عقل گرايي و مدرنيته

نظام سرمايه داري در حکم نظام اقتصادي مسلط در جامعه مدرن، که ساير اجزاي جامعه را نيز با خود هماهنگ ساخته است مسئله اي بود که وبر در صدد تحليل جامعه شناختي آن برآمد و با بررسي سهم اخلاق مسيحي در شکل گيري اين نظام اقتصادي قوي ترين تحليل تا آن زمان را ارائه داد.اما اينکه اين تحليل تا چه حد جامع بوده است پرسشي است که با بررسي تأييد يهود در اقتصاد سرمايه داري مي توان پاسخ درخور توجه اي براي آن پيدا کرد.
دوشنبه، 7 فروردين 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
عقل گرايي و مدرنيته

عقل گرايي و مدرنيته
عقل گرايي و مدرنيته


 

نويسنده:ابوالفضل اقبالي




 

اخلاق پروتستاني يا مسيحيت يهودي
 

نظام سرمايه داري در حکم نظام اقتصادي مسلط در جامعه مدرن، که ساير اجزاي جامعه را نيز با خود هماهنگ ساخته است مسئله اي بود که وبر در صدد تحليل جامعه شناختي آن برآمد و با بررسي سهم اخلاق مسيحي در شکل گيري اين نظام اقتصادي قوي ترين تحليل تا آن زمان را ارائه داد.اما اينکه اين تحليل تا چه حد جامع بوده است پرسشي است که با بررسي تأييد يهود در اقتصاد سرمايه داري مي توان پاسخ درخور توجه اي براي آن پيدا کرد.
وبر،يکي از بنيان گذاران جامعه شناسي در کنار فرويد و مارکس جزء جامعه شناسان شاخص مدرنيسم در آلمان محسوب مي شود.«اخلاق پروتستاني و روح سرمايه داري»از تکاپوي وي براي تبيين «عقل گرايي»در مدرن سازي حکايت دارد.وي کوشيده است در اين مقاله سهم گزاره هاي مذهب پروتستان و به ويژه کالوينيسم را در شکل گيري سرمايه داري جديد تبيين کند.وي علت تحقق نيافتن اين نوع سرمايه داري در اديان و مذاهب ديگر را ضعف گزاره هاي اين چنيني در ديگر مذاهب معرفي مي کند.
وبر در تعريف سرمايه داري بيان کرده است:«سرمايه داري يعني روحيه سودجويي و سرمايه گذاري مستمر سودها با توسل به راه و روش عقلاني.درنظام سرمايه داري جديد،سرمايه و الزاماً بايد از تمام امکانات موجود براي کسب حداکثر سود استفاده کند تا به زوال و ورشکستگي محکوم نگردد.سوداندوزي با زور با سرمايه داري عقلاني متمايز است و سرمايه داري بر محاسبه دقيق مبتني است و اساساً فعاليتي حساب گرانه و عقلاني است.فعاليت سرمايه داري بر مبناي استفاده منظم از کالا يا خدمات براي کسب حداکثر سود استوار است.در پايان سال مالي بايد مبلغ دارايي هاي مالي از سرمايه اوليه بيشتر باشد و سرمايه برحسب پول محاسبه مي گردد.»
وي سپس اين سؤال را مطرح کرده است:«چرا تنها در نظام هاي غربي بود که سرمايه داري از لحاظ کمي و کيفي به نحو بي سابقه اي تکامل يافته است؟!»
وبر شکل گيري سرمايه داري جديد را ناشي از بستر سازي هاي مکتب انتقادي پروتستانيسم دانسته است.به نظر او سرمايه داري جديد و به دنبال آن تمدن غرب مدرن در دامن تفکر فرقه کالوينيسم به وجود آمد و پيوريتن ها يا فرقه پاک دين و پيرايشگر مسيحيت در انگلستان و عقايد اجتماعي، اخلاقي، ديني و سياسي آنها در انگلستان و آمريکا سرمايه داري جديد و تمدن غرب مدرن را شکل داده است.
وبر دليل فعاليت اقتصادي پورتستان ها را جدايي از آموزه هاي مذهبي ندانسته و سرزنش کاتوليک ها عليه آنها را به شدت رد کرده است.ماکس وبر بيان کرده است:«پيروان کالوين در فرانسه حداقل به اندازه کاتوليک هاي شمال آلمان مذهبي و غير دنيوي هستند.تعداد زيادي از پيروان متعجب پيتيسم بسيار ثروتمندند.حتي «سنت فرانسيس آسيسي»بنيان گذار فرقه فرانسيس ها که شعارش ترک لذات دنيوي بود، بسيار سرمايه دار بود.»
«کواکرها در انگلستان و آمريکا،منونايت ها در آلمان و هلند که همگي فرقه هاي پروتستاني هستند، به ثروتمندي مشهورند.»
وبر معتقد است:«ثروتمند شدن پيروان اين فرقه هاي مذهبي اتفاقاً به دليل آموزه هاي آئيني آنهاست و اين فرقه ها موجب احياي روح سرمايه داري جديد شد.»

روح سرمايه داري چيست؟
 

روح قائل شده است؟ منظور وي از روح سرمايه داري چيست؟ وي با برشمردن بعضي از ويژگي هاي سرمايه داري جديد اين نوع از سرمايه داري را با ثروت اندوزي و سرمايه داري قديم تميز مي دهد.بنجامين فرانکلين(1790-1706م)از بنيان گذاران ايالات متحده آمريکا موعظه هايي را از خود به يادگار گذاشته است که مبين بخشي از ويژگي هاي سرمايه داري جديد است.در اينجا چند نمونه از همين موعظه ها که موضوع توجه وبر بود آورده شده است:«به خاطر بسپار که وقت طلاست، اعتبار حکم پول را دارد.پول بارور است و ماهيت خود افزون دارد.پول، پول مي آورد.آدم خوش معامله شريک مال مردم است.صداي چکش زدن تو در ساعت پنج صبح يا هشت شب موجب مي شود بتواني سر رسيد بدهي خود را در شش ماه ديگر تجديد کني.اگر طلبکار تو را سر ميز بيليارد ببيند روز بعد سراغت خواهد آمد.پرکاري و وقت شناسي نشان مي دهد که به فکر بدهي خود هستي و اين خود، تو را هوشيار و امين مي نماياند و به اعتبار تو مي افزايد».وبر موعظه هاي فرانکلين را نشان گر اخلاق ويژه اي دانسته است که با درستکاري، وقت شناسي، سعي و کوشش و صرفه جويي رنگ سوداگري مي گيرد.پرهيز از لذت هاي زودگذر و خوشگذراني، امتياز اساسي اين اخلاق است.فرانکلين در پاسخ به اين پرسش که چرا انسان بايد ثروت اندوزي کند، گفته است:«مردي که در تجارت پرکار است در برابر پادشاهان مي ايستد».اساس اخلاق فرانکلين «تقوا و مهارت درعمل به تکليف است».

رشد سرمايه داري در پروتستانتيسم
 

هنگامي که مارتين لوترانجيل عهد عتيق را مي خواند با واژه Calling مواجه شد و در ترجمه اي که از انجيل ارائه مي داد آن را «وظيفه»يا «تکليف»معنا کرد.وي در مقام يکي از اصلاح گران مسيحيت مفهوم «وظيفه»را وسعت بخشيد و تأکيد کرد که پارسايي راهبانه نه تنها شيوه زندگي مورد قبول خداوند نيست، بلکه انسان بايد «وظيفه اي»که به عهده اش گذاشته شده را به خوبي انجام دهد.
کاتوليک ها بر مبناي آموزه هاي «سن توماس اکيوناس»فعاليت دنيوي را فاقد ارزش اخلاقي و تنها براي گذران زندگي مجاز مي دانستند.اما لوتر معتقد بود پارسايي راهبانه و نفي «وظايف»دنيوي نتيجه خودخواهي است و کناره گيري از تعهدات دنيوي، کوتاهي است.
به نظر لوتر تمام حرفه ها نزد خداوند داراي ارزش است.البته وبر تصحيح کرده است که روح سرمايه داري را نمي توان به لوتر نسبت داد و اگر او در زمان فرانکلين زنده بود به شدت منکر ارتباط بين ديدگاهش با نظريات فرانکلين مي شد.
لوتر فقط به تکاليف اجتماعي ارزش مي داد و انجام وظايف دنيوي را همچون انجام وظايف ديني، مشيت الهي و داراي ارزش مي دانست.به نظر لوتر حرفه مانند فرمان الهي است و بايد با شوق آن را پذيرفت و به آن توجه کرد.
آموزه هاي کالون مکمل آموزه هاي لوتر شد.وبر معتقد است مروجان کالوينيسم روح سرمايه داري را ايجاد کردند.البته گردآوري ثروت نمي توانست به تنهايي براي آنها هدف و داراي ارزش اخلاقي مثبت باشد.

پيورتينيسم و روح سرمايه داري
 

پيورتينيسم يک جنبش اجتماعي است که در سده هاي شانزدهم و هفدهم در انگلستان شکل گرفت و با نفي قدرت مطلقه کشيشان دينداري را در خانواده مي جست.پيورتينيست ها که از آموزه هاي اعتقادي کالوين بهره مي جستند،منسجم ترين شالوده مذهبي را بر محور«تکليف و وظيفه اجتماعي»ارائه دادند.آنها زندگي ديني را در سادگي، پاکدامني و در عين حال سخت کوشي و تلاش بسيار جستجو مي کردند.
تنها اشاره اي به برخي از«گزاره هاي تکليف ساز»پيورتينيسم مي تواند عمق تأثير اين جنبش را در سرمايه داري آشکار سازد؛ «اتلاف وقت مهلک ترين گناه است.براي دستيابي به رستگاري عمر انسان بسيار کوتاه و گرانبهاست».
«کار در کليساي پيورينسي يک عمل پارسيانه و پذيرفتني است و رفت و آمد زيادي، زياده گويي، تجمل پرستي محکوم است».
«کساني که در حرفه خود کوشا نيستند براي تقرب به خداوند وقت نخواهند داشت.»«حتي ثروتمند نبايد و نمي تواند بيکار باشد.گرچه او براي رفع نيازهايش محتاج کار نيست، براي اطاعت از فرمان خدا بايد مانند فقرا به وظيفه شغلي خود بپردازد؛ چرا که در پيشگاه خداي متعال براي هر کس تکليفي معين شده که انجام آن تجليل از جلال و شکوه خداوند است».
«فردي که حرفه اي بلد نيست و وظيفه اي را برعهده نمي گيرد داراي خصلت اسلوبي و انضباطي نيست».
«انسان بايد حرفه اي را برعهده بگيرد که براي عامه مردم مفيد باشد و به کسي ضرر نرساند».
«اگر خداوند راه سودمندتر قانوني را پيش پاي انسان بگذارد و انسان راه کم سودتر را برگزيند از اطاعت فرمان خداوند سرپيچي کرده و به وظيفه خود عمل نکرده است.اما راه سودمندتر را برگزيند رضايت خداوند را برگزيده است.»
«کسب ثروت از طريق انجام وظايف و در مسير قانوني نه تنها جايز بلکه لازم است.»«فقرجويي و آرزوي مستمند شدن مانند آرزوي مريض شدن است و فقير بودن يعني در برابر عظمت خداوند حقير بودن.»

آراي وبر در بوته نقد
 

گرچه در سياق کلام پيش تر به انتقادهاي وارد بر آراي وبر در مقاله «اخلاق پروتستان و رو ح سرمايه داري»اشاره شد، اما اين انتقادها را مي توان به طور مشخص تر به صورت ذيل تحليل و ارزيابي کرد.
به اعتقاد وبر رشد سرمايه داري جديد در غرب ناشي از گزاره هاي مذهبي تکليف ساز در پروتستانيسم است.به بيان ديگر عدم دستيابي ديگر تمدن ها به اين حد از پيشرفت و توسعه اقتصادي، سياسي و فرهنگي را در نبود چنين گزاره هايي در مذهب اسلامي، هندويي و ...دانسته است.گرچه وبر کوشيد مطالعاتش را در جامعه شناسي ديگر اديان و مذاهب ادامه دهد، مرگ زودهنگام به او فرصت نداد در فرضيه خود تجديد نظر جدي کند.آشنايي اجمالي نگارنده با دين مبين اسلام او را با «گزاره هاي تکليف ساز»مشابهي که وبر در کالوينيسم ديد مواجه مي سازد.گزاره هايي چون«من اصبح ولم يهتم بامور المسلمين فليس بمسلم»در آيين اسلام فراوان است.اعتقاد مسلمانان به احاديث و روايات پيامبر اسلام(ص)و اولياي بزرگ دين اسلام کمتر از اعتقاد پيوريتن ها به پروتستانيسم نيست.گزاره هايي مانند «هرکس فرياد مسلماني را بشنود که ياري مي طلبد، اما به ياري او نشتابد مسلمان نيست»، «تلاش براي تأمين معاش خانواده از جهاد در راه خدا برتر است»و «زگهواره تا گور دانش بجوي»محرک بسيار قوي براي تحريک مسلمانان به تلاش براي حل مسائل جامعه، تکاپوي معيشتي،فراگيري فنون و فرهنگ است.فرقه شينوئيسم از دين کنفوسيوس نيز گزاره هايي دارد که مردم ژاپن را به کار و کوشش بسيار وا مي دارد.
بنابراين فرضيه وبر مبني بر اينکه «گزاره هاي تکليف ساز»يگانه محرک ايجاد تمدن کاپيتاليستي غرب است يا اينکه اين گزاره ها چون تنها در پروتستانيسم وجود دارد تمدن کاپيتاليستي را ايجاد کرده نمي تواند فرضيه جامع و مانعي باشد.
هرچند مطالعات «ماکس وبر»درباره نقش پيورتين ها در تکوين سرمايه داري مدرن امري شناخته شده در اين مبحث است، به نظر مي رسد نتوانسته است تحليلي جامع از علل وقوع سرمايه داري ارائه دهد.ورنر سومبارت اقتصاددان و جامعه شناس آلماني و دوست و همکار وبر در کتاب «يهوديان و حيات اقتصادي مدرن»حضور يهوديان را يکي از عوامل تکوين سرمايه داري جديد معرفي کرده است.
اين دانشمند آلماني مهاجرت يهوديان را از عوامل تغيير کانون حيات اقتصادي از سده شانزدهم به بعد از کشورهاي جنوبي اروپا يعني ايتاليا، اسپانيا و پرتغال و بخش هايي از ايالات جنوبي آلمان به سوي کشورهاي شمال غرب اروپا شامل هلند، فرانسه، انگليس و ايالات شمالي آلمان دانسته است.سومبارت همچنين يهوديان را بازرگاني با جسارت خوانده که در تجارت کالاهاي جديد، فرآورده هاي استعماري مانند شکر و تنباکو، کوشش هاي گسترده اي به انجام رسانيدند.
يکي از ويژگي هاي يهوديان، ذهنيت خلاق و روشنفکري بارز آنان است.در يهوديان علايق روشنفکري و مهارت هاي ذهني، به مراتب بيش از مهارت هاي جسمي و دستي پرورش يافته است.درباره آنها به يقين مي توان مدعي شد که خلاقيت ذهني برايشان در مرتبه اول اهميت قرار دارد.تجربه روزمره هم مؤيد اين نظر است و در تأييد آن مي توان مدارک و شواهد فراواني عرضه داشت.هيچ قومي به اندازه يهوديان براي مردمان باسواد،محققان و کارشناسان ارزش قائل نيست.درتلمود آمده است:«خردمند بر پادشاه هم ارجحيت دارد و مقام حرامزاده اي با سواد و اهل انديشه، از عالي ترين شخصيت هاي مذهبي جاهل و نادان هم برتر است».
به باور دين يهود، ارزشمندترين افراد اهالي انديشه و تفکرند و بشريت چيزي بهتر از انديشمندي و تفکر نشناخته است.پاي صحبت يهوديان مؤمن بنيشينيد و ببينيد که وقتي از انسان آرماني آينده حرف مي زنند،او را چگونه تصوير مي کنند:«انسان متمدن و انديشمند به جاي غريزه هاي کور،آگاهي و وجدان انديشه خود را به کار مي بندد.آرمان خلل ناپذير هر فرد بايد اين باشد که غرايز را در خود سرکوب کرده و آنها را با نيروي اراده جايگزين کند و از واکنش هاي غريزي بپرهيزد و جاي آن را به پاسخ هاي منطقي بدهد.هر فرد فقط وقتي به مفهوم کامل کلمه انسان مي شود که علايق و گرايش هاي طبيعي خود را تحت کنترل نيروهاي خردورز و استدلال گراي خود درآورد.وقتي که اين فرايند رهايي از غرايز کامل شد، در آن صورت نابغه اي کامل خواهيم داشت که در درون خود به آزادي و رهايي کامل از سلطه قوانين طبيعي دست يافته است».
در هر حال وبر با رويکردي که به جامعه شناسي دين داشت توانست نقش فعال دين را در عرصه اجتماعي نشان دهد و فصل جديدي در مقابل انديشمندان بعد ازخود بگشايد./منابع در دفتر نشريه موجود است.
منبع:نشريه زمانه، شماره 90.



 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط