نذر كبوتر عاشق
نذر كبوتر عاشق شهيد حسين افشاري(1)
سالگرد حسين افشاري است
كه شهيدي به جان فدا بوده
عارفي در كنار دجله شهيد
كه ستايشگر خدا بوده
روح او در بهشت جاويدان
كز شهيدان جانفزا بوده
عاشقي در جزيره مجنون
همچو ياران كربلا بوده
عمليات «بدر» در جبهه
دست ها غرق در دعا بوده
در شجاعت نمونه ايثار
كز بسيجيان بي ريا بوده
او جوانمرد بود و با تقوا
قلب او مظهر صفا بوده
پدرش سربلند و عزت يافت
نام «عزّت» بر او بجا بوده
مادرش را هزار درود و سلام
كاين پسر را چه رهنما بوده
اهل دين و نيايش و قرآن
پيرو رهبر از وفا بوده
شاد باشد از او امام زمان
چون خدا هم از او رضا بوده
الغرض اين بسيجي عاشق
باعث افتخار ما بوده
سرباز امام زمان«عج»
دور هستي از من امّا عشق و ايمان مني
دوش در دل بوده يي امروز در جان مني
سر به سوداي تو مي بازم كه سرباز توأم
جان زير پايت اندازم كه جانان مني
طوطي طبعم غزل ها مي سرايد نازنين
در فراق شعر چشمانت كه ديوان مني
دوش مي گشتم به شهر اندر كه پيدايت كنم
چون كه معناي بلند انسان مني
بيقرارم دل ندارم هفته هاست
پس بيا كه انتهاي جمعه جان مني
صالح افشارم و كرزاني بيدل نشان
اله اله اي عزيز هر لحظه مهمان مني
نواي آشناي يك شهيد از جبهه مي آيد
نواي آشناي يك شهيد از جبهه مي آيد
مرا در خاك مسپاريد
مرا در خاك مسپاريد
مرا در ياد بسپاريد
مرا در ياد بسپاريد
مرا بر موج دستان هزاران مرد بگذاريد
كه از خونم پيام سرخ جوشان است
نواي آشناي يك شهيد از جبهه مي آيد
مرا در خاك مسپاريد
مرا در خاك مسپاريد
مرا در ياد بسپاريد
مرا در ياد بسپاريد
كنون از استخوانم سنگري سازيد
كه از پشتش به قلب دشمنم تازيد
نواي آشناي يك شهيد از جعبه مي آيد
مرا در خاك مسپاريد
مرا در خاك مسپاريد
مرا در ياد بسپاريد
مرا در ياد بسپاريد
پيام آخرم اين است
هميشه عشق پيروز است
هميشه عشق پيروز است
قطره اي از عشق
هر آنچه كوزه بود
از عشق پركردم
اما.
هنوز
قطره اي از عشق
كم نگرديده است
آيا، كسي به تشنگي عشق
باقي است؟!
نماز عشق
از ملاير شيردل افشار زند
لطف يزدانش نموده سربلند
فكر و ذكر او اميرالمومنين
همچو مالك اشتر فتح المبين
مرد ايثار و شرف سردار عشق
آن بسيجي دائماً در كار عشق
گاه در دريا گهي در آسمان
در زمين همسنگر افلاكيان
آسماني مرد و عاشق بر حسين
راهرو در مسلك پير خمين
هيفده ساعت نماز عشق خواند
تا كه زورق توي بهمن شير راند(2)
چتر نجاتم شهادت است
من يك سربازم
سرباز پر استقامتي
با آتشفشان خشم
كه اينك طغيان كرده ام
در جبهه هاي جنگ
من
تركش انفجار انقلابم
من سرباز امت اسلامم
من سرباز ملت ايرانم
من حماسه آفرين جبهه جنگم
من «همه» ايمانم
من يك سربازم
من يك پاسدارم.
به استواري دماوند
به صلابت الوند
به استقامت قامت قيامت!
و به شكيبايي فرزند ابراهيم
من اسماعيلم
كه از قرباني شدن نمي هراسم
من
از فرودگاه قلب ميليون ها ايراني
به پرواز در مي آيم
و
مغز پوك مسخ شده كافران را
بمباران مي كنم
من
هرگز سقوط نمي كنم
زيرا
چتر نجاتم شهادت است!!(3)
اي حمزه زمان
تو از جنوب لبنان
تا استقامت پاوه در كردستان
و تشكيل ستاد جنگ هاي نامنظم
در جنوب ايران
دشت آزادگان، غرب سوسنگرد
بودي اي شهيد!
يك بار كرخه را با خون خود خونين و سرخ كردي
اي هميشه خروشان! شهيد دين! چمران
تو آمدي به كربلا
گفتي تنها يك كلام؛ «در وحدت اسلام»
و خط امام
گفتي تنها؛ رسالت يك شعار
الله اكبر!
در جبهه هاي الله اكبر، در حمله الله اكبر
براي گفتن؛ الله اكبر
به سوي بستان!
اي كبوتر عاشق، پرنده خونين بال، چمران!
اي همه وجودت انقلاب
اي انفجار بمب ايمان
اي سرباز هميشه زنده
اي افسر هميشه رزمنده، اي فرمانده!
اي جنگجوي جبهه هاي جنگ.
تو رفتي اما انفجار شهادت طغيان به پا نموده است
اي شهادتت چتر نجات مستضعفان
از سقوط ظلم
اي از سلاله پاكان
اي حمزه زمان
با كوله پشتي از دعا
اي معلم متعهد جنگ هاي پارتيزاني
اي حماسه آفرين جبهه هاي جنگ
اي مجاهد عارف، تكاور!
چريك پير...!
تو با آن تاكتيك هاي استراتژيكي ات
اينك
به استراتژي شهادت رسيده اي!
اي همه شهادتت حيات عشق تو
چتر نجات جبهه هاي جنگ حق عليه باطلي
تو كشتي نوح رسان به ساحلي
كليد علم جنگ
صفاي صلح عشق
شجاعتت، شهادت است.
اما... بدان! كه ما به قطره قطره خونمان
و درس عشق تو
با لحظه لحظه بودنمان
پرچم لا اله الا الله را
به دست داريم
و با كوله پشتي خونينت
همراه دعاي كميل
و نقشه هاي جنگي ات
با تاكتيك ايمان
هماره
پيش مي رويم
و جهاد مي كنيم
به سوي تو، صفا
و بيكران عشق...
پی نوشت :
1-شهيد عمليات بدر:عمليات آفندي بدر با رمز يا فاطمه شرق دجله... نصب شبكه فوگاز- سيم خاردار احداث مواضع و مزغل هاي بتوني از طرفندهاي پيچيده اين نبرد بود63/12/20.
2-اشاره به 17 ساعت مقاومت بي امان و سرنوشت ساز فرمانده جنگ هاي نامنظم سردار جانباز علي افشار زند در باتلاق هاي بهمن شير.
او مرغ آبي بود نه مرغ خاكي.
3-اين شعر يك شعار، هم در پي داشت كه در ايام جنگ بين رزمندگان همسنگر ايجاد روحيه و انگيزه و طنز و شوخي بچه ها بود... من نارنجكم / من آرپي جي ام/ موشك تاوم/ خمپاره ام... تانكم/ توپخانه ام/ من كل مهماتم/ ادواتم هميشه همراهم هست... / بارم اتم است، تركشم لبخند. الخ. رجوع به كتاب شاهد در جبهه جنگ نگارنده ص208.
منبع : افشار تو یسر کانی .صالح / معبر اسمان / انتشارات ایران سبز جاپ دوم / تهران 1388