خاكريز حماسه

به مشهد آمدم و روز اربعين «حسين» چه شور و ولوله در درگه «رضا» ديدم ز «ترك» و «كرد» و «لر» و «مشهدي» و «تهراني» روان به سوي «حرم» دسته دسته ها ديدم
دوشنبه، 18 ارديبهشت 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
خاكريز حماسه

خاكريز حماسه
خاكريز حماسه


 

نویسنده: صالح افشار تو یسر کانی




 
خاكريز حماسه
به مشهد آمدم و روز اربعين «حسين»
چه شور و ولوله در درگه «رضا» ديدم

ز «ترك» و «كرد» و «لر» و «مشهدي» و «تهراني»
روان به سوي «حرم» دسته دسته ها ديدم

ز اعتقاد به «اسلام» و دين پاك نبي
تمام را به يك آهنگ همصدا ديدم

اگرچه در دل هر يك اميد ديگر بود
وليك روي دل جمله بر خدا ديدم

«حسين» را بستودند در «حريم رضا»
كه در اراتشان جلوه صفا ديدم

سياه پوش شده صد هزار پير و جوان
كه بر تن همه پيراهن عزا ديدم

مرا نظاره آن دسته ها غريب نبود
كه خويش را به چنان عالم آشنا ديدم

خيال من چو كبوتر ره عراق گرفت
عيان به پيش نظر جنگ كربلا ديدم

اگرچه جنگ شفابخش دردمندان نيست
ولي دفاع ز دين و وطن را روا ديدم

شهيد عشق نميرد كه جاودان ماند
به چشم خويش من اين صحنه برملا ديدم

ز سوگواري آن مردمان پاك نهاد
ز قلب سوخته شركت در آن سزا ديدم

به خاكريز حماسه به خاك پاي شهيد
كه خويش را بر سلطان كم از گدا ديدم

مرا چو بود نيازي به آستانه او
در اين سفر به خدا نذر خود ادا ديدم

سرود، از دل و جان اين چكامه را «صالح»
كه معجزي دگر از «حضرت رضا» ديدم
يك ابابيل آسمان باران سنگ
عشق خشكيده است در باران سنگ
مرگ رقصيده است با ياران سنگ

سرزمين دل شده مصلوب درد
گشته اكنون عشق هم مهمان سنگ

اشك مي بارد زمين و آسمان
تا كه باشد خنده طوفان سنگ

نيست حتي ذره اي ترس از خطر
شعله ها مي توفد از دستان سنگ

قدس يعني سرزمين عاشقان
قبله اول تب ميدان سنگ

لانه كردند شب پرستان در فلق
صبح مي خندد ازين پيمان سنگ

زخم مي ريزد شبي بر فرق كفر
يك ابابيل آسمان باران سنگ
آواز آينه
كوچه دل را مزين كن به ساز آينه
تا كه گوشت بشنود آواز راز آينه

خانه خود را مصفا كن زضرب آه دل
جوهر روحت تماشا كن به ناز آينه

نغمه ها دارد مقامات ظهور سبز تو
تا به سجده مي رود پلك نماز آينه

از كف آيينه دل جز حقيقت را نديد
هر كسي فهميد اسرار مجاز آينه

وقت آن شد بشكنم دل را فراز لحظه ها
عصر اين نادر كجايي تگ و تاز آينه

ديده حيرت كجا و حسرت پرواز عشق
خواب هم شد غفلت آباد فراز آينه

مي رسد روزي سوار بي نشان عاشقي
گلستاني مي شود جام نياز آينه

بيدل كُرزانيم گر بشنود اين سوز دل
مد بسم له كشد شوق تر از آينه

طبع صالح با نسيم حيرت هوش هوس
كي تواند طي كند شرق نماز آينه

عقاب

همچو هدهد طي نمودم، عرض پرواز عقاب
تا بگويم با تمام گوشها راز عقاب

چون همايي تيز پر در سير متطومات عشق
هيچ كس يارب نيفتد از سرآغاز عقاب
نه فلك در زير بالم چون شهاب آتشين
مي جهد برقي ز ققنوس شرر تاز عقاب

سوزد او از شعله پس سوز صوت جان گداز
هر كسي خشم آورد بر جان سرباز عقاب

سرزمين آريايي شوش و خوزستان ببين
لاله سان گرديده از خون روي جانباز عقاب

كاخ دون ويران شد از آن صيحه والعاديات
بسمل سيمرغ خواند آواي اعجاز عقاب

مي توان تكرار شد مثل شهيدان صالحا
هر كبوتر مي شود آيينه پرداز عقاب
لشگر هفتاد و هفت يادش بخير
ياد آبادان و اروند و جفير

از حسن بايد كنم يادي دگر
آن غلام عاشق بي پا و سر

او كه بد همسنگرم در صد و بيست
نقطه شير داغ تركش ياد كيست؟

توي معبر ماند تن آن نازنين
بعد آن تك و هجوم آتشين

باز بايد راز خود افشاء كنم
عقده سربسته دل واكنم

خاطري تا بازگويم از نبرد
در ميان خاك و خون باروت و گرد

نيز يار ديگري دارم بياد
آن دلير عاشق و مرد جهاد

ديدم او را پخته فهم و خوش مرام
ساعي و دانا دل و اهل كرام

هيچ كم و كاستي در وي نبود
جرأت او عزم جزمم را فزود

ناگهان تيري به فرق او نشست
همچو "اسماعيل" "سعيد"عشق گشت

بازگوي اين فرمنش حداد كو
آن رسول عالم استاد كو؟

دارخوين با خون او رنگين شده
خاك آري دشت عطرآگين شده

شرح چون بنمايم از اخلاق او
جرأت و ايثار و از اشفاق او

كي زبان را ياري تعريف اوست
اين قلم را عاجز از توصيف اوست

مجتهد عارف دلير و باصفا
چون رياحي عاري از ريب و ريا

فاتح ديگر كه آذرفر بود
شير شرزه مالك اشتر بود

حيدري كه طرح او جانانه بود
يا اسدالله به عزمش مي فزود
الفرض اين قصه ها دافوس نيست
شعله ره نيست، بي فانوس نيست؟!

زورق دل مانده در گرداب راه
ساحلي وصلي نما اي خضر راه

عاصيم استغفرالله بر لسان
ذكر حق گويم تو در قربم رسان

دو بال كوچ من از شانه روي خاك افتاد
شهيد پر زد و بر خاك ره پلاك افتاد

منم كه ماندم و منزل رسيد بي ترديد؟!
كسي كه در سفر عشق سينه چاك افتاد
منبع : افشار تو یسر کانی .صالح / معبر اسمان / انتشارات ایران سبز جاپ دوم / تهران 1388



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.