انضباط و همکاري براي کودک چه مفهومي دارد؟

با رشد شيرخوار و تبديل شدن او به يک کودک نوپا بسياري از والدين فکر کردن و صحبت کردن در زمينه آموزش انضباط را آغاز مي کنند. تعجبي ندارد: کودک شما ياد مي گيرد که خيلي کارها را انجام دهد و البته همه اين کارها...
سه‌شنبه، 22 فروردين 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
انضباط و همکاري براي کودک چه مفهومي دارد؟

انضباط و همکاري براي کودک چه مفهومي دارد؟
انضباط و همکاري براي کودک چه مفهومي دارد؟


 





 
با رشد شيرخوار و تبديل شدن او به يک کودک نوپا بسياري از والدين فکر کردن و صحبت کردن در زمينه آموزش انضباط را آغاز مي کنند. تعجبي ندارد: کودک شما ياد مي گيرد که خيلي کارها را انجام دهد و البته همه اين کارها نيز از نظر شما مطلوب نيستند.
در محدوده اولين سالگرد تولد
کودک شما که اکنون قادر است کمي راه برود و اندکي صحبت کند. مسلما مفهوم کلمه «نه» را مي فهمد؛ همچنين قادر است که همکاري با بزرگ ترها را (حتي در برخي اوقات که واقعا تمايلي به اين کار ندارد) آغاز کند. اما او نمي تواند با عصبانيت بزرگتر ها هنگامي که با آن ها همکاري نمي کند بيايد؛ زيرا قادربه درک علت عصبانيت آن ها نيست (به نظر او دليل خاصي براي اين عصبانيت وجود ندارد: کار خداست؛ صاعقه است !).
کودک شما نمي تواند بفهمد که کاري که او کرده است يا اتفاقي که افتاده است (ريختن شير روي پيراهن تميز شما يا خالي کردن ساک دستي شما) آخرين اتفاق کوچک از سلسله اتفاقاتي بوده که منجر به عصبانيت شما شده است. حتي اگر او تنش ها و مشکلات قبلي شما را هم درک کرده بود نمي توانست علت آن را بفهمد: ساعت کوک شده به موقع زنگ نزد، شما صبح دير از خواب بيدار شديد، کودک را دير از خواب بيدار کرديد، رساندن او به مهد کودک دير شد و نهايتا دير سر کار خود رسيديد. او چيز زيادي در مورد احساسات يا کارهاي شما نمي فهمد و نبايد هم بفهمد. اين موارد هنوز به بخشي از نگراني هاي او تبديل نشده اند. اگر بداخلاقي کنيد او ممکن است خنده و بي مزه بازي را شروع کرده و شما را عصباني تر کند؛ اگر داد و بيداد راه بيندازيد، او از جاي خود مي پرد و گريه وزاري راه مي اندازد؛ اگر خونسردي خود را به حدي از دست بدهيد که دست به تنبيه فيزيکي او بزنيد (مثلا او را محکم تکان بدهيد، يک سيلي نه چندان محکم به او بزنيد يا او را در تختخوابش رها کنيد) او مانند شما (هنگامي که سگي ناگهان به طرف شما پريده و پايتان را محکم گاز بگيرد ) بهت زده شده و وحشت مي کند. قبل از زماني که کودک شما بتواند علت عصبانيت بزرگ تر ها را درک کند، از تنبيه هيچ چيز مفيدي ياد نمي گيرد. از طرف ديگر هنگامي که توانست دلايل عصبانيت شما را بفهمد قادر خواهد بود که حتي بدون تنبيه شدن هم «ياد بگيريد».
فرض کنيد که کودک شما يک گلدان کريستال يا ظرف شيريني خوري را از روي ميز پذيرايي بکشد و بشکند. شما ممکن است عصبانيت خود را اين گونه توجيه کنيد که بارها به او گفته ايد به اين چيزها دست نزند و او نبايد اين کار را مي کرد و در هر حال بايد بيشتر مراقب مي بود. اما يک دقيقه فکر کنيد ! او به ظرف با ارزش شما دست زد چون آنجا بود: کنجکاوي (که يک بخش حياتي از زندگي اوست ) به او دستور داده که گلدان را امتحان کند و حافظه و درک او نيز هنوز آنقدر رشد نکرده اند که بتوانند چيزهاي ممنوع را به او يادآوري کنند. او گلدان را شکست چون مهارتهاي حرکات دستي او هنوز به اندازه کافي براي نگه داشتن اشيا ظريف پيشرفت نکرده اند. پس آيا واقعاً اين اتفاق تقصير او بود؟ اگر آن ظرف يا گلدان گران قيمت بود، پس چرا آن را در دسترس کودک رها کرده بوديد؟ در اين حالت اگر او را تنبيه کنيد او را به خاطر آنچه هست تنبيه کرده ايد: به خاطر بچه بودن!
حالا فرض کنيد که کودک تمام غذاي خود را از بشقاب بيرون ريخته و روي کف اتاق که شما به تازگي آن را شسته ايد پخش کرده است. شما با ناراحتي مي گوييد: «او بايد مي دانست اين کار را نکند». اما آيا واقعا او بايد اين را مي دانست؟ چند دقيقه قبل از اين شما به او کمک کرديد تا آجرهاي اسباب بازي خانه سازي اش را از کيسه درآورد و کف اتاق بريزد. آيا او بايد همانقدر که شما تفاوت بين غذا و اسباب بازي را مي فهميد، بفهمد؟ همانطور که در زمان تميز کردن کف اتاق او ديده بود که شما آب و کف را روي زمين مي ريختيد. آيا انتظار داريد که او بفهمد که آب صابون کف اتاق را تميز مي کند اما آبگوشت آن را کثيف مي کند؟ مجددا شما داريد صرفا به خاطر سن کم او و انجام دادن کارهايي که از کودکاني در سن او انتظار مي رود با او بدخلقي مي کنيد.
ديگران هر چه مي خواهند بگويند؛ اما مهربان بودن باکودکي در اين سن ، او را لوس بار نمي آورد و موجب بروز مشکلات رفتاري او در آينده نيز نمي شود. در واقع هر چقدر او را با آگاهي و فهم بهتر نسبت به شرايط سني او، دوست داشته باشيد و ابراز عشق و علاقه او به خودتان لذت ببريد، بهتر است. اگر بتوانيد ميل سيري ناپذير او را به بوسه ها و آغوش خودتان درک و ارضا کنيد، او به دنبال راهي براي اذيت کردن شما نخواهد گشت. با اين حال هنوز زمان زيادي باقي مانده است تا او بفهمد که چه چيز مي تواند شما را واقعاً خوشحال کند. شادي و لذت شما با شادي و لذتي که او در اين سن درک مي کند يکسان نيست: شما از ريختن آبگوشت کف اتاق خوشتان نمي آيد!
از يکسال تا دو و نيم سالگي
در اين ماهها تقويم رشد کودک به او مي گويد که بهتر است دوران نوزادي را رها کرده و به سمت يک شخصيت مستقل حرکت کند. اگر به رفتار با او به عنوان يک ني ني کوچولو ادامه دهيد او در هر مرحله جديد از اين مسير با شما درگير خواهد شد و نهايتاً هم پيروزي از آن اوست: او استقلال خودش را به دست مي آورد چون مجبور است که اين کار را بکند! اما در اين حالت او بهاي سنگيني براي پيروزي خود مي پردازد؛ و آن هم از دست دادن عشق شما است.
با اين حال هنوز هم گاه شمار رشد فرزند شما به مرحله «کودکي» نرسيده است؛ پس تلاش هاي شما براي مديريت و منضبط کردن برنامه هاي او (آن گونه که از يک کودک بزرگ تر انتظار داريد) نيز بي ثمر خواهد ماند. شما در اين دوره با عدم درک و فهم موقعيت ها و شرايط از سوي کودک رو به رو مي شويد؛ اما رفتارهاي کودک به گونه اي هستند که عدم درک او را به شکل مبارزه طلبي و لجبازي نمايش مي دهند؛ هر بار که با او وارد دعوا شويد، نهايتا منجر به تخريب بخشي از رابطه عاطفي و عاشقانه بين شما و او مي شود. پس در پي بدست آوردن کنترل بدون قيد و شرط نباشيد و وارد جدال هاي عاطفي نشويد. کودک شما در صورتي «يک کودک خوب» است که با علاقه و داوطلبانه کارهايي را که شما از او انتظار داريد انجام دهد؛ و انجام دادن کارهايي راکه شما دوست نداريد دوست نداشته باشد. با کمي ذکاوت مي توانيد زندگي را (به طور کلي )و جزئيات آن را (به صورت خاص) به گونه اي برنامه ريزي و تنظيم کنيد که در اکثر موارد شما و کودکتان هر دو به يک کار تمايل داشته باشيد.
کودک شما آجرهاي اسباب بازي خانه سازي اش را کف اتاق پخش مي کند؛ و شما مي خواهيد که اتاق منظم و مرتب باشد. اگر از او بخواهيد که آن ها را جمع کند به احتمال زياد از اين کار امتناع خواهد کرد. در صورتي که به اين کار اصرار کنيد يک دعوا شروع مي شود که شما در آن پيروز نخواهيد شد. شما مي توانيد سر او فرياد بزنيد، او را تنبيه کنيد و بگوييد که او مايه بدبختي و مصيبت شده است؛ اما هيچ کدام از اين موارد موجب نخواهد شد که او آجرها را از روي زمين جمع کند. اما اگر بگوييد: «شرط مي بند م که نمي تواني قبل از اينکه من همه کتاب ها را جمع کنم همه آجرها را توي کيسه شان برگرداني » يک کار سخت و طاقت فرسا را به يک بازي و هيجان تبديل کرده ايد. اکنون او مي خواهد همان کاري را انجام دهد که شما از او انتظار داريد. او آجرها را «به خاطر مامان» جمع نمي کند؛ همچنين «چون بچه خوبي است» هم اين کار را نمي کند. او اين کار را مي کند چون شما شرايطي را پيش آورديد که او «مي خواهد» اين کار را بکند. و اين بهترين شيوه اي است که شما مي توانيد در پيش بگيريد. بهتر است در ارتباط با کودک خود مشکلات احتمالي در زندگي روزمره را پيش بيني کرده وبراي عبور از آن ها برنامه ريزي کنيد؛ از دستور دادن بپرهيزيد زيرا او از پذيرش دستورات شما امتناع خواهد کرد؛ او را به سمتي که دوست داريد هدايت کنيد تا مطابق ميل شما رفتار کند، زيرا در اين صورت عامل ديگري وجود ندارد که او را مجبور کند که به شيوه ديگري (که دلخواه شما نيست) رفتار کند.
نتيجه زودهنگام اين روش آن است که جنگ و جدل به تفريح و شادي تبديل مي شود؛ اما پيامد دراز مدت آن هم بسيار اهميت دارد. اين کودک که نمي تواند صحيح را از غلط تشخيص دهد و در نتيجه نمي تواند بين رفتار خوب يا بد انتخاب کند در حال رشد است. بزودي زماني فرا مي رسد که او مي تواند دستورهاي شما را به ياد بياورد و نتيجه رفتارها و کارهاي خودش را پيش بيني کند؛ ظرافت هاي زبان روزمره را درک کند؛ احساسات و حقوق شما را نيز بفهمد و به آن ها احترام بگذارد.
منبع: نشريه راه کمال شماره 37




 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط