پنج نقطه عطف كليدي در فيلمنامه هاي موفق

اگر چه نوشتن فيلمنامه هاي موفق هاليوودي آسان نيست. اما مسير اصلي داستان همه آنها بر سه مؤلفه اصلي يعني شخصيت، ‌نياز و كشمكش بنا شده است. داستان اين فيلم ها قهرمان هايي را به تصوير مي كشد كه ظاهراً‌ با موانع غير قابل عبوري مواجه هستند به گونه اي كه مجبورند اهدافي را دنبال كنند. خواه آن قهرمان كلاريس استرلينگ باشد كه سعي مي كند هانيبال را متوقف كند يا كاپيتان ميلر در نجات سرباز رايان يا بيلي اليوت كه سعي مي كند
دوشنبه، 18 ارديبهشت 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
پنج نقطه عطف كليدي در فيلمنامه هاي موفق

پنج نقطه عطف كليدي در فيلمنامه هاي موفق
پنج نقطه عطف كليدي در فيلمنامه هاي موفق


 

نويسنده: ميشل هاگز
مترجم: جواد يقموري



 

خلق موقعيت هاي مشابه
 

فيلم هاي هاليوودي ساده هستند.
اگر چه نوشتن فيلمنامه هاي موفق هاليوودي آسان نيست. اما مسير اصلي داستان همه آنها بر سه مؤلفه اصلي يعني شخصيت، ‌نياز و كشمكش بنا شده است. داستان اين فيلم ها قهرمان هايي را به تصوير مي كشد كه ظاهراً‌ با موانع غير قابل عبوري مواجه هستند به گونه اي كه مجبورند اهدافي را دنبال كنند. خواه آن قهرمان كلاريس استرلينگ باشد كه سعي مي كند هانيبال را متوقف كند يا كاپيتان ميلر در نجات سرباز رايان يا بيلي اليوت كه سعي مي كند وروديه مدرسه رقص باله را به دست بياورد. همه اين شخصيت ها به دنبال دستيابي به اهداف عينيشان با كشمكش هاي طاقت فرسايي مواجه مي شوند. ساختار طرح، ‌تعيين كننده زنجيره اي از وقايع است كه قهرمان را به سوي اين هدف هدايت مي كند. خواه شما نويسنده كمدي هاي رمانتيك،‌ تريلرهاي تعليقي و پرتنش، ‌درام تاريخي، ‌يا قصه هاي علمي- تخيلي باشيد، ‌اين مقاله حاوي اطلاعات خوبي براي شماست همه فيلم هاي موفق هاليوودي از ساختار يكساني تبعيت مي كنند. يك فيلم با ساختاري صحيح مركب از شش مرحله اصلي است كه با پنج نقطه عطف كليدي در طرح مشخص مي شوند.

پنج نقطه عطف كليدي در فيلمنامه هاي موفق

اين نقاط عطف نه تنها هميشه در داستان ها يكسان هستند بلكه اغلب شامل موقعيت هاي مشابهي در داستان مي شوند. بنابراين آنچه در نقطه عطف 25 درصدي از فيلم 90 دقيقه اي اتفاق مي افتد با آنچه در همان در صد از يك فيلم سه ساعته رزمي روي مي دهد يكسان خواهد بود (اين درصد ها،‌ زمان جاري در فيلم را با صفحات فيلمنامه شما منطبق مي كنند.)
در اين نوشته دو فيلمنامه خيلي مؤثر را كه كاملاً‌ داراي اين مراحل بنيادي هستند در نظر گرفته ام.
فيلمنامه ارين براكوويچ كه توسط سوزانا گرانت نوشته شده و فيلمنامه گلادياتور كه توسط ديويد ‌اچ فرانزوني، ‌جان لوگان و ويليام نيكلسون نوشته شده است. اين دو فيلم در سبك، ژانر، اندازه، موضوع و جوهره كاملاً‌ با هم متفاوت هستند. اما هر دو بيش از 100 ميليون دلار در گيشه فروش كرده اند و هر دو از جمله فيلمهاي تحسين برانگيز در سال 2000 بودند كه در ساختار طرح، ‌قاعده يكساني را به كار برده اند.

پنج نقطه عطف كليدي در فيلمنامه هاي موفق

مرحله 1: شروع
 

ارين براكوويچ: ارين ور شكسته شده است. او يك مادر تنها و بيكار است كه نمي تواند شغلي پيدا كند،‌ با يك ماشين تصادف مي كند و دادخواست خودش را از دست مي دهد.
گلادياتور: ماكسيموس قوي ترين و محبوب ترين ژنرال رم است كه سربازانش را به غلبه و پيروزي در مرحله نهايي جنگ هدايت مي كند.
10 درصد آغازين فيلمنامه شما بايد خواننده و تماشاگر را به اولين رويداد هاي داستان جلب كند و قسمتي از زندگي روزمره قهرمان را آشكار كند و به وسيله در معرض خطر قرار دادن، ‌دوست داشتني نشان دادن، ‌بامزه و يا قدرتمند نشان دادن او زمينه هاي هم ذات پنداري و ايجاد حس همدردي نسبت به قهرمان را پايه ريزي كند. فيلم جدا افتاده ما را به دنياي مهندس شركت پستي فدكس منتقل مي كند و او را در شغلش خوب و دوست داشتني نشان مي دهد. او در شب کريسمس به خاطر شرايط جوي نامناسب هواپيما سقوط مي كند و از زني كه دوستش دارد جدا مي افتد. همين اتفاق حس همدردي و نگراني ما را بر مي انگيزاند. يا به ياد آوردن لوول برگمن مرموز، ‌ماجراي تعقيب تهديد آميز در ابتداي فيلم افشاگر.‌اين شروع ها ما را به بيرون از وجود خودمان و درون دنياي فريبنده اي كه فيلمنامه نويس آن را خلق كرده است مي كشاند.

پنج نقطه عطف كليدي در فيلمنامه هاي موفق

نقطه عطف 1: فراغت (فرصت)
 

ارين براكوويچ: ارين، ‌اد مكسري را مجبور مي كند كه به او شغلي بدهد.
گلادياتور: امپراتور ماركوس اورليوس به ماكسيموس پاداش مي دهد و گلادياتور (ماكسيموس) مي گويد كه مي خواهد به خانه باز گردد.
در 10 درصد اوليه فيلمنامه، ‌قهرمان بايد با يك فرصت و موقعيت نشان داده شود. موقعيتي كه يك خواسته جديد و عيني را به وجود خواهد آورد و شخصيت را در مسير خود به راه خواهد انداخت. اين نقطه جايي است كه نئو با مورفيوس ملاقات مي كند و مي خواهد كه چيزهايي درباره ماتريكس بداند، ‌يا جايي است كه آيك اخراج مي شود و مي خواهد عروس فراري را ملاقات كند. توجه داشته باشيد خواسته اي كه توسط فرصتي به وجود مي آيد هدف اصلي كه مفهوم كلي فيلم شما را معرفي كند نيست. بلكه خواسته اي است كه ما را حركت مي دهد به ...

پنج نقطه عطف كليدي در فيلمنامه هاي موفق

مرحله 2: موقعيت جديد
 

ارين براكوويچ: ارين شروع به كار در شركت حقوقي اد مكسري مي كند، ‌با همسايه اش جرج آشنا شده و شروع به تحقيق در قضيه هينكلي كاليفرنيا مي كند و در آخر اخراج مي شود.
گلادياتور: ماكسيموس توسط امپراتور براي كنترل رم دعوت مي شود تا رم را در مقابل بدخواهي و جاه طلبي پسرش كومودوس به مردم بازگرداند.
در 15 در صد بعدي داستان قهرمان نسبت به موقعيت جديد كه از فرصت قبلي حاصل شده است واكنش مي دهد و با محيط و موقعيت جديد خو مي گيرد،‌ سعي مي كند راه حلي براي مشكل بيابد يا نقشه ويژه اي را براي به پايان رساندن هدفش تنظيم كند.
در فيلم دروغگو، ‌دروغگو فلچر مي فهمد كه براي گفتن حقيقت لعنت شده است و هرگز نمي تواند حرف راستي را بگويد و خانم دابت فاير نقشه اي براي ديدن بچه هايش مي كشد.
ساختار اغلب داستان ها از جغرافياي خاصي تبعيت مي كند. فرصت، ‌قهرمان را به موقعيت جديدي مي كشاند؛‌ مانند سوار شدن به كشتي در تايتانيك و آقاي ريپلي با استعداد،‌ رفتن به شهر سين سيناتي براي دفن پدر در فيلم رين من و پرواز هواپيماي رئيس جمهور در فيلم هواپيماي رئيس جمهوري.
در خيلي از فيلم ها قهرمان از روي ميل وارد اين موقعيت مي شود كه غالباً‌ پيش بيني شده و با هيجان همراه است و هنگامي كه با مشكل جديد مواجهه مي شود بدون شك مي تواند به آساني آن را حل كند. اما همراه با شروع كشمكش، ‌مي فهمد بر خلاف گمانش موانع بسيار بزرگ تري در مقابل دارد. تا سرانجام وارد مي شود به ...

پنج نقطه عطف كليدي در فيلمنامه هاي موفق

نقطه عطف 2: تغيير نقشه ها
 

ارين براكوويچ: ارين در دادخواست عليه شركت PG&E پيروز مي شود و مرد آن را مي گيرد.
گلادياتور: ماكسيموس بعد از اين كه اطلاع پيدا مي كند كه كومودوس پدرش را به قتل رسانده عهد مي بندد كه امپراتور جديد (كومودوس) را متوقف كند و وصاياي ماركوس اورليوس را به انجام برساند.
در يك چهارم ابتدايي فيلمنامه بايد براي قهرمان اتفاقاتي بيفتد كه خواسته هاي اصلي او را به خواسته هاي ويژه ديگري تغيير دهد كه همان هدف عيني است كه نقطه پاياني واضحي دارد. اين همان صحنه اي است كه مفهوم كلي داستان شما را مشخص مي كند و انگيزه كنش هاي بيروني قهرمان را آشكار مي سازد.
انگيزه هاي بيروني (در اين مراحل 6 گانه) كه باعث پاياني عيني و قابل فهم براي تماشاگر است،‌ زمينه اي براي موفقيت قهرمان در پايان فيلم مي باشد. اينجاست كه در فيلم دختر پركار تيس كشف مي كند كاترين نظر و ايده او را دزديده است و مي خواهد مانند يك دلال ايده او را معامله كند. اين همان زمينه چيني براي كارهاي تيس است و مي دانيم كه وقتي هدفش را انجام داد (يا شكست خورد) فيلم تمام شده است. شما نبايد بين انگيزه هاي بيروني قهرمان و انگيزه هاي دروني او خلط كنيد. زيرا خيلي از پاسخهايي كه ما براي هيجانات و احساسات شخصيت مي سازيم ناشي از تمايلات، ‌آسيبها، ‌بيم ها،‌ شجاعت و ترقي دروني قهرمان است. ما اغلب روي اين عناصر در گسترش داستان هايمان تمركز مي كنيم. در صورتي كه اين مؤلفه هاي ذهني و غير قابل مشاهده شخصيت فقط در صورتي مي توانند به طور مؤثر، ‌واقع شوند كه ناشي از خواسته و نياز عيني و ساده باشند.

پنج نقطه عطف كليدي در فيلمنامه هاي موفق

مرحله 3: پيشرفت
 

ارين براكوويچ: ارين سكنه هينكلي را مجاب مي كند كه به اد اجازه دهند تا وكيل آنها باشد. او با جرج درگيري بيهوده اي را انجام مي دهد.
گلادياتور: ماكسيموس دستگير مي شود. فرار مي كند و خانواده اش را كشته مي يابد. اسير مي شود و به پروكسيمو فروخته مي شود. او از ماكسيموس يك قهرمان (گلادياتور) قدرتمند مي سازد.
در 25 درصد بعدي داستانتان هدف و نقشه قهرمان را بايد مورد توجه بيشتري قرار دهيد. اتان هانت شروع به جست و جوي جنايتكار در فيلم مأموريت غير ممكن مي كند. پت گرفتار رؤياي خود در فيلم مري يه جوريه مي شود. نمي توان گفت در اين مرحله كشمكشي وجود ندارد. بلكه قهرمان با هر مانعي كه مواجه مي شود قادر است از آن دور يا بر آن چيره شود.

پنج نقطه عطف كليدي در فيلمنامه هاي موفق

نقطه عطف 3: نقطه بي بازگشت (50%)
 

ارين براكوويچ: ارين و اد دادخواست را بايگاني مي كنند. خطر انفصال از وكالت توسط قاضي كه باعث نااميدي ساكنان هينكلي شده است وجود دارد.
گلادياتور: ماكسيموس به رم مي رسد،‌ مصمم است براي نابودي کومودوس برجمعيت گلادياتورها غلبه كند.
درست در نقطه مياني فيلمنامه قهرمان بايد كاملاً‌ براي هدفش وارد عمل شود. روي اين نقطه او اختيار بازگشت، ‌دست برداشتن از نقشه اش و رجوع به زندگي عادي كه در ابتداي فيلم داشته است را دارد. اما حالا قهرمان بايد پل ها را پشت سرش خراب كند و هر دو پايش را روي آن بگذارد و هر گز به او اجازه داده نشود كه اين دو كلمه «من نمي توانم كاري انجام دهم» را بگويد. اين همان نقطه اي است كه ترومن در فيلم نمايش ترومن از روي پل عبور مي كند و رز با جك در تايتانيك رابطه خاص برقرار مي كند. آنها خودشان را به خطر بزرگ تري انداخته اند و اين نقطه همانند يك نتيجه تمام شده بي بازگشت است. آنها بايد حالا مواجه شوند با ...

پنج نقطه عطف كليدي در فيلمنامه هاي موفق

مرحله چهارم: پيچيدگي و گره
 

ارين براكوويچ: اد،‌ ارين را به يك شركت بزرگ كه شكايات مدعيان هينكلي را انتقال مي دهد آورده است. حالا ارين، ‌جرج و بچه هايش را كمتر مي بيند.
گلادياتور: ماكسيموس قهرمان رم مي شود و هويت حقيقي خودش را براي كومودوس آشكار مي كند.
در 25 درصدي بعدي داستانتان دست يافتن به هدف بسيار دور و دشوار مي گردد و قهرمان اگر شكست بخورد همه چيز را از دست مي دهد. ميچ مك داير شروع به جمع آوري شاهد عليه مؤسسه ميكند در نقطه وسط فيلم او بايد كارهايش را از هر دو گروه تبهكاران و اف بي اي مخفي كند (پيچيدگي). در اين مرحله شكست خوردن، ‌زندان يا مرگ را به دنبال خواهد داشت (خطر بزرگ). اين كشمكش تا وقتي كه قهرمان به موفقيت برسد ادامه دارد،‌ او تن در مي دهد به ...

پنج نقطه عطف كليدي در فيلمنامه هاي موفق

نقطه عطف 4: مانع بزرگ (75%)
 

ارين براكوويچ: خيلي از مدعيان به خاطر سر هم بندي وكيلان جديد از حق خود عقب مي كشند. جرج ارين را ترك مي كند.
گلادياتور: ماكسيموس از كمك به رهبر مجلس سنا سرباز مي زند و كومودوس نقشه مي كشد تا ماكسيموس راهمراه سنا نابود كند.
در حول و حوش صفحه 90 فيلمنامه بايد اتفاقاتي براي قهرمان بيفتد تا در نظر تماشاگر شكست خورد ه جلوه كند. كارول در فيلم بهترين شكل ممكن ملوين را افسرده و غمگين مي كند. در فيلم ماتريكس مورفيوس اسير شده است. اگر شما نويسنده يك كمدي رمانتيك مانند دختر پركار يا آن چه زن ها مي خواهند هستيد اين همان نقطه اي است كه فاش مي شود قهرمان فريب خورده است و عشق عاشق ها پايان يافته است. اين اتفاقات خطرناك قهرمان شما را فقط با يك انتخاب رها مي كند. او بايد آخرين و تنهاترين تلاشش را بكند، ‌همه يا هيچ،‌ زندگي يا مرگ،‌ بنابراين او وارد مي شود به ...

پنج نقطه عطف كليدي در فيلمنامه هاي موفق

مرحله 5: فشار نهايي
 

ارين براكوويچ: ارين براي جلب موافقت براي داوري، ‌خانواده هاي هينكلي را جمع مي كند و مدركي براي متهم كردن شركت PG&E پيدا مي كند.
گلادياتور: ماكسيموس نقشه اي مي كشد تا از دست پريكسيمو فرار كند و سربازان خودش را عليه كومودوس رهبري كند.
مغلوب و نابود شدن، قهرمان حالا با هر چيزي ريسك مي كند و براي رسيدن به هدف نهايي اش از هر قدرت، شجاعت و نيروي كمي كه دارد بايد استفاده كند. تلما و لوئيز بايد از اف بي اي براي رسيدن به مرز جلو بيافتند و كندي براي مذاكره نهايي با شوروي در فيلم 13 روز بايد تلاش كند. در اين مرحله از فيلمنامه كشمكش طاقت فرسا ست و شتاب زيادي به خود گرفته و همه چيز عليه قهرمان عمل مي كند تا اين كه قهرمان برسد به ...

پنج نقطه عطف كليدي در فيلمنامه هاي موفق

نقطه عطف 5: نقطه بحران (اوج)
 

ارين براكوويچ: ارين و اد 330 ميليون دلار به دست مي آورند و جورج باز مي گردد.
گلادياتور: ماكسيموس مبارزه نهايي اش را با كومودوس در استاديوم انجام مي دهد.
در نقطه اوج فيلم،‌ خيلي چيزها بايد اتفاق بيفتد، قهرمان بايد با بزرگ ترين مانع در داستان مواجه شود،‌ او بايد سرنوشت خودش را مشخص كند. و انگيزه بيروني بايد يكمرتبه و براي هميشه برآورده شود. اين همان لحظه بزرگي است كه قهرمان هاي ما در گردباد داخل مي شوند كارگردان يهودي كارخانه در فيلم فهرست شيندلر رهايي پيدا مي كنند. توجه داشته باشيد كه اوج مي تواند در هر نقطه از 90 درصد به مدت دو دقيقه از زمان فيلم اتفاق بيفتد. براي تعيين دقيق محل آن بايد تصميم بگيريد كه چه مقدار زمان نياز داريد براي ...

پنج نقطه عطف كليدي در فيلمنامه هاي موفق

مرحله 6: پيامد
 

ارين براكوويچ: ارين دو ميليون پاداش مي گيرد و كار كردن با اد را ادامه مي دهد.
گلادياتور: ماكسيموس در پايان زندگي به خانواده اش مي پيوندد و جسد او با احترام توسط رهبران جديد جمهوري رم حمل مي شود.
پايان همه فيلم ها دقيقاً‌ با گره گشايي براي قهرمان همراه نيست، ‌بلكه شما زندگي جديد قهرمان را در انتهاي ماجرا نشان مي دهيد. در فيلم هايي شبيه راكي،‌ تلما و لوئيز و نمايش ترومن در پايان توضيح كافي داده نمي شود و هدف نويسنده اين است كه تماشاگر را متحير رها كند يا به وجد بياورد. بنابراين نقطه اوج،‌ نزديك پايان خيلي از فيلم ها رخ مي دهد. نتيجه فيلم در خيلي از كمدي هاي رمانتيك فيلم هاي معمايي و هيجاني، ‌5 يا 10 صفحه آخر فيلمنامه را شامل خواهد شد. فهم اين مراحل (ششگانه) و نقاط عطف (پنجگانه) شما را به ابزارهاي قوي براي رشد و نوشتن فيلمنامه تان مجهز مي كند. آيا مفهوم داستان شما در يك چهارم ابتدايي روشن مي شود؟ آيا هدف قهرمان واقعاً‌ همراه يك نتيجه ضمني در پايان واضح و مشهود مي شود؟ و صرفاً‌ يك خواسته دروني كه فقط قهرمان براي آن ارزش قائل است نيست؟ آيا قهرمانتان را قبل از مواجهه كردن با يك موقعيت در حول و حوش 10 صفحه اول معرفي مي كنيد؟ آيا او مشكل اساسي كه 75 درصد از فيلمنامه تان را در بر مي گيرد تحمل خواهد كرد؟
نكته: اجازه ندهيد كه اين درصدها در هنگامي كه براي بازنويسي الگوي مؤثري داريد و تأثير هيجاني و عاطفي داستانتان قوي است، ‌مانع ابتكار و خلاقيت در ساختار شما شوند. شما كه نمي خواهيد توسط آن زنداني شويد. بنابراين همراه داستاني كه به آن دلبستگي داريد و شور شما را به هيجان مي آورد جلو برويد و براي اطمينان به اين كه فيلمنامه شما تماشاگران زيادي را عميقاً‌ تحت تأثير قرار خواهد داد اين اصول ساختاري را به كار ببنديد.
منبع: ماهنامه فيلم نگار شماره 27 ‌



 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط