معرفي كتاب و گريزي براي تدوين داستان قرآني
نويسنده: هادي مقدم دوست
داستان شيطان
«... براي شناخت بهتر خصوصيات قصه و گسترش دامنه شناخت مباحث ارائه شده. نخستين فصل كتاب «ريخت شناسي كهن الگوي قصه» نام گرفته است؛ ... در اين فصل قصه اي انتخاب شده است تا بر اساس آن و با تكيه بر آن چه صاحب نظران نگاشته اند، به بررسي عيني فرم يك قصه پرداخته شود. قصه انتخاب شده، قصه چندان دور تحرير شده اي نيست، اما بافت كهن خود را حفظ كرده است.»
مؤلف پس از ريخت شناسي قصه اي مثالي با عنوان «حكايت صياد» خواننده را با فرايند ريخت شناسي و تجزيه ساختاري در تجربه اي آشناساز، آماده ورود به فضاي تشريح ساختاري كرده و سپس بدون هيچ حركت ساختار شناسانه پنج داستان آفرينش، نوح (ع)، ابراهيم(ع)، يوسف(ع) و عيسي ابن مريم(ع) را به روايت ديگر كتب آسماني نقل مي كند، اين پيش آگاهي از آن چه كه اديان قبل از اسلام به عنوان داستان ارائه داده اند، خواننده رابا سرگذشت نقل داستان ها هم سفر كرده و سپس محمد حسيني در فصل سوم خواننده را به محيط ريخت شناسي قصه هاي قرآني مي برد و نزديك به 300 صفحه از كتاب 350 صفحه اي خود را با دقت و حوصله در اختيار فرايند شناسايي ساختار 12 قصه قرآني آغاز مي كند.
قصه آفرينش، اصحاب كهف، عيسي(ع) و مادرش مريم(س)، قصه يوسف(ع)، قصه سليمان(ع)، قصه ابراهيم(ع)، قصه نوح(ع)، قصه داود(ع)، قصه لوط(ع)، قصه صالح(ع)، قصه هود(ع)، قصه شعيب(ع) و...
روش كار پژوهشي مؤلف در كتاب بدين شكل است: ابتدا تك تك آيات مربوط به داستان را از پس مطالعه دقيق كل قرآن كريم در پي هم آورده است، به طور نمونه در قصه آفرينش، ابتدا شاهد ترتيب بندي آيات مربوط به اين قصه هستيم؛ سوره هاي بقره، نساء، مائده، انعام، اعراف، توبه، يونس، هود، رعد، حجر، اسراء، كهف، طه، انبياء، حج، مؤمنون، فرقان، روم، سجده، فاطر، صافات، زمر، فصلت، احقاف، ق، نجم، الرحمن، حديد، طلاق، ملك، قيامت، مرسلات، عبس، طارق، اعلي و علق سوره هايي هستند كه نويسنده داستان آفريش را رديابي كرده و سپس به ترتيب فرازهاي قصه وارد ارائه اطلاعات قصه مي شود و اطلاعات موجود در هر فصل را در 41 بند روي خواننده قرار مي دهد:
1-خداوند به فرشتگان مي گويد كه مي خواهم بر روي زمين خليفه اي خلق كنم.
2-فرشگان مي پرسند كه چرا كسي را مي آفريني كه خون و فساد برقرار كند؟ ...
6-فرشتگان موظف مي شوند كه به آدم سجده كنند. همه مي پذيرند جز ابليس...
8-آدم از درختي حذر داده مي شود.
9-شيطان مي فريبدشان و آن دو از بهشت اخرج مي شوند...
11-آدم با راهنمايي خداوند توبه مي كند. خداوند توبه او را مي پذيرد، اما انسان به بهشت بازگردانده نمي شود...
13-شيطان كه خداوند لعنتش كرده است، ادعا مي كند كه گروهي از بندگان خداوند را به فرمان خود مي گيرد.
14-شيطان تهديد مي كند كه خلقت خداوند را دگرگون مي سازد. با اين حال اعتراف مي كند كه هر كس پيروي اش كند، زيان مي بيند...
18-شيطان عقيده دارد كه از آدم بهتر است. چرا كه او از آتش است و آدم از گل.
19-شيطان طرد مي شود.
20-شيطان تا روز قيامت مهلت مي خواهد.
21-شيطان مهلت مي يابد.
22-شيطان با اين وسوسه كه خداوند از اين درخت منعتان كرده است تا از فرشتگان نشويد و جاودان نمانيد، آدم را مي فريبد...
24-خداوند مي گويد: ما شيطان و قبيله اش را دوستان كساني قرار داديم كه ايمان نمي آورند.
29-شيطان بر مخلصان چيره نخواهد شد...
در بخشي كه به آن اشاره شد، از 41 بند تنها 14 بند آن ذكر شد، گزينشي كه فارغ از معرفي خود كتاب در اين لحظه با اين 14 بند صورت گرفت و در واقع جداسازي بخشي از پيرنگ رابطه آدم و شيطان در كل داستان آفرينش است كه خود قابل بهره برداري به صورت يك داستان كامل است و البته اين اتفاق در اين لحظه به مدد كتاب ارزشمند محمد حسيني و زحمتي كه ايشان كشيده است، رخ داد و گوياي ارزش كاربردي اين كتاب براي فيلمنامه نويساني است كه شوق بهره برداري از داستان هاي قرآني را دارند. جالب اين كه در پيش گفتار اين كتاب به نكته اي اشاره شده كه بهتر است بي توضيح و حاشيه آن را بخوانيد:
«... اما فكر اين پژوهش به جلسه اي برمي گردد كه چند سال پيش در سالن اجتماعات خانه سينما تشكيل شده بود. آن روز، در آن جلسه، نويسنده اي مسلط به تكنيك هاي مدرن داستان نويسي از قرآن مي گفت و شيوه اختصاصي و قابل توجه قصه گويي قرآن. حيرت و شگفتي از اين افق تازه اي كه پيش رويم گشوده مي شود، چنان عظيم بود كه هرگز نتوانسته ام وصفش كنم. فكر انجام اين پژوهش به آن جلسه و به آن نويسنده فقيد باز مي گردد، به زنده ياد هوشنگ گلشيري، روحش شاد باد.»
توضيحي بيشتر از عبارت «خانه سينما» براي شرح منظوري كه عامل آوردن اين قطعه از پيش گفتار در مطلب شد، اساساً اضافه است و حتماً متوجه منظور نگارنده مي شويد!
پس از هر بار كه نويسنده كتاب در هر داستان اقدام به ارئه اطلاعات قصه بر اساس مواد قرآني جست و جو شده از آن داستان مي كند، نوبت ريخت شناسي مي رسد. ريخت شناسي در هر يك از قصه ها به فراخور همان قصه انجام مي گيرد و در تشريح ساختاري هر قصه نكته هايي از عناصر ساختاري و قصه گويي در قرآن كشف و ارائه مي شود، عناصري مانند نحوه هاي شروع داستان ها، گفت و گوها، شيوه هاي روايت، فضا سازي، پيشبرد قصه و تطابق با فرم روايي كهن الگويي:
«... ارجاعات خارج در ماجرا نقش دارند، شخصيت ها كلي و تيپ گونه اند، قطعيت در قصه ديده مي شود و...» (مربوط به اطلاعات سوره از داستان آفرينش)
اگر دوباره به جريان بهره برداري شخصي خارج از كتاب گريزي زده شود و دوباره سراغي از داستان آدم و شيطان بگيريم و به تبع عملكرد و رفتار كتاب پس از ارائه اطلاعات به ريخت شناسي و كشف مواد ساختاري و محتوايي بپردازيم، يافته هاي زير با صورت يك سيناپس (نه چندان كامل) مي توان پيش روي گذاشت:
«شروع داستان آدم و شيطان، تصميم گيري خلقت است و سپس مواجهه و مقابله فرشتگان (چيزي شبيه به مانع) و تنها فرشته سركش از گروه فرشتگان كه بر مخالفت خود با سجده نكردن پاي فشاري مي كند. آدم خلق مي شود و شيطان فعاليت هاي خود را آغاز مي كند و باعث اخراج آدم و حوا از بهشت مي شود، با پذيرفتن توبه آدم، شيطان به سركشي اش مي افزايد و تهديد به دگرگوني خلقت مي كند. در اينجا انگيزه هاي سركشي شيطان (غرور) برملا مي شود. شيطان رانده مي شود و از خداوند تا روز قيامت مهلت مي خواهد و آن را مي يابد. در پايان از سوي خداوند بشارت داده مي شدو كه شيطان بر مخلصان چيره نخواهد شد.»
داستان شيطان با اتكا بر پروسه اي كه شيطان شخصيت اصلي و انگيزه نهادي (و خلاف طبع سليم خدا داده) خود را بروز مي دهد، يك داستان شخصيت محور به نظر مي رسد. داستان فرشته اي كه به خاطر غرور و ديگر خويشكاري ها (Function) و خودمحوري ها از درگاه الهي رانده و آواره شد.
ريخت شناسي قصه هاي قرآن توسط نشر ققنوس به چاپ رسيده، چاپ اول آن 1382 و چاپ دوم آن 1384 بوده و داراي 351 صفحه است.
منبع: فيلم نگار شماره 41.