نقش دستگاههاي اطلاعساني يهودي و وهابي در مقابله با مسئلة مهدويت
نویسنده : سحر جبار يعقوب
مترجم: سيد شاهپور حسيني
مترجم: سيد شاهپور حسيني
دكتر جك شاهين، مؤلف كتاب «عربها، قومي شرور و بد» دربارة اينكه هاليوود چگونه توانست يك امّت را بد و شرور جلوه دهد، ميگويد: مسئولان فيلمها در وزارت دفاع آمريكا (پنتاگون) پيوسته در پي تصويري خوب از خود در هاليوود هستند. دكتر شاهين در طيّ پژوهش خستگي ناپذير خود در سينماي آمريكا كه 20 سال زمان برده است، به اين حقيقت رسيده است كه پنتاگون و ارتش و نيروي دريايي و گارد ملّي آمريكا (FBI) همه در حال آماده ساختن خود بر اساس تفكر توليدكنندگان هاليوودي هستند
كتابها و متون مختلف تأكيد ميكنند كه جبهة يهود از جمله جبهههاي اثرگذار و فعّال در دنياي سياست به ويژه در منطقة خاورميانه خواهد بود. با اينكه يهوديان متحمّل سختترين شكستها در زمان پيامبر اسلام(ص) شدهاند و پس از آن ديگر تا مدتها هيچ گونه نقش فعّال و اثرگذاري نداشتهاند و به صورت اقليّتهايي در آمدهاند، با اين حال، پيامبر(ص) در سخنان خود، در مورد آخرالزّمان دقيقاً تأكيد نمودهاند كه يهوديان در آينده داراي قدرت و نفوذ و توان زيادي خواهند شد، به همين دليل متون شريفة رسيده از اهل بيت(ع) در مورد دجّال و شورش او، حاكي از آن است كه جنبش و شورش او، با گرايشهاي جنبشي لا اباليگري است كه هدف آن، از بين بردن تمام ارزشهاي موجود در جوامع و كشاندن اين جوامع به پرتگاه سقوط است و در رأس جبهة دجّال نيز يهوديان حضور دارند. تأكيد پيامبر(ص) و اهل بيت(ع) در مورد نقش يهوديان در آخرالزّمان، يكي از اخبار غيبي است و خود، گواهي بر عظمت پيامبر و راست و درست بودن سخن ايشان است؛ زيرا ايشان از روي هوا و هوس سخن نميگفت و آن سخنان، چيزي جز وحي الهي نبود.
به همين دليل، چيزي كه باعث شد نگارنده به اين موضوع بپردازد، نفوذ و رخنة يهوديان در جوامع ما است كه روز به روز شاهد بروز و گسترش روز افزون آن هستيم. ما همواره ميبينيم كه از شبكههاي ماهوارهاي، برنامههاي عريانگرايي و فسق و فجور پخش ميشود و جدا از اين، فعاليتهاي ويرانگر بسيار زيادي وجود دارد كه اصل عقيدة اسلامي را نشانه گرفتهاند، مطالبي كه آنها در نشريات مختلف مينويسند، و به مسخره گرفتن دين اسلام و ... همه و همه از جملة اين موارد هستند. در اين بخش سعي خواهيم كرد بر مسئلة نقش دستگاههاي اطلاعرساني يهودي ضدّ مسئلة مهدويّت، پرتوافكني نماييم و آن را روشن سازيم. اميدواريم كه به نظر درست در اين مورد و حقيقت اين مسئله، هر چند به مقدار اندك رسيده باشيم.
بيگمان، اين خط، خطّ و جبهه مخالف و نقطة مقابل دين پاك اسلام و نقطة مقابل خطّ اهل بيت(ع) است كه امام مهدي(ع) زمان ظهور شريفشان در آن گام برميدارند و شكي نيست، امام مهدي(ع) براي گسترش دين اسلام در جاي جاي جهان تلاش خواهد كرد. روايات، اين دين را كه امام آن را در همه جا ميگستراند، «اسلام جديد» ناميدهاند، يعني امام ظهور خواهند كرد و مردم را دعوت به آن اسلامي ميكند كه پيامبر(ص) آن را آورده است. به همين دليل، پيشبيني ميكنيم كه اسرائيل، با تلاش زياد، در پي آن است كه حركت و جنبش امام را در نطفه خفه كند و خود را براي مقابله با ايشان و جنبش مباركشان پس از ظهور آماده ميكند و سعي ميكند آتش جنگ با ايشان را بيفروزد، البته يهوديان وسيله و روشي كارآمدتر و اثرگذارتر از جنگ نظامي و كلاسيك و استفاده از ارتش براي اين كار يافتهاند و آن، سلاحِ سخنپراكني و تبليغات است. بيگمان، اسلحة سخنپراكني و تبليغات، بسيار قدرتمندتر از سلاحهاي كلاسيك و توپ و تفنگ و جنگ و خونريزي است.
آمارها و پژوهشها در دوران ما اشاره به اين دارد كه هر كس بر دستگاههاي اطلاعرساني و تبليغاتي سيطره داشته باشد، ميتواند حاكم مطلق جامعه و جهان باشد و حتّي ممكن است قدرت او از قدرت دولتها و كشورهاي قدرتمند نيز بيشتر باشد و البته يهوديان به خوبي از اين مسئله آگاه هستند. اين درحالي است كه مسلمانان در اين مورد، در خواب سنگين غفلت به سر ميبرند و سعي ميكنند از دسيسهچينيهاي اطراف خود چشمپوشي كنند؛ توطئهها و دسيسههايي كه هدف آن نابود كردن دين اسلام و گسترش نژادپرستي و قومگرايي و مذهبگرايي در ميان طيفهاي مختلف مسلمانان است.
به همين دليل، آنها دستگاههاي تبليغاتي و اطلاعرساني را بهترين وسيله و كارآمدترين ابزار براي نابود ساختن دين پاك محمّدي ديدهاند. آنها در اين راستا، بذر افكار مادّي را در ذهن مسلمانان ميكارند و اينگونه، مردم با تمام همّ و غم و حواسشان، متوجّه عالم مادّي و سرمايهداري ميشوند و پيوسته پريشان فكراند و اينگونه كم كم زنگار ماديات، روح پاك آنها را ميپوشاند و وجدان بيدار آنها را به خوابي عميق ميبرد. اين روش آنها بسيار موفقيتآميز بوده است. ما در جهان منحرفي زندگي ميكنيم و در اين جهان هويت وجودي انسان چيزي جز گرايشهاي مادي برنامهريزي شده نيست و عموماً همه رفتارهاي انسان با غريزه توجيه ميشودبه همين دليل، يهوديان اين شعارشان را مطرح كردند: «ما يهوديان، تنها سروران جهان و تنها مفسدان آن و محرّكان فتنهها در آن و جلّادان آن هستيم؛ دكتر يهودي، اسكار ليوي».
امروزه، ما در نقشة سياسي، قدرت اثرگذار يهوديان را كه بسيار سؤال برانگيز است، به خوبي مشاهده ميكنيم، چه كسي با يهوديان همكاري ميكند، يهودياني كه امروزه ششمين قدرت بلامنازع هستهاي جهان به شمار ميآيند.
آنها با پشتكار فراوان سعي ميكنند تمام ارزشها و باورهاي ديني اسلامي را نابود كنند. در پروتكل سيزدهم از پروتكلهاي دانشمندان صهيونيست آمده است: «ما بايد مردم را با وسايل و راههاي گوناگون به لهو و لعب بكشانيم. پس از آن، مردم به تدريج نعمت انديشة آزاد و مستقل را از دست ميدهند و همگي با ما همصدا ميشنوند، زيرا پس از آن، ما تنها اعضاي جامعهاي هستيم كه شايستگي ارائة برنامههاي فكري جديد را داريم و آنها پيرو ما ميشوند».
اين نكته، اصل و جوهري است كه حاكمان و بزرگان اوّلية هاليوود در سينما آن را به خوبي دريافته بودند و از آن به عنوان يك ابزار موفقيتآميز و بسيار قدرتمند و اثرگذار براي روايت داستانها و طرح انديشههاي مادي و توهين به دين اسلام و نابودي آن، استفاده كردند.
در تأكيد اين مطلب بايد گفت: در پروتكل دوازدهم دانشمندان يهود آمده است: «ما از طريق مطبوعات و روزنامهها، نفوذ قابل توجهي به دست آورديم. با اين حال، خود همچنان پشت پرده مانديم».
به همين دليل، يهوديان نقش مهم و غيرقابل انكاري در تسلّط بر همة وسايل اطلاعرساني، از سيما گرفته تا صدا و مطبوعات، بازي كردند. به عنوان نمونه، تاريخ، هيچ گاه رسوايي بيل كلينتون، رئيس جمهور آمريكا را فراموش نميكند و در حقيقت، دستان يهوديان در بر افروخته شدن آتش اين مسئله در كار بود و آنها بودند كه اين مطلب را در سطحي بسيار گسترده منتشر كردند.
مهمترين چيزي كه توجه و نگاه ما مسلمانان را به عنوان پيروان اهل بيت(ع) به خود جلب ميكند، تأكيد بر يك نقطة بينهايت مهم و بسيار حسّاس در اين دوران است. آن نقطه، حمايت از مسلمانان در مقابل وسايل اطلاعرساني و شبكههاي ماهوارهاي است، به ويژه پس از آنكه ما از تسلط يهوديان بر بيشتر وسايل اطلاعرساني و تلاشهاي پي در پي و خستگيناپذير و جدي آنها براي ترسيم تصويري نادرست و زشت از اسلام و مسلمانان، آگاه هستيم. اسكات. جي. سيمون يكي از پژوهشگران مشهور در مورد اين تصوير در كتابش تحت عنوان «عربها در هاليوود، تصويري كه آنها سزاوار آن نيستند» ميگويد: «صنعت فيلمسازي در هاليوود مسئول جا انداختن و القاي تصويري [زشت و نادرست] از عربها در ذهن ميليونها آمريكايي و ميليونها نفر در جهان غرب و در تمام جهان است».
عربها و مسلمانان در فن و تكنيك متنفر ساختن مردم از چيزي كه خود هاليوود مبتكر آن است، هدف قرار گرفتهاند و پيوسته آنها مظهر شرّ و بدي و خشونت و عقب ماندگي و جهل و غوطه خوردن در لذتجويي و بديها معرفي شدهاند. بنابراين، تصوير عربهاي مسلمان از چارچوب اين روش هدفمند و اين تصاوير خارج نشده و نخواهد شد؛ تصوير يك عرب بيابانگرد كه دائم در حال كوچ است و در كنارش شتر و چادر و در اطرافش بيابان بيآب و علف است يا يك عرب مسلمان غرق در لهو و لعب و لذتجويي و فساد و شرابخوار و معتاد به مشروبات الكلي يا شخصي بدون تمدن و فرهنگ كه حتّي آداب اخلاقي و رفتاري در راههاي عمومي و در رفتار با ديگران و حتّي آداب نظافت و غذا خوردن را نيز نميداند يا تصوير مسلماني تندرو و افراطي و خشك مغز كه چندين همسر با لباسهاي سياه و پوشيده دارد يا تصوير يك عرب نادان و ابله غربزده كه دائماً مات و مبهوت حيران تمدن غرب است. امّا بيشترين تصوير كه در ميان غربيها از مسلمانان گسترش يافته و مسلمانان را با آن ميشناسند، تصوير يك تروريست جنايتكار و ربايندة هواپيما و كاميونها و منفجر كنندة ساختمانها و قاتل بيگناهان است.
همچنين، هاليوود همواره تلاش ميكند در فيلمهاي خود صحنههايي داشته باشد كه در آن يك مسلمان با صداي بلند فرياد الله اكبر ميدهد يا يك مناره به نمايش در ميآيد يا صداي اذان به گوش ميرسد يا تصوير كعبه نشان داده ميشود.
با مطالعه و تحقيق در تاريخ هاليوود و فيلمهاي ضدّ اسلامي و ضدّ مسلمانان كه در آن ساخته شده، ميزان كينة يهوديان نسبت به اسلام مشخص ميشود.
در كتاب «عربها، قومي شرور و بد» شاهين بر مسئلة بد جلوه دادن عربها و مسلمانان در هاليوود اشاره ميكند و ميگويد: اين كار بر اساس اصول علمي و مسائل روانشناسي و سياسي بسيار دقيق و حساب شدهاي انجام ميگيرد. آنها كارشناساني دارند كه به خوبي از فرهنگ و زبان عربي، همچنين از تاريخ و سمبلهاي ديني مسلمانان و عربها آگاهي دارند، هاليوود از سال 1896م. تاكنون حدود 900 فيلم آمريكايي دربارة عربها و مسلمانان ساخته است.
نقطة عطف پرداختن به عربها در هاليوود، فيلم «اسير بيابانگرد بدوي» در سال 1912م. است. در اين فيلم يك سناريو وجود دارد كه دائماً تكرار ميشود و آن اينكه، گروهي از راهزنان بيابانگرد، يك زن سفيدپوست غربي كه نقش اوّل فيلم را دارد، ميربايند و در نتيجه، نيروهاي نظامي غربي براي نجات او به سرزمين عربها ميروند و او را نجات ميدهند.
جدا از اين، فيلمهاي ديگري در اين مورد ساخته شد، از جمله فيلم «ترانههاي عشق» در سال 1923م. عربها در اين فيلم اشخاصي بيابانگرد و داراي پوستي گندمگون و سبزه هستند كه از فرمانبرداري غربيها سر باز ميزنند و به گونهاي عجيب بر آنها شورش ميكنند و خود را با روشي زيركانه و مكّارانه، حاكم تمام شمال آفريقا قرار ميدهند.
در فيلم «قهوهخانه در قاهره»، سال 1924م. نيز عربها به صورت قاتلاتي نشان داده ميشوند. در اين فيلم يك عرب، يك مرد انگليسي و همسرش را به قتل ميرساند، امّا دختر اين خانواده را نجات ميدهد تا او را از آن خود سازد و او را به همسري خود برگزيند. البتّه نويسنده تلاش ميكند در اين مورد خود را بيطرف نشان دهد. فيلم «افتخار صحرا» 1928 م. به زندگينامة شخصي به نام قاسم بن علي ميپردازد. او رهبر قبيلهاي در صحرا است و يك مسئول فرانسوي و همسرش را دستگير ميكند تا آنها را شكنجه كند. در سالهاي آغازين دهة 30، تصويري كارتوني از عربها و مسلمانان در سينماي هاليوود حاكم شد. اين سالها، فيلمهايي ساخته شد كه در آن مسلمانان در ظاهر به صورت افرادي كه هواپيما ميربايند و تهديد به انفجار آن ميكنند، ظاهر شدند و آغاز اين جريان در فيلم «ارز سياه» در سال 1936 بود، پس از آن، تصوير مهاجر جنايتكار كه امنيت آمريكا را تهديد ميكند، در فيلم «گشتي راديو» 1937 نصيب مسلمانان و عربها شد. پس از آن مجموعة فيلمهايي ساخته شد كه مسلمانان در آن به عنوان تروريست و تشنة خون، به تصوير كشيده ميشدند. در دهة چهل و پنجاه قرن گذشته نيز هاليوود شاهد توليد بيش از 100 فيلم بود كه تصويري كارتوني و منفي از مسلمانان ارائه ميداد. اين فيلمها دقيقاً همزمان با كشف ميدانهاي بزرگ نفتي در كشورهاي اسلامي بود.
پس از اين «عربها و مسلمانان» شيوخ نفت معرفي ميشدند كه در چادرهاي خود در صحراها زندگي ميكردند و پشت چادرهاي آنها ماشينهاي ليموزين و شترها و زناني كه لباس سياه پوشيده بودند، وجود داشت يا در اين فيلمها نشان داده ميشود اين شيوخ در كشورهاي غربي به خوشگذراني و عيش و نوش مشغول شده و پولهاي خود را به پاي زنان بور و زيباي غربي ميريزند.
با رشد جنبش و جريان پان عربيسم و اوج گرفتن جنبشهاي آزاديبخش عربي، عربها، هم پيمان كمونيسم و دشمن سرسخت غرب معرفي شدند.
در آن زمان، فلسطينيها (تروريست) به صورت ربايندگان هواپيما در حدود 45 فيلم معرفي شدند و فيلم عروج (1960) كه پل نيومن در آن بازي ميكرد، يكي از آن گونه فيلمها است. حوادث اين فيلم در فلسطين در سال 1947 م. روي ميدهد. عربها در اين فيلم به صورت اشخاصي شرور و بد سيرت و هم پيمان نازيها معرفي ميشوند كه باعث به وجود آمدن فاجعههاي انساني بسياري در حقّ ديگران، به خصوص يهوديان ميشوند.
امّا در فيلم «زنداني» كه نيمة سال 1974 ساخته شد، ديويد جانسون قهرمان، براي كشتن تروريستهاي فلسطيني به نيروهاي اسرائيلي ميپيوندد.
انقلاب اسلامي و ايران و انقلابيون نيز در دهة هشتاد از نگاه هاليووديها دور نماندند. آنها تلاش كردند مسلمانان را به صورت اصولگراياني تروريست كه شعار مرگ بر اسرائيل، مرگ بر آمريكا و مرگ بر تمام دشمنان اسلام سر ميدهند، معرفي كنند. آنها اين اشخاص را به صورت كساني كه از دين براي توجيه اعمال خشونتآميز، هواپيماربايي، انفجار اماكن مختلف و تلاش حتّي براي به قتل رساندن رئيس جمهور آمريكا استفاده ميكنند، معرفي ميكنند.
در سال 2000 م. هاليوود، فيلم «قوانين ارتباط» را ساخت. اين فيلم، نژادپرستانهترين فيلم ضدّ مسلمانان و عربها توصيف شده است. در اين فيلم يمنيها به عنوان تروريستهايي معرفي ميشوند كه همانند ديوانگان در مقابل سفارت آمريكا، بر ضدّ آمريكا فرياد سر ميدهند و آن را سنگباران ميكنند و تفنگداران مارينز (نيروي دريايي) را كه تلاش ميكردند گروگانهاي داخل سفارت را آزاد كنند، ميكشند.
در گزارشي كه روجر دابسون در روزنامة انگليسي ايندپندنت، منتشر كرده، گفته است، در زماني كه ديدگاه مردم به طور كامل در مورد سرخپوستان تغيير كرده و با آنها به عنوان ساكنان اصلي و حقيقي آمريكا رفتار ميشود و همچنين در زماني كه پردههاي آهنين كمونيسم با فروپاشي اتّحاد جماهير شوروي، فرو افتاده است، اكنون تمام شرارتهاي مطلوب در فيلمهاي هاليوودي، به عربها نسبت داده ميشود.
دابسون اشاره ميكند، بسياري از فيلمهايي كه هاليوود از سالهاي پاياني دهة نود قرن گذشته تا سال 2006 توليد كرد مسلمانان تنها به صورت تروريستها يا ميلياردرهاي شرور معرفي ميشوند و زنان مسلمان نيز يا در فيلمهاي آنها خوانندهاند يا رقّاص رقصهاي شرقي، اين مسئلهاي است كه از زمان توليد فيلمهاي وسترن، كابويي و سرخپوستي، روي نداده بود؛ زيرا هاليوود، چنين دشمني گستردهاي را در مقابل هيچ گروه خاصّي آن گونه كه دابسون ميگويد، به چشم خود نديده بود.
شايد همة اينها انگيزههايي داشته كه باعث شده اين سازمان و دستگاه تبليغاتي جهاني تمام نيروهايشان را به كار گيرند تا عربها و مسلمانان را از چشم ميليونها نفر انسان در جهان كه با شور و شعف خاصّي فيلمهاي هاليوودي را دنبال ميكنند، بيندازد و اينجا نميتوان منكر دست داشتن يهوديان در اين كار شد. يهوديان با سينما و وسايل ارتباط جمعي و تبليغاتي آمريكا بازي ميكنند و آنها را در تسخير خود در آورده و از آن، در جهت منافع يهودي خود استفاده ميكنند. منافعي كه ريشه در دوران آغازين حكومت اسلامي توسط پيامبر اسلام(ص) دارد.
همچنين ميتوان نفوذ دستان آلودة يهوديان را در كارگرداني حوادث، در بياناتي كه در تاريخ 5 آوريل 1996، براندر نمايندة آمريكايي بر زبان آورد، لمس كرد. او در طيّ گفتوگويي در برنامة آمريكايي لاري كينگ شو كه تهيه كنندگي آن را لاري كينگ يهودي بر عهده داشت، به صورت زنده اعلام كرد كه «يهوديان بر هاليوود فرمانروايي ميكنند و آنها اكنون، مالك هاليوود هستند». اين گونه، طوفاني كه اين سخنان او به راه انداخت، وزيدن گرفت و سؤالات زيادي در مورد هاليوود و تصميم گيرندگان آن مطرح شد و بسياري از مردم سؤال ميكردند، چگونه ممكن است يك اقليت در آمريكا كه جمعيتشان بيش از دو و نيم درصد كلّ جمعيت آمريكا نيست، بتواند نه تنها بر صنعت سينما، بلكه بر تصميمگيريهاي سياسي ايالات متحده، تأثيرگذار و حاكم باشد.
در شمارة آگوست مجلة «مومنت» كه به يك يهودي تعلّق دارد، مايكل مدفيد كه او نيز يك نويسندة يهودي است. سؤال ميكند، چگونه است و چه رازي در كار است كه تمام فيلمسازان و دستاندركاران اصلي سينما در آمريكا از يهوديان هستند؟ به نظر نگارنده، راز اين كار در اين نكته است كه آنها بسيار تمايل دارند بر عقل، انديشه و فكر عربها و مسلمانان حاكم شوند و بذر افكار و انديشههاي لااباليگري و فراماسونري را در ذهن و وجود آنها بكارند و مسلمانان را دچار پريشان فكري كنند و آنها را از دين دور كرده، در مرداب كفر و الحاد و رذايل اخلاقي غرق كنند. شايد يكي ديگر از اهداف آنها، ريشخند كردن به مسلمانان و به تمسخر گرفتن اسلام باشد.
اكنون، آنها مشغول به اجرا در آوردن طرحها و نقشههايي هستند كه در زمان حكومت پيامبر اسلام(ص)، نتوانستند آن را عملي كنند. آنها امروزه تلاش ميكنند آن را به روشهاي مختلف به مرحلة اجرا درآوردند. آن روش، سيطره بر حكومتها و مردم از طريق صنعت سينما و برخي دستگاههاي اطلاعرساني و تبليغاتي است و آنها با اين وسايل، اسلام را به صورت مستقيم يا غيرمستقيم، ديني تروريست پرور معرفي ميكنند.
اينجا بايد اشاره كرد كه سينماي صهيونيستي كه در طيّ سالهاي گذشته، خطر بزرگي براي مسائل اسلامي به وجود آورده، از بهرهبرداري از متغيرهاي بينالمللي اخير و آينده چشمپوشي نخواهد كرد و شايد به زودي شاهد فيلمهايي با گرايشهاي صهيونيستي باشيم كه به دين اسلام به عنوان دين ترور ميپردازد و در اين راستا از تبليغات آمريكا ضدّ اسلام و مسلمانان بهرهبرداري ميكند و از درك و فهم نادرست آمريكاييها و غربيها نسبت به اسلام و مسلمانان سوء استفاده كند، به ويژه پس از انفجارات نيويورك و واشنگتن در تاريخ 11/9/2000 و پس از حملات ستمگرانة آنان بر ضدّ اسلام، كه سازمانهاي يهودي و راستگراي آمريكا و اروپا از آن به دور نبودهاند.
كار به آنجا رسيده كه شايعاتي مبني بر اين وجود دارد كه قرار است هاريسون بازيگر نقش قهرمان فيلمي شود كه مربوط به زندگي پيامبر است و اين خبر در «روزنامة الاخبار المصريّـ[»، در تاريخ 28/1/2008 به چاپ رسيده و در مجلة الاهرام العربي در تاريخ 4/3/2000 بار ديگر اين خبر منتشر شده است.
اين گونه به نظر ميرسد كه هدف آنها از همة اين كارها، اهانت به پيامبر و زير سؤال بردن ايشان است و كاريكاتورهاي موهن نيز چيزي جز از اين قبيل كارها نيست كه سعي ميكند پيامبر اسلام را زير سؤال ببرند و اين خود مصداق بسيار روشني از اينگونه كارها است كه منشأ آن، يهوديان يا مسيحيان اصولگرا هستند كه باورهاي ديني مسلمانان را به ريشخند ميگيرند؛ زيرا آنها حقانيت دين اسلام و اينكه آن آخرين دين است و همچنين، حقيقت داشتن ظهور رهايي دهنده و نجاتبخش بشريّت را خوب ميدانند.
با در نظر گرفتن اين نكته، علّت تمايلات واقعي و پنهان اين حكومت كوچك براي تصاحب و در اختيار داشتن چنين زرّادخانة بزرگي از سلاحهاي اتمي، براي ما روشن ميشود.
آنها خود را براي جنگ بسيار بزرگ «آرمگدون»، آماده ميكنند. آنها پيش بيني ميكنند جنگ آرمگدون، جنگي همه جانبه و بزرگ و هستهاي خواهد بود كه با آن كشورهاي شرور از بين ميروند.
به همين دليل است كه ميبينيم دستان پليد وهابيت در ضربه زدن به دين اسلام به همراه وفادارترين همپيمان خود يعني يهوديان، نمود پيدا ميكند. شاهد اين مسئله، اين است كه رابرت مردوخ ميلياردر استراليايي، صاحب شبكة فاكس نيوز كه شبكهاي راست گرا و بسيار تندرو است، در خواب هم نميديد عربستانيهاي وهابي در امپراتوري اطلاعرساني و تبليغاتي او كه دشمني آن با اسلام زبانزد همه است و پيوسته بيقيد و شرط در تمام اخبار خود از اسرائيل حمايت ميكند، سرمايهگذاري كنند. وليد بن طلّال، اين رؤيا را تبديل به واقعيت كرد، اين در حالي بود كه علماي ديني و روشنفكران عربستان كه شيعيان را كافر به شمار ميآورند، تنها به خاطر اينكه شيعيان پيروان اهل بيت(ع)اند، در اين مورد سكوت اختيار كردند. آنها در مورد شيعيان، فتواهاي عجيبي صادر ميكنند و حتّي ريختن خون شيعيان را مباح ميدانند و با خاك يكسان كردن قبرهاي امامان شيعيان را كاري پسنديده ميشمارند. در حالي كه در برابر اين معامله، سكوت مرگباري اختيار كردند.
شايان ذكر است كه شركت «المملكـة القابضة» كه وليد بن طلال يكي از شاهزادههاي سعودي، مالك آن است 7/30 درصد برابر با 6/2 ميليارد دلار از سهامهاي شركت «نيوز كورب» تابع شبكة «فاكس نيوز» و شبكههاي ديگر اين مجموعه را دارا است، شهروندان عربستاني در رياض و القصيم و مكّه ميتوانند براي خريد سهام شركت «المملكـ[ القابضـ[» نام نويسي كنند و سهام آن را خريداري كنند. اين شركت مستقيماً در شبكة فاكس نيوز و نيوز كورب سرمايهگذاري ميكند و وليد بن طلال رابطة مستقيم و گرمي با شريك خود رابرت مردوخ كه در نيويورك زندگي ميكند دارد و خريد و فروش سهامهاي شركت المملكـ[ القابضـ[ در حال انجام است.
شايان ذكر است از زماني كه وليد اقدام به خريداري سهام در شركت مردوخ كرده، شبكة فاكس نيوز و شبكههاي تابع آن، به طور كامل دست از انتقاد از خانوادة سلطنتي عربستان و افراد خانوادة حاكم شسته و از ميزباني مخالفان يا منتقدان حكومت عربستان و سياستهاي آن، خودداري كردهاند. با اين حال، اين مجموعه، دست از حمله به اسلام و كمك به منافع يهوديان در هر موقعيتي و به هر شكلي بر نداشته است و ميتوان دريافت كه هدف آن، نابودي اسلام و بد و زشت و نادرست جلوه دادن تشيّع از طريق سرمايهگذاري در ايجاد فرقهها و عقايد مختلف كه بنيان جامعه را ويران ميسازد، است.
جري فالويل در يك سخنراني در سال 1978 در اسرائيل گفت: خداوند آمريكا را دوست دارد؛ زيرا آمريكا اسرائيل را دوست دارد و در تجسّم بخشيدن به آنچه كه گفته شد، دستگاههاي اطلاعرساني و تبليغاتي و سينماي آمريكايي ـ يهودي نقش غيرقابل انكاري در مقدمه چيني براي وارد شدن به اين از طريق آماده ساختن امكانات و بودجة لازم براي مقابله با مسلمانان به رهبري امام مهدي(ع) كردهاند. تا آنجا كه آنها يك فيلم به نام آرمگدون ساختند كه شبكة MBC روز 12 جولاي سال 2006، آن را پخش كرد و بوس ويلز قهرمان اين فيلم است.
دكتر جك شاهين، مؤلف كتاب «عربها، قومي شرور و بد» دربارة اينكه هاليوود چگونه توانست يك امّت را بد و شرور جلوه دهد، ميگويد: مسئولان فيلمها در وزارت دفاع آمريكا (پنتاگون) پيوسته در پي تصويري خوب از خود در هاليوود هستند. دكتر شاهين در طيّ پژوهش خستگي ناپذير خود در سينماي آمريكا كه 20 سال زمان برده است، به اين حقيقت رسيده است كه پنتاگون و ارتش و نيروي دريايي و گارد ملّي آمريكا (FBI) همه در حال آماده ساختن خود بر اساس تفكر توليدكنندگان هاليوودي هستند و تلاش ميكنند فيلمهايي مردمي و قدرتمند و تأثيرگذار بسازند كه هدف از آن، تمجيد از آمريكا و ستايش از آن به خاطر پيروزي بر انواع شرها كه در مسلمانان نمود مييابد، است و در فيلمهايي مانند «اصول بازي» در سال 2000 و «دروغهايي واقعي» در سال 1994 م، «تصميمهاي نافذ» سال 1996، «حملة آزادي» سال 1998، FBI مستقيماً در آن شركت داشته و به توليد كنندگان اين فيلمها كمك كرده است. همچنين در فيلم «حصار»، سال 1998 كه داستان آن اين گونه است كه چند آمريكايي عرب تبار دست به حملة مسلّحانه در شهر مانهاتن ميزنند، نيز از اين قبيل است.
پس از حملات يازدهم سپتامبر، كميتهاي متشكل از مشاوران رئيس جمهور آمريكا، جورج بوش پسر و رهبران حزب او و توليدكنندگان و سازندگان بزرگ سينماي آمريكا بر ضرورت آماده ساختن ذهن و فكر و آراي عمومي براي ورود به جنگي طولاني مدت ضدّ تروريسم كه عربها و مسلمانان نماد آن به شمار ميآمدند، تأكيد كردند و اين گونه شد كه در صفحات تلويزيون و صفحات نمايش فيلمها و در جامعه، عربها و مسلمانان دشمن آمريكاييها معرفي شدند و جاي سرخپوستان و روسها و آلمانيها را گرفتند.
اينجا براي هر پژوهشگر روشن بيني كه تلاش ميكند به حقيقت برسد، روشن ميشود كه تمام اين اتّفاقات همه به خاطر در اختيار گرفتن تمام قدرتها و نيروها و تلاش براي مقابله با عربها و مسلمانان و پيروان اهل بيت(ع)، به ويژه مقابله با كسي است كه حكومت حقّ و عدالت را بر پا ميدارد و حكومت جهاني را بنيانگذاري ميكند و او كسي جز امام مهدي(عج) نيست.
از جابر نقل شده است: مردي نزد امام صادق(ع) رفت. امام مطالبي بيان كرد سپس فرمود: «او (امام مهدي(ع)) تورات و ديگر كتابهاي آسماني را از غار انطاكيه خارج ميسازد و ميان اهل تورات با تورات و ميان اهل انجيل با انجيل و ميان اهل زبور با زبور حكم ميكند».
ماهنامه موعود شماره 108
اشاره:
كتابها و متون مختلف تأكيد ميكنند كه جبهة يهود از جمله جبهههاي اثرگذار و فعّال در دنياي سياست به ويژه در منطقة خاورميانه خواهد بود. با اينكه يهوديان متحمّل سختترين شكستها در زمان پيامبر اسلام(ص) شدهاند و پس از آن ديگر تا مدتها هيچ گونه نقش فعّال و اثرگذاري نداشتهاند و به صورت اقليّتهايي در آمدهاند، با اين حال، پيامبر(ص) در سخنان خود، در مورد آخرالزّمان دقيقاً تأكيد نمودهاند كه يهوديان در آينده داراي قدرت و نفوذ و توان زيادي خواهند شد، به همين دليل متون شريفة رسيده از اهل بيت(ع) در مورد دجّال و شورش او، حاكي از آن است كه جنبش و شورش او، با گرايشهاي جنبشي لا اباليگري است كه هدف آن، از بين بردن تمام ارزشهاي موجود در جوامع و كشاندن اين جوامع به پرتگاه سقوط است و در رأس جبهة دجّال نيز يهوديان حضور دارند. تأكيد پيامبر(ص) و اهل بيت(ع) در مورد نقش يهوديان در آخرالزّمان، يكي از اخبار غيبي است و خود، گواهي بر عظمت پيامبر و راست و درست بودن سخن ايشان است؛ زيرا ايشان از روي هوا و هوس سخن نميگفت و آن سخنان، چيزي جز وحي الهي نبود.
به همين دليل، چيزي كه باعث شد نگارنده به اين موضوع بپردازد، نفوذ و رخنة يهوديان در جوامع ما است كه روز به روز شاهد بروز و گسترش روز افزون آن هستيم. ما همواره ميبينيم كه از شبكههاي ماهوارهاي، برنامههاي عريانگرايي و فسق و فجور پخش ميشود و جدا از اين، فعاليتهاي ويرانگر بسيار زيادي وجود دارد كه اصل عقيدة اسلامي را نشانه گرفتهاند، مطالبي كه آنها در نشريات مختلف مينويسند، و به مسخره گرفتن دين اسلام و ... همه و همه از جملة اين موارد هستند. در اين بخش سعي خواهيم كرد بر مسئلة نقش دستگاههاي اطلاعرساني يهودي ضدّ مسئلة مهدويّت، پرتوافكني نماييم و آن را روشن سازيم. اميدواريم كه به نظر درست در اين مورد و حقيقت اين مسئله، هر چند به مقدار اندك رسيده باشيم.
1. يهوديان و پيشبيني آينده
بيگمان، اين خط، خطّ و جبهه مخالف و نقطة مقابل دين پاك اسلام و نقطة مقابل خطّ اهل بيت(ع) است كه امام مهدي(ع) زمان ظهور شريفشان در آن گام برميدارند و شكي نيست، امام مهدي(ع) براي گسترش دين اسلام در جاي جاي جهان تلاش خواهد كرد. روايات، اين دين را كه امام آن را در همه جا ميگستراند، «اسلام جديد» ناميدهاند، يعني امام ظهور خواهند كرد و مردم را دعوت به آن اسلامي ميكند كه پيامبر(ص) آن را آورده است. به همين دليل، پيشبيني ميكنيم كه اسرائيل، با تلاش زياد، در پي آن است كه حركت و جنبش امام را در نطفه خفه كند و خود را براي مقابله با ايشان و جنبش مباركشان پس از ظهور آماده ميكند و سعي ميكند آتش جنگ با ايشان را بيفروزد، البته يهوديان وسيله و روشي كارآمدتر و اثرگذارتر از جنگ نظامي و كلاسيك و استفاده از ارتش براي اين كار يافتهاند و آن، سلاحِ سخنپراكني و تبليغات است. بيگمان، اسلحة سخنپراكني و تبليغات، بسيار قدرتمندتر از سلاحهاي كلاسيك و توپ و تفنگ و جنگ و خونريزي است.
آمارها و پژوهشها در دوران ما اشاره به اين دارد كه هر كس بر دستگاههاي اطلاعرساني و تبليغاتي سيطره داشته باشد، ميتواند حاكم مطلق جامعه و جهان باشد و حتّي ممكن است قدرت او از قدرت دولتها و كشورهاي قدرتمند نيز بيشتر باشد و البته يهوديان به خوبي از اين مسئله آگاه هستند. اين درحالي است كه مسلمانان در اين مورد، در خواب سنگين غفلت به سر ميبرند و سعي ميكنند از دسيسهچينيهاي اطراف خود چشمپوشي كنند؛ توطئهها و دسيسههايي كه هدف آن نابود كردن دين اسلام و گسترش نژادپرستي و قومگرايي و مذهبگرايي در ميان طيفهاي مختلف مسلمانان است.
به همين دليل، آنها دستگاههاي تبليغاتي و اطلاعرساني را بهترين وسيله و كارآمدترين ابزار براي نابود ساختن دين پاك محمّدي ديدهاند. آنها در اين راستا، بذر افكار مادّي را در ذهن مسلمانان ميكارند و اينگونه، مردم با تمام همّ و غم و حواسشان، متوجّه عالم مادّي و سرمايهداري ميشوند و پيوسته پريشان فكراند و اينگونه كم كم زنگار ماديات، روح پاك آنها را ميپوشاند و وجدان بيدار آنها را به خوابي عميق ميبرد. اين روش آنها بسيار موفقيتآميز بوده است. ما در جهان منحرفي زندگي ميكنيم و در اين جهان هويت وجودي انسان چيزي جز گرايشهاي مادي برنامهريزي شده نيست و عموماً همه رفتارهاي انسان با غريزه توجيه ميشودبه همين دليل، يهوديان اين شعارشان را مطرح كردند: «ما يهوديان، تنها سروران جهان و تنها مفسدان آن و محرّكان فتنهها در آن و جلّادان آن هستيم؛ دكتر يهودي، اسكار ليوي».
امروزه، ما در نقشة سياسي، قدرت اثرگذار يهوديان را كه بسيار سؤال برانگيز است، به خوبي مشاهده ميكنيم، چه كسي با يهوديان همكاري ميكند، يهودياني كه امروزه ششمين قدرت بلامنازع هستهاي جهان به شمار ميآيند.
آنها با پشتكار فراوان سعي ميكنند تمام ارزشها و باورهاي ديني اسلامي را نابود كنند. در پروتكل سيزدهم از پروتكلهاي دانشمندان صهيونيست آمده است: «ما بايد مردم را با وسايل و راههاي گوناگون به لهو و لعب بكشانيم. پس از آن، مردم به تدريج نعمت انديشة آزاد و مستقل را از دست ميدهند و همگي با ما همصدا ميشنوند، زيرا پس از آن، ما تنها اعضاي جامعهاي هستيم كه شايستگي ارائة برنامههاي فكري جديد را داريم و آنها پيرو ما ميشوند».
2. يهوديان و ساخت فيلمهاي توهينآميز نسبت به دين اسلام
اين نكته، اصل و جوهري است كه حاكمان و بزرگان اوّلية هاليوود در سينما آن را به خوبي دريافته بودند و از آن به عنوان يك ابزار موفقيتآميز و بسيار قدرتمند و اثرگذار براي روايت داستانها و طرح انديشههاي مادي و توهين به دين اسلام و نابودي آن، استفاده كردند.
در تأكيد اين مطلب بايد گفت: در پروتكل دوازدهم دانشمندان يهود آمده است: «ما از طريق مطبوعات و روزنامهها، نفوذ قابل توجهي به دست آورديم. با اين حال، خود همچنان پشت پرده مانديم».
به همين دليل، يهوديان نقش مهم و غيرقابل انكاري در تسلّط بر همة وسايل اطلاعرساني، از سيما گرفته تا صدا و مطبوعات، بازي كردند. به عنوان نمونه، تاريخ، هيچ گاه رسوايي بيل كلينتون، رئيس جمهور آمريكا را فراموش نميكند و در حقيقت، دستان يهوديان در بر افروخته شدن آتش اين مسئله در كار بود و آنها بودند كه اين مطلب را در سطحي بسيار گسترده منتشر كردند.
مهمترين چيزي كه توجه و نگاه ما مسلمانان را به عنوان پيروان اهل بيت(ع) به خود جلب ميكند، تأكيد بر يك نقطة بينهايت مهم و بسيار حسّاس در اين دوران است. آن نقطه، حمايت از مسلمانان در مقابل وسايل اطلاعرساني و شبكههاي ماهوارهاي است، به ويژه پس از آنكه ما از تسلط يهوديان بر بيشتر وسايل اطلاعرساني و تلاشهاي پي در پي و خستگيناپذير و جدي آنها براي ترسيم تصويري نادرست و زشت از اسلام و مسلمانان، آگاه هستيم. اسكات. جي. سيمون يكي از پژوهشگران مشهور در مورد اين تصوير در كتابش تحت عنوان «عربها در هاليوود، تصويري كه آنها سزاوار آن نيستند» ميگويد: «صنعت فيلمسازي در هاليوود مسئول جا انداختن و القاي تصويري [زشت و نادرست] از عربها در ذهن ميليونها آمريكايي و ميليونها نفر در جهان غرب و در تمام جهان است».
عربها و مسلمانان در فن و تكنيك متنفر ساختن مردم از چيزي كه خود هاليوود مبتكر آن است، هدف قرار گرفتهاند و پيوسته آنها مظهر شرّ و بدي و خشونت و عقب ماندگي و جهل و غوطه خوردن در لذتجويي و بديها معرفي شدهاند. بنابراين، تصوير عربهاي مسلمان از چارچوب اين روش هدفمند و اين تصاوير خارج نشده و نخواهد شد؛ تصوير يك عرب بيابانگرد كه دائم در حال كوچ است و در كنارش شتر و چادر و در اطرافش بيابان بيآب و علف است يا يك عرب مسلمان غرق در لهو و لعب و لذتجويي و فساد و شرابخوار و معتاد به مشروبات الكلي يا شخصي بدون تمدن و فرهنگ كه حتّي آداب اخلاقي و رفتاري در راههاي عمومي و در رفتار با ديگران و حتّي آداب نظافت و غذا خوردن را نيز نميداند يا تصوير مسلماني تندرو و افراطي و خشك مغز كه چندين همسر با لباسهاي سياه و پوشيده دارد يا تصوير يك عرب نادان و ابله غربزده كه دائماً مات و مبهوت حيران تمدن غرب است. امّا بيشترين تصوير كه در ميان غربيها از مسلمانان گسترش يافته و مسلمانان را با آن ميشناسند، تصوير يك تروريست جنايتكار و ربايندة هواپيما و كاميونها و منفجر كنندة ساختمانها و قاتل بيگناهان است.
همچنين، هاليوود همواره تلاش ميكند در فيلمهاي خود صحنههايي داشته باشد كه در آن يك مسلمان با صداي بلند فرياد الله اكبر ميدهد يا يك مناره به نمايش در ميآيد يا صداي اذان به گوش ميرسد يا تصوير كعبه نشان داده ميشود.
با مطالعه و تحقيق در تاريخ هاليوود و فيلمهاي ضدّ اسلامي و ضدّ مسلمانان كه در آن ساخته شده، ميزان كينة يهوديان نسبت به اسلام مشخص ميشود.
در كتاب «عربها، قومي شرور و بد» شاهين بر مسئلة بد جلوه دادن عربها و مسلمانان در هاليوود اشاره ميكند و ميگويد: اين كار بر اساس اصول علمي و مسائل روانشناسي و سياسي بسيار دقيق و حساب شدهاي انجام ميگيرد. آنها كارشناساني دارند كه به خوبي از فرهنگ و زبان عربي، همچنين از تاريخ و سمبلهاي ديني مسلمانان و عربها آگاهي دارند، هاليوود از سال 1896م. تاكنون حدود 900 فيلم آمريكايي دربارة عربها و مسلمانان ساخته است.
نقطة عطف پرداختن به عربها در هاليوود، فيلم «اسير بيابانگرد بدوي» در سال 1912م. است. در اين فيلم يك سناريو وجود دارد كه دائماً تكرار ميشود و آن اينكه، گروهي از راهزنان بيابانگرد، يك زن سفيدپوست غربي كه نقش اوّل فيلم را دارد، ميربايند و در نتيجه، نيروهاي نظامي غربي براي نجات او به سرزمين عربها ميروند و او را نجات ميدهند.
جدا از اين، فيلمهاي ديگري در اين مورد ساخته شد، از جمله فيلم «ترانههاي عشق» در سال 1923م. عربها در اين فيلم اشخاصي بيابانگرد و داراي پوستي گندمگون و سبزه هستند كه از فرمانبرداري غربيها سر باز ميزنند و به گونهاي عجيب بر آنها شورش ميكنند و خود را با روشي زيركانه و مكّارانه، حاكم تمام شمال آفريقا قرار ميدهند.
در فيلم «قهوهخانه در قاهره»، سال 1924م. نيز عربها به صورت قاتلاتي نشان داده ميشوند. در اين فيلم يك عرب، يك مرد انگليسي و همسرش را به قتل ميرساند، امّا دختر اين خانواده را نجات ميدهد تا او را از آن خود سازد و او را به همسري خود برگزيند. البتّه نويسنده تلاش ميكند در اين مورد خود را بيطرف نشان دهد. فيلم «افتخار صحرا» 1928 م. به زندگينامة شخصي به نام قاسم بن علي ميپردازد. او رهبر قبيلهاي در صحرا است و يك مسئول فرانسوي و همسرش را دستگير ميكند تا آنها را شكنجه كند. در سالهاي آغازين دهة 30، تصويري كارتوني از عربها و مسلمانان در سينماي هاليوود حاكم شد. اين سالها، فيلمهايي ساخته شد كه در آن مسلمانان در ظاهر به صورت افرادي كه هواپيما ميربايند و تهديد به انفجار آن ميكنند، ظاهر شدند و آغاز اين جريان در فيلم «ارز سياه» در سال 1936 بود، پس از آن، تصوير مهاجر جنايتكار كه امنيت آمريكا را تهديد ميكند، در فيلم «گشتي راديو» 1937 نصيب مسلمانان و عربها شد. پس از آن مجموعة فيلمهايي ساخته شد كه مسلمانان در آن به عنوان تروريست و تشنة خون، به تصوير كشيده ميشدند. در دهة چهل و پنجاه قرن گذشته نيز هاليوود شاهد توليد بيش از 100 فيلم بود كه تصويري كارتوني و منفي از مسلمانان ارائه ميداد. اين فيلمها دقيقاً همزمان با كشف ميدانهاي بزرگ نفتي در كشورهاي اسلامي بود.
پس از اين «عربها و مسلمانان» شيوخ نفت معرفي ميشدند كه در چادرهاي خود در صحراها زندگي ميكردند و پشت چادرهاي آنها ماشينهاي ليموزين و شترها و زناني كه لباس سياه پوشيده بودند، وجود داشت يا در اين فيلمها نشان داده ميشود اين شيوخ در كشورهاي غربي به خوشگذراني و عيش و نوش مشغول شده و پولهاي خود را به پاي زنان بور و زيباي غربي ميريزند.
با رشد جنبش و جريان پان عربيسم و اوج گرفتن جنبشهاي آزاديبخش عربي، عربها، هم پيمان كمونيسم و دشمن سرسخت غرب معرفي شدند.
در آن زمان، فلسطينيها (تروريست) به صورت ربايندگان هواپيما در حدود 45 فيلم معرفي شدند و فيلم عروج (1960) كه پل نيومن در آن بازي ميكرد، يكي از آن گونه فيلمها است. حوادث اين فيلم در فلسطين در سال 1947 م. روي ميدهد. عربها در اين فيلم به صورت اشخاصي شرور و بد سيرت و هم پيمان نازيها معرفي ميشوند كه باعث به وجود آمدن فاجعههاي انساني بسياري در حقّ ديگران، به خصوص يهوديان ميشوند.
امّا در فيلم «زنداني» كه نيمة سال 1974 ساخته شد، ديويد جانسون قهرمان، براي كشتن تروريستهاي فلسطيني به نيروهاي اسرائيلي ميپيوندد.
انقلاب اسلامي و ايران و انقلابيون نيز در دهة هشتاد از نگاه هاليووديها دور نماندند. آنها تلاش كردند مسلمانان را به صورت اصولگراياني تروريست كه شعار مرگ بر اسرائيل، مرگ بر آمريكا و مرگ بر تمام دشمنان اسلام سر ميدهند، معرفي كنند. آنها اين اشخاص را به صورت كساني كه از دين براي توجيه اعمال خشونتآميز، هواپيماربايي، انفجار اماكن مختلف و تلاش حتّي براي به قتل رساندن رئيس جمهور آمريكا استفاده ميكنند، معرفي ميكنند.
در سال 2000 م. هاليوود، فيلم «قوانين ارتباط» را ساخت. اين فيلم، نژادپرستانهترين فيلم ضدّ مسلمانان و عربها توصيف شده است. در اين فيلم يمنيها به عنوان تروريستهايي معرفي ميشوند كه همانند ديوانگان در مقابل سفارت آمريكا، بر ضدّ آمريكا فرياد سر ميدهند و آن را سنگباران ميكنند و تفنگداران مارينز (نيروي دريايي) را كه تلاش ميكردند گروگانهاي داخل سفارت را آزاد كنند، ميكشند.
در گزارشي كه روجر دابسون در روزنامة انگليسي ايندپندنت، منتشر كرده، گفته است، در زماني كه ديدگاه مردم به طور كامل در مورد سرخپوستان تغيير كرده و با آنها به عنوان ساكنان اصلي و حقيقي آمريكا رفتار ميشود و همچنين در زماني كه پردههاي آهنين كمونيسم با فروپاشي اتّحاد جماهير شوروي، فرو افتاده است، اكنون تمام شرارتهاي مطلوب در فيلمهاي هاليوودي، به عربها نسبت داده ميشود.
دابسون اشاره ميكند، بسياري از فيلمهايي كه هاليوود از سالهاي پاياني دهة نود قرن گذشته تا سال 2006 توليد كرد مسلمانان تنها به صورت تروريستها يا ميلياردرهاي شرور معرفي ميشوند و زنان مسلمان نيز يا در فيلمهاي آنها خوانندهاند يا رقّاص رقصهاي شرقي، اين مسئلهاي است كه از زمان توليد فيلمهاي وسترن، كابويي و سرخپوستي، روي نداده بود؛ زيرا هاليوود، چنين دشمني گستردهاي را در مقابل هيچ گروه خاصّي آن گونه كه دابسون ميگويد، به چشم خود نديده بود.
شايد همة اينها انگيزههايي داشته كه باعث شده اين سازمان و دستگاه تبليغاتي جهاني تمام نيروهايشان را به كار گيرند تا عربها و مسلمانان را از چشم ميليونها نفر انسان در جهان كه با شور و شعف خاصّي فيلمهاي هاليوودي را دنبال ميكنند، بيندازد و اينجا نميتوان منكر دست داشتن يهوديان در اين كار شد. يهوديان با سينما و وسايل ارتباط جمعي و تبليغاتي آمريكا بازي ميكنند و آنها را در تسخير خود در آورده و از آن، در جهت منافع يهودي خود استفاده ميكنند. منافعي كه ريشه در دوران آغازين حكومت اسلامي توسط پيامبر اسلام(ص) دارد.
همچنين ميتوان نفوذ دستان آلودة يهوديان را در كارگرداني حوادث، در بياناتي كه در تاريخ 5 آوريل 1996، براندر نمايندة آمريكايي بر زبان آورد، لمس كرد. او در طيّ گفتوگويي در برنامة آمريكايي لاري كينگ شو كه تهيه كنندگي آن را لاري كينگ يهودي بر عهده داشت، به صورت زنده اعلام كرد كه «يهوديان بر هاليوود فرمانروايي ميكنند و آنها اكنون، مالك هاليوود هستند». اين گونه، طوفاني كه اين سخنان او به راه انداخت، وزيدن گرفت و سؤالات زيادي در مورد هاليوود و تصميم گيرندگان آن مطرح شد و بسياري از مردم سؤال ميكردند، چگونه ممكن است يك اقليت در آمريكا كه جمعيتشان بيش از دو و نيم درصد كلّ جمعيت آمريكا نيست، بتواند نه تنها بر صنعت سينما، بلكه بر تصميمگيريهاي سياسي ايالات متحده، تأثيرگذار و حاكم باشد.
در شمارة آگوست مجلة «مومنت» كه به يك يهودي تعلّق دارد، مايكل مدفيد كه او نيز يك نويسندة يهودي است. سؤال ميكند، چگونه است و چه رازي در كار است كه تمام فيلمسازان و دستاندركاران اصلي سينما در آمريكا از يهوديان هستند؟ به نظر نگارنده، راز اين كار در اين نكته است كه آنها بسيار تمايل دارند بر عقل، انديشه و فكر عربها و مسلمانان حاكم شوند و بذر افكار و انديشههاي لااباليگري و فراماسونري را در ذهن و وجود آنها بكارند و مسلمانان را دچار پريشان فكري كنند و آنها را از دين دور كرده، در مرداب كفر و الحاد و رذايل اخلاقي غرق كنند. شايد يكي ديگر از اهداف آنها، ريشخند كردن به مسلمانان و به تمسخر گرفتن اسلام باشد.
اكنون، آنها مشغول به اجرا در آوردن طرحها و نقشههايي هستند كه در زمان حكومت پيامبر اسلام(ص)، نتوانستند آن را عملي كنند. آنها امروزه تلاش ميكنند آن را به روشهاي مختلف به مرحلة اجرا درآوردند. آن روش، سيطره بر حكومتها و مردم از طريق صنعت سينما و برخي دستگاههاي اطلاعرساني و تبليغاتي است و آنها با اين وسايل، اسلام را به صورت مستقيم يا غيرمستقيم، ديني تروريست پرور معرفي ميكنند.
اينجا بايد اشاره كرد كه سينماي صهيونيستي كه در طيّ سالهاي گذشته، خطر بزرگي براي مسائل اسلامي به وجود آورده، از بهرهبرداري از متغيرهاي بينالمللي اخير و آينده چشمپوشي نخواهد كرد و شايد به زودي شاهد فيلمهايي با گرايشهاي صهيونيستي باشيم كه به دين اسلام به عنوان دين ترور ميپردازد و در اين راستا از تبليغات آمريكا ضدّ اسلام و مسلمانان بهرهبرداري ميكند و از درك و فهم نادرست آمريكاييها و غربيها نسبت به اسلام و مسلمانان سوء استفاده كند، به ويژه پس از انفجارات نيويورك و واشنگتن در تاريخ 11/9/2000 و پس از حملات ستمگرانة آنان بر ضدّ اسلام، كه سازمانهاي يهودي و راستگراي آمريكا و اروپا از آن به دور نبودهاند.
كار به آنجا رسيده كه شايعاتي مبني بر اين وجود دارد كه قرار است هاريسون بازيگر نقش قهرمان فيلمي شود كه مربوط به زندگي پيامبر است و اين خبر در «روزنامة الاخبار المصريّـ[»، در تاريخ 28/1/2008 به چاپ رسيده و در مجلة الاهرام العربي در تاريخ 4/3/2000 بار ديگر اين خبر منتشر شده است.
اين گونه به نظر ميرسد كه هدف آنها از همة اين كارها، اهانت به پيامبر و زير سؤال بردن ايشان است و كاريكاتورهاي موهن نيز چيزي جز از اين قبيل كارها نيست كه سعي ميكند پيامبر اسلام را زير سؤال ببرند و اين خود مصداق بسيار روشني از اينگونه كارها است كه منشأ آن، يهوديان يا مسيحيان اصولگرا هستند كه باورهاي ديني مسلمانان را به ريشخند ميگيرند؛ زيرا آنها حقانيت دين اسلام و اينكه آن آخرين دين است و همچنين، حقيقت داشتن ظهور رهايي دهنده و نجاتبخش بشريّت را خوب ميدانند.
با در نظر گرفتن اين نكته، علّت تمايلات واقعي و پنهان اين حكومت كوچك براي تصاحب و در اختيار داشتن چنين زرّادخانة بزرگي از سلاحهاي اتمي، براي ما روشن ميشود.
آنها خود را براي جنگ بسيار بزرگ «آرمگدون»، آماده ميكنند. آنها پيش بيني ميكنند جنگ آرمگدون، جنگي همه جانبه و بزرگ و هستهاي خواهد بود كه با آن كشورهاي شرور از بين ميروند.
3. دستان آلودة وهابيت و سرمايهگذاري در هاليوود
به همين دليل است كه ميبينيم دستان پليد وهابيت در ضربه زدن به دين اسلام به همراه وفادارترين همپيمان خود يعني يهوديان، نمود پيدا ميكند. شاهد اين مسئله، اين است كه رابرت مردوخ ميلياردر استراليايي، صاحب شبكة فاكس نيوز كه شبكهاي راست گرا و بسيار تندرو است، در خواب هم نميديد عربستانيهاي وهابي در امپراتوري اطلاعرساني و تبليغاتي او كه دشمني آن با اسلام زبانزد همه است و پيوسته بيقيد و شرط در تمام اخبار خود از اسرائيل حمايت ميكند، سرمايهگذاري كنند. وليد بن طلّال، اين رؤيا را تبديل به واقعيت كرد، اين در حالي بود كه علماي ديني و روشنفكران عربستان كه شيعيان را كافر به شمار ميآورند، تنها به خاطر اينكه شيعيان پيروان اهل بيت(ع)اند، در اين مورد سكوت اختيار كردند. آنها در مورد شيعيان، فتواهاي عجيبي صادر ميكنند و حتّي ريختن خون شيعيان را مباح ميدانند و با خاك يكسان كردن قبرهاي امامان شيعيان را كاري پسنديده ميشمارند. در حالي كه در برابر اين معامله، سكوت مرگباري اختيار كردند.
شايان ذكر است كه شركت «المملكـة القابضة» كه وليد بن طلال يكي از شاهزادههاي سعودي، مالك آن است 7/30 درصد برابر با 6/2 ميليارد دلار از سهامهاي شركت «نيوز كورب» تابع شبكة «فاكس نيوز» و شبكههاي ديگر اين مجموعه را دارا است، شهروندان عربستاني در رياض و القصيم و مكّه ميتوانند براي خريد سهام شركت «المملكـ[ القابضـ[» نام نويسي كنند و سهام آن را خريداري كنند. اين شركت مستقيماً در شبكة فاكس نيوز و نيوز كورب سرمايهگذاري ميكند و وليد بن طلال رابطة مستقيم و گرمي با شريك خود رابرت مردوخ كه در نيويورك زندگي ميكند دارد و خريد و فروش سهامهاي شركت المملكـ[ القابضـ[ در حال انجام است.
شايان ذكر است از زماني كه وليد اقدام به خريداري سهام در شركت مردوخ كرده، شبكة فاكس نيوز و شبكههاي تابع آن، به طور كامل دست از انتقاد از خانوادة سلطنتي عربستان و افراد خانوادة حاكم شسته و از ميزباني مخالفان يا منتقدان حكومت عربستان و سياستهاي آن، خودداري كردهاند. با اين حال، اين مجموعه، دست از حمله به اسلام و كمك به منافع يهوديان در هر موقعيتي و به هر شكلي بر نداشته است و ميتوان دريافت كه هدف آن، نابودي اسلام و بد و زشت و نادرست جلوه دادن تشيّع از طريق سرمايهگذاري در ايجاد فرقهها و عقايد مختلف كه بنيان جامعه را ويران ميسازد، است.
4. دستگاههاي اطلاعرساني و تبليغاتي يهودي ـ هاليوودي و سياست آمريكا
جري فالويل در يك سخنراني در سال 1978 در اسرائيل گفت: خداوند آمريكا را دوست دارد؛ زيرا آمريكا اسرائيل را دوست دارد و در تجسّم بخشيدن به آنچه كه گفته شد، دستگاههاي اطلاعرساني و تبليغاتي و سينماي آمريكايي ـ يهودي نقش غيرقابل انكاري در مقدمه چيني براي وارد شدن به اين از طريق آماده ساختن امكانات و بودجة لازم براي مقابله با مسلمانان به رهبري امام مهدي(ع) كردهاند. تا آنجا كه آنها يك فيلم به نام آرمگدون ساختند كه شبكة MBC روز 12 جولاي سال 2006، آن را پخش كرد و بوس ويلز قهرمان اين فيلم است.
دكتر جك شاهين، مؤلف كتاب «عربها، قومي شرور و بد» دربارة اينكه هاليوود چگونه توانست يك امّت را بد و شرور جلوه دهد، ميگويد: مسئولان فيلمها در وزارت دفاع آمريكا (پنتاگون) پيوسته در پي تصويري خوب از خود در هاليوود هستند. دكتر شاهين در طيّ پژوهش خستگي ناپذير خود در سينماي آمريكا كه 20 سال زمان برده است، به اين حقيقت رسيده است كه پنتاگون و ارتش و نيروي دريايي و گارد ملّي آمريكا (FBI) همه در حال آماده ساختن خود بر اساس تفكر توليدكنندگان هاليوودي هستند و تلاش ميكنند فيلمهايي مردمي و قدرتمند و تأثيرگذار بسازند كه هدف از آن، تمجيد از آمريكا و ستايش از آن به خاطر پيروزي بر انواع شرها كه در مسلمانان نمود مييابد، است و در فيلمهايي مانند «اصول بازي» در سال 2000 و «دروغهايي واقعي» در سال 1994 م، «تصميمهاي نافذ» سال 1996، «حملة آزادي» سال 1998، FBI مستقيماً در آن شركت داشته و به توليد كنندگان اين فيلمها كمك كرده است. همچنين در فيلم «حصار»، سال 1998 كه داستان آن اين گونه است كه چند آمريكايي عرب تبار دست به حملة مسلّحانه در شهر مانهاتن ميزنند، نيز از اين قبيل است.
پس از حملات يازدهم سپتامبر، كميتهاي متشكل از مشاوران رئيس جمهور آمريكا، جورج بوش پسر و رهبران حزب او و توليدكنندگان و سازندگان بزرگ سينماي آمريكا بر ضرورت آماده ساختن ذهن و فكر و آراي عمومي براي ورود به جنگي طولاني مدت ضدّ تروريسم كه عربها و مسلمانان نماد آن به شمار ميآمدند، تأكيد كردند و اين گونه شد كه در صفحات تلويزيون و صفحات نمايش فيلمها و در جامعه، عربها و مسلمانان دشمن آمريكاييها معرفي شدند و جاي سرخپوستان و روسها و آلمانيها را گرفتند.
اينجا براي هر پژوهشگر روشن بيني كه تلاش ميكند به حقيقت برسد، روشن ميشود كه تمام اين اتّفاقات همه به خاطر در اختيار گرفتن تمام قدرتها و نيروها و تلاش براي مقابله با عربها و مسلمانان و پيروان اهل بيت(ع)، به ويژه مقابله با كسي است كه حكومت حقّ و عدالت را بر پا ميدارد و حكومت جهاني را بنيانگذاري ميكند و او كسي جز امام مهدي(عج) نيست.
از جابر نقل شده است: مردي نزد امام صادق(ع) رفت. امام مطالبي بيان كرد سپس فرمود: «او (امام مهدي(ع)) تورات و ديگر كتابهاي آسماني را از غار انطاكيه خارج ميسازد و ميان اهل تورات با تورات و ميان اهل انجيل با انجيل و ميان اهل زبور با زبور حكم ميكند».
خاتمه
ماهنامه موعود شماره 108