نگاهی به فیلم «زمین»
نويسنده:حسن نیازی
سینمای شاعرانه
درمیان فیلمسازان نامدار سینمای صامت روسیه، "الکساندر داوژنکو" یکی از مهم ترین و نامتعارف ترین آنهاست. وی نیز به همراه "سرگئی آیزنشتین"، "وسوالد پودفکین" و "ژیگاورتوف"، سهم عمده ای در پیشبرد و موفقیت سینمای روسیه داشته است. "داوژنکو" نیز به مانند فیلمسازان همدوره اش کارنامه سینمایی کوتاه اما پُرباری داشت. وی نخستین فیلم خود را به سال 1928 کارگردانی کرد؛ فیلمی به نام «زونی گورا» که "داوژنکو" شانس این را داشت که آن را قبل از به قدرت رسیدن استالین بسازد و در آن به طریقی آزادانه عمل کند. تماشای فیلم «زونی گورا» و ارتباط با آن به علت ساختار پیچیده ای که دارد، کمی می تواند دشوار باشد، اما نمی توان از هنر "داوژنکو" (سبک بصری فوق العاده) در به تصویر کشیدن خیال پردازی های یک پیرمرد و داستان سرنوشت او و نوه هایش لذت نبرد. برای درک و رسیدن به هنر "داوژنکو"، تنها کافیست به نماهای آغازین خارق العاده فیلم «زونی گورا» نگاه کرد که چگونه اسب سواران یکی پس از دیگری با حرکت(اسلوموشن) وارد تصویر می شوند. ورود اسب سواران به تصویر دارای شکوهی نادر و تاثیرگذار است، به طریقی که گویی سوارها از دل تاریخ می آیند.
دومین اثر "داوژنکو"، که از آن به عنوان نخستین اثر شاخص سینمای "اوکراین" نیز یاد می کنند، «آرسنال» نام دارد. این فیلم اثری حماسی و شاعرانه است درباره تاثیرات انقلاب و جنگ های داخلی، که به لحاظ درونمایه و تکنیک کارگردانی(خصایص بصری و بهره گیری خلاقانه از دوربین و تدوین ی خاص و متفاوت) از قدرتمندترین آثار سینمای صامت روسیه است. اما سومین اثر و شاهکار "داوژنکو" یعنی فیلم «زمین» نقطه عطفی در کارنامه او و همچنین تاریخ سینمای روسیه است. «زمین» فیلمی است درمورد طبیعت، زنده گی و مرگ و این سه مورد مهم به شیوه ای یکسان و درهم تنیده شده در فیلم به تصویر کشیده می شوند. تصاویر جادویی و آغازین فیلم «زمین» از علفزارها که با نسیم باد جلوه شکوه مندی به خود می گیرند، حس غریبی به تماشاگر منتقل می کنند و در ادامه، آن مکان پُر از سیب که گویی قطعه ای از بهشت است و پیرمردی که در میان سیب ها دراز کشیده و در حالی که سیب ی را گاز میزند، به آسمان نگاه کرده و آرام آرام به استقبال مرگ می رود! فصل آغازین فیلم با تصویری از مرگ این پیرمرد و سپس غم و اندوه اطرافیان همراه است، اما پس از آن، فیلم به سراغ تصاویری می رود که ورود یک تراکتور را به روستا نشان می دهد که توسط یک کشاورز جوان (واسیلی) آورده می شود. اهالی روستا با آمدن تراکتور به روستا، هیجان زده و خوشحال می شوند. در واقع این فصل از فیلم که نشانگر ورود تمدن و توسعه در روستا است، سرشار از حس زنده گی و ادامه حیات است که پس از آن نماهای مربوط به مرگ پیرمرد می آیند و در واقع فیلم «زمین» حول همین موضوع می چرخد. در فیلم البته علاوه بر این، به موضوع دیگری نیز پرداخته می شود و آن - پیوند میان انسان و طبیعت است. نخستین نماهای فیلم با تصاویری از طبیعت همراه است و سپس مرگ پیرمرد در میان طبیعت به وقوع می پیوندد و در صحنه هایی که مربوط به رقص و پایکوبی شخصیت اصلی فیلم "واسیلی" است، مردم روستا در آرامشی خاص در دل طبیعت به خواب رفته اند و یا در فصل مربوط به خاکسپاری "واسیلی" که جسد او را از میان مزرعه گل های آفتابگردان می گذرانند، برگ ها و شاخه های گُل، سیمای او را نوازش می کنند؛ این صحنه ها از نظر حس فضا تاثیر خارق العاده ای بر تماشاگر می گذارند و یا در این رابطه اگر بخواهیم نمونه بهتری را مثال بزنیم- آن باران باشکوه و رویایی پایان فیلم که گویی با بارش آن تمامی دنیا از آلودگی پاک می شود سرشار از احساسات شاعرانه است، باران ی که در هیچ جایی به این زیبایی نیست.
"داوژنکو" به مانند سینمانگران روسی دوران سینمای صامت که موضوع "مونتاژ" در آثارشان از اهمیت ویژه ای برخوردار بود، مونتاژ در فیلم هایش نقش مهمی داشت. البته باید به این نکته اشاره کرد که "داوژنکو" به اندازه "آیزنشتین" و "پودفکین" سهم عمده ای در بنیان سبک مونتاژ روسی نداشت و در واقع او وامدار مونتاژ این دو هنرمند بزرگ بود. در بین آثار "داوژنکو" نقش مونتاژ در فیلم «آرسنال» بیش از فیلم های دیگرش به چشم می خورد. با مروری بر آثار این فیلمساز، به این نکته پی خواهیم بُرد که شیوه مونتاژ او اغلب به گونه ای است که تصاویر ثابت و تصاویر متحرک را در هم می آمیزد و یا به طور مکرر به وسیله تدوین از تصاویر ثابت بهره می گیرد و تماشاگر با دیدن این نماهای وصل شده آنها را در ذهن خود تکمیل می کند و در اصل چیزی را که مونتاژ به او القا کرده است می بیند. به طور مثال در نماهایی از فیلم «زمین»، زمانی که "واسیلی" برای اولین بار تراکتور را برای کار به زمین کشاوری می برد – نماهای متحرک سریع از شخم زدن زمین را می بینیم که با نماهای ثابت از تصاویر مردان و زنان در حال کشاورزی همراه است که از نظر زمان و مکان نیز متفاوت هستند؛ و یا در هنگام ورود تراکتور به روستا، تصاویر متحرک و سریع از ورود تراکتور به تصاویر ثابت از مردم روستا، اسب ها و گاوها متصل است که به نوعی می توان گفت به ارتباط ماشین و انسان و همچنین تقابل میان تمدن و گذشته(اسب ها و گاوها) می پردازد.
اما نکته مهم دیگر فیلم، استفاده هوشمندانه کارگردان از دوربین است. در رابطه با این مورد می توان به صحنه های مربوط به تجمع مردم روستا اشاره کرد که به خاطر مرگ "واسیلی" در مکانی گردهم آمده اند. جمعیت ناگهان با اشاره شخصی که برایشان سخن می گوید به آسمان نگاه می کنند؛ وزش باد آغاز می شود و ابرها آسمان را می پوشانند. باران تطهیرگری شروع به باریدن می کند. دیدن این صحنه برای تماشاگر، به گونه ای است که به نظر می رسد در فضایی سینمایی قرار گرفته که در آن احساس ی از یک اتفاق تعیین شده پیدا می کند – اما کارگردان در این نماها به خاطر استفاده درست از(صحنه آرایی و زاویه دوربین) تماشاگر را برای قبول این اتفاق آماده می کند و آن را برای تماشاگر قابل باور می کند، به گونه ای که از تماشای آن لذت می برد.
"داوژنکو" بی شک هنرمندی بزرگ و تاثیرگذار است. سینمای "داوژنکو" متفاوت، قابل تامل و سرشار از حس شاعرانه گی است. او نیز از فیلمسازانی بود که به علت شرایط نامطلوب زمانه خود، نتوانست آن چه را که می خواهد انجام بدهد. اما با این شرایط نیز آثار اندک شماری را خلق نمود که نامش را برای همیشه در تاریخ سینما جاودانه کرد. "داوژنکو" چند فیلم را نیز در دوران ناطق سینما کارگردانی کرد (ایوان،هواشناسی و شاچورس) آثاری متوسط بودند که هیچگاه نتوانستند موفقیت فیلم های دوران سینمای صامت او را تکرار کنند
منبع:http://www.cinemanegar.com
ارسال توسط کاربر محترم سایت :hasantaleb
درمیان فیلمسازان نامدار سینمای صامت روسیه، "الکساندر داوژنکو" یکی از مهم ترین و نامتعارف ترین آنهاست. وی نیز به همراه "سرگئی آیزنشتین"، "وسوالد پودفکین" و "ژیگاورتوف"، سهم عمده ای در پیشبرد و موفقیت سینمای روسیه داشته است. "داوژنکو" نیز به مانند فیلمسازان همدوره اش کارنامه سینمایی کوتاه اما پُرباری داشت. وی نخستین فیلم خود را به سال 1928 کارگردانی کرد؛ فیلمی به نام «زونی گورا» که "داوژنکو" شانس این را داشت که آن را قبل از به قدرت رسیدن استالین بسازد و در آن به طریقی آزادانه عمل کند. تماشای فیلم «زونی گورا» و ارتباط با آن به علت ساختار پیچیده ای که دارد، کمی می تواند دشوار باشد، اما نمی توان از هنر "داوژنکو" (سبک بصری فوق العاده) در به تصویر کشیدن خیال پردازی های یک پیرمرد و داستان سرنوشت او و نوه هایش لذت نبرد. برای درک و رسیدن به هنر "داوژنکو"، تنها کافیست به نماهای آغازین خارق العاده فیلم «زونی گورا» نگاه کرد که چگونه اسب سواران یکی پس از دیگری با حرکت(اسلوموشن) وارد تصویر می شوند. ورود اسب سواران به تصویر دارای شکوهی نادر و تاثیرگذار است، به طریقی که گویی سوارها از دل تاریخ می آیند.
دومین اثر "داوژنکو"، که از آن به عنوان نخستین اثر شاخص سینمای "اوکراین" نیز یاد می کنند، «آرسنال» نام دارد. این فیلم اثری حماسی و شاعرانه است درباره تاثیرات انقلاب و جنگ های داخلی، که به لحاظ درونمایه و تکنیک کارگردانی(خصایص بصری و بهره گیری خلاقانه از دوربین و تدوین ی خاص و متفاوت) از قدرتمندترین آثار سینمای صامت روسیه است. اما سومین اثر و شاهکار "داوژنکو" یعنی فیلم «زمین» نقطه عطفی در کارنامه او و همچنین تاریخ سینمای روسیه است. «زمین» فیلمی است درمورد طبیعت، زنده گی و مرگ و این سه مورد مهم به شیوه ای یکسان و درهم تنیده شده در فیلم به تصویر کشیده می شوند. تصاویر جادویی و آغازین فیلم «زمین» از علفزارها که با نسیم باد جلوه شکوه مندی به خود می گیرند، حس غریبی به تماشاگر منتقل می کنند و در ادامه، آن مکان پُر از سیب که گویی قطعه ای از بهشت است و پیرمردی که در میان سیب ها دراز کشیده و در حالی که سیب ی را گاز میزند، به آسمان نگاه کرده و آرام آرام به استقبال مرگ می رود! فصل آغازین فیلم با تصویری از مرگ این پیرمرد و سپس غم و اندوه اطرافیان همراه است، اما پس از آن، فیلم به سراغ تصاویری می رود که ورود یک تراکتور را به روستا نشان می دهد که توسط یک کشاورز جوان (واسیلی) آورده می شود. اهالی روستا با آمدن تراکتور به روستا، هیجان زده و خوشحال می شوند. در واقع این فصل از فیلم که نشانگر ورود تمدن و توسعه در روستا است، سرشار از حس زنده گی و ادامه حیات است که پس از آن نماهای مربوط به مرگ پیرمرد می آیند و در واقع فیلم «زمین» حول همین موضوع می چرخد. در فیلم البته علاوه بر این، به موضوع دیگری نیز پرداخته می شود و آن - پیوند میان انسان و طبیعت است. نخستین نماهای فیلم با تصاویری از طبیعت همراه است و سپس مرگ پیرمرد در میان طبیعت به وقوع می پیوندد و در صحنه هایی که مربوط به رقص و پایکوبی شخصیت اصلی فیلم "واسیلی" است، مردم روستا در آرامشی خاص در دل طبیعت به خواب رفته اند و یا در فصل مربوط به خاکسپاری "واسیلی" که جسد او را از میان مزرعه گل های آفتابگردان می گذرانند، برگ ها و شاخه های گُل، سیمای او را نوازش می کنند؛ این صحنه ها از نظر حس فضا تاثیر خارق العاده ای بر تماشاگر می گذارند و یا در این رابطه اگر بخواهیم نمونه بهتری را مثال بزنیم- آن باران باشکوه و رویایی پایان فیلم که گویی با بارش آن تمامی دنیا از آلودگی پاک می شود سرشار از احساسات شاعرانه است، باران ی که در هیچ جایی به این زیبایی نیست.
"داوژنکو" به مانند سینمانگران روسی دوران سینمای صامت که موضوع "مونتاژ" در آثارشان از اهمیت ویژه ای برخوردار بود، مونتاژ در فیلم هایش نقش مهمی داشت. البته باید به این نکته اشاره کرد که "داوژنکو" به اندازه "آیزنشتین" و "پودفکین" سهم عمده ای در بنیان سبک مونتاژ روسی نداشت و در واقع او وامدار مونتاژ این دو هنرمند بزرگ بود. در بین آثار "داوژنکو" نقش مونتاژ در فیلم «آرسنال» بیش از فیلم های دیگرش به چشم می خورد. با مروری بر آثار این فیلمساز، به این نکته پی خواهیم بُرد که شیوه مونتاژ او اغلب به گونه ای است که تصاویر ثابت و تصاویر متحرک را در هم می آمیزد و یا به طور مکرر به وسیله تدوین از تصاویر ثابت بهره می گیرد و تماشاگر با دیدن این نماهای وصل شده آنها را در ذهن خود تکمیل می کند و در اصل چیزی را که مونتاژ به او القا کرده است می بیند. به طور مثال در نماهایی از فیلم «زمین»، زمانی که "واسیلی" برای اولین بار تراکتور را برای کار به زمین کشاوری می برد – نماهای متحرک سریع از شخم زدن زمین را می بینیم که با نماهای ثابت از تصاویر مردان و زنان در حال کشاورزی همراه است که از نظر زمان و مکان نیز متفاوت هستند؛ و یا در هنگام ورود تراکتور به روستا، تصاویر متحرک و سریع از ورود تراکتور به تصاویر ثابت از مردم روستا، اسب ها و گاوها متصل است که به نوعی می توان گفت به ارتباط ماشین و انسان و همچنین تقابل میان تمدن و گذشته(اسب ها و گاوها) می پردازد.
اما نکته مهم دیگر فیلم، استفاده هوشمندانه کارگردان از دوربین است. در رابطه با این مورد می توان به صحنه های مربوط به تجمع مردم روستا اشاره کرد که به خاطر مرگ "واسیلی" در مکانی گردهم آمده اند. جمعیت ناگهان با اشاره شخصی که برایشان سخن می گوید به آسمان نگاه می کنند؛ وزش باد آغاز می شود و ابرها آسمان را می پوشانند. باران تطهیرگری شروع به باریدن می کند. دیدن این صحنه برای تماشاگر، به گونه ای است که به نظر می رسد در فضایی سینمایی قرار گرفته که در آن احساس ی از یک اتفاق تعیین شده پیدا می کند – اما کارگردان در این نماها به خاطر استفاده درست از(صحنه آرایی و زاویه دوربین) تماشاگر را برای قبول این اتفاق آماده می کند و آن را برای تماشاگر قابل باور می کند، به گونه ای که از تماشای آن لذت می برد.
"داوژنکو" بی شک هنرمندی بزرگ و تاثیرگذار است. سینمای "داوژنکو" متفاوت، قابل تامل و سرشار از حس شاعرانه گی است. او نیز از فیلمسازانی بود که به علت شرایط نامطلوب زمانه خود، نتوانست آن چه را که می خواهد انجام بدهد. اما با این شرایط نیز آثار اندک شماری را خلق نمود که نامش را برای همیشه در تاریخ سینما جاودانه کرد. "داوژنکو" چند فیلم را نیز در دوران ناطق سینما کارگردانی کرد (ایوان،هواشناسی و شاچورس) آثاری متوسط بودند که هیچگاه نتوانستند موفقیت فیلم های دوران سینمای صامت او را تکرار کنند
منبع:http://www.cinemanegar.com
ارسال توسط کاربر محترم سایت :hasantaleb
/ج