فمينيسم ترجمه اي؛ راهکار صدور مدرنيته
آغاز
وقتي در قرون وسطي حکومتي به نام دين مسيحيت و با محوريت کليسا به وجود آمد و در بيش از هزار سال حکمراني کردن بر مردم، کارنامه اي پر از بي کفايتي و سوء تدبير از خود برجاي گذاشت، از مردم جامعه اروپا انتظار نمي رفت که از دين مسيحيت دل زده شوند و تصميم بگيرند که عطايش را به لقايش ببخشند.دين مسيحيت وخداي کليسا،به دليل ضعف در مديريت جامعه،مي بايست کنار مي رفت ؛زيرا ديگر مردم به خداي مسيحيت اعتمادي نداشتند وترجيح مي دادند فردي از خودشان و با دغدغه هاي خودشان بر آنها حکومت کند.اين گونه بود که بشر ستم ديده از جانب خدا، وي را از اريکه قدرت به زير کشيد و خود بر مسند خدايي جامعه و مديريت زندگي تکيه زد.
با اين رويداد، چندان دور از ذهن نمي نمود که انسان خود را محور و کانون جهان بپندارد و همه پديده ها را حول خود و در نسبت با اميال و خواسته هاي خود باز تعريف کند.به علاوه خيلي بعيد به نظر نمي رسيد که نفع شخصي و لذت امري اصيل تلقي گردد و هر آنچه لذت و منافع شخصي را از بين ببرد يا حتي به تعويق بيندازد بدون در نظر گرفتن چيستي و چرايي آن و بي درنگ طرد گردد.
هنگامي که به اين رويدادها درغرب نظرمي افکنيم متوجه مي شويم که منطق «انباشت سرمايه براي سرمايه گذاري مجدد»خيلي هم بي مقدمه و بيراه نيست.آنگاه است که در مي يابيم نظريه پردازاني که مي گويند دين نبايد در عرصه اجتماع وارد شود چرا اين حرف را مي زنند يا آنجايي که نسبيت طرفدار پيدا مي کند دليلش چيست.اين گونه است که تمامي پديده هاي فکري و ايدئولوژي ها در غرب کاملاً موجه ومتناسب با بستر ايجاد شده در آنجا به وجود مي آيند؛ بنابراين غير منتظره و بعيد نمي نمايد وقتي که تلاش هايي براي برابري و تشابه کامل زن و مرد در همه شئون زندگي انجام مي شود؛ زيرا اگر مرد انسان است زن نيز انسان است و ....
ب)سرمايه داري، يعني شيوه مسلط توليد در دنياي امروز، داراي دو اصل و رکن اساسي است؛ به عبارت ديگر اگر منطق سرمايه داري را «انباشت سرمايه براي سرمايه گذاري مجدد»بدانيم، اين منطق براي عملي شدن به دو رکن اساسي نياز دارد؛«کاهش هزينه توليد»و «گسترش بازار مصرف »ارکان و پايه هاي اصلي سرمايه گذاري هستند ؛ بنابراين نظام سرمايه داري براي رسيدن به هدف انباشت سرمايه بايد ابتدا هزينه توليدات خود را تا حد امکان کاهش دهد تا با کسر هزينه از درآمد حاصل، سود خود را بالا ببرد.هزينه اصلي توليد هر کالايي حقوق و مزاياي نيروي انساني توليد کننده آن است.از طرفي نظام سرمايه داري مي داند که قانون عرضه و تقاضا بديهي ترين قانون علم اقتصاد است که بر اساس آن ميان عرضه کالا و قيمت آن رابطه اي معکوس وجود دارد؛ يعني افزايش عرضه هر کالا يا محصولي به کاهش ارزش وقيمت آن مي انجامد؛ از اين رو اين نظام تصميم گرفت براي کاهش هزينه هاي توليد نيمه غير فعال جامعه را، که عبارت بودند از زنان خانه دار، فرا خواند تا به عرصه اشتغال وارد شوند و بدين ترتيب با بالابردن عرضه نيروي کار، ارزش آن را کاهش دهد.نظام سرمايه داري براي رسيدن به اين هدف مي بايست زمينه اجتماعي، فکري و فرهنگي آن را فراهم مي کرد و چه توجيهي بهتر از اين بود که در جامعه اين تصور را ايجاد کند که سهيم بودن در فرايند توليد، کاري ارزشمند و سود آور، و کار بدون دستمزد خانه بي ارزش و نشانه ظلم پذيري و غير عادلانه است و چه استدلالي متقن تر از اين بود که بگويد ورود زنان به عرصه توليد به رونق چرخه اقتصادي جامعه و پيشرفت آن به سوي تمدن و توسعه مي انجامد؟
ج)اگر افلاطون و ارسطو را پيشگامان نظريه پردازي براي فرهنگ غربي بدانيم، بايد سابقه زن ستيزي در غرب را نيز 2500 ساله تلقي کنيم.تعاريفي که از زن در آرا و افکار اين دو متفکر مشاهده مي شود بيانگر اين است که زن طي تاريخ 2500ساله غرب به معناي فکري آن، همواره جايگاه فرعي نسبت به مرد داشته و هميشه وجود او طفيلي وجود مرد فرض شده است.ديدگاه هاي متفکران و نظريه پردازان متأخر غربي نيز نشان مي دهد که اين رويکرد به زن تغيير نکرده است؛ نيچه، هابز، شوپنهاور و جان لاک سرآمدان اين نگرش تحقيرآميز به زن در غرب جديد هستند؛ براي نمونه فردريش نيچه، فيلسوف بزرگ آلماني، جنس زن را پست و محور شرارت معرفي مي کرد و با صراحت اعلام مي نمود که خرد به مردان اختصاص دارد و ممکن است حيوان خردمند وجود داشته باشد، اما زن خردمند هرگز!
د)آمار جرائم عليه زنان در غرب، همچون تجاوز به عنف و قتل و آزار و اذيت، نشان دهنده اين حقيقت است که در عمل نيز رفتار مردان با زنان براي آنان چندان اميدبخش و تحمل پذير نيست و زنان نه تنها در نگاه مردان پست انگاشته شده، بلکه در عمل نيز تحت انقياد و ستم بوده اند.
ظهور جرياني اعتراض آميز براي احقاق حقوق از دست رفته زن در دنياي غرب با وضعيت ذکرشده در فوق چندان دور از ذهن نمي نمايد و در واقع جنبش فمينيسم محصول طبيعي و بي قيد وشرط اوضاع جامعه غربي است.
فيمنيسم نسخه اي منحصر به فرد يا جهان شمول؟
طبيعتاً وقتي فمينيسم معلول عوامل و وضع فکري و اجتماعي جامعه غربي و نسخه اي براي رهايي زن از وضعيت مسموم آن جامعه است، نمي تواند نسبتي با فضاي جامعه اي داشته باشد که هيچ کدام از آن عوامل و بسترها امکان و فرصت ظهور نيافته اند؛ به عبارت ديگر براي تجويز فمينيسم در حکم نسخه اي رهايي بخش ابتدا بايد زمينه هاي فکري و اجتماعي پيدايش اين پديده را در جوامع ديگر فراهم کرد؛ در غير اين صورت تجويز اين نسخه براي فضاهاي متفاوت ديگر چندان موضوعيتي نخواهد داشت.
حتي امروز اين نگرش در ميان فمينيست هاي پست مدرن همچون ايريگاري، والتر و...پديد آمده است که فمينيسم نه فقط نسخه اي جهان شمول نيست و نمي توان تعريفي جامع و ليبرالي از زن کرد، بلکه نگرش به زنان در جوامع و بستر فرهنگ هاي مختلف متفاوت است و نگاه يک انسان به تمامي اينها، خود منشأ ظلم هاي گوناگون خواهد بود؛ البته همانطوري که انتظار مي رود اين نگاه ها، فمينيست هاي ليبرال را بر آشفته است.
جنبش فمينيسم در ايران
1-نظريه فرهنگي و اجتماعي بودن بحث جنسيت
جمله معروف سيمون دوبوار، فمينيست فرانسوي، که «زن متولد نمي شود، بلکه ساخته مي شود»اين مطلب را بيان مي کند که جنسيت افراد را جامعه تعيين مي کند.اين نظريه، که سيمون دوبوار آن را مطرح کرده، امروزه محور اصلي و شاه کليد مباحث فمينيستي در کشور ماست که بدون هيچ نقد يا دخل و تصرفي در محافل فکري و دانشگاهي مطرح مي شود.اين نظريه براي اثبات تساوي حقوق مرد و زن و رد تفاوت هاي ميان اين دو بيان مي گردد.
2-دين زدايي و عرفي سازي جامعه
جنبش فمينيسم در ايران نيز با پيروي از اين ويژگي آن در جوامع غربي، به دنبال دين زدايي از جامعه و بي اثر جلوه دادن آموزه هاي دين مبين اسلام در اداره جامعه و احقاق حقوق زنان است.مخالفت علني با آموزه ديني حجاب و بي اعتنايي و مقابله با اين ارزش در محافل خود، يکي از نشانه هاي تلاش جنبش فمينيستي براي دين زدايي از جامعه است.از نمونه هاي ديگر اين تقابل مي توان به گرايش هاي سياسي سکولار سردمداران جنبش فمينيسم در ايران يا روشنفکران حامي اين جنبش اشاره کرد که با روش هاي متفاوت، مخالفت خود را با نظام اسلامي و ولايت فقيه بيان کرده اند.اين تلاش ها درحالي انجام مي شود که جريان فمينيستي فعال در کشور ما از اين نکته غفلت مي ورزند که هويت زن ايراني سالهاست که با دين و مذهب گره خورده است و دين زدايي از ساحت زندگي آنها نه کار آساني است و نه مفيد.
3-خانواده ستيزي
اين موضوع در ميان جنبش فمينيستي ايران نيز وجود دارد.فمينيست هاي ايراني هم خانواده را نهادي مي دانند که با اجتماعي کردن افراد بر اساس الگوهاي جنسيتي کليشه اي جامعه ايران، در باز توليد نظام پدر سالار بسيار مؤثر است و اشتراک نگاه و ايدئولوژي اين عده با جريان هاي کمونيستي جامعه ما نيز اين موضوع را تا حد بسياري روشن مي کند.
4-مطالبات لذت محورانه و اصالت فرديت
5-تاريخ سازي ايدئولوژيک
6-اعتراضي بودن
اگر چه اين مطالبه به صورت علني در غرب مطرح شده و به نتيجه نيز رسيده است، در کشور ايران حساسيت هاي عرفي و مذهبي موجود، مانع شده است که جنبش دفاع از حقوق زنان به صورت علني اين مطالبه را در ميان مطالبات خود مطرح کند و به همين دليل آن را در پس پرده مطالبات ديگر خود و به صورت غير علني و گاهي با نشان دادن آن در رفتارها و حوزه شخصي خود، مطرح کرده و به دنبال نهادينه ساختن آن در بطن عمومي جامعه اند.
مواردي که نشان مي دهد جنبش فمينيسم در ايران بدون توجه به وضعيت فکري، اجتماعي و فرهنگي اين جامعه بوجود آمده بيش از مواردي است که بيان شد، اما در هر حال با توجه به اين نکته ها بايد در نظر داشت که مسأله زنان در دنيا هرچه که باشد موضوع سخن در اينجا زن ايراني است.زن ايراني و مسأله آن، با زنان سرزمين هاي ديگر تفاوت عميقي دارد؛ هر چند دغدغه ها و اصول مشترکي نيز ميان زنان وجود دارد.زن ايراني و مسأله آن در فرهنگ زبان، رسوم و عادات سرزميني با تاريخ چند هزار ساله ريشه دارد و قريب چهارده قرن است که دارايي هاي تمدني زن ايراني با يکي از اديان بزرگ جهان آميزش يافته است؛ به گونه اي که در بروز خارجي آن با موجودي انساني مواجه ايم به نام «زن ايراني مسلمان»که براي فهم و شناخت مسئله زنان، و دادن راهکار و برنامه به منظور حل و رفع آن بايد به هر سه جزء اين عنوان توجه کرد و غفلت از يکي از اين سه جزء يا فروکاستن هرکدام به ديگري، به حل مسئله زنان چندان کمکي نمي کند.جنبش دفاع از حقوق زنان در ايران زماني بومي مي شود که توجه به اين سه جزء در تار و پود آن تنيده شده باشد.
فمينيسم ايراني راهي به سوي مدرنيته
منبع:نشريه زمانه، شماره 90.