نگاهی به زندگی و فیلم های "ژان ویگو"

ژان ویگو" در حالی که 29 سال بیشتر نداشت، از بیماری سل که با بیماری قلبی او در آمیخته بود در پاریس در گذشت. او در دوران کوتاه زندگی غم انگیز خود دو فیلم بزرگ ساخت که تاثیر فراوانی بر نسل های پس از خود گذاشت و تردیدی نیست که با مرگ او سینمای فرانسه یکی از نوابغ خود را از دست داد.
پنجشنبه، 7 ارديبهشت 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
نگاهی به زندگی و فیلم های "ژان ویگو"

نگاهی به زندگی و فیلم های ژان ویگو
نگاهی به زندگی و فیلم های "ژان ویگو"


 

نويسنده:مهناز عظیمی




 
ژان ویگو متولد 1905 اهل فرانسه و فرزند یک آنارشیست معروف بود که در جریان جنگ جهانی اول از جانب دولت فرانسه به زندان افتاد و کشته شد.
ژان دوران نوجوانی خود را همچون یتیمی در مدارس فقیر دولتی سر کرد و بعد ها دستیار فیلمبردار یکی از برادران زیگا ورتوف یعنی "بوریس کوفمن شد". ("زیگا ورتوف" که نام اصلی او "دنیس کوفمن" بود، از مستند سازان معروف سینمای صامت شوروی و یکی از کسانی ست که در شکل گیری نظریه ی مونتاز شوروی سهم بسزایی داشته است، و برادرش "بوریس کوفمن" یکی از مهمترین فیلمبرداران سیاه و سفید که با کارگردانان معروفی همچون "سیدنی لومنت" و "الیا کازان" در فیلم «در بارانداز» همکاری داشته است.) ژان با همکاری "بوریس کوفمن" بود که اولین فیلم کوتاه و بسیار مهم خود: شاهکار چهل و پنج دقیقه ای تحت عنوان «نمره ی اخلاق صفر» را ساخت.
فیلم درباره ی پسران محصلی ست که بر ضد معلم کهنه پرست و بد ذات خود شورش می کنند، فیلم به نوعی هم سورئالیستی(چهره های معلمان در این فیلم به جز یک مورد تماما به صورت گروتسک وار به نمایش در آمده)، هم غنایی، هم فکاهه و هم در عین حال بسیار جدی و رئالیستی ست.
روحیه ی فردگرا و جزئیت نگر این فیلم یک جور زندگی نامه ی شخصی "ژان ویگو" به حساب می آید. از جمله فصل های مهم این فیلم عبارتند از: صحنه های مربوط به شورش در خوابگاه و جنگ با بالش که در آن پر بالش ها در فضای خوابگاه همچون دانه های برف شناور می شوند و این صحنه با رژه ی اسلوموشن پیروزمندانه ی بچه ها به پایان می رسد. صحنه ی دیدار بازرس مدرسه(کوتوله ای که کلاه سیلندر بر سر دارد) و صحنه ی نهایی حمله ی پسران از بام مدرسه به گرد همایی مقامات مدرسه که مراسم را با زباله و آشغال بمباران می کنند. موسیقی درخشان این فیلم را "موریس ژبر" ساخته است، وی آهنگساز موسیقی سمفونی بود که از سال 1929 به ساختن موسیقی برای فیلم پرداخت. او متناسب با فانتزی بصری نمره ی اخلاق صفر موسیقی را وارونه نواخت و ضبط کرد. ژبر شیوه ای در ضبط موسیقی اختراع کرد که در آن نت های آهنگ را از راست به چپ نوشته و از چپ به راست بنوازد. این روش در فیلم کاملا تاثیری وهمناک و بازیگوشانه از خود به جای گذاشت(نمونه معروف: همان پایان صحنه ی جنگ بالش ها که موسیقی با زیبایی بصری این صحنه به طرز شگفت انگیزی هماهنگ و همراه است.)
این فیلم روحیه ی آزاد و شورشگرانه ی کودکان را در مقابل خصلت سرکوبگر و بورژوا مآب بزرگتر ها قرار می داد و آشکارا مایه های آنارشیستی داشت. مقامات دولتی فرانسه سال 1933 این مایه ها را دریافتند و فیلم تا ده سال بعد اجازه ی نمایش نیافت. اما به هر حال این فیلم با ته رنگ شاعرانه، فانتزی و واقع گرای خود تاثیر عظیمی بر نسل کارگردان های فرانسوی به ویزه موج نوی فرانسه به جا گذاشت(فیلم «چهارصد ضربه» "فرانسوا تروفو" و فیلم «اگر» "لینزی اندرسون" از نظر درونمایه، ساختار و سبک دین زیادی از این فیلم به گردن دارند).
فیلم بعدی و در واقع آخرین فیلم ویگو «آتالانت» شاهکاریگانه ی دیگری ست که "بوریس کوفمن" آنرا با ظرافت بسیار فیلمبرداری کرد. این فیلم بر اساس یک فیلمنامه ی سفارشی به زندگی یک زوج تازه ازدواج کرده می پردازد که در یک قایق رودخانه ای زندگی می کنند. بعد از یک ماه عسل کوتاه زن جوان دلش هوای چیزی فراتر از زندگی روزمره ی ملال آور قایق را می کند و از سوغاتی های عجیب غریب دستیار شوهرش(ناخدای قایق) به هیجان می آید و بعد توسط فروشنده ی دوره گردی وسوسه می شود که به پاریس بگریزد. سر انجام با کمک همان دستیار ناخدا، زن دوباره به قایق و پیش شوهرش باز می گردد.
اگر چه آتالانت به عنوان یک فیلم تجاری هشتاد دقیقه ای سفارش شده بود، اما ویگو آنرا به شعری غنایی و نیرومند از زندگی و عشق تبدیل کرد. در این فیلم او با تجربیات واقعی خود از زندگی بر روی قایق با پس زمینه ی چشم اندازهای صنعتی و مرده و خیال پروری های سورئالیستی و اغراق های عجیب و غریب در شخصیت پردازی، موفق شده است سنت پوپولیسم(توده گرا) دهه ی 1920 را احیا و آغاز دوران کوتاه اما با شکوه واقع گرایی شاعرانه را اعلام می کند. "ژرژ سادول" به حق درباره ی این فیلم گفته است: "کیفیت حیرت انگیز شاعرانه ی اتالانت از دل اوضاعی شلخته و پیش پا افتاده زاده می شود."
از آنجا که شاعرانگی معنای زیادی برای پخش کنندگان فیلم نداشت آن را تدوین دوباره کردند و به نام «قایق در راه» به نمایش در آوردند. آنها با این ترفند توانستند آواز معروفی به همین نام را همچون درونمایه ی فیلم به نوار صدا تحمیل کنند و بدین سان موسیقی پر طراوت و چالاک "موریس ژبر" را سلاخی کردند. ویگو در روز نمایش این فیلم از بیماری سل که با بیماری قلبی او در آمیخته بود در پاریس در گذشت، در حالی که 29 سال بیشتر نداشت! او در دوران کوتاه زندگی غم انگیز خود دو فیلم بزرگ ساخت که تاثیر فراوانی بر نسل های پس از خود گذاشت و تردیدی نیست که با مرگ او سینمای فرانسه یکی از نوابغ خود را از دست داد.
منابع:
تاریخ سینمای آ.کوک(جلد اول) _تاریخ سینمای دیوید بوردول و کریستین تامسون_تاریخ سینمای هنری
http://www.cinemanegar.com

ارسال توسط کاربر محترم سایت :hasantaleb




 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط