زبان مشترکي به نام «اميدوار»

در زمان فيلم هاي صامت به نظر مي رسيد مانعي به نام زبان کمتر آشکار باشد و تعداد بسيار کمي از ساکنان جزاير انگلوساکسون مانند انگليس، استراليا و نيوزيلند مجبور بودند با فردي که هم زبان شان نيست روبه رو شوند. هرچند ايده وجود زباني جهاني جديد نيست و حتي امروز ايده زبان کمکي از نظر بسياري، ايده آلي از مد افتاده است؛ درجايي که رسانه ها مدام يادآوري مي کنند، انگليسي زبان بين المللي دنياست. اما با پيشرفت زندگي اجتماعي؛ ضرورت زباني واحد
شنبه، 19 فروردين 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
زبان مشترکي به نام «اميدوار»

زبان مشترکي به نام «اميدوار»
زبان مشترکي به نام «اميدوار»


 

نويسنده: نسرين خسروشاهي




 
در زمان فيلم هاي صامت به نظر مي رسيد مانعي به نام زبان کمتر آشکار باشد و تعداد بسيار کمي از ساکنان جزاير انگلوساکسون مانند انگليس، استراليا و نيوزيلند مجبور بودند با فردي که هم زبان شان نيست روبه رو شوند. هرچند ايده وجود زباني جهاني جديد نيست و حتي امروز ايده زبان کمکي از نظر بسياري، ايده آلي از مد افتاده است؛ درجايي که رسانه ها مدام يادآوري مي کنند، انگليسي زبان بين المللي دنياست. اما با پيشرفت زندگي اجتماعي؛ ضرورت زباني واحد براي تبادل افکار و ايده ها و نظرات و در يک کلام ارتباط بيشتر احساس مي شود. شايد همين ضرورت دکتر لودويک لازاروس زامنهوف لهستاني را به فکر ابداع زباني مشترک انداخت. او با سعي فراوان در سال 1887 توانست زباني به نام اسپرانتو را منتشر کند. زامنهوف تلاش کرد ساختاري راحت و درعين حال علمي براي اين زبان جديد ايجاد کند. مهم ترين ويژگي اين زبان اين بودکه متعلق به هيچ کشوري نبود. بنابراين تعصب خاصي در يادگيري آن وجود نداشت. دکتر زامنهوف لهستاني با اين اميد زبان اسپرانتو را ابداع کرد که بتواند در حل مشکل مراوده هاي سياسي به جهان کمک کند. او در نخستين کنگره جهاني اين زبان که سال 1905 در فرانسه، برگزار شد، در حضور 688 نفر از کشورهاي گوناگون به خوبي به اين نکته بسيار مهم اشاره کرد که در دنياي سياست، هنگامي که دو نفر بايد به زبان ملي يا مادري يکي از آن دو- يا حتي زبان ملي فردي سوم- صحبت کنند، تبعيض زباني آغاز مي شود، چون فردي که مجبور به استفاده از زبان ديگري شده، به هيچ وجه نمي تواند با مخاطب خود ،با مهارت زباني او روبه رو شود و خواه ناخواه در موضع پايين تري قرار مي گيرد و قادر به بيان و دفاع در خور از نقطه نظرهاي خود نيست.

خاستگاه اسپرانتو
 

زامنهوف نخستين کتابش به زبان اسپرانتو را در سال 1887 منتشر کرد. منبع اصلي اين زبان« LaInternaciaLingvo» بود، اما طولي نکشيد که به اسپرانتو تغيير نام يافت که در لاتين به معني «فرد اميدوار» است. وقتي او اسپرانتو را ابداع کرد طوري آن را طراحي کرد که بيشتر، لغات اسپرانتو با استفاده از بسياري از زبان هاي اروپايي طراحي شده، بنابراين انگليسي زبانان ممکن است بتوانند تعدادي از لغات آن را مانند Varmaکه در انگليسي به شکل warm است، تشخيص دهند. افرادي که لاتين، فرانسه، آلماني، اسپانيايي و ايتاليايي مطالعه مي کنند، مي توانند لغات بيشتري را تشخيص دهند، مانند patro يا همان father انگليسي يا پدر فارسي، البته اين موضوع نبايد اين سوء تفاهم را ايجاد کند که اسپرانتويک کپي از ديگر زبان هاست. اين زبان سيستم دستوري و لغوي خاص خود را دارد. يکي از مواردي که يادگيري اين زبان را آسان مي کند استفاده از پاياني ثابت براي مشخص کردن اسم، صفت يا ضمير بودن کلمه است. براي مثال اسم با حرف o در پايان کلمه مشخص مي شود. صفت ها هم با اضافه کردن a قابل شناسايي هستند. بنابراين شما اگر کلمه knab را که به معني children يا «بچه ها» است بدانيد، مي توانيد آن را به شکل knabo به معناي boy(پسر) درآوريد يا به صورت knaba،که در انگليسي boyish (پسرگونه) است ،آن را استفاده کنيد.
به دليل داشتن همين ويژگي هاي منحصر به فرد، يونسکو در سال 1954 زبان اسپرانتو را به عنوان زبان بين المللي و بي طرف به رسميت شناخت و آموزش اسپرانتو را به تمامي کشورهاي عضو توصيه کرد. يونسکو در صدمين سالگرد انتشار زبان اسپرانتو در سال 1986 نيز در قطعنامه اي ديگر تاکيد کرد از آموزش و گسترش اسپرانتو در سراسر جهان حمايت مي کند.

استفاده هاي اسپرانتو
 

در مقايسه با تمامي زبان هاي ساختگي بين المللي، به نظر مي رسد زبان اسپرانتو موفق تر است که اين مساله مي تواند به دليل تطابق آسان آن با زبان مادري و يادگيري بي دردسر اين زبان باشد. اين زبان در چين و اروپاي شرقي بسيار متداول است، به طوري که بيشترين افرادي که به اين زبان گويش مي کنند چيني ها هستند. بديهي است که همه بخواهند بعد از زبان مادري زبان ديگري را نيز بدانند؛ هرکس هم دلايل خودش را براي اين کار دارد؛ مثل مسافرت، تحصيل، تجارت،کار، تحقيق و ... شايد بتوان گفت در ميان زبان هاي مختلف اين اسپرانتوست که يادگيري آساني دارد، اما اشکالي که دراين ميان وجود دارد ميزان همه گيري آن است. بعد از گذشت بيش از يک قرن از ابداع اين زبان تعداد گويش گران اين زبان بين 100هزار تا 2 ميليون نفر است. اين عدد در مقايسه با 380 ميليون نفري که زبان مادري شان انگليسي است چندان چشمگير نيست.
هرچند اين زبان تاکنون نتوانسه به اندازه انگليسي فراگير شود اما به دليل ساختار علمي اش در ترجمه به ميزان زيادي به اصل اثر وفادار است. هستند افرادي که آثار ادبي شان را به اين زبان منتشر کنند. به عنوان مثال، ويليام الد، نويسنده وشاعر توانايي که تاکنون چندبار نامزد دريافت جايزه ادبي نوبل شده است.

خاستگاه کلمات زبان اسپرانتو
 

از آنجا که الفباي اسپرانتو لاتين است، حدود 80 درصد کلمات اسپرانتو را زبان لاتين و مابقي آن را زبان هاي ديگر جهان مانند عربي، ترکي، فارسي، چيني و ... تشکيل مي دهند. علت آن هم مربوط به گسترش تکنولوژي در کشورهاي پيشرفته است که براي نام نهادن بر يافته هاي جديد از ريشه هاي لاتين استفاده مي کنند. براي بيان مفاهيم سنتي و فرهنگي خاص ملل ديگر، مانند ايرانيان، اعراب، ترک ها، چيني ها و ... اسپرانتو از کلمات زبان ايشان بهره گرفته، مانند کلمه derviso (درويش) از زبان فارسي.

منتقدان اسپرانتو
 

اما چه چيز باعث شده اسپرانتو با وجود همه سادگي ساختارش نتواند به عنوان زبان جهاني جايگاه شايسته اي بيابد. بسياري پاسخ اين پرسش را در نبود فرهنگ مي دانند. هرچند زامنهوف نداشتن فرهنگ را براي اين زبان مزيت مي داند اما بحثي که در علم واژه شناسي مطرح است؛ خلاف عقيده زامنهوف را مطرح مي کند. مضمون اين بحث مي گويد تا زماني که فرهنگ نداريم، معادل سازي هر قدر هم دقيق باشد، امري نسبي است و هيچ وقت به طور کامل موفقيت آميز نيست چون اصلي به نام فرهنگ ، غايب است.شايد مثالي از زبان خودمان موضوع را روشن کند؛ زبان فارسي در معادل سازي علمي همواره با دشواري هاي فراواني مواجه بوده دمي دور افتاده، بنابراين معادل سازي و واژه سازي آن ضعيف است . آنچه بديهي است زبان، مستقل و قائم به ذات نيست و براي موجود بودن به واسطه اي نياز دارد که همان فرهنگ است.
مي توان گفت اسپرانتو نتوانست آن طور که خالقش آرزو داشت، زنده بماند زيرا مردم تمايل به يادگيري زباني که هيچ کس با آن صحبت نمي کرد را نداشتند. زامنهوف از 10 ميليون نفر قول گرفت که اين زبان را بياموزند اما اين هدف هيچ گاه محقق نشد. واقعيت اين است که اين زبان شانس چنداني براي رقابت با زبان انگليسي نداشته و ندارد.
آمار دقيقي از کساني که به اين زبان سخن مي گويند در دست نيست، تنها آمار دقيق در اين مورد مربوط به سرشماري سال 2001 در دو کشور ليتواني و مجارستان است که براساس آن 844 نفر از جمعيت 3/5 ميليوني ليتواني و 4565 نفر از جمعيت 10/2 ميليوني مجارستان به اين زبان سخن مي گويند. طبق آماري که سايت اتنولوگي ارائه داده 2 ميليون نفر اسپرانتو مي دانند، اگرچه بسياري از آنها اعتراف مي کنند که مدت هاست از اين زبان به شکل فعال استفاده نکرده اند.

دستور زبان اسپرانتو
 

در زبان اسپرانتو آخرين حرف هر کلمه هويت دستوري و نقش آن در جمله را مشخص مي کند؛ براي مثال حرف يا پايانه o اسم ساز ،حرف a صفت ساز و حرف e قيد سازند.
ضمن آنکه مفعول در اين زبان n مي گيرد. صفت در اين زبان چه از لحاظ مفعول بودن و چه تعداد از موصوف پيروي مي کند. نکته مهم در اين زبان اين است که برخلاف بيشتر زبان هاي اروپايي که نخست «کننده» يا فاعل، سپس فعل و به دنبال آن بخش هاي ديگر جمله مانند مفعول چيده مي شوند، آزاد است. به اين معني که در زبان اسپرانتو جا به جايي ارکان اصلي جمله هيچ تغييري در معنا و مفهوم جمله ايجاد نمي کند و گوينده مي تواند با توجه به زبان مادري خود هر طور که راحت است ساختار جمله را تغيير دهد. مانند:
Mia mas vin
Amas mi vin
Vin mi amas
Amas vin mi
که همگي به معني «من تورا دوست دارم» است.

الفباي اسپرانتو
 

الفباي زبان اسپرانتو لاتين نوشته مي شود و 28 حرف دارد .اين زبان برخلاف زبان هاي ديگر کاملا آوايي يا فونتيک است، به اين معني که هر حرف فقط و فقط يک جور تلفظ مي شود و براي نوشتن هر صدا تنها و تنها يک حرف وجود دارد. به همين دليل است که خواندن و نوشتن يا تلفظ و ديکته کلمات در زبان اسپرانتو بيش از حد آسان است و بعد از فراگيري الفباي آن که چند ساعت بيشتر طول نمي کشد، فرد هيچ مشکلي در زمينه ديکته و تلفظ نخواهد داشت. يادگيري اين زبان به هيچ عنوان نياز به معلم ندارد و تنها با يک کتاب خودآموز، فرد مي تواند به راحتي صحبت کند.
چهار حرف لاتين y,x,w,q دراسپرانتو وجود ندارد اما شش حرف کلاهک دار s,J^,h^,g^,c^u^ در اين زبان هست. الفباي زبان اسپرانتو عبارت است از:a-b-c-d-e-f-g-g^-h-h^-i-j-J^-k-L-m-n-o-p-r-s-s^-t-u-u^-v-z-
کلمات در زبان اسپرانتو ازکلمه اصلي به علاوه پيشوند، پسوند و پايانه تشکيل مي شود. درباره حروف انتهايي پيش تر دانستيد اما درباره پسوندها بهتر است مثالي آورده شود. in پسوند مونث بودن است، مانند patrinoبه معني مادر و id که پسوند زادگي است، مانند Kokido به معني جوجه خروس، پيشوندهايي مانند هم eksپيشوند سابق يا قبلي است، مانند eksreg^oبه معني شاه سابق.
منبع: نشريه دانستنيها شماره 20



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.