بررسي فرايند تحديد نفوذ سازمان روحانيت شيعه در عصر رضاشاه پهلوي(1)

رضاخان، براي تثبيت خود و ايجاد حکومتي عاري از نفوذ مذهب و روحانيان - الهام گرفته از غرب به خصوص آتاتورک در ترکيه - اقداماتي انجام داد. هرچند نوسازي در اين دوره - که با الگوي مدرنيسم غربي مطابقت دارد - به صورت ناقص و نيم بند انجام شد، اما ثمره ي مهم آن، يعني سکولاريسم پيگيري شد و تا حد قابل ملاحظه اي اجرا شد. در اين راستا سازمان روحانيت شيعه به عنوان يک نهاد ديني در معرض تحديد و حذف از صحنه ي اجتماع قرارگرفت؛ تا جايي که
دوشنبه، 11 ارديبهشت 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
بررسي فرايند تحديد نفوذ سازمان روحانيت شيعه در عصر رضاشاه پهلوي(1)

بررسي فرايند تحديد نفوذ سازمان روحانيت شيعه در عصر رضاشاه پهلوي(1)
بررسي فرايند تحديد نفوذ سازمان روحانيت شيعه در عصر رضاشاه پهلوي(1)


 

نويسندگان: دکترمحمود تقي زاده داوري/اميدبابايي
دانشيار دانشگاه قم / دانش آموخته کارشناسي ارشد شيعه شناسي



 

چکيده
 

رضاخان، براي تثبيت خود و ايجاد حکومتي عاري از نفوذ مذهب و روحانيان - الهام گرفته از غرب به خصوص آتاتورک در ترکيه - اقداماتي انجام داد. هرچند نوسازي در اين دوره - که با الگوي مدرنيسم غربي مطابقت دارد - به صورت ناقص و نيم بند انجام شد، اما ثمره ي مهم آن، يعني سکولاريسم پيگيري شد و تا حد قابل ملاحظه اي اجرا شد. در اين راستا سازمان روحانيت شيعه به عنوان يک نهاد ديني در معرض تحديد و حذف از صحنه ي اجتماع قرارگرفت؛ تا جايي که اعضاي اين سازمان به صحنه ي رويارويي مستقيم با مصداق هاي نوگرايي عصر رضاشاه کشيده شدند. اين مقاله تلاشي در پاسخ به اين سؤال اساسي است که اصلاحات و سياست هاي نوگرايانه ي رضاشاه چه تأثيري بر قدرت و نفوذ سازمان روحانيت شيعه در جامعه ي ايران داشته است؟ به نظر نگارنده رضاشاه با نوسازي ارتش و نظام اداري، نظام قضايي، نظام آموزشي و سازمان اوقاف حکومت خود، باعث کاهش چشمگير نفوذ و قدرت روحانيت شيعه در سال هاي 1299 تا 1320شد.
کليدواژه ها: سازمان روحانيت شيعه، رضاشاه، نوسازي، سکولاريسم.

مقدمه
 

تاريخ معاصر کشورمان، همواره صحنه ي درگيري ها، پيروزي ها، شکست ها و افتخارآفريني ملتي بوده است که رهايي از استبداد داخلي و استعمار خارجي، دو هدف عمده ي مبارزات آن محسوب مي شود. تلاش براي جلوگيري از فروپاشي کشور در مقابل هجوم استعماري روس و انگليس و امريکا در يک طرف و مقابله با استبداد داخلي قاجاريه و ديکتاتوري پهلوي از سوي ديگر که در قالب مشروطيت، نهضت ملي نفت، قيام پانزده خرداد و سرانجام انقلاب اسلامي جلوه گر شد، حاکي از تلاش ديرينه ي مردم ايران و سازمان روحانيت شيعه - به عنوان تنها نهاد مذهبي شيعه - براي ساختن کشوري مستقل، اسلامي و آزاد بوده است.
کودتاي 1299شمسي، از جمله مهم ترين رويدادهاي تاريخ سياسي ايران است که با زمينه سازي براي به قدرت رسيدن رضاخان، زمينه هاي استحکام دولت سکولار وي را فراهم کرد و آغازگر چالش هاي سازمان روحانيت شيعه با رضاشاه شد.
بانيان سکولاريسم در جهت حاکميت خود، از سويي به مبارزه با اسلام پرداختند و از سوي ديگر کوشيدند با احياي تاريخ پيش از اسلام و ترويج ظواهر فرهنگ غرب و شاه محوري، ايدئولوژي جديدي بنيان نهند که از شاخصه هاي اصلي آن مي توان به مبارزه با رهبران ديني و حذف آنان از تمام عرصه هاي اجتماع اشاره کرد؛ بدين ترتيب رضاشاه نيز براي اعمال اين ايدئولوژي، به انجام اصلاحاتي در ساخت سياسي - اجتماعي کشور اقدام کرد تا با محدود کردن روحانيت، نهادهاي مذهبي را نيز همچون ساير نهادهاي فرهنگي تحت سيطره ي خود درآورد و در هدفي والاتر، خاصيت اجتماعي مذهب را از بين ببرد و روحانيت را به انزوا بکشاند.
هرچند، بررسي رابطه ي متقابل روحانيت شيعه و رژيم رضاشاه، تحقيقات بسياري را به خود اختصاص داده است، اما بيشتر اين تحقيقات يا به صورت تاريخي صرف بوده و يا حالت خاطره نويسي داشته است و کمتر با رويکردي روشمند به آن پرداخته شده است؛ لذا هدف اصلي اين تحقيق، بررسي روشمند فرايند تحديد نفوذ سازمان روحانيت شيعه در عصر رضاشاه مي باشد که در نوع خود تازه و منحصر به فرد است و تاکنون کار مستقلي در اين باره انجام نشده است.

الف) تعريف مفاهيم
 

1. سازمان
 

معناي لغوي: سازمان اسم مصدر است به معني تشکيلات، حالت و قسمت هايي که واحد يا مجموعه اي را براي انجام فعاليت هاي خاص تشکيل مي دهند؛ همچون سازمان حکومتي، سازمان نظامي و...(دهخدا، 1337، ج9، ذيل «سازمان»).
معناي اصطلاحي: هربرت سايمون سازمان را گروهي از افراد مي داند که رفتار مي کنند (صبوري، 1379ش، ص10).

2. روحانيت
 

روحانيت همانند عقلانيت و نفسانيت، مصدر جعلي است. در تداول فارسي زبانان به معني روحاني، معنوي، تقدس، پاکي و پارسايي است (دهخدا، همان، ذيل «روحانيت»).

3. شيعه
 

معناي لغوي: شيعه در لغت به معناي پيرو و طرفدار است و در کاربردي لغوي آن، تنها با آمدن نامي در پي آن، مانند «شيعه ي علي» يا «شيعه ي عثمان» مي تواند پيروان شخص خاصي را بشناساند (جعفريان، 1385ش، ص19).
معناي اصطلاحي: شيعه در اصطلاح به جمعيتي اطلاق مي شود که به امامت علي بن ابي طالب(عليه و السلام) پس از پيامبر اسلام(صلي الله عليه و آله) اعتقاد دارد و او و فرزندان وي (يازده امام) را شايسته ترين افراد براي رهبري سياسي، رهبري معنوي (تفسير قرآن و سنت پيامبر) و رهبري مذهبي (اخلاقي / عرفاني) جامعه ي اسلامي پس از پيامبر(صلي الله عليه و آله) مي دانند (تقي زاده داوري، 1386ش، ص10).

4. سازمان روحانيت شيعه
 

استفاده از کلمه ي «سازمان» براي مجموعه ي روحانيت شيعه، چه بسا نابه جا و بي مورد بوده، جزو استفاده از اغلاط مشهور باشد؛ زيرا واژه ي سازمان امروزه داراي ويژگي هايي است که به طور قطع در مجموعه روحانيت شيعه و نظام آموزشي سنتي آن وجود ندارد؛ از اين رو استفاده از آن چندان به جا و به مورد به نظر نمي رسد و بهتر است واژه «شبه سازمان» و يا شبيه به آن استفاده شود. به هر تقدير، مي توان معناي اصطلاحي سازمان روحانيت شيعه را چنين در نظر گرفت: گروهي از علما، مراجع تقليد، مجتهدان، راويان و محدثاني که پيرو و معتقد به امامت حضرت علي و فرزندان معصومش(عليه السلام) هستند و تحت يک نظام سلسله مراتب اقتدار و تفوق، همراه با نوعي تقسيم کار در بين خود، در راه تحقق اهداف خاصي شکل گرفته، به طور حرفه اي با مسائل مربوط به امور روحاني شيعيان (شامل تعليم و تربيت، تفکر و تحقيق، تدوين و تبليغ) سر و کار دارند. اين تجمع، ابتدا پيرامون محور يک شخص معصوم (در عصر رسالت و امامت) و پس از او، عمدتاً پيرامون محور يکي از عالمان و فقيهان طراز اول وجود داشته است که به تدريج بر گستردگي آن افزوده گشته است (همان، ص11).
اما سازمان روحانيت شيعه در ابتداي شکل گيري، حاوي ويژگي ها و مؤلفه هايي که امروزه از مفهوم سازمان به ذهن متبادر مي شود، نبوده است. در آن دوره، عملکردهاي اجتماعي و فرهنگي آن، به صورت ساده و ابتدايي بوده و با گذشت زمان، بر پيچيدگي اش افزوده شده است و بدنه ي سازماني، کارکردها و عملکردهاي آن گسترش يافته است؛ بنابراين با توجه به کارکردهاي تشکيلات روحانيت، اين نظام در اوايل شکل گيري و اندکي بعد، نه به عنوان يک سازمان اجتماعي فعال، بلکه به عنوان شبه سازمان اجتماعي در نظر گرفته مي شود و تنها پس از عصر غيبت و حضور افرادي چون شيخ مفيد، سيد مرتضي و شيخ طوسي در عرصه هاي علمي و اجتماعي است که مؤلفه هاي يک سازمان بيشتر در آن ديده مي شود، که البته در عصر حاضر، شاهد پيچيدگي و گستردگي بيشتري در تشکيلات روحانيت با کارکردهاي متنوع آن هستيم، بدين سان، هرگاه در اين نوشتار ازروحانيت به عنوان يک سازمان اجتماعي ياد مي شود، منظور شبه سازمان اجتماعي است.

5. تحديد سازمان روحانيت شيعه
 

تحديد، مصدر عربي است و به معناي حد چيزي را مشخص کردن، غضب کردن و يا تيز نگريستن به کسي است (دهخدا، همان، ذيل «تحديد»).
با استقرار و تثبيت سلطنت پهلوي، دوره ي اجراي سياست هاي نوين استعمار انگليس نيز فرا رسيد و سياست مذهب زدايي و حاکميت سکولاريسم از طريق اشاعه ي فرهنگ غرب در دستور کار هيئت حاکمه قرار گرفت (اميني، 1382ش، ص119)؛ بدين ترتيب آنچه در دوران رضا شاه اهميت فراواني پيدا کرد، تشبه به غرب در همه ي شئون زندگي و رفع عقده ي حقارت ملي در مقابل بيگانگان بود؛ لذا هر عاملي که در مقابل اين هدف مقاومت مي کرد، لزوماً بايد حذف مي شد؛ حال اگر اين عامل مقاوم، «سنت» بود، بايد برچيده مي شد و يا اگر افرادي - با هر لباسي - با اين هدف ناسازگاري داشتند، بايد تحت فشار قرار مي گرفتند (آشنا، 1384، ش، ص106). طبيعي است در اين راستا سازمان روحانيت شيعه مورد حمله ي جدي واقع مي گردد؛ چنانچه رضاشاه مواضع ذيل را در برخورد با روحانيت اتخاذ مي کند (بصيرت منش، 1378ش، ص167).
- تحديد آنها از طريق اجراي قانون لباس متحدالشکل و امتحان گرفتن به منظور اخذ جواز عمامه؛
- سلب نفوذ اجتماعي آنان از طريق تغيير و تحولات در امور قضايي و کوتاه کردن دست آنان از اوقاف؛
- سرکوبي اعتراض ها و انتقادها و تبعيد و قتل تعدادي از آنها؛
- تحت پوشش قرار دادن و متمرکز ساختن بخشي از روحانيت، طي يک برنامه ي بلند مدت در دانشکده ي معقول و منقول؛
- همسان سازي و تربيت روحانيان درباري و دولتي به وسيله ي برنامه ي کوتاه مدت مؤسسه ي وعظ و خطابه؛
- تحقير آنان از طريق تبليغات مخرب به اتهام ارتجاع، و قطع ارتباط عاطفي آنان با مردم.
به اين ترتيب روحانيان از اموري چون مناصب قضايي، تعليم و تربيت، امور فرهنگي و مذهبي (نظير منبر و روضه خواني)، البته نه به طور کامل، بلکه تا حد بسيار زيادي کنار گذاشته شدند. قدرت اقتصادي آنان نيز با کنترل اوقاف از بين رفت و بالاتر از تمامي اينها، با اجراي قانون لباس متحدالشکل، بسياري از آنها مجبور به ترک لباس روحانيت شدند؛ بنابراين منظور از تحديد سازمان روحانيت شيعه در اين مقاله، فروکاهش، تقليل و سرکوب نفوذ سازمان روحانيت شيعه در عرصه ي سياست، اقتصاد، فرهنگ و اجتماع است.

6. نوسازي
 

اصطلاح «Moderniaztion» در زبان فارسي، معادل هايي چون نوسازي، مدرن شدن، امروزينه کردن، متجدد شدن و... پيدا کرده است. اين مفهوم از کلمه ي لاتين «Modo» به معني «همين حالا» يا «هم اکنون» گرفته شده است و بعد از جنگ جهاني دوم، در دهه هاي 1950 و 1960 به عنوان رويکردي غالب در علوم اجتماعي مطرح شده است (ازکيا، 1381ش، ص87).
امروزه شاهد تعاريف مختلفي از نوسازي هستيم، علت اين تنوع تعاريف را بايد در واقعيتي چون پيچيدگي و چند بعدي بودن (اقتصادي، اجتماعي، سياسي، فرهنگي و رواني) موضوع جستجو کرد (همان، ص89). مايرون وينر، نوسازي را اصطلاحي فرار مي داند که در قرون نوزدهم و اوايل قرن بيستم، معمولاً به معناي رشد (Growth)، به عقل روي کردن (Rationality)، رهايي از قيد مذهب (Secularism) و غربگرايي (westernization) به کار برده مي شده است، و فرايندي بوده که به آدميان کمک کرده تا از قيد و بند رژيم هاي جابر و نيز از خرافه پرستي آزاد گردند (وينر، [بي تا]، ص6). بر اين اساس، نوسازي مبتني بر تحولاتي است که ابتدا در جوامع غربي از رنسانس تا به امروز بروز يافته است و دامنه آن به اشکال مختلفي به ديگر جوامع کشيده شده است.

7. اصلاح
 

واژه «Reform» که در فارسي به آن اصلاح مي گويند، اقداماتي مسالمت آميز و سالم است که براي تغيير و تعويض بعضي از جنبه هاي حيات اقتصادي؛ اجتماعي و سياسي صورت مي گيرد؛ بدون آنکه بنياد جامعه را دگرگون سازد؛ مانند رفرم ارضي، آموزشي، اداري، بازرگاني و مانند آنها؛ به تعبيري، تغييراتي که از چارچوب نظام اجتماعي معيني فراتر نمي رود و تناسب قواي سياسي وضع موجود را کم و بيش منعکس مي سازد، «رفرم» ناميده مي شود (فرهنگ علوم سياسي، 1365، ص333).
هانتينگتون دگرگوني هايي که دامنه شان محدود بوده، از نظر سرعت، رهبري، خط مشي و نهادهاي سياسي، خصلتي ميانه رو داشته باشند را در مقوله ي اصلاحات قرار مي دهد و اصلاحات را به معناي دگرگوني در جهت تأمين برابري اجتماعي، اقتصادي و سياسي بيشتر در جامعه تعريف مي کند (هانتينگتون، 1370ش، ص497).

8. سکولاريسم
 

واژه «Secularism» در زبان فارسي به معناي ناسوتي، بشري، زميني، دنيوي، عرفي و اين جهاني آمده است (فرهنگ اصطلاحات فلسفه و علوم اجتماعي، 1371، ص78). به رغم معاني فوق و کاربرد شايان توجه واژه سکولاريسم، بايد به اين نکته اشاره کرد که در زبان فارسي، واژه اي که بيانگر ابعاد گوناگون سکولاريسم باشد، ارائه نشده است و محققان ترجيح مي دهند از همان واژه سکولاريسم بهره ببرند. اما اين سکولاريسم دقيقاً چه معنايي دارد و حقيقتاً چه اتفاق جوهري و مهمي در عالم آدميان افتاده است که اين نام را بر آن نهاده اند؟ آن قدر کتاب و مقاله در اين زمينه نوشته شده است که حقيقتاً گيج کننده است؛ اما در تمام اينها يک عنصر مشترک - که مي توان گفت تقريباً فرعي ترين عنصر سکولاريسم است - يافت مي شود و آن جدايي دين از سياست است (سروش و ديگران، 1381ش، ص70).
با اين همه، طرح بحثي درباره ي فرايند تحديد سازمان روحانيت شيعه در عصر رضاشاه پهلوي، بدون آشنايي با چارچوب نظري مکتب نوسازي ممکن نيست؛ بنابراين لازم است براي تبيين مسئله، مقدمه اي چند صفحه اي به اين بحث نسبتاً مستقل نظري، اختصاص دهيم.
منبع :فصلنامه علمي-پژوهشي شيعه شناسي شماره 31



 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط