانداني كه در اين راه زجر فراوان كشيده اند و خون فراواني داده اند ، نام هايي كه نام آشناي عراق در يك قرن اخير بوده اند.
سيد حيدر صدر جواني بود كه در ابتداي قرن چهاردهم هجري قمري از مجتهدان جوان و پراستعداد عراق به شمار مي رفت كه با دختر آيت الله شيخ عبدالحسين آل ياسين ازدواج كرد، ثمره ي اين ازدواج ابتدا پسري به نام اسماعيل سپس در سال 1313 سيد محمد باقر و سه سال بعد دختري به نام آمنه ، هنوز شش ماه از تولد آخرين فرزند نگذشته بود كه پدر درگذشت ، اما بخت يار بود كه اسماعيل و مادر و دو دايي بچه ها يعني آيت الله شيخ محمد و شيخ مرتضي ال ياسين اين دو كودك خردسال را تحت حمايت خود قرار دادند.
سيد محمد باقر از ابتداي پنج سالگي به مدرسه رفت و هوش و نبوغ چشم گير او از همان ابتدا آشكار شد ، مسئولان آموزش و پرورش عراق با مشاهده ي اين نبوغ او را به مدرسه ي تيزهوشان دولتي فرستادند و در نهايت تصميم گرفتند كه او را براي تحصيلات دانشگاهي به اروپا اعزام كنند ولي انگار قرار بود كه محمد باقر نوجوان پا جاي پاي پدر و اجدادش بگذارد ، خانواده و دايي هاي او با اين امر مخالفت كردند و محمد باقر نوجوان عازم حوزه ي علميه ي نجف شد.
سيد نوجوان زير نظر اساتيدي چون آيات محمدرضا آل ياسيني ، صدر را بادكوبه اي ،شيخ عباس رميثي ، ابوالقاسم خوئي ، و محمد تقي جواهري بسياري از كتاب هاي فقه و اصول را كه طلاب در چند سال و در بزرگ سالي مي خواندند حتي بدون استاد مطالعه كرد و به صورت شگفت انگيزي دوره سطح را در مدت كوتاهي گذراند.
سيد جوان در كنار تحصيل تمام معلومات خود را به خواهرش آمنه كه به بنت الهدي معروف بود منتقل مي كرد و خواهر هم در كنار برادر از دروس فقهي و حوزوي بهره مي برد.
مرجع جوان
در حوزه سابقه نداشت كه شخصي قبل از رسيدن به چهل سالگي به مرجعيت برسد ولي سيد محمد باقر صدر در همه ي زمينه ها استثنا بود و توانست پيش از بلوغ شرعي به درجه اجتهاد و فقاهت برسد.
در سال 1390 هجري قمري هنگامي كه آيت الله العظمي حكيم فوت كردند ، مردم عراق آيت الله محمد باقر صدر يعني جواني 36 ساله را به عنوان مرجع تقليد خود برگزيدند ، جواني كه روزهاي جمعه از صبح تا شب و روزهاي ديگر يك ساعت قبل از اذان ظهر در خانه اش به روي مردم باز بود تا براي حل مشكلات فكري و علمي خود به ديدارش بشتابند، مرجعي مردمدار كه بعد از نماز مغرب و عشاي چهارشنبه ها مجلس عزا و روضه ي سالار شهيدان بدون استثنا درمنزلش بر پا بود.
نبوغ سيد به حدي بود كه در 17 سالگي به در خواست آيت الله رميثي حاشيه نويشي را آغاز كرد، در 20 سالگي از حضور در درس منبع شد و به اصطلاح مستغني ـ بي نيازـ از استاد شد و در 25 سالگي به تدريس علم اصول فقه خارج شد.
به همين خاطر بود كه آيت الله جوان جدا از در سهاي سنتي حوزه در علوم مختلفي مانند اقتصاد ، فلسفه ، تاريخ ، بانكداري و... به مطالعه پرداخت و حتي در اين زمينه كتاب هايي نگارش كرد و به فتاوي بسياري از سازمان ها و كنگره هاي اسلامي پاسخ داد كه در كتابي با عنوان «فتاوي الواضحه» منتشر شد كه با استقبال فراوان مواجه شد.
افكار پيشرو او باعث شد كه شهيد صدر سيستم آموزشي جديدي را بنيان بگذارد و شاگردان خود را به تحقيق در يكي از شاخه هاي علوم اسلامي موظف كرد و در پايان آنها را به مبادله اين علوم راهنمايي كرد.
در اين راه بنت الهدي هم يار برادر بود، او كه فقه ، حديث ، اخلاق ، تفسير ، تاريخ و سيره را به خوبي نزد برادر فرا گرفته بود براي احياي فرهنگ غني اسلامي مدارسي با نام الزهرا در شهرهاي بغداد ، كاظمين و كوت براي تربيت دختران و در زنان مسلمان تأسيس كرد و خود هم به تأليف كتاب پرداخت .
از شهيد صدر 24 كتاب و از خواهرش 7 كتاب به يادگار مانده كه هر كدام در حوزه ي خود كتاب هاي گرانقدر ، ماندگار و ارزشمندي هستند.
آشنايي
سال 1342 و خرداد اين سال با حادثه اي بزرگ در ايران همراه بود ، آيت الله محمد باقر صدر هم با موضع گيري قاطع خود از امام خميني حمايت كرد و با تبعيد امام به نجف اشرف ، رابطه ي نزديكي بين دو روحاني مرجع برقرار شد .
رابطه ي صميمي دو مرجع به حدي بود كه آيت الله صدر به همه توصيه مي كرد كه از محضر درس امام خميني (ره) بهره ببرند.
از سوي ديگر پاگيري حزب بعث باعث شد تا سيد در نهايت ذكاوت متوجه خطر شود و به همه از جمله شاگردانش توصيه كرد كه به عضويت اين حزب در نيايند، رژيم بعث يكبار در سال 1392 ه.ق اقدام به دستگيري و شكنجه ي گروهي از مبارزان مسلمان كرده بود و حتي آيت الله صدر را هم در حالي كه در بيمارستاني در كوفه بستري بود دستگير كرد كه اجتماع پرشكوه مرمي باعث آزادي ايشان شد .
پيروزي انقلاب اسلامي روحيه ي تازه و مضاعفي براي مبارزان مسلمان عراق را در پي داشت ، چيزي كه باعث ترس و خشم رژيم بعث عراق هم شد ، آيت الله سيد محمد باقر صدر پيامي به امام ارسال كردند و پيروزي انقلاب اسلامي ايران را تبريك گفتند و در پيامي به شاگردانش اعلام كرد:
« دراين لحظات پرشكوه كه پيروزي نظير و ترديد ناپذير اسلام ، به دست ملت مسلمان ايران و به به رهبري حضرت امام خميني به منصه ي ظهور رسيده است ، بر هر يك از شما واجب شرعي است كه با تمام توان در خدمت انقلاب اسلامي قرار گيريد.»
اين پيام و پيام جهادي كه متعاقب آن صادر شد باعث شد تا رژيم بعث به سرعت منزل شهيد صدررا محاصره كند، اما پيامي به سيد محمد باقر صدر ارسال كرد كه در آن خواستار حضور ايشان در سنگر جهاد كما في السابق شدند و مقاومت را توصيه كردند ، شهيد صدر هم ضمن تبعيت از امام ، آمادگي خود را براي پذيرش هر نوع تألم روحي و جسمي در اين راه اعلام كرد. شيعيان شهرهاي مختلف كه از احتمال دستگيري آيت الله مطلع شدند به سمت نجف اشرف حركت كردند، رژيم عراق وحشتزده از اين اقدام مردمي ، 20 هزار نفر را دستگير و زنداني كرد، آيت الله هم روز 16 رجب 1399 را روز اعتصاب عمومي اعلام كرد، اعتصاب باعث وحشت بيشتر رژيم بعث شد ، فرداي آن روز به منزل آيت الله حمله شد و ايشان دستگير شدند . بنت الهدي به شدت مانع دستگيري برادر شد ، حتي گفت كه بايد او را هم ببرند ،ولي آيت اله دستگير و روانه ي زندان شد، حالا رهبري به عهده ي بنت الهدي صدر بود ، او خطبه هاي زيبايي مانند زينب خواند ودر پيامي گفت :
«به خدا سوگند من در آرزوي شهادت در راه خدا زنده ام . من تا زماني كه مطمئن هستم كه كارم براي خداست ،به راه خود ادامه مي دهم . چه در اين راه بميرم و چه زنده بمانم . اما شهادت آرزويي است كه مدام مرا به سوي خود مي كشد ، تا خدا چه خواهد.»
فشار مردمي باعث آزادي آيت الله شد، ولي منزل ايشان در محاصره ي شديد قرار گرفت و از رفت و آمد به بيت ايشان جلوگيري مي شد. پيروزي انقلاب و فتواي آيت الله صدر با اين عنوان كه : بر همه ملت مبارز و مسلمان عراق واجب كفايي است كه به قيام مسلحانه عليه حزب بعث و سردرمدان آن دست زنند... تا خود را از چنگال اين دژخيمان خون خوار نجات دهند. باعث شد تا دوباره در 19 جمادي الاول 1400 هـ.ق برابر با 16 فروردين 1359 ساعت 3 بعدازظهر براي بار چندم آيت الله دستگير شود، رئيس سازمان امنيت عراق آيت الله را به مرگ تهديد كرد و از او خواست چند كلمه ، عليه انقلاب اسلامي ايران بنويسد تا از مرگ نجات يابد ، جواب آيت الله يك كلمه بود: «من آماده ي شهادتم.»
بيانيه هاي بنت الهدي باعث شد تا فرداي دستگيري برادر ، او هم دستگير شود و اين برادر و خواهر مجاهد و عالم در نهايت در 19 فروردين 1359 پس از تحمل شكنجه هاي فراوان به شهادت رسديند و در نيمه شب جنازه هاي دو شهيد با آثار شكنجه ي فراوان تحول خانواده و در نجف اشرف تدفين شدند.
امام خميني (ره) در دوم ارديبهشت پيامي به مناسبت اين واقعه صادر و سه روز اعلام عزاي عمومي كردند.
منبع:شاهد جوان ش 56
سيد حيدر صدر جواني بود كه در ابتداي قرن چهاردهم هجري قمري از مجتهدان جوان و پراستعداد عراق به شمار مي رفت كه با دختر آيت الله شيخ عبدالحسين آل ياسين ازدواج كرد، ثمره ي اين ازدواج ابتدا پسري به نام اسماعيل سپس در سال 1313 سيد محمد باقر و سه سال بعد دختري به نام آمنه ، هنوز شش ماه از تولد آخرين فرزند نگذشته بود كه پدر درگذشت ، اما بخت يار بود كه اسماعيل و مادر و دو دايي بچه ها يعني آيت الله شيخ محمد و شيخ مرتضي ال ياسين اين دو كودك خردسال را تحت حمايت خود قرار دادند.
سيد محمد باقر از ابتداي پنج سالگي به مدرسه رفت و هوش و نبوغ چشم گير او از همان ابتدا آشكار شد ، مسئولان آموزش و پرورش عراق با مشاهده ي اين نبوغ او را به مدرسه ي تيزهوشان دولتي فرستادند و در نهايت تصميم گرفتند كه او را براي تحصيلات دانشگاهي به اروپا اعزام كنند ولي انگار قرار بود كه محمد باقر نوجوان پا جاي پاي پدر و اجدادش بگذارد ، خانواده و دايي هاي او با اين امر مخالفت كردند و محمد باقر نوجوان عازم حوزه ي علميه ي نجف شد.
سيد نوجوان زير نظر اساتيدي چون آيات محمدرضا آل ياسيني ، صدر را بادكوبه اي ،شيخ عباس رميثي ، ابوالقاسم خوئي ، و محمد تقي جواهري بسياري از كتاب هاي فقه و اصول را كه طلاب در چند سال و در بزرگ سالي مي خواندند حتي بدون استاد مطالعه كرد و به صورت شگفت انگيزي دوره سطح را در مدت كوتاهي گذراند.
سيد جوان در كنار تحصيل تمام معلومات خود را به خواهرش آمنه كه به بنت الهدي معروف بود منتقل مي كرد و خواهر هم در كنار برادر از دروس فقهي و حوزوي بهره مي برد.
مرجع جوان
در حوزه سابقه نداشت كه شخصي قبل از رسيدن به چهل سالگي به مرجعيت برسد ولي سيد محمد باقر صدر در همه ي زمينه ها استثنا بود و توانست پيش از بلوغ شرعي به درجه اجتهاد و فقاهت برسد.
در سال 1390 هجري قمري هنگامي كه آيت الله العظمي حكيم فوت كردند ، مردم عراق آيت الله محمد باقر صدر يعني جواني 36 ساله را به عنوان مرجع تقليد خود برگزيدند ، جواني كه روزهاي جمعه از صبح تا شب و روزهاي ديگر يك ساعت قبل از اذان ظهر در خانه اش به روي مردم باز بود تا براي حل مشكلات فكري و علمي خود به ديدارش بشتابند، مرجعي مردمدار كه بعد از نماز مغرب و عشاي چهارشنبه ها مجلس عزا و روضه ي سالار شهيدان بدون استثنا درمنزلش بر پا بود.
نبوغ سيد به حدي بود كه در 17 سالگي به در خواست آيت الله رميثي حاشيه نويشي را آغاز كرد، در 20 سالگي از حضور در درس منبع شد و به اصطلاح مستغني ـ بي نيازـ از استاد شد و در 25 سالگي به تدريس علم اصول فقه خارج شد.
به همين خاطر بود كه آيت الله جوان جدا از در سهاي سنتي حوزه در علوم مختلفي مانند اقتصاد ، فلسفه ، تاريخ ، بانكداري و... به مطالعه پرداخت و حتي در اين زمينه كتاب هايي نگارش كرد و به فتاوي بسياري از سازمان ها و كنگره هاي اسلامي پاسخ داد كه در كتابي با عنوان «فتاوي الواضحه» منتشر شد كه با استقبال فراوان مواجه شد.
افكار پيشرو او باعث شد كه شهيد صدر سيستم آموزشي جديدي را بنيان بگذارد و شاگردان خود را به تحقيق در يكي از شاخه هاي علوم اسلامي موظف كرد و در پايان آنها را به مبادله اين علوم راهنمايي كرد.
در اين راه بنت الهدي هم يار برادر بود، او كه فقه ، حديث ، اخلاق ، تفسير ، تاريخ و سيره را به خوبي نزد برادر فرا گرفته بود براي احياي فرهنگ غني اسلامي مدارسي با نام الزهرا در شهرهاي بغداد ، كاظمين و كوت براي تربيت دختران و در زنان مسلمان تأسيس كرد و خود هم به تأليف كتاب پرداخت .
از شهيد صدر 24 كتاب و از خواهرش 7 كتاب به يادگار مانده كه هر كدام در حوزه ي خود كتاب هاي گرانقدر ، ماندگار و ارزشمندي هستند.
آشنايي
سال 1342 و خرداد اين سال با حادثه اي بزرگ در ايران همراه بود ، آيت الله محمد باقر صدر هم با موضع گيري قاطع خود از امام خميني حمايت كرد و با تبعيد امام به نجف اشرف ، رابطه ي نزديكي بين دو روحاني مرجع برقرار شد .
رابطه ي صميمي دو مرجع به حدي بود كه آيت الله صدر به همه توصيه مي كرد كه از محضر درس امام خميني (ره) بهره ببرند.
از سوي ديگر پاگيري حزب بعث باعث شد تا سيد در نهايت ذكاوت متوجه خطر شود و به همه از جمله شاگردانش توصيه كرد كه به عضويت اين حزب در نيايند، رژيم بعث يكبار در سال 1392 ه.ق اقدام به دستگيري و شكنجه ي گروهي از مبارزان مسلمان كرده بود و حتي آيت الله صدر را هم در حالي كه در بيمارستاني در كوفه بستري بود دستگير كرد كه اجتماع پرشكوه مرمي باعث آزادي ايشان شد .
پيروزي انقلاب اسلامي روحيه ي تازه و مضاعفي براي مبارزان مسلمان عراق را در پي داشت ، چيزي كه باعث ترس و خشم رژيم بعث عراق هم شد ، آيت الله سيد محمد باقر صدر پيامي به امام ارسال كردند و پيروزي انقلاب اسلامي ايران را تبريك گفتند و در پيامي به شاگردانش اعلام كرد:
« دراين لحظات پرشكوه كه پيروزي نظير و ترديد ناپذير اسلام ، به دست ملت مسلمان ايران و به به رهبري حضرت امام خميني به منصه ي ظهور رسيده است ، بر هر يك از شما واجب شرعي است كه با تمام توان در خدمت انقلاب اسلامي قرار گيريد.»
اين پيام و پيام جهادي كه متعاقب آن صادر شد باعث شد تا رژيم بعث به سرعت منزل شهيد صدررا محاصره كند، اما پيامي به سيد محمد باقر صدر ارسال كرد كه در آن خواستار حضور ايشان در سنگر جهاد كما في السابق شدند و مقاومت را توصيه كردند ، شهيد صدر هم ضمن تبعيت از امام ، آمادگي خود را براي پذيرش هر نوع تألم روحي و جسمي در اين راه اعلام كرد. شيعيان شهرهاي مختلف كه از احتمال دستگيري آيت الله مطلع شدند به سمت نجف اشرف حركت كردند، رژيم عراق وحشتزده از اين اقدام مردمي ، 20 هزار نفر را دستگير و زنداني كرد، آيت الله هم روز 16 رجب 1399 را روز اعتصاب عمومي اعلام كرد، اعتصاب باعث وحشت بيشتر رژيم بعث شد ، فرداي آن روز به منزل آيت الله حمله شد و ايشان دستگير شدند . بنت الهدي به شدت مانع دستگيري برادر شد ، حتي گفت كه بايد او را هم ببرند ،ولي آيت اله دستگير و روانه ي زندان شد، حالا رهبري به عهده ي بنت الهدي صدر بود ، او خطبه هاي زيبايي مانند زينب خواند ودر پيامي گفت :
«به خدا سوگند من در آرزوي شهادت در راه خدا زنده ام . من تا زماني كه مطمئن هستم كه كارم براي خداست ،به راه خود ادامه مي دهم . چه در اين راه بميرم و چه زنده بمانم . اما شهادت آرزويي است كه مدام مرا به سوي خود مي كشد ، تا خدا چه خواهد.»
فشار مردمي باعث آزادي آيت الله شد، ولي منزل ايشان در محاصره ي شديد قرار گرفت و از رفت و آمد به بيت ايشان جلوگيري مي شد. پيروزي انقلاب و فتواي آيت الله صدر با اين عنوان كه : بر همه ملت مبارز و مسلمان عراق واجب كفايي است كه به قيام مسلحانه عليه حزب بعث و سردرمدان آن دست زنند... تا خود را از چنگال اين دژخيمان خون خوار نجات دهند. باعث شد تا دوباره در 19 جمادي الاول 1400 هـ.ق برابر با 16 فروردين 1359 ساعت 3 بعدازظهر براي بار چندم آيت الله دستگير شود، رئيس سازمان امنيت عراق آيت الله را به مرگ تهديد كرد و از او خواست چند كلمه ، عليه انقلاب اسلامي ايران بنويسد تا از مرگ نجات يابد ، جواب آيت الله يك كلمه بود: «من آماده ي شهادتم.»
بيانيه هاي بنت الهدي باعث شد تا فرداي دستگيري برادر ، او هم دستگير شود و اين برادر و خواهر مجاهد و عالم در نهايت در 19 فروردين 1359 پس از تحمل شكنجه هاي فراوان به شهادت رسديند و در نيمه شب جنازه هاي دو شهيد با آثار شكنجه ي فراوان تحول خانواده و در نجف اشرف تدفين شدند.
امام خميني (ره) در دوم ارديبهشت پيامي به مناسبت اين واقعه صادر و سه روز اعلام عزاي عمومي كردند.
منبع:شاهد جوان ش 56
/ج