جنگ نرم و رويارويي انقلاب اسلامي با رويکردهاي ستيزه جويانه غرب عليه ايران(2)

از آنجايي که بخش قابل توجهي از عمليات رواني غرب معطوف به افکار عمومي توده مردم جهان اسلام است، تلاش هاي تبليغاتي غرب براي اين گروه در سطح چند فن و تکنيک نفوذ و مجاب سازي محدود نمانده است. غربي ها درصدد تغيير بنيادي باورها، الگوهاي رفتاري، نگرش و سبک زندگي مردم کشورهاي اسلامي هستند. به تغيير هرت (1) آمريکا در پي ايجاد فرهنگ نوين در جهان اسلام است. (2)
يکشنبه، 27 فروردين 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
جنگ نرم و رويارويي انقلاب اسلامي با رويکردهاي ستيزه جويانه غرب عليه ايران(2)

جنگ نرم و رويارويي انقلاب اسلامي با رويکردهاي ستيزه جويانه غرب عليه ايران(2)
جنگ نرم و رويارويي انقلاب اسلامي با رويکردهاي ستيزه جويانه غرب عليه ايران(2)


 






 

جنگ نرم و ديپلماسي عمومي غرب
 

از آنجايي که بخش قابل توجهي از عمليات رواني غرب معطوف به افکار عمومي توده مردم جهان اسلام است، تلاش هاي تبليغاتي غرب براي اين گروه در سطح چند فن و تکنيک نفوذ و مجاب سازي محدود نمانده است. غربي ها درصدد تغيير بنيادي باورها، الگوهاي رفتاري، نگرش و سبک زندگي مردم کشورهاي اسلامي هستند. به تغيير هرت (1) آمريکا در پي ايجاد فرهنگ نوين در جهان اسلام است. (2)
زماني که گسست هاي فرهنگي در جهان اسلام شکل بگيرد، طبيعي است که جلوه هايي از افول مقاومت را مشاهده خواهيم کرد. در قرن هجدهم و نوزدهم، انگلستان براي ايجاد تفرقه در کشورهاي اسلامي، درصدد تجزيه سياسي، ايدئولوژيک، فرهنگي و استراتژيک آنان بود. چنين الگويي، هم اکنون با تغييرات قابل توجه محتوايي همراه شده است. آنچه را انگلستان با عنوان «تفرقه بينداز و حکومت کن» (3) به کار گرفت، آمريکايي ها در دوران موجود از طريق ايجاد موج هاي محتوايي براي انشعاب اجتماعي پيگيري مي کنند.
در جريان فتنه پس از انتخابات که به سرکردگي برخي از خواص فريب خورده رخ داد، شاهد نشانه هاي بارزي از گسست ارزشي و فرهنگي بوديم. اگر آنچه در کشور بروز پيدا نمود مسئله انتخابي قلمداد نماييم بسيار ساده لوحانه انديشيده ايم. شواهد نشان مي دهد ميزان فعاليت هاي تبليغاتي و هنجارهاي کشورهاي غربي، طي سال هاي 1990 افزايش يافته است و متأسفانه بسياري از اين به اصطلاح نخبگان خود فروخته در اين منجلاب غربي فرو رفتند و به تعبير رهبر انقلاب در اين آزمون بزرگ مردود شدند.
ماهيت رويکرد جدال هاي غرب در قبل و پس از جنگ سرد يکسان، اما داراي اهداف متفاوتي بوده است. در دوران نظام دو قطبي، اصلي ترين جدال استراتژيک فرهنگي کشورهاي غربي عليه ايدئولوژي کمونيسم و اتحاد شوروي سابق صورت مي پذيرفت. اين جهت گيري ها موجب افزايش بحران در انديشه هاي مارکسيستي و سوسياليستي شد؛ همين امر به گسست فرهنگي و ايدئولوژيک در بين گروه هاي ياد شده منجر شد.
در دوران پس از جنگ سرد مراکز مطالعاتي زيادي در غرب وظيفه دارند تا جدال گرايي عليه کشورهاي اسلامي را از طريق نرم افزارها و فرآيندهاي غير مستقيم پيگيري کنند. به طور کلي شواهد نشان مي دهد که ديپلماسي عمومي عليه کشورهاي جهان اسلام، جايگزين جنگ سرد فرهنگي شده است. در اواخر قرن 18 و اوايل قرن19 ميلادي وقتي مدرنيته خود را به عنوان واقعيتي آشکار و غيرقابل اغماض بر مسلمانان تحميل کرد، جهان اسلام با گفتماني مواجه شد که در مقابل سيطره غرب، خويش را تعريف مي کرد. کشورهاي غربي، گفتمان مدرنيته را براي قطبي سازي نظام بين الملل به کار گرفتند. آنان ادبيات و جهت گيري سياسي خود را در قالب يک تمدن ارايه کردند و از اين منظر، زمينه را براي رسوخ ادبيات و هنجارهاي غربي در کشورهاي اسلامي فراهم آوردند. طبعاً نهادهاي ديني و اجتماعي در کشورهاي اسلامي با چنين فرآيندي مقابله کردند. در آن مقطع زماني، اسلام گرايي بيش از آنکه ماهيت مبارزه جويي داشته باشند، در وضعيت مقاومت قرار داشت ليکن هم اکنون جهان اسلام با ابزارهاي جهاني شدن، براي خلق «امتي واحد» تلاش مي کند.
زماني که قالب هاي گفتماني اسلام گرايي، ماهيتي پويا و مقاومت گرا داشته باشند، طبيعي است که در برابر گفتمان هاي رقيب در فرآيندي مبارزه جويانه قرار گيرند. جهان غرب براي کاهش قابليت جهان اسلام از الگوي تجزيه قالب هاي گفتماني بهره مي گيرد. الگوي ديپلماسي عمومي يکي از نشانه هاي محدودساز قابليت استراتژيک گروه هاي اسلام گراي داراي ماهيت و جهت گيري مبارزه جويانه است. به طور کلي بايد رسانه را ابزار ديپلماسي عمومي دانست. شکل هاي مختلفي از ابزارهاي رسانه اي در اين روند به کار گرفته شده اند. محور اصلي ديپلماسي عمومي در دوران موجود را مي توان از طريق نهادهاي استراتژيک آمريکايي قابل نقد و بررسي دانست.
برخي از متفکران اسلامي که از انجام اصلاحات در راستاي غرب گرايي جانبداري مي کنند، از پيش بيني هر گونه اسلام گرايي و فوران طغيان هاي خشونت آميز بازمانده اند. رويکردهاي احزاب سياسي دوم خرداد در اين چارچوب قابل بررسي هستند. از سوي ديگر، بخش ديگر جامعه اسلامي همواره نسبت به اين گونه رويکردهاي غرب محور واکنش نشان مي دادند؛ اين امر نشان مي دهد که اسلام گرايي محور اصلي ادبيات اعتراضي عليه جلوه هايي از نوسازي غربي است. اين گونه روندها که به اصطلاح مدرنيزه کردن جامعه نام گرفته اند بر اساس قالب هاي غربي طراحي شده اند. به اين ترتيب، فرآيندهاي معطوف به ديپلماسي عمومي، زمينه هاي لازم را براي حداکثر سازي انعطاف پذيري کشورهاي اسلامي در برابر موج هاي نوسازي و مدرنيزاسيون غربي به وجود مي آورد.

اجرايي سازي انقلاب هاي رنگين
 

در دهه اول قرن 21 اين الگو در ارتباط با کشورهايي که در حوزه منافع استراتژيک روسيه قرار داشتند، از سوي ايالات متحده به کار گرفته شد. هنگامي که اين کشورها پيوندهاي خويش را با روسيه از دست دادند و نسل جديدي از سياستمداران طرفدار غرب در نظام هاي حکومتي آنها را بر سرير قدرت نشستند، غرب نيز ترغيب شد که از الگوي انقلاب هاي رنگين براي تغيير ساختارشان و کمرنگ نمودن منافع روسيه در اين منطقه استفاده نمايد. بنابراين دستگاه تبليغاتي و سياستگذاري غرب، براي ايجاد دگرگوني سياسي از طريق تغيير و جهت در افکار و آراي انديشمندان و جوانان کشور هدف، تلاش فراواني انجام داد.
در مورد جوامع اسلامي راهبرد آنان از سه مرحله تشکيل يافته است؛ در مرحله اول، غرب با استفاده از الگوي شبيخون فرهنگي و ارسال پيام ها، فيلم ها و تصاوير مستهجن و تحريک کننده سعي در تحت تأثير قرار دادن جوانان و نوجوانان نمود. در مرحله دوم آنان تلاش نمودند تا با استفاده از مفاهيم و کار ويژه هاي عصر رنسانس همچون سکولاريسم، عقلانيت، آزادي بي حد و حصر بيان، نقد سنت گرايي و پرداختن به امور دنيا و روي برتافتن از جريانات ماهوي، زمينه هاي واکنشي اپوزيسيون و روشنفکران وابسته به خود را فراهم آوردند. پس از اين و در مرحله آخر ضمن حمايت از اين تغيير ايدئولوژي ها، مقدمات گسترش آشوب هاي سياسي را در جوامع هدف پياده کردند. منظور از جوامع هدف در اينجا کشورهايي مي باشد که از قابليت و قدرت مقاومت در برابر هنجارهاي غربي و الگوهاي دگرگون ساز ساختاري برخوردارند. (4) طبيعي است که هر قدر اين کشورها از قدرت مقاومت گرايانه نزولي، انسجام سياسي و ساختاري محدود بهره ببرند، فشارهاي بين المللي غرب افزايش خواهد يافت.
آمريکايي ها براي کاستن از بار مقاومتي جوامع اسلامي و به ويژه جمهوري اسلامي، سعي نمودند تا در اين سال هاي اخير ضمن کاستن راهبردهاي مقاومت گرايانه ايران در منطقه، زمينه مواجهه برخي نيروهاي اجتماعي وابسته به خويش را با حاکميت فراهم آورند. اين رهيافت غربي ها از طريق تزريق ايدئولوژي و ادبيات سياسي جديد به فضاي اجتماعي کشورهاي اسلامي پيگيري مي شود. (5) رويکردهاي مقابله جويانه در ايران با استفاده از ابزار رسانه و حضور سرويس هاي اطلاعاتي در طول ماه هاي قبل و پس از انتخابات و در راستاي پروژه استحاله از درون نظام صورت گرفته است. روند تداومي اين پروژه در بخش هاي زيادي از گزارش اوباما به کنگره در تاريخ 1389/2/2 قابل مشاهده مي باشد. (6)
لاورنس ديويدسون، (7) استاد دانشگاه وست چسبر، (8) در مصاحبه با پايگاه انديشه، حضور سرويس هاي غربي را در ايران در دو شکل مورد بررسي قرار داده است؛ حضور سخت و حضور نرم.
از منظر ديويدسون حضور سخت اين سرويس ها به واسطه حمايت از گروه هاي ناراضي صورت مي گيرد که به اقداماتي همچون ترور و خرابکاري دست مي زنند، او معتقد است اين حمايت (مادي و پولي) از طريق عمليات سري وزارت دفاع آمريکا و سازمان سيا انجام مي گيرد. موارد مشابهي از اين گونه رفتارها در کشورهاي حوزه قفقاز که گرفتار انقلاب هاي رنگين شده بودند، قابل مشاهده بود.
اين استاد دانشگاه تأکيد مي نمايد که شکل دوم اين حضور در ايران از الگوي برخورد نرم پيروي نموده است. در اين الگو حمايت مالي از سوي يک سازمان دولتي آمريکا تحت عنوان «سازمان ملي اعطاي دموکراسي» صورت مي گيرد. البته او براي اثبات حرف هايش به يک جمله از مقام معظم رهبري اشاره مي کند و مي گويد:
من توجه شما را به اظهارات اخير آيت الله خامنه اي جلب مي کنم که گفت من رهبران حوادث اخير را به همکاري با خارجي ها مانند آمريکا و انگليس متهم نمي کنم زيرا اين موضوع هنوز براي من اثبات نشده است. (9)
اين نشان مي دهد که همکاري نکردن برخي از اين افراد هم هنوز اثبات نشده است. دو رهيافتي که از سوي سران فتنه پس از انتخابات پيگيري مي شد، تأکيد بر القاي حس نااميدي و تقويت نگرش ترديدگونه مردم به ساز وکارهاي اجرايي نظام و به ويژه دولت بود.
به اين ترتيب به وضوح مي توان گفت که القاي حس نااميدي نسبت به آينده از سوي برخي سران فتنه و با پشتيباني ايالات متحده از جمله شرايطي است که قصد ايجاد زمينه هاي لازم براي تغييرات ساختاري را در درون نظام داشته است.
به هر ميزان که کشورهاي اسلامي در شرايط بيگانگي از ساخت هاي حکومتي و سنت هاي سياسي قرار گيرند، طبعاً بسترهاي لازم و مناسب براي دگرگوني اجتماعي مورد نظر غرب فراهم مي شود؛ به همين دليل آنها در تلاش اند تا زمينه رويارويي سياسي و هنجاري از برخي به اصطلاح روشنفکران ايران را با گروه هاي ساختاري و حکومتي فراهم کنند. (10)
طرفداران انقلاب هاي رنگارنگ در کشورهاي اسلامي و به ويژه ايران، معتقدند که اهداف خود را از طريق ايجاد ترديد نسبت به آموزه هاي ساختاري در بين گروه هاي اجتماعي پيگيري مي کنند. در فتنه پس از انتخابات به کرات شاهد آن بوديم که استوانه هاي نظام اسلامي به وضوح منادي اين هدف غربي ها قرار گرفتند و اصرار نمودند که در جامعه ترديد به وجود آمده است. از اين رو ادبيات سياسي جديدي در کشورهاي اسلامي در حال ترويج است. تئوري گذار به دموکراسي را مي توان از جمله موارد و مؤلفه هايي دانست که زمينه ساز ايجاد آموزه هاي جديد سياسي در مقابله با اصولگرايي مي باشد.
در يک جمع بندي کلي براي اين بحث مي توان گفت که الگوي انقلاب هاي رنگارنگ بر اساس تقويت نيروهايي انجام مي گيرد که از يک سو نسبت به قالب هاي تئوريک دموکراسي غربي تأکيد دارند و از سوي ديگر تمايل دارند از شکل بندي هاي سياسي و ساختاري جامعه خود فاصله بگيرند. در اين راستا مجموعه هاي تحليلي، مراکز پژوهشي و نيز ساخت هاي امنيتي جهان غرب آموزه هاي خود را در قالب ادبيات سياسي مدرن در اختيار مراکز انديشه اي وابسته به خويش در داخل قرار داده اند.
پروفسور مولانا در وصف اين کانون هاي وابسته مي گويد:
آمريکا و برخي کشورهاي اروپايي در انقلاب هاي رنگي بر تبليغات، جنگ هاي رواني، تهاجم رسانه اي، تشکل و بسيج افراد و گروه ها و احزاب تکيه مي کنند. معماران و نقشه پردازان اين گونه تحرکات به دنبال کساني هستند که از صفات مشخصي برخوردار باشند: 1. جاه طلبي و خودخواهي 2.قدرت طلبي و تکبر سياسي 3. ضعف در ايمان و باورها 4. علاقه فراوان به ثروت 5. حقارت در برابر قدرت آمريکا و اروپايي ها و نداشتن اعتماد به نفس 6. تقليد و پذيرش الگوهاي غرب. (11)

پي نوشت ها :
 

T.F Hart-1
2004(Boston: McGraw-Hill), Cultural Diffusion, T.F Hart-2
Divide and Rule-3
4- ابراهيم متقي، همان، ص193.
5- همان.
6- خبرگزاري فارس، 1389/2/7.براي مطالعه بيشتر رک:
8901270870 http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=
Lawerence Davidson-7
West Chester University-8
9- براي مطالعه بيشتر رک:
http://www.bashgah.net /modules.php?name=Articles&op=show&aid=
&query=2KzZhtqv INmG2 36120
10- ابراهيم متقي، همان، ص194-193.
11- حميد مولانا، «ظهور و سقوط کودتاي مخملي»، ويژه نامه کودتاي مخملي، تهران، معاونت پژوهشي و تربيت بدني وزارت آموزش و پرورش، 1388.
 

منبع:کتاب 15 خرداد 24 - 25



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط