من خداي احمق ها هستم!
نويسنده: رضا باقري شرف
اشاره:
البته بعد از مدتي فعاليت مخفيانه، تمام اين افراد به دام نيروهاي اطلاعاتي و امنيتي مي افتادند و در کمال خفت و خواري اعتراف مي کردند، تمام فعاليت هايشان در جهت رسيدن به منافع شخصي يا دور کردن جوانان از اسلام واقعي به سمت عرفان هاي ساختگي بوده است.
من خداي احمق هام!
حوالي سال 85 بود که در اخبار رسانه ها اعلام شد، گروهي شناسايي و دستگير شده اند که در کوه هاي اطراف کرج تشکيلات عريض و طويلي به راه انداخته بودند.
اين گروه براي پيروان ساده لوح خود کعبه اي جديد در دل کوه بنا کرده و در گوش آن ها زمزمه مي کردند که کعبه اصلي همين است و خداي اصلي هم خداي اين کعبه است!
اين کعبه جديد براي خودش مراسم ويژه طواف داشت و مريداني هم دست و پا کرده بود که دوام زيادي نياورد و کاسه کوزه اش جمع شد! و باز هم جالب اين که خداي اين کعبه تقلبي، هنگامي که قرار شد کعبه قلابي اش تخريب شود، توان يک دفاع ساده را هم نداشت، چه برسد به فرستادن لشگر «ابابيل» براي دفاع از کعبه اش!
درخت شفابخش
يکي از اين ادعاهاي عجيب درخت هاي شفابخش بودند.
هر از گاهي چند مورد از درخت هاي به ظاهر شفابخش، معروف مي شدند و همه جا شايعه مي شد که در فلان شهر و فلان روستا، درختي شفابخش وجود دارد.
اساس کار اين درخت ها اين طور بود که افرادي سودجو، درختي را که معمولا تنومند و قديمي بود انتخاب مي کردند و بعد از شايعه سازي هاي اوليه و اطلاع رساني هاي غلط و نادرست، يکي دو نفر از اجير کرده هاي خودشان را به اين درخت مي بستند و اين افراد که به ظاهر بيماري لاعلاجي داشتند، بعد از چند روز شفا مي گرفتند!
همين فيلم ساده و بچه گانه بيش از آن که فکرش را بکنيد، مي گرفت و تعداد زيادي از مردم شهرها و روستاهاي اطراف را براي شفا گرفتن بيمارشان به آن جا مي کشاند و بهترين فرصت بود تا شيادان و کلاهبرداران به بهانه جمع آوري نذورات مردم، مردم ساده دل را سر کيسه کنند!
... و ناگهان امام زمان!
البته کساني که چنين ادعاهايي را مطرح مي کردند، به هيچ عنوان بي گدار به آب نمي زدند و بعدها در اعترافاتشان اعلام مي کردند که براي چنين ادعايي، سال ها مطالعه کرده و يا حافظ کل قرآن مي شدند!
عده اي هم که حوصله اين همه زحمت کشيدن را نداشتند، براي خودشان مشاور استخدام مي کردند؛ مشاوراني که مطالعات بسياري در متون اسلامي و تاريخي داشته باشند تا بتوانند به خوبي اربابان خود را راهنمايي کنند.
جالب اين جاست که چنين افرادي که مدعي بودند خود امام زمان هستند و با ايشان در ارتباط اند، براي باز کردن گره از کار مردم، مبالغ هنگفتي را به عناوين کمک به امام و ... مطالبه مي کردند.
اما نکته اي که در اين بين خودنمايي مي کند، غفلت اين افراد است که با وجود مطالعاتي که در متون اسلامي و يا خود قرآن انجام مي دادند و با محتواي با ارزش فرامين الهي بيش تر آشنا مي شدند، باز هم در غفلت خودشان باقي مانده و پيرو هواي نفس شان مي شدند.
البته در اين موارد خود قربانيان هم مقصرند، زيرا به سادگي فريب چنين افرادي را مي خوردند، حال آن که اگر اندکي در متون اسلامي مطالعه مي داشتند، متوجه مي شدند که بارها و بارها در احاديث و روايات ذکر شده که افرادي خواهند آمد که مدعي ارتباط با غيب و يا مدعي ارتباط با امام زمان (عج) هستند و اين افراد فقط در پي فريب ديگرانند، زيرا کسي که چنين ارتباطي داشته باشد، از آن سوء استفاده نمي کند.
کلاس هاي «هوهو»!
آن ها با ادعاي راه اندازي کلاس هاي عرفان، جوان ها را جذب نموده و افکار التقاطي و کفرآميز را به ذهن آن ها تزريق مي کنند.
اين کلاس که معمولا از آن سوي مرزها سياست گذاري مي شوند، در قالب کلاس هاي عرفان و بنده سازي به جذب مخاطب مي پردازند و با دريافت مبالغ کلاني براي هر ترم مخاطبان خود را چنان آرام آرام شستشوي مغزي مي دهند که شخص به اين زودي ها متوجه دامي که برايش پهن شده نمي شود. هدف اين برنامه ريزي ها براي ضربه زدن به اسلام است که در اين مورد هم مثل تمامي موارد ديگر ناکام خواهند ماند.
من و شما بايد عاقل باشيم!
مهم اين است که اگر با چنين ادعاهايي مواجه شديم، خوب است ياد افراد بزرگي مثل مرحوم علامه طباطبايي، مرحوم آيت الله بهجت، مرحوم آيت الله نخودکي اصفهاني و ساير علماي معاصرمان بيفتيم که عارفاني به تمام معنا بودند و براي تربيت نسل هاي آينده هم بسيار تلاش کردند، اما هيچ گاه از امتيازي که داشتند سوء استفاده نکرده و حتي ادعايي هم نداشتند.
منبع: ماهنامه ديدار آشنا شماره 131