آفات تربیت فرزند از منظر اسلام
منبع : اختصاصي راسخون
گاهی اوقات تربیت در نبودن بی تربیتی یافت میشود! بدین صورت که بعضی از پدر مادرها فرزند خود را ادب که نمیکنند بر عکس در محیطی قرار میدهند و رفتاری میکنند که سرشار از بی ادبی و آفات ادب و تربیت است. از طرفی دیگر گاهی پدر مادرها که مدعی تربیت فرزند خود هستند اصلاً با اصول تربیت هیچ آشنایی ندارند و یک سری مبانی غلط را در تربیت فرزند خود لحاظ میکنند و معلوم نیست که این مبانی را از کجا اتخاذ نمودهاند. این والدین باید ابتداءً مبانی تربیتی را از یک منبع صحیح و محکم همانند قرآن و کتب حدیثی اتخاذ نمایند و ثانیاً در هر مرحله تربیتی از زیادهروی، جلوگیری نموده، حد اعتدال را رعایت نمایند. ما برای آگاهی بیشتر والدین و اصلاح برخی تربیتهای غلط و رفع آفات تربیت در این مقاله مباحثی کاربردی را ارائه مینماییم. این مباحث عبارتند از: ملاک تربیت دینی، محبت به کودکان، روش تنبیه در تربیت دینی، مذمت تربیت بدنی و آثار سوء آن، ارائه شیوههای تنبیه غیر جسمی، محدودیتها و مراقبتهای مذموم، آسانگیری و تسلیم و تبعیض و سرزنش بی مورد توسط والدین، خدشهدار کردن معنویت و ...
کلید واژه: آفات، تربیت، فرزند، اسلام، دین، والدین، تنبیه.
مقدمه
سلسله مراتب خانواده چنان چه بنا به دلایل گوناگون مراعات نشود و فرزند خود را در وضعیت و شرایطی بداند که یا خود را در شرایطی برابر با پدر و مادر بداند و یا بدتر از آن در موضع و موقعیتی برتر از والدین در نظر بگیرد و با آنها از جایگاهی بالاتر برخورد نماید، در این گونه شرایط والدین و فرزندان به اتفاق دچار آسیب گشته و مشکلاتی را تجربه خواهد کرد.
در چنین مواردی سلسله مراتب خانواده دچار مشکل شده و فرزند خود را در سطحی برابر با والدین در نظر بگیرد و یا در موارد بدتر و آسیب خوردهتر، حتی خود را برتر از والدین بداند این امر باعث میگردد تا مشکلاتی در خانواده به دست آید، بدین صورت که فرزند به نحوی خودسرانه و بدون در نظرگرفتن خواستههای والدین پیروی و حرف شنوی لازم از خانواده را نداشته باشد؛ و در نهایت اصلیترین مبنا که همان قدرت و اقتدار پدر و مادر میباشد زیر سؤال رفته دیگر فرزند تابع پدر و مادر نیست؛ و اگر خود پدر و مادر بخواهند به تربیت او بپردازند، فرزند یا به حرف آنها گوش نمیدهد یا برای گوش دادن باید تنبیه شود، حال اگر تنبیه غیر اصولی و بی مورد و بیش از حد باشد آفات و آسیبهای دیگری را درپی خواهد داشت و در نهایت فرزند از دست خواهد رفت.
ملاک تربیت دینی
بازی کودکان، سر و صدا و تحرک بیش از حد آنان، قدم زدن با همسالان، حضور در مهمانیها و دعوت آنان، خریدهای شخصی و ... در صورتی که خطری برای آنان نداشته باشد، موجب آزار دیگران نباشد و هم سالان او نیز مورد اعتماد باشند، هیچ منع دینی و شرعی ندارد.
از سوی دیگر ارتکاب بسیاری از گناهان توسط کودک یا نوجوان، به دلیل عدم آگاهی اوست، اما به صرف ندانستن، نباید از گناه او چشم پوشی کرد و آن را دست کم گرفت. همان گونه که اگر مقداری تریاک مصرف کند، واکنش نشان میدهیم، باید در مورد ارتکاب مسائل حرام شرعی نیز حساس باشیم. متأسفانه بسیاری از خانوادهها هنگامی متوجه رفتار نابهنجار کودک خود میشوند که دیگر کار از کار گذشته و هدایت و اصلاح او بسیار دشوار شده است. پرمودبتدا یکی از روانشناسان غربی میگوید: «جلوی بسیاری از آتش سوزیهای جهان را با یک فنجان آب میتوان گرفت، البته اگر به موقع اقدام شود.» (1)
نیز باید بدانیم که آداب و رسومی که جزء اخلاقیات و امور دینی شمرده نمیشود، بلکه تنها به دلیل شرایط زمانی و مکانی والدین مطرح بودهاند، نباید به فرزندان تحمیل شود؛ مثلاً اگر در سابق، اغلب زنان و دختران به هنر قالی بافی مشغول بودهاند، لزومی ندارد که امروز نیز فرزندان دختر خود را به انجام آن وادار کنیم.
همچنین است تحصیل و فعالیتهای اجتماعی دختران، که در گذشته به هر دلیلی مطرح نبوده، ولی امروزه با توجه به رشد جامعه، داشتن زندگی بهتر مستلزم آگاهی و علم و دانش است. از همین رو، تحصیل و فعالیتهای اجتماعی دختران مرسوم، مطلوب، لازم و در برخی موارد واجب است.
بنابراین تربیت دینی شامل آموزههای دینی و اخلاقی در کودک است، و این با آداب و رسوم متفاوت میباشد؛ لذا توجه به عامل زمان، نقش مهمی در تربیت دارد. امام علی (ع) میفرمایند: «آداب و رسوم زمان خود را به فرزندان، تحمیل نکنید؛ زیرا آنها برای زمانی غیر از زمان شما آفریده شدهاند.» (2) تحمیل آداب و رسومی که مخصوصاً مبنای عقلی ندارد و مربوط به دوران گذشته میباشد، کاری اشتباه است. (3)
گریه کودک
در این مرحله باید والدین، علت گریه کودک را پیدا کنند و گرنه ترساندن او برای ساکت نمودن وی، عملی بسیار خطرآفرین میباشد، علاوه بر اینکه پاسخ کودک به محیط، نامناسب محسوب میشود، برای کودک نیز بسیار مفید میباشد.
درستی این حقیقت از طریق علم زیست شناسی، به خوبی تبیین نشده است، اما مولای بزرگوار، امام صادق (ع) این موضوع را به طور علمی مورد توجه قرار دادهاند.
آن بزرگوار خطاب به شاگرد خود، مفضل میفرمایند:
«ای مفضل، از منافع گریه کودکان نیز آگاه باش. بدان که در مغز کودکان رطوبتی است که اگر در آن بماند، بیماریها و نارسائیهای سخت و ناگوار به او میرساند، مانند نابینائی و همانند آن.»
گریه موجب میشود که آن رطوبت از مغز کودکان سرازیر شود و بیرون آید و بدین وسیله سلامت جسمی و تندرستی چشمان آنان را فراهم آورد.
پدر و مادر از این راز آگاهی ندارند و مانع آن میشوند که کودک از گریهاش سود ببرد. آنها همواره در سختی میافتند و میکوشند که او را ساکت نمایند و با فراهم کردن خواستههایش از گریه بازش بدارند. ولی نمیدانند که گریه کردن به سود اوست و سرانجام نیکی پیدا میکند. (4)
رهنمود امام صادق (ع) در زمینه راز گریه کودکان حقیقتی را برای ما روشن میسازد که هنوز دانشمندان جهان از وجود آن آگاهی ندارند. باید توجه داشت که گریه کودکان نسبت به محرکها، علامت سلامتی آنها میباشد؛ زیرا کودک بدین وسیله میخواهد عامل آزاردهنده را از بین ببرد.
اگر والدین بخواهند با پاسخهای نامطلوب خویش، کودک را از این واکنش منع کنند و از گریه او جلوگیری نمایند، بدون تردید، او را دچار نابسامانی رفتاری خواهند نمود که آثارش در رفتار آینده او به طور ناخودآگاه مشاهده خواهد گردید.
بنابراین والدین نباید در مقابل واکنشهای کودک، عمل نسنجیدهای انجام دهند و بدین وسیله موجب اختلال رفتاری وی گردند. (5)
کودکان خود را دوست بدارید.
کلام پیامبر (ص) بر اساس بهداشت روانی استوار است؛ زیرا کودکی که احساس امنیت در مقابل والدین خود نداشته باشد، بدون تردید دچار ناهنجاریهای رفتاری خواهد گردید.
والدین باید این آگاهی را داشته باشند که خداوند متعال نعمت یا حسنهای به آنان عطا فرموده و شایسته است که لطف خداوند متعال را با مهربانی کردن به فرزندشان و با حمایت کردن از او پاس بدارند.
حضرت امام صادق (ع) میفرمایند: «پسران نعمتند و دختران حسنه، و خداوند از نعمتها بازخواست میکند و برای حسنات پاداش میدهد». (7)
تبعیض گذاشتن بین فرزندان، شایسته رفتار والدین با ایمان و فرهیخته نمیتواند باشد؛ زیرا کودکان باید در کانون گرم خانواده احساس امنیت روانی داشته باشند و بدین وسیله احساس آرامش روانی بکنند.
کودکانی که احساس دوگانگی در رفتار والدین بکنند، ممکن است در چنین لحظاتی در مقابل این عمل واکنش نداشته باشند؛ ولی بدون تردید در آینده واکنش چنین عاملی در رفتار آنان جلوهگر خواهد شد.
«پدری با دو فرزند خود در حضور پیامبر (ص) بود، او یکی از فرزندانش را بوسید و به فرزند دیگر، اعتنائی نکرد.»
پیامبر (ص) که این رفتار نادرست را مشاهده کردند، فرمودند: چرا با فرزندانت به طور مساوی رفتار نمیکنی!؟ (8)
این روایت ثابت میکند که شخصیت کودک تحت تأثیر رفتار والدین قرار دارد و والدین هستند که با چگونگی رفتار خود، شخصیت کودک را شکل میدهند.
در روایتی دیگر، حضرت پیامبر (ص) میفرمایند: «بین فرزندانتان به عدالت رفتار نمائید، همان گونه که مایل هستید فرزندان شما و مردم بین شما به عدالت رفتار نمایند.» (9)
این روایت نیز مبین مهم بودن این دوران از نظر شکلگیری شخصیت میباشد و ثابت میکند که والدین بر اساس رفتارشان در تشکیل شخصیت کودکانشان نقش عمدهای به عهده دارند.
باید توجه داشت که رفتار والدین، همواره الگوی رفتاری کودکان میباشد و کودکان از رفتار آنان، بی آنکه خود بخواهند الگوپذیری مینمایند. بنابراین والدین همواره باید چنین عاملی را در زندگی کودکان با توجه به رشد شخصیتی آنان مورد توجه قرار دهند و از انجام اعمال ناشایست در حضور آنان جداً خودداری نمایند. (10)
چرا تنبیه بدنی
به کارگیری این روش نه تنها نمیتواند در امر تربیت ثمربخش باشد، بلکه عارضه روانی خاصی در رفتار کودکان و نوجوانان ایجاد مینماید که آثارش در رفتار آینده آنان ظاهر میگردد.
باید توجه داشت که برای تربیت کودک، باید از روشهایی که روانشناسی و علوم تربیتی در اختیار والدین و مربیان قرار داده است، استفاده نمود؛ زیرا به کارگیری روشهای تربیتی خاص میتواند مؤثرتر از هر عامل آزاردهنده جسمی در تربیت کودکان باشد بدین جهت، ائمه معصومین (ع) دستور اکید فرمودهاند که در امر تعلیم و تربیت نباید از تأدیب جسمانی استفاده شود.
امیرالمؤمنین (ع) میفرمایند: «انسان عاقل به وسیله ادب کردن تربیت میشود و پند میپذیرد. این چهارپایان هستند که جز با زدن تربیت نمیشوند.» (11)
روایت دیگری از حضرت علی (ع) بدین صورت ذکر شده: مردی در حضور امیرالمؤمنین (ع) در مورد تربیت فرزند خود شکایت کرد. حضرت فرمودند: «فرزندت را نزن، برای تأدیبش از او قهر کن، اما قهرت را طولانی مکن». (12)
رهنمودهایی که امام علی (ع) در مورد تربیت کودکان ارائه فرمودند، در واقع ارائه عامل ناخوشایندی است که پس از مشاهده رفتار نامطلوب از کودک، اعمال میشود.
قهرکردن والدین در مقابل اعمال نامطلوب کودکان، یکی از ابزارهای تربیتی قوی به شمار میرود که اگر به درستی انجام پذیرد، میتواند در تربیت کودکان بسیار مؤثر باشد.
وقتی این عامل ناخوشایند به فرد ارائه گردید، او سعی میکند خود را از این حالتی که برایش به وجود آمده است، رهائی دهد و در نتیجه تلاش میکند با ایجاد رفتار مناسب و مطلوب، خود را آن چنان که والدین و مربیان از او انتظار دارند، تغییر دهد. بنابراین اجرای چنین روشی میتواند در زمانی که لازم است عملی گردد، بسیار مفید و سازنده باشد.
اما والدین و مربیان باید توجه داشته باشند که به کارگیری این شیوه نباید به طور مداوم اعمال گردد و پس از اینکه مشاهده گردید که کودک به زشتی عمل خود پی برده است، عامل ناخوشایند را باید به نحو مسالمتآمیزی حذف نمایند؛ زیرا اجرای ممتد این روش میتواند روحیه پرخاشگری و عصیانگری در کودک و نوجوان تحریک کند. (13)
برخی از آثار منفی تنبیه جسمی عبارتند از:
1- تحقیر شخصیت؛ 2- ایجاد روحیه تسلیم پذیری (توسری خوری)؛ 3- ایجاد کینه در برابر فرد تنبیه کننده؛ 4- ترس و اضطراب؛ 5- از بین رفتن اعتماد به نفس؛ 6- ایجاد روحیه زورگوئی و یاغیگری؛ 7- مهارت در انجام جرم (یعنی: والدین با تنبیه بدنی به کودک میآموزند که در ارتکاب عمل خلاف، دقت بیشتری داشته باشد تا تنبیه نشود)؛ 8- بی اعتمادی به والدین؛ 9- عدم امنیت؛ 10- دروغ گوئی؛11- پنهانی و درونی شدن رفتار (نوجوان بعد از تنبیه رفتار بد خود را حذف نمیکند، بلکه آن را مخفیانه انجام میدهد و دیگر به آن تظاهر نمیکند). بنابراین باید از تنبیه به حدّ ضرورت بعد از طی مراحل سازنده دیگر استفاده کرد.
برای تنبیه سازنده و کارآمد، شرایط و ویژگیهایی گفته شده است که به مهمترین آنها اشاره میکنیم:
- تنبیه باید با نوع خطا و شدت آن متناسب باشد.
- هدف از تنبیه، نباید فرونشاندن خشم و عقده گشائی والدین باشد؛ بلکه باید برای اصلاح رفتار کودک صورت گیرد.
- علت تنبیه باید برای کودک مشخص باشد؛ یعنی متوجه شود که آیا اصل کار او اشتباه بوده و یا به دلیل دیگری تنبیه شده است؟
- کودک نباید احساس کند که چون خطایش به شما ضرر رسانده، او را تنبیه میکنید.
- در تنبیه و توبیخ، بایست فعل و رفتار او مورد نظر قرار گیرد، نه خودِ او.
- در تنبیه، باید عمدی و غیرعمدی بودن خطای کودک مدنظر باشد.
- تنبیه نباید همراه با رسوائی خطاکار باشد و در مقابل دیگران انجام شود.
- تنبیه باید بی درنگ و پس از انجام خطا صورت گیرد.
- باید مطالب را بدون خشم به کودک فهماند و نتایج نامطلوب عمل بد را برایش توضیح داد. (14)
برای تنبیه غیرجسمی، شیوههای مختلفی توصیه شده است که به ذکر چند مورد آن اکتفا میکنیم:
1- محرومیت موقت. (یعنی به ازای هر سال سن، یک دقیقه محرومیت از امکاناتی چون تلویزیون، اسباب بازی و ...)؛
2- محرومیت متناسب با خطای کودک. (این شیوه برای همه سنین مناسب است؛ یعنی به طور مقطعی فرد را از اسباب بازی، تلویزیون، رایانه، پول و ... محروم کنیم)؛
3- قهر. (البته طولانی نباشد) شخصی میگوید: از دست پسرم به نزد حضرت موسی بن جعفر (ع) شکایت کردم، فرمود: «به او کتک نزن، اما از او دوری کن، ولی دوری و قهر تو سه روز طول نکشد»؛ (15)
4- تحریک عواطف و احساسات. (مثل اینکه مادر بگوید: از این کار تو خیلی ناراحت هستم و غصه میخورم)؛
5- بده و بستان. (رفع نیاز کودک را مشروط به ترک عمل زشت و خطایش کنیم)؛
6- تهدید منطقی. (البته در عمل به این روش باید بسیار مصمم و راستگو بود؛ مثلاً گفته شود اگر این کار را تکرار کنی، از مهمانی خبری نیست)؛
7- پاداش به درست کار. (یعنی برای تنبیه او، به فردی که کار نیکی کرده است پاداش دهید و او را از آن پاداش محروم کنید). امام علی (ع) میفرماید: «بدکار را با پاداش دادن به نیکوکار، تنبیه کن.» (16)
محدودیت و مراقبت بیش از حد
یکی از اثرات جدی این نوع رابطه، ایجاد وابستگی زیاد در کودک است.
کودک وابسته، به کمک و توجه تأیید و تماس بدنی بیش از حد نیازمند است. در حالی که کودک مستقل، در فعالیتهای خویش آزاد و مبتکر است. فعالیتهایی را که آغاز میکند به اتمام میرساند و از کار و فعالیت خویش خشنود است؛ و برای غلبه بر موانع تلاش میکند کودک مستقل دارای دوستان و منابع رضایت و خوشنودی در خارج از خانه است و در کل فردی سازگار است. (17)
آسانگیری
پرخاشگری طرح احساس امنیت روانی کودک را به خطر میاندازد. عزت نفس کودک را کاهش میدهد و احساس درماندگی و ناکامی در کودک پدید میآورد که همگی این شرایط سازگاری این کودک با زندگی را مختل میسازد.
در بین کودکان خردسال طردشدن موجب شب ادراری، اشکال در غذاخوردن، ناخن جویدن، و دیگر مکانیزمهای دفاعی میگردد. در کودکان بزرگتر و نوجوانان رفتار ضد اجتماعی پرخاشگری، بی رحمی، دروغ، دزدی، فحاشی و اعمالی که موجب جلب توجه و خودنمایی میگردند دیده میشود. (یکی از دلایلی که چرا افراد بزهکار بیشتر از این خانوادهها هستند این است که چنین بچههایی اصلاً خانه و خانواده خود را محیط گرمی برای خود نمیبینند)
نوجوانان دختر و پسر که محبت کافی از خانواده، ندیده باشند زودتر از نوجوانان عادی جذب باندهای منحرف اجتماعی میشوند. مانند افرادی که بدنشان در اثر بیماریهای گذشته ضعیف گشته زودتر به مریضی مبتلا میشوند تا افرادی که بدن سالمتری داشته باشند و بنیه خوبی داشته باشند. از نظر قانونی و حقوقی بزهکار به کسانی گفته میشود که در زیر سن 18 سال مرتکب جرم میشوند به همین دلیل به خانوادهها توصیه میشود که در حالت بلوغ و نوجوانی سعی نکنند که با نوجوان رفتارشان حالت قهرآمیز پیدا کند. (18)
والدین تسلیم
والدینی که تسلیم فرزندانشان هستند دارای شخصیتهای نالایق، رفتار کودکانه، و فاقد احساس مسئولیت هستند، این نوع پدران و مادران غالباً خود فرزندان والدین تسلیم شونده بودهاند و از همان الگوها در تربیت فرزندان خویش استفاده میکنند. فرزندان این خانوادهها معمولاً نافرمان، غیرمسئول، پرخاشگر، کله شق، بی دقت و دارای رفتار خصمانهاند، در عین حال که دارای اعتماد به نفس میباشند. (19)
لزوم رعایت حرمت و جایگاه برتر والدین در خانواده (20)
یکی از نکتههای بسیار مهم، تأثیرگذار و تعیین کننده در تربیت و پرورش فرزندان رعایت و به اجرا درآمدن موقعیت برتر والدین و لزوم مراعات احترام و جایگاه آنان از سوی فرزندان است.
این موضوع به تجربه مشاهده شده که در صورت رعایت نشدن حرمت و موقعیت والاتر پدر و مادر در خانواده، فرزندان حرف شنوی لازم از والدین را نداشته و حتی در مواردی نیز ملاحظه میشود که فرزندان از موضع و جایگاهی برتر نسبت به والدین برخورد کرده و نه تنها تربیتپذیری و پیروی از والدین را ندارند، بلکه آنها برای والدین و خانواده تعیین تکلیف کرده و افکار و نگرشهای خویش را به خانواده و به ویژه والدین انتقال میدهند.
در واقع خانوادهای که سلسله مراتبش از میان برود، بدین صورت که پدر و مادر جایگاه و حرمتشان را از دست بدهند و فرزندان خود را در موقعیتی برابر با والدین در نظر بگیرند و یا در مواردی به مراتب آسیب خوردهتر، خود را در موضع و موقعیتی برتر از پدر و مادر بدانند، چنین خانوادهای دچار مشکل و آسیبی جدی شده و والدین و فرزندان به اتفاق دچار آسیبها، ناهنجاریها و مشکلاتی از این بابت خواهند شد.
عمدهترین نکاتی که در ارتباط با مراعات حرمت و جایگاه ویژه و والاتر والدین در خانواده میتوان عنوان نمود به قرار زیر است.
1- والدین و فرزندان در یک سطح قرار ندارند.
یکی از نکات و اصول اساسی جایگاه برتر، والاتر و حرمت پدر و مادر در مقایسه با فرزندان است. به عبارتی احترام پدر و مادر و لزوم مراعات جایگاه والدگونه و برتر آنان در خانواده بایستی به اجرا درآید.
در واقع از دیدگاهی خانواده به صورت یک مجموعه، سازمان، مؤسسه و شرکتی است که اعضای آن در یک رده و سطح قرار ندارند. برای مثال، رئیس و یا مدیرعامل یک شرکت در موضع و موقعیتی بالاتر قرار داشته و پس از آن به ترتیب معاونین، رؤسای قسمتها و سرپرستان در ردههای پائینتر قرار دارند.
2- فرزندان ملزم به رعایت حرمت و جایگاه والاتر والدین هستند.
همان طور که اشاره شد، والدین در یک رده و هم سطح و یکسان با فرزندان نبوده، بلکه در موضع و موقعیتی برتر و بالاتر قرار دارند و این امر از سوی اغلب فرزندان مراعات میشود. اما در مورد بعضی از فرزندان و به ویژه آن گروه از فرزندانی که از آسیبپذیری بیشتری برخوردارند، مراعات نگردد. در چنین مواردی لازم میشود تا والدین رعایت چنین امری را از فرزند بخواهند که حد، حریم و شئونات لازم در برخورد با والدین را مراعات نماید.
والدین در خانواده مسئولیت تمامی امور را بر عهده داشته و خدمات، ایثار و فداکاریهای گوناگونی را برای خانواده و به ویژه فرزندان فراهم مینمایند، به همین جهت در مقایسه با فرزندانی که چنین مسئولیتی را بر عهده ندارند، در موضعی مسئولتر و بالاتری قرار داشته و به همین جهت حرمت و احترام آنها لازم است مراعات شود.
اما اگر چنین امری از سوی فرزندان مراعات نشد، لازم است تا آنها رعایت چنین موردی را از فرزندان بخواهند و هر گونه صحبت، رفتار و حرکتی که نشان دهنده مراعات نشدن حرمت و جایگاه برتر والدین باشد، تغییر نماید. در مجموع اغلب فرزندان آگاهی مورد نیاز برای مراعات چنین امری را ندارند و به همین جهت احتمال دارد که رفتارهای گوناگونی را از خود در ارتباط متقابل با والدین، نشان دهند. چنان چه تذکر لازم به آنها ارائه شود و از فرزندی که مراعات رفتارهای موردنیاز را بخواهند، چنین امری به تدریج به صورت رفتار درآمده و رعایت خواهد شد.
3- والدین گاهی اوقات با عدم رعایت بعضی نکات، حرمت و جایگاهشان را از دست میدهند.
در اغلب مواردی که باعث میشود والدین حرمت و جایگاهشان را نزد فرزند از دست بدهند و در ادامه تربیت و پرورش فرزند دچار مشکل شوند، بدین خاطر است که والدین بعضی برخوردها و رفتارهای نامحترمانه فرزند را نادیده میگیرند و در برخی موارد نکات و ملاحظاتی را نیز خود مراعات نمینمایند و فرزند را در رفتار و عملکردهایش آزاد میگذارند و همین امر باعث میشود تا والدین حرمت و جایگاهشان را در خانواده از دست بدهند.
4- پدر و مادری که حرمت و جایگاه لازم را در خانواده نداشته باشند، قادر به تربیت فرزند نخواهد بود.
این نکته امری طبیعی و بدیهی است که افراد به طور معمول از کسانی حرف شنوی داشته و پیروی میکنند که آیا آنها را دوست داشته و یا مورد تأیید و قبولشان بوده و یا مجبور به اطاعت از آنها باشند. البته هر سه مورد در تربیت فرزندان نیز مصداق دارد و فرزندانی که والدین خود را قبول داشته باشند و یا دوستشان بدارند و در موقعیتهائی نیز مجبور به اطاعت از آنها باشند، خواستههایشان را برآورده مینمایند اما پدر یا مادری که بنا به دلایل گوناگونی حرمت و جایگاه شایسته و مورد نیاز را نزد فرزندان نداشته باشد، بدیهی است که مورد قبول و تأیید فرزند نبوده و حتی در آخرین وضعیت که فرزند مجبور به اطاعت از والدین باشد، نیز چنین موردی را مراعات نخواهد کرد.
برای مثال، فرزندی که دچار بیماری شود و طبق تجویز پزشک نیاز به تزریق دارو داشته باشد، در چنین شرایطی و به طور معمول، کودکان تزریق دارو را نمیپذیرند و با وجود اینکه والدین را دوست داشته و مورد قبول و پذیرش آنان باشند، به احتمال زیاد نمیپذیرند که مورد تزریق دارو قرار بگیرند. در این گونه شرایط و به طور معمول والدین از موضع اقتدار برخورد کرده و فرزند را به اجبار وادار به تزریق دارو مینمایند. چنین امری در تمام مراحل تربیت فرزندان میتواند روی دهد که در موقعیت و شرایطی لازم میشود تا والدین فرزند را از امری منع کرده و یا وادار به انجام مورد خاصی مینمایند و اگر اقتدار مورد نیاز را نداشته باشند، آسیبها و مشکل آفرینیهائی را برای والدین و فرزند به همراه خواهد داشت.
در هر صورت پدر و مادری که حرمت و جایگاه لازم را نزد فرزندان نداشته باشند، یا به عبارتی فرزند خود را در موضع و موقعیتی برابر و یا برتر از والدین بداند، از آنها پیروی و حرف شنوی لازم را نداشته و تربیت و پرورش این گونه فرزندان دچار آسیب شده و تمامی اعضای خانواده، مشکلات ناشی از آن را تجربه خواهند کرد.
5- پیشگیری از بعضی رفتار و اعمال فرزند که باعث آسیب به حرمت و جایگاه والدین میشود.
یکی از دلایلی که باعث میشود تا حرمت و جایگاه والدین نزد فرزندان مخدوش شده و یا از میان برود، بدین صورت است که به شیوهای اتفاقی رفتارهایی در برخورد با والدین از خود نشان میدهند و چنانچه این گونه رفتارها واکنشی را از سوی والدین به همراه نداشت، احتمال تکرار شدنشان وجود دارد.
البته اغلب این گونه رفتارها به صورتی اتفاقی و بدون نیت قبلی رخ میدهد و چنانچه والدین در برابرشان واکنش مناسبی نشان ندهند و تذکر لازم جهت برطرف کردن و یا متوقف نمودنش ارائه نشود، فرزند متوجه نادرست بودن رفتارش نخواهد شد.
در بعضی موارد نیز مشاهده میشود که فرزندان به عمد و برای کسب بعضی امتیازها و به منظور دست یافتن به موقعیتی برتر رو در روی والدین میایستند و با نوعی جدال و مبارزه، سعی به کسب بعضی امتیازها برای خود مینمایند.
در هر صورت بعضی رفتارهای فرزندان که به نحوی میتواند حرمت و جایگاه والدین را متزلزل نموده و پدر و مادر را از موقعیتشان خارج کرده و فرزند را در موضع و شرایطی قرار دهد که فرزند حرف شنوی لازم از والدین را نداشته باشد، آسیبها و مشکل آفرینیهائی را میتواند برای فرزند و خانواده به همراه داشته باشد.
در مجموع، خانواده محیطی هم گن و برابر نیست و هر یک از اعضاء در جایگاه ویژه خود قرار دارند. به عبارتی والدین در موضع و موقعیتی بالاتر از فرزندان قرار دارند و چنانچه این امر بنا به دلایل گوناگون مراعات نگردد، آسیبها و پیامدهای گوناگونی را میتواند برای خانواده به همراه داشته باشد که عمدهترین آن تمرد و نافرمانی فرزندی است که خود را در موضعی برابر و یا برتر از والدین بداند. از این رو هر گونه رفتار و اعمالی که از جانب والدین و یا فرزندان میتواند آسیب به موضع و جایگاه برتر والدین وارد نماید، بایستی خودداری و یا پیشگیری شود؛ زیرا فرزندی که خود را در موقعیتی برتر از والدین بداند، پیروی لازم را نداشته و والدین قادر به تربیت و پرورش او نخواهند بود.
تبعیض
از جمله عواملی که باعث تبعیض والدین میشود یکی جنسیت کودک است، که از لحظه تولد بر الگوهای رفتاری والدین تأثیر میگذارد مادران به طور کلی با فرزندان پسر خود رفتار مطلوبتری نشان میدهند. شاید نوع نگرش پسرها و نیز پرخاشگری بیشتر آنان در مقایسه با دختران اجازه ندهد والدین فرزندان دختر را مورد تبعیض قرار دهند. عامل دوم تربیت، تولد کودک است. فرزند اول خانواده معمولاً مورد تبعیض است و پس از تولد فرزند دوم به دلیل اینکه موقعیت او به خطر افتاده است احساس نا امنی و حسادت نسبت به خواهر یا برادر تازه تولد یافتهاش میکند که متناسب با نگرش و رفتار والدین این حالت گاه پایدار و گاه ناپایدار خواهد بود.
کودک باهوش و زیبا طبیعتاً مورد مهر و علاقه و از نظر خواهر، برادرانش مورد تبعیض بیشتر والدین است، هر اندازه کودک موفقتر باشد، والدین بیشتر برای او فداکاری و سرمایه گذاری میکنند.
قطب مخالف این گروه، کودکان معلولند. معلولین ذهنی یا جسمیای که از بیشترین توجه و محبت والدین برخوردارند و والدین بیشتر وقت خود را صرف تأمین نیازهای آنان میدانند. (21)
سرزنش کردن بی حد و بی مورد
امیرالمؤمنین (ع) در زمینه نامطلوب بودن سرزنش زیاد کودکان و نوجوانان میفرمایند: «زیاد (فرزندت را) سرزنش مکن؛ زیرا که سرزنش کینه میآورد و به دشمنی میانجامد. کسی را سرزنش نما که امید داری از بدی خود برگردد.» (22)
ملامت و سرزنش زیاد نه تنها نمیتواند آثار مطلوب تربیتی در رفتار کودکان و نوجوانان ایجاد کند؛ بلکه تکرار بیش از حد آن موجب حسود شدن کودک میشود و در نتیجه اثر ملامت و سرزنش را از بین میبرد.
آن بزرگوار در روایتی دیگر میفرمایند: «از توبیخ مکرر پرهیز کن، زیرا تکرار سرزنش، گناهکار را در اعمال ناپسندش جدی و جسور میکند و ملامت را بی اثر میسازد.» (23)
چگونه به یازده روش، معنویت را مخدوش میکنیم. (24)
بسیاری از مردم به قدری دنبال بیشتر و سریعتر میگردند که معنویت واقعی به دور از دسترس آنها قرار میگیرد. از این رو در اینجا به موانعی که بر سر راه معنویت وجود دارند اشاره میکنیم و میبینیم که چگونه پدران و مادران آن را تشویق و ترغیب میکنند.
1- تواضع و فروتنی به درد نمیخورد. (خودبینی و تکبر)
وقتی پدر و مادر از اینکه بگویند به خداوند ایمان دارند احساس خجالت بکنند و یا اینکه نپذیرند علم همه جوابها را ندارند، بچهها هم به این نتیجه میرسند که ضرورتی برای فروتن بودن وجود ندارد. وقتی پدر و مادر میخواهند در مراسم عبادی شرکت کنند، اما نگرانند که دوستان روشن فکرشان روی آنها چگونه قضاوت میکنند، البته که بچهها هم همین را یاد میگیرند. از این مهمتر، وقتی پدر و مادر خجالت زدهتر از آنند که به خجالت خود اذعان کنند، بچهها به این نتیجه میرسند که متواضع بودن کار ضعیفان است و قدرتمندان تواضع نمیکنند و سپاس نمیگذارند.
2- این روزها نمیتوانید به کسی اعتماد کنید. (بدبینی)
دنیا از هر زمانی پیچیدهتر شده است. مردم قبایل مختلف، که زمانی از هم متنفر بودند، پشت پایانههای فروشگاه و در گیشههای بلیت فروشی کنار هم کار میکنند. در بیمارستانها و در کارهای ساختمانی در کنار هم فعال هستند. دشمنان قدیمی و تهدیدهای گذشته، جای خود را به اشکال جدیدی دادهاند، همان طور که شاهد هستیم تروریستها از سلاحهای بیولوژیکی و شیمیایی استفاده میکنند در ایالات متحده، داشتن سلاحهای گرم به قدری افزایش یافته که در بزرگراهها اگر حرفی به رانندهای بزنید، ممکن است با اسلحهاش به سر وقت شما بیاید و به خاطر خدا هم که شده، وقتی در پارکینگ یک فروشگاه بزرگ میخواهید اتومبیلتان را پارک کنید، خوب به اطراف نگاه کنید تا کسی برای ربودن اتومبیل شما کمین نکرده باشد.
ممکن است حرف درستی باشد که مردم آن قدرها خوب و مهربان نیستند، اما میتوان گفت که بسیاری از انسانها هم خیلی خوب هستند. بله، در مواقعی با آدمهای بد سر و کار پیدا میکنیم، اما آنها همیشه بد نیستند. اما وقتی از مردم متنفر باشید، پیوند برقرار کردن با آنها دشوار میشود و در این شرایط معنوی شدن، کار سختی میشود.
3- وقت به اندازه کافی وجود ندارد. (هراس یا حرص)
اگر سرمان به شدت شلوغ است و میخواهیم با عجله همه کارها را انجام دهیم، آیا این نشانه آن نیست که ممکن است کار بیش از حد روی سرمان ریختهایم؟ آیا این بدان معنا نیست که بیش از اندازه حرص میزنیم؟ آیا به این دلیل نیست که میگوئیم من بیشتر میخواهم و تنها راه رسیدن به بیشتر هم این است که بیشتر کار و تلاش کنم؟ آیا به این دلیل نیست که بگوئیم اگر تا حد توانم کار نکنم و از پای درنیایم، نمیتوانم به شادی برسم و یا بقاء و دوام داشته باشم؟ چگونه میتوانید بر فراز کوه بروید و نیایش کنید، در حالی که فرصت تراشیدن ریشتان را در منزل ندارید و باید این کار را پشت فرمان اتومبیل انجام دهید؟ البته برای سخت کار کردن مردم دلایل دیگری هم وجود دارد. ممکن است کسی تک والد باشد. ممکن است پدر یا مادری به تنهایی مجبور باشند فرزندانشان را بزرگ کنند.
اگر صمیمانه و صادقانه بخواهیم به رشد معنوی خود بها و ارزش بدهیم، باید فرصتی را صرف تنها بودن با خود بکنیم. آنچه این کار را برای عدهای در حکم یک چالش در میآورد این است که تلویزیون، رادیو، تلفن، دفترچه یادداشت، کتاب، دوست، بازی کامپیوتری و چیزهایی از این قبیل در کار نیست.
اگر احساس کردید که گرفتارتر از آنید که نیایش یا مراقبه بکنید، به خاطر بیاورید که مردم در تمامی اوقات نیایش میکنند. میتوانید در حالی که در اتومبیل نشستهاید، نفسهای عمیق بکشید و به جریان نفس کشیدن خود دقیق شوید. میتوانید از خداوند به خاطر روزی که به شما ارزانی کرده تشکر کنید. در جریان تمرین کاهش استرس، اشخاصی که سرشان به شدت شلوغ است، میتوانند درب اتاق را به مدت پنج دقیقه ببندند، چشمانشان را ببندند و نفسهای عمیق بکشند تا دوباره به احساسی از آرامش و راحتی برسند. مهم نیست که روزشان چقدر شلوغ بوده و یا چقدر کار پیش رو دارند. در جریان یک عمل جراحی ظریف و حساس دکتر جراح میتواند از خدا بخواهد که او را در عملی که در پیش رو دارد یاری دهد.
والدینی که نیایش و مراقبه میکنند، با این رفتار خود به فرزندانشان میگویند که این کار شدنی است. در این خانوادهها، معنویت نشان داده میشود، تشویق میشود و مورد حمایت واقع میشود.
بچهها میتوانند از پدر و مادر خود الگوبرداری کنند و این در مورد اقداماتی از قبیل نیایش کردن هم صدق میکند. پدران و مادران فروتن، سپاسگزار و نیایش کننده فرزندانی نظیر خود پرورش میدهند.
4- باید همین حالا شاد باشیم، تلاش بد است. (ناشکیبائی، عدم بلوغ)
توانائی ارزش دادن به تلاش و لذت بردن از آن، بخشی از انسان واجد شرایط بودن است. کسانی که به تلاش بها نمیدهند، در شرایط طفولیت قرار میگیرند. تا اینکه بتوانند کاری در این خصوص انجام دهند. در این زمینه نیز ابهام و سردرگمی فراوانی وجود دارد. چقدر تلاش کافی است؟ اگر فرزندانم بیش از اندازه تلاش میکنند، من چه باید بکنم؟ در چه زمانی بهرهکشی به حساب میآید؟ آیا درست نیست تا حد امکان از تلاش و تقلّا دست بکشم؟ آیا بهتر نیست که من انرژیام را صرف کار دیگری بکنم؟
تلاش کردن یعنی زنده بودن. زنده بودن یعنی ابراز کردن خود در جهان. ابراز کردن خود در جهان به شکل معنویت است. تنها قبل از بسته شدن نطفه تلاش نکنید و با توجه به باوری که دارید، ممکن است بعد از مرگ تلاشی نداشته باشید. تلاش به معنا و ارزش زندگی بها میدهد.
اگر فرزندان شما تلاش نکنند، رشدی هم در کار نخواهد بود، فرزندان شما اگر تلاش نکنند، زنده نخواهند بود. فرزندانمان به ما احتیاج دارند تا راه تلاش کردن را به آنها آموزش بدهیم.
5- ترجیح میدهم خودم انجام بدهم. (خودشیفتگی، انزوا و تنهایی)
اریک اریکسون معتقد است صمیمیت سطوح فراوان دارد. در حالی که همسایهتان را در ساختن گاراژ منزلش کمک میکنید، ممکن است ندانید که او افسرده است یا در زندگی زناشوییاش با مشکلاتی روبروست.
آیا شما در آشپزخانه میزبان از آن جهت پیوسته حضور دارید و به او کمک میکنید؛ زیرا میترسید نتوانید با دیگران تبادل ادامهدار داشته باشید؟ آیا با کسی در چنان ارتباطی هستید که مشکلات خود را با او در میان بگذارید آیا تعجب میکنید اگر بشنوید همسایه بسیار مقبولتان نگران حال نوجوان خود است؟ آیا درست است که با همسایهتان گرم و صمیمی باشید و ندانید که در زندگی آنها چه میگذرد؟
6- اگر نتوانید آن را ببینید و اندازه بگیرید، حقیقی نیست. (شک داشتن)
شک داشتن میتواند چیز خوبی باشد، همان طور که خوشبین بودن کار خوبی است، اما تا حدی! از این حد که بگذریم، بدبینی و شک داشتن، معنویت شما را مخدوش میکند. توانایی داشتن بُهت و حیرت دربارهی عالم هستی، بخشهای ضروری معنویت به حساب میآید. شاید باید بگوئیم شک داشتن بی چون و چرا برای روح و روان شما چیز خوبی نیست.
این را هم در نظر داشته باشید که به بیش از یک طریق میتوان دید و نگاه کرد. گاه اشخاص بسیار باهوش، تصمیمات ضعیف و حقیرانه میگیرند. بسیاری از اشخاص، با اطلاعات نیمه و نصفه کاره تصمیم گیری میکنند، دو نفر که شاهد تبادل واحدی میان دو انسان باشند، ممکن است نتیجه گیریهای کاملاً ضد و نقیض بکنند. دیدن، همیشه آن چیزی نیست که به نظر میرسد. از خود بپرسید چگونه میتوانید با ذهن و با دل خود ببینید.
7- یک آدم چه تفاوتی میتواند ایجاد کند؟ (نداشتن قدرت)
ممکن است کسی بگوید «نلسون ماندلا» از اینکه بخش قابل ملاحظهای از عمر خود را در زندان سپری کرد، زندگیاش را هدر داد و اینکه اگر او موافق نظر کسانی که او را به زندان انداخته بودند رفتار میکرد، بیشتر میتوانست به مردمش خدمت کند. اما این طور نیست. اگر تأثیر گذاریهای اشخاص نبود، شاید تمام دنیا در حال حاضر تحت نظر اشغالگران بود و ... اگر معنویت در کار نباشد، مردم خیلی زود خسته میشوند و دست از تلاش برمیدارند.
8- اگر دیگران فقیر، بیمار و در زحمتاند، تقصیر خودشان است. (خودشیفتگی، خودمحوری، ناتوانی در دوست داشتن و احساس همدلانه کردن)
راه ساده غلبه بر این مانع بر سر راه معنویت، رسیدگی به مطلب از طریق نقطه نظرهای بیولوژیکی است. ما انسانها اجتماعی هستیم، درست مانند مورچهها و گرگها. اگر به زبان علمی حرفی بزنیم، معنای این حرف این است که بدون داشتن حمایت دیگران نمیتوانیم به بقا و دوام خود ادامه دهیم. ما باروی هم گذاشتن هوش و فراست خود، بر توانمندیهای خود میافزائیم.
یک نفر در ساختن قایق مهارت دارد و یکی در تعیین مسیر حرکت از طریق بررسی وضع ستارگان، یکی در رویاندن و یکی هم واسطه و دیگری هم در فروشندگی مهارت دارد.
این یک توضیح علمی است. توضیح معنوی این است که ما با موجوداتی همدلانه و مهرورز هستیم که تحت تأثیر دو تمایل قرار داریم. یکی از آنها جدا بودن است که میخواهد ارادهی خود را بر آفرینش تحمیل کنیم، و دیگری پیوستن احساسی و عاطفی به اجتماع و به یکدیگر است. این نه تنها به سود ما تمام میشود، بلکه بخشی از هویت ما را شکل میدهد. وقتی جامعهای در شرایط گرسنگی طولانی قرار میگیرد، هر کسی سعی میکند به فکر خودش باشد؛ و تنها استثناء بر این قضیه، موردی است که اشخاص مذهبی باشند و با رعایت موازین و باورهای خود اقدامی دیگرگونه بکنند و به هر صورت این وظیفه دین است که به اشخاص، معنویت بدهد. هر انسانی فقدان و ضایعه را تجربه میکند. هر انسانی با تراژدی و محدودیت روبروست. همه ما در دوران زندگی خود با دشواریهائی روبرو میشویم. همه ما به دیگران احتیاج داریم. انسانهای معنوی این را میفهمند و به این حقیقت زندگی توجه دارند.
9- سریعتر بهتر است؛ بیشتر بهتر است. (زیاده خواهی)
بزرگ شدن در این دنیای پر تنعم سبب میشود که بچههای ما از دنیا، برداشتی مخدوش داشته باشند. تصورش را بکنید که این بچهها تا چه اندازه ممکن است از واقعیتها به دور باشند. بزرگ شدن در شرایط تنعم ممکن است سبب شود که کودکان ما ناخشنود و به دور از سپاسگزاری شوند و مهر و علاقهای به جامعه انسانیت نداشته باشند. در این شرایط، هرگز عجیب نیست که شماری کثیر از مردم ما معتقدند که بیشتر، بهتر است.
آیا سریعتر بودن بهتر است؟ مسلماً در بسیاری از موارد این گونه است. ما ترجیح میدهیم به جای استفاده از ابزار دندانپزشکی بیست سال پیش، با ابزار جدید و بسیار سریع، دندانمان را پر کنیم و هم وسائل نقلیه مورد استفادهمان. اما آیا خواندن یک کتاب خلاصه یا یک مقاله از یک کتاب بزرگ، با خواندن خود کتاب یکسان است؟ آیا خوردن غذا در یک رستوران سریع پخت، آن هم به سرعت تمام، چیز جالبی است. البته طبیعی است که در مواقعی شتابزده عمل کردن درستتر است. اما همیشه این گونه نیست.
10- پرتی حواس از احساسات بهتر است. (اعتیاد، ترس و...)
اغلب اوقات، گفته میشود که ما فرهنگی اعتیادی داریم. اعتیاد با کرخت کردن احساسات ناخوشایند شروع میشود. اشکال ذاتی ندارد که کسی بعد از کار از صبح تا شب به خانهاش برود، روی مبل جلوی تلویزیون بنشیند و از خود بی خود شود. مغزهای ما توانایی پرت شدن و کرخت شدن را دارند. این پرت شدن حواس از سنگینی فشار کار روی ما میکاهد. اما وقتی همین حواس پرتی کار همه روزه میشود، مشکل بروز میکند.
تصورش را بکنید که چگونه میتواند صمیمیتی میان افراد خانواده وجود داشته باشد که همه افراد خانواده وسواس گونه به تماشای تلویزیون بنشینند.
زندگی کردن در شرایط اندوهها، نومیدیها و نیز در شرایط شادیها و موفقیتها یکی از تصمیمات زندگی معنوی است. این زندگی است که به اشخاص عمق میدهد، این زندگی است که به ما امکان میدهد روزگارمان به خوشی بگذرد، و این چیزی است که در شرایط اعتیاد و کرختی و عدم صمیمیت غیرممکن میشود.
11- اگر بگذارم دیگران واقعیت مرا ببینند، آزارم میدهند. (ترس از صمیمیت)
وقتی اشخاص در جریان صحبت و دردل با دیگران، حال بهتری پیدا میکنند، یکی از نشانههای بارز آن توانایی بیشتر آنها در صمیمی شدن است. این بدان معناست که آنها میتوانند اعماق وجودشان را با دیگران سهیم شوند، بی آنکه در این جریان هویت خود را از دست بدهند. یکی از مشکلات عمیق و عمده ما این است که میترسیم دیگران ما را ببینند. به دلایل معلوم و مسلم، هر چه ما بخشهای بیشتری از وجود خود را با دیگران سهیم شویم، به راحتی بیشتری میتوانیم با انتقادات آنها روبرو گردیم و ردشدنها را تحمل کنیم.
البته واقعیتی است که وقتی به دیگران اجازه بدهید، خویشتن واقعی شما را بهتر ببینند، امکان اینکه شما را رنج بدهند وجود دارد. اما اگر خود را در برابر سایر انسانها بسته نگه دارید، به یک شکل احساس امنیت خاطر بیشتری پیدا میکنید. اما به اندازهای تنها و منزوی میشوید که خود را به شکل دیگری رنج میدهید.
نتیجه گیری
مباحثی که در این مقاله به آنها پرداخته شد و نتایجی که از این مقاله عاید ما میگردد به شرح ذیل میباشد:
1. ملاک ما برای تربیت و پرورش استعدادهای انسانی، باید شرع مقدس اسلام باشد.
2. بسیاری از گناهان کودک یا نوجوان، به دلیل عدم آگاهی اوست، اما به صرف ندانستن، نباید از گناه او چشم پوشی کرد و آن را دست کم گرفت.
3. به فرزندان، تحمیل آداب و رسومی که مخصوصاً مبنای عقلی ندارد و مربوط به دوران گذشته میباشد، کاری اشتباه است.
4. کودکی که احساس امنیت در مقابل والدین خود نداشته باشد، بدون تردید دچار ناهنجاریهای رفتاری خواهد گردید.
5. باید توجه داشت که رفتار والدین، همواره الگوی رفتاری کودکان میباشد و کودکان از رفتار آنان، بی آنکه خود بخواهند الگوپذیری مینمایند.
6. عاقل را با ادب تربیت میکنند و حیوانات را با زدن، رام میکنند.
7. قهرکردن والدین در مقابل اعمال نامطلوب کودکان، یکی از ابزارهای تربیتی قوی به شمار میرود که اگر به درستی انجام پذیرد، میتواند در تربیت کودکان بسیار مؤثر باشد.
8. برخی از آثار منفی «تنبیه جسمی» عبارتند از: 1- تحقیر شخصیت؛ 2- ایجاد روحیه تسلیم پذیری 3- ایجاد کینه در برابر فرد تنبیه کننده؛ 4- ترس و اضطراب؛ 5- از بین رفتن اعتماد به نفس؛ 6- ایجاد روحیه زورگوئی و یاغیگری؛ 7- مهارت در انجام جرم؛ 8- بی اعتمادی به والدین؛ 9- عدم امنیت؛ 10- دروغ گوئی؛11- پنهانی و درونی شدن رفتار.
9. پرخاشگری، طرح احساس امنیت روانی کودک را به خطر میاندازد. عزت نفس کودک را کاهش میدهد و احساس درماندگی و ناکامی در کودک پدید میآورد که همگی این شرایط سازگاری این کودک با زندگی را مختل میسازد.
10. نوجوانان دختر و پسر که محبت کافی از خانواده، ندیده باشند زودتر از نوجوانان عادی جذب باندهای منحرف اجتماعی میشوند.
11. والدینی که تسلیم فرزندانشان هستند دارای شخصیتهای نالایق، رفتار کودکانه، و فاقد احساس مسئولیت هستند.
12. یکی از نکتههای بسیار مهم، تأثیرگذار و تعیین کننده در تربیت و پرورش فرزندان رعایت و به اجرا درآمدن موقعیت برتر والدین و لزوم مراعات احترام و جایگاه آنان از سوی فرزندان است.
13. ملامت و سرزنش زیاد نه تنها نمیتواند آثار مطلوب تربیتی در رفتار کودکان و نوجوانان ایجاد کند؛ بلکه تکرار بیش از حد آن موجب حسود شدن کودک میشود و در نتیجه اثر ملامت و سرزنش را از بین میبرد.
پي نوشت ها :
1. نسیم مهر، ج 1، ص 44
2. شرح نهج البلاغه، ج 20، ص 267
3. آداب و آفات تربیت کودک و نوجوان، صص 50 و 51
4. بحارالانوار، ج 3، ص 65
5. تربیت فرزند از دیدگاه مکتب اسلام، صص 65 و 66
6. میزان الحکمه، ج 14، ص 7081
7. میزان الحکمه، ج 14، ص 7089
8. الحدیث، ج 1، ص 293
9. الحدیث، ج 1، ص 293
10. تربیت فرزند از دیدگاه مکتب اسلام، صص 79 و 80
11. حدیث تربیت، ج 1، ص 90
12. حدیث تربیت، ج 1، ص 9
13. تربیت فرزند از دیدگاه مکتب اسلام، ص 94 و 95
14. مادر اگر این گونه میبود، صص 136- 138
15. بحارالانوار، ج 101، ص 99
16. نهج البلاغه، حکمت 177
17. بایدها و نبایدها در تربیت کودک و نوجوان، صص 19 و 20
18. بایدها و نبایدها در تربیت کودک و نوجوان، ص 20 و 21
19. بایدها و نبایدها در تربیت کودک و نوجوان، صص 22 و 23
20. اقتباس از ناکارآمدیها در تربیت فرزندان، صص 59 - 67
21. بایدها و نبایدها در تربیت کودک و نوجوان، صص 23 و 24
22. میزان الحکمه، ج 1، ص 105
23. حدیث تربیت، ج 2، ص 82
24. اقتباس از هفت اشتباه بزرگ پدر و مادر، صص 60 - 70
1. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، انتشارات کتابخانه آیه ا... مرعشی، بیچا، قم، 1404 ق.
2. امیرالمؤمنین، علی بن ابی طالب، نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، انتشارات الهادی، چاپ چهارم، قم، 1379 ش.
3. دهنوی، حسین، نسیم مهر، انتشارات خادم الرضا (ع)، چاپ دوم، قم، 1383 ش.
4. ژاله فر، تقی، تربیت فرزند از دیدگاه مکتب اسلام، انتشارات نیکان کتاب، چاپ اول، زنجان، 1384 ش.
5. سید میرزائی و شاهرخی و قطبی، داوود و علی و هادی، آداب و آفات تربیت کودک و نوجوان، انتشارات احمدیه، چاپ پانزدهم، قم، 1390 ش.
6. صادقی، لیلا، بایدها و نبایدها در تربیت کودک و نوجوان، انتشارات سخن، چاپ اول، تهران، 1387 ش.
7. فرید تنکابنی، مرتضی، الحدیث، انتشارات دفتر نشر فرهنگ اسلامی، بیچا، بیجا، 1376 ش.
8. فریل، جان سی و لیندا دی، هفت اشتباه بزرگ پدر و مادر، ترجمه مهدی قراچه داغی، نشر آسیم، تهران، چاپ اول، 1384 ش.
9. فلسفی، محمدتقی، حدیث تربیت، انتشارات پیام آزادی، بیچا، بیجا، 1375 ش.
10. کاوه، سعید، ناکارآمدیها در تربیت فرزندان، انتشارات سخن، چاپ اول، تهران، 1388 ش.
11. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، انتشارات مؤسسه الوفاء، بیچا، بیروت، 1404 ق.
12. محمدی ری شهری، محمد، میزان الحکمه، ترجمه حمیدرضا شیخی، انتشارات سازمان چاپ و نشر، چاپ سوم، بیجا، 1381 ش.
/ع