در جستجوی آل پاچینو

این دومین باری است که پاچینو جایزه ی امی را دریافت می کند. (بار اول برای حضور در مینی سریال درخشان «فرشتگان در آمریکا» "مایک نیکولز، 2003") بود که پاچینو را به یکی از معدود بازیگرانی تبدیل کرد که هر سه جایزه ی اصلی تئاتر، سینما و تلویزیون (تونی، اسکار و امی) را دریافت کرده اند.
شنبه، 9 ارديبهشت 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
در جستجوی آل پاچینو

در جستجوی آل پاچینو
در جستجوی آل پاچینو


 

نويسنده:سید آریا قریشی




 
جایزه ی امی (که مخصوص سریال ها و فیلم های تلویزیونی است) در ایران جایزه ی شناخته شده ای به شمار نمی رود. چون اصولاً سریال ها و به خصوص فیلم های تلویزیونی، چندان خریداری در ایران ندارند. البته در سال های اخیر، تعدادی قابل توجهی از سریال های خارجی، در دستان علاقه مندان ایرانی چرخیده اند. اما نسبت این سریال ها به کل سریال هایی که در آمریکا ساخته می شوند، چندان زیاد نیستند. با این وجود، در اهمیت این جایزه، نمی توان تردید داشت. جایزه ی امی، مهم ترین جایزه ی تلویزیونی آمریکا به شمار می رود و به نوعی معادل اسکار تلویزیون است. در واقع جایزه ی امی، در کنار جوایز اسکار (برای سینما) و تونی (برای تئاتر)، به عنوان جوایز اصلی این سه رسانه ی تصویری به شمار می آیند.
در چنین شرایطی، چند روز پیش، شصت و دومین مراسم امی هم برگزار شد. در میان جوایزی که به برندگان اهدا شد، یکی از آن ها بیشتر جلب نظر می کرد: جایزه ی بهترین بازیگر نقش اصلی مرد برای حضور در یک مینی سری یا فیلم تلویزیونی که به خاطر بازی در فیلم تلویزیونی «تو جک را نمی شناسی» (بری لوینسن)، به آل پاچینوی بزرگ و کهنه کار تعلق گرفت. جایزه ای که بی شک باعث شادی طرفداران پرشمار پاچینو در سرتاسر جهان شد. اما این جایزه از جهات مختلفی قابل بررسی است و می تواند باعث ایجاد بحث های مختلفی شود:
1) این، دومین باری است که پاچینو جایزه ی امی را دریافت می کند. (بار اول برای حضور در مینی سریال درخشان «فرشتگان در آمریکا» "مایک نیکولز، 2003") بود که پاچینو را به یکی از معدود بازیگرانی تبدیل کرد که هر سه جایزه ی اصلی تئاتر، سینما و تلویزیون (تونی، اسکار و امی) را دریافت کرده اند. اما نکته ی مهم این جاست که مهم ترین جوایز آل پاچینو در هزاره ی جدید، مربوط به این دو کار تلویزیونی اش بوده اند (دریافت امی و گلدن گلوب برای «فرشتگان در آمریکا» و دریافت امی برای «تو جک را نمی شناسی» که به احتمال فراوان یک نامزدی (و احتمالاً) جایزه ی گلدن گلوب در انتهای سال هم به این جوایز افزوده می شوند). به عبارت دیگر، این همه حضور سینمایی او در این ده سال، هیچ جایزه ی بزرگی را برای او به ارمغان نیاورده اند. این آمار، می تواند باعث ایجاد شبهه ای در کارنامه ی پاچینو شود: آیا آل پاچینوی کبیر، به یک بازیگر تلویزیونی تبدیل شده است؟ آیا دیگر سلطان بازی سازان، توان خود را در ایفای نقش پیچیده ترین کاراکترها در سینما از دست داده است؟ به گمانم پاسخ به این سؤال برای ما ساده تر از خود آمریکایی ها باشد. چرا که به دلیل کمبود امکانات، ما عملاً برای فیلم های سینمایی و تلویزیونی تفاوتی قائل نیستیم و همه ی آن ها را در یک مانیتور تماشا می کنیم. پس فیلم های سینمایی و تلویزیونی آمریکا برای ما تماشاگران ایرانی عملاً در یک مدیوم به نمایش درمی آیند. این جاست که به سادگی می توانیم به سادگی به پرسشی که در این بند مطرح شده، جواب دهیم. پاسخ این سؤال هم بی تردید منفی است. هیچ تفاوتی میان بازی های سینمایی و تلویزیونی پاچینو وجود ندارد. چشمان استاد در یک فیلم تلویزیونی هم جادو می کنند و کوچک ترین حرکاتش نشان از دقت و تمرکز یک استاد دارند. پس مسأله چیست که درخشان ترین حضورهای هزاره ی جدید در تلویزیون رخ داده اند؟
2) مسأله به گمانم به جای دیگری برمی گردد و ارتباط مستقیمی به تفاوت مدیوم های تلویزیون و سینما ندارد. نکته این جاست که با نگاهی گذرا به کارنامه ی هنری پاچینو در ده ساله ی اخیر، متوجه می شویم بهترین و دلچسب ترین بازی های او زمانی اتفاق افتاده اند که او با کارگردانان بزرگ تر و مطرح تری کار کرده است. (کریستوفر نولان، مایک نیکولز، مایکل رادفورد، بری لوینسن) و در عوض زمانی که با کارگردانان کوچک تری همچون مارتین برست و جان آونت همکاری کرده، نتایج ناامید کننده ای به بار آمده است. این بر حسب اتفاق بوده که هر دو کار تلویزیونی آل پاچینو، با کارگردانان شناخته شده ای بوده که توانسته اند بازی همیشگی را از پاچینو بگیرند. پس به نظر نمی رسد درخشش پاچینو در تلویزیون، ربطی به مدیوم کار داشته باشد. آل پاچینو، همیشه آل پاچینو است. چه در سینما و چه در تلویزیون.
3) نمی شود درباره ی جایزه گرفتن آل پاچینو گفت و حرفی از همزادش به میان نیاورد: رابرت دنیرو. در دهه ی اخیر، آل پاچینو دو بار (و برای سه فیلم) نامزد تمشک طلایی بدترین بازیگر مرد نقش اصلی شده است. در حالی که رابرت دنیرو فقط یک بار (آن هم برای بدترین زوج سینمایی سال و نه بدترین بازیگر مرد) نامزد تمشک طلایی شده است. با این وجود، آن سوی قضیه چیز دیگری به ما می گوید. آل پاچینو دو بار جایزه ی امی را برده و یک بار هم جایزه ی گلدون گلوب را (امسال هم، حتی در حالت بدبینانه اش، یک نامزدی گلدن گلوب، انتظارش را می کشد). در حالی که آن سو، رابرت دنیرو هنوز جایزه ی معتبری در ده سال اخیر دریافت نکرده است. علتش به نظرم به محافظه کاری دنیرو و جسارت پاچینو در سال های اخیر بازمی گردد. دنیرو یک بار گفته بود که فقط به عنوان تفریح به بازیگری ادامه می دهد. (نقل به مضمون) این روند در فیلم های اخیرش به وضوح به چشم می خورند. هر چند حضور دنیرو کماکان جادویی و شگفت انگیز است، اما به نظر می رسد توانایی های او بیش از نقش های نه چندان پیچیده ای باشد که در فیلم هایی از جمله «حال همه خوب است» ایفا کرده است. از آن سو، آل پاچینو گفته که هنور شاه نقشش را در سینما بازی نکرده است. بنابراین نگاه پاچینو به بازیگری جدی تر از دنیرو است و به همین علت است که پاچینو در این دهه چندین بار نقش های بسیار پیچیده ای (به لحاظ حسی) را بر عهده گرفته است. از جمله کارآگاه ویل دورمر در «بی خوابی»، شایلاک در «تاجر ونیزی» و دکتر جک در «تو جک را نمی شناسی». این جاه طلبی او گاهی نتیجه ی معکوسی داده است. ولی در بعضی از موارد هم به شدت به نفع او تمام شده است.
4) آل پاچینو با فیلم تلویزیونی اخیرش، برای چندمین بار ثابت کرد که تمام نشده است. سینما، حالا حالاها به او نیاز دارد.
منبع:http://www.cinemanegar.com
ارسال توسط کاربر محترم سایت : hasantaleb




 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط