نويسنده ها و كارگردان هايي كه در قالب يك تيم كار مي كنند
نويسنده:جوزف مك برايد
مترجم: علي افتخاري
مترجم: علي افتخاري
رابطه حرفه اي آلفرد هيچكاك و همسرش، آلمارويل
(بخش چهارم)
هيچكاك هر وقت كه بايد تصميمي مهم مي گرفت، با او مشورت مي كرد و برنامه ريزي هاي قبلي براي ساخت يك فيلم را با دقت تمام در حضور او انجام مي داد. هيچكاك معمولاً تا پيش از توافق كامل در مورد جزئيات داستاني با آلما، فيلمنامه نويس نهايي را استخدام نمي كرد.
نام آلما در عنوان بندي تعدادي از فيلم هاي هيچكاك به چشم مي خورد، از جمله سي و نه پله (1935، فيلمنامه اقتباسي از چارلز بنت، انسجام داستاني از رويل، گفت و گوها از ايان هي، با اقتباس از رماني نوشته جان باكان)، سوء ظن (1941، فيلمنامه از سامسن رافائلسن،جان هريسن و رويل، بر مبناي رمان Before the fact نوشته فرانسيس آيلز) و سايه يك شك (1943، فيلمنامه از تورنتن وايلدر، سالي بنسن و رويل، بر مبناي داستاني از گوردن مك دانل).
در سايه يك شك كه فيلم محبوب هيچكاك و آلما بود، آلما بايد فيلمنامه رمان گونه وايلدر را به شكل يك فيلمنامه سينمايي درمي آورد. بعد به گفته خود هيچكاك، بنسن وارد پروژه شد تا «چاشني» زبان عاميانه و شوخي هاي امروزي را به آن اضافه كند. آلما در چند فيلم غيرهيچكاكي ديگر در انگلستان و ايالات متحده نيز به عنوان فيلمنامه نويس همكاري داشت، از جمله Its in the Bag! (1945 فيلمنامه از جي دراتلر، رويل و موري ريسكيند).
در گفت و گويي كه سال 1976 با آلما و هيچكاك داشتم و در سايت اند ساوت منتشر شد، از رويل پرسيدم كه رابطه حرفه اي خود با شوهرش را چطور ارزيابي مي كند. او خودش را منتقد هيچكاك توصيف كرد. آلما گفت: «به جرئت مي توانم بگويم كه من سرسخت ترين منتقد او هستم.» بعد، از هيچكاك پرسيدم كه رويل چه نقشي در كار او داشت. او بلافاصله جواب داد: «خب، او يك منتقد است.» منتقد سرسخت؟ او پاسخ داد: «البته، او همه چيز را جدي مي گيرد.»
آلما نه تنها در مراحل اوليه به هيچكاك كمك مي كرد، بلكه كار فيلمنامه نويسان ديگر را هم مي خواند و پيشنهادات خود را در ميان مي گذاشت. آلما به من گفت، «فكر مي كنم براي يك فرد عادي خواندن فيلمنامه هاي هيچكاك بسيار دشوار است، چون فيلمنامه هاي او به شدت بصري هستند. مردم تنها گفت و گوها را مي خوانند، بي آن كه وقايع را به لحاظ تصويري در ذهن خود تصور كنند. خب، من با اين مسئله مخالف هستم. من ذهني به شدت بصري دارم. وقتي كتابي را مي خوانم، ديگر هيچ وقت آن را از ياد نمي برم. براي همين است كه كتاب هاي زيادي در ذهنم تلمبار شده است. با چنين پس زمينه اي، دست خودم نيست. هر وقت فيلمنامه هاي هيچكاك را مي خوانم، خود به خود آن را همان طور كه او مي خواهد در ذهنم به تصوير مي كشم. هيچكاك هميشه از من مي خواهد كه در هفته اول فيلم برداري سر صحنه باشم تا ببينم شخصيت ها درست از كار درآمده اند يا نه. من هميشه اين كار را انجام مي دهم.» پس از آن، آلما تنها راش هاي فيلم را مي بيند و به ندرت سر صحنه مي رود. «به نظرم درست نيست. از اين كه مردم فكر كنند من دائم دخالت مي كنم، متنفرم.»
هيچكاك روابط كاري بسيار طولاني با ساير فيلمنامه نويسان داشت (مثلاً چارلز بنت، فيلمنامه هشت فيلم هيچكاك را نوشت)، اما اين همكاري ها هميشه هماهنگ و موزون نبود. در كتاب بسيار جالب نوشتن با هيچكاك: همكاري آلفرد هيچكاك و جان مايكل هيز نوشته استيون دي رزا، همكاري پربار هيز و هيچكاك در اين چهار فيلم به تفصيل مورد بررسي قرار گرفته است. پنجره عقبي (1945، بر مبناي داستاني كوتاه نوشته كورنل وولريچ). دستگيري يك دزد (1945، بر مبناي رماني از ديويد داج)، دردسر هري (1954، بر اساس رماني نوشته جك ترور) و مردي كه زياد مي دانست (1955، بر مبناي داستاني از چارلز بنت دي. بي. ويندهم - لوئيس).
اما دي رزا در كتاب خود اين را هم توضيح مي دهد كه چرا ارتباط كاري هيز و هيچكاك ادامه پيدا نكرد. هيز براي كاري كه در پنجره عقبي انجام داده بود، نه تنها جايزه ادگار آلن را از طرف انجمن نويسندگان آثار معمايي آمريكا دريافت كرد، بلكه به شدت مورد تحسين منتقدان قرار گرفت. اين مسئله هيچكاك را به شدت آزرد. دو سال بعد، وقتي هيچكاك تصميم گرفت نام انگوس مك فيل را -كه استخدام شده بود تا پيشنهاداتي درباره فيلمنامه مردي كه زياد مي دانست ارائه دهد - به عنوان يكي از فيلمنامه نويسان اين فيلم در عنوان بندي ذكر كند، هيز مخالفت كرد. سپس قرار شد انجمن نويسندگان آمريكا در اين مورد حكميت كند. با رأي اين انجمن، تنها نام هيز در عنوان بندي مردي كه زياد مي دانست ذكر شد. دي رزا مي نويسد: آن چه هيز برنده آن شد «به نوعي يك پيروزي مبهم بود. هيز مي دانست به چالش كشيدن هيچكاك به معناي قرار گرفتن دي يك مسير بي بازگشت، زير سؤال بردن شخصيت هيچكاك و در يك كلام، پايان رابطه آلفرد هيچكاك با جان مايكل هيز بود.»
منبع: فيلم نگار شماره 41.