روزي که بنامت زديم
روز اول: حضرت مسلم بن عقيل
نيمه شعبان بود که مسلم از مکه به کوفه رفت و حدود هجده هزار نفر با او و به نفع امام بيعت کردند. آن زمان، والي کوفه نعمان بن بشير بود.
در ايام فعاليت و قيام حماسي مسلم، والي کوفه عزل و ابن زياد به ولايت کوفه منصوب شد و به مقابله با حرکت حضرت مسلم پرداخت.
ابن زياد سران شهر را فراخواند و آن ها را با تهديد و تطميع، مطيع خود کرد! با ايجاد جو رعب و وحشت و دستگيري ها، بيم و هراس بر مردم سايه افکند و از دور حضرت مسلم پراکنده شدند.
حضرت مسلم در کوفه تنها و غريب ماند و سرانجام توسط سربازان ابن زياد دستگير شد و به دستور ابن زياد بر فراز برج قصر، سر از بدنش جدا کرده و پيکرش را از بالاي برج به پايين انداختند.
شهادت حضرت مسلم در روز هشتم ذي الحجه سال 60 هجري بود و مزار متبرک ايشان در شهر کوفه است.
روز دوم: حضرت زينب (ع)
اين بانوي بزرگ که داراي قوت قلب، فصاحت زبان، شجاعت، زهد و ورع، عفاف و شهامت فوق العاده بود، در حادثه صحراي کربلا پيام آور خون شهدا و همراه برادر خويش در اين نهضت عظيم بود.
شوهرش، عبدالله بن جعفر (پسر خويش) بود. دو پسرش به نام هاي محمد و عون در واقعه کربلا به شهادت رسيدند. او سرپرست کاروان اسيران اهل بيت، پرستار امام زين العابدين (ع)، سنگ صبور خاندان رسول الله و افشاگر ستمگري هاي حکام اموي به وسيله خطبه هاي آتشين بود.
او دختر شهيد، خواهر شهيد، مادر شهيد و عمه شهيد بود و به راستي «قهرمان صبر» است و به حق بايد گفت:
سر ني در نينوا مي ماند اگر زينب نبود
کربلا در کربلا مي ماند اگر زينب نبود
روز سوم: حضرت رقيه(ع)
پس از خطبه حضرت زينب در مجلس يزيد که اوضاع را بر ضد يزيد متحول ساخت، يزيد اهل بيت امام حسين (ع) را در خرابه اي جاي داد.
حضرت رقيه (ع) شبي پدر را به خواب ديد. پس از بيدار شدن بسيار گريست و بي تابي کرد و بهانه پدر را گرفت. خبر به يزيد رسيد، دستور داد سر مبارک امام حسين (ع) را نزد رقيه ببرند!
دختر سه ساله اباعبدالله از اين منظره بيش تر رنجور شد و از غم پدر در همان خرابه به لقاء الله پيوست...
روز چهارم: حضرت قاسم بن حسن(ع)
ان تنکروني فانا ابن الحسن
سبط النبي المصطفي و المؤتمن
هذا حسين کالأسير المرتهن
بين أناس لا سقوا صوب المزن
روز پنجم: عبدالله بن حسن(ع)
رجز او هنگام پيکار چنين بود:
ان تنکروني فانا ابن حيدره
ضرغام اجام و ليث قسوره
علي الأعادي مثل ريح صرصره
روز ششم: حر بن يزيد رياحي
پس از قبولي توبه از جانب سالار شهيدان به عنوان اولين نفر از سپاه آن حضرت، اذن ميدان طلبيد.
بر زمين که افتاد، امام حسين (ع) بر بالينش حضور يافت و خطاب به او فرمود: «انت حر کما سمتک امک و انت حر في الدنيا و انت حر في الاخره»
«تو همانگونه که مادرت نامت را حر گذاشت، حر و آزاده اي! آزاده و سعادتمند»
روز هفتم: حضرت علي اصغر (ع)
امام، طفل مظلوم خود را بر روي دو دست بالا گرفت و رو به دشمن فرمود: «از ياران و فرزندانم، کسي جز اين کودک نمانده است. نمي بينيد چگونه از تشنگي بي تاب است؟!...»
و پاسخ تشنگي علي اصغر(ع) را تبر سه شعبه حرمله داد.
روز هشتم: حضرت علي اکبر (ع)
چندين بار به ميدان رفت و با شجاعت تمام با انبوه سپاه دشمن جنگيد. گرچه پيکار، سخت او را تشنه تر مي کرد؛ اما بي آن که بتواند آبي بنوشد با همان تشنگي و جراحت، مجدد به ميدان رفت و جنگيد تا شهيد شد.
قاتلش، «مره بن منقذ» بود.
حضرت علي اکبر نزديک ترين شهيدي است که با امام حسين (ع) دفن شده است. مدفن مطهر او پايين پاي اباعبدالله است و به همين جهت، ضريح امام شش گوشه دارد.
روز نهم: حضرت ابوالفضل العباس(ع)
در زمان واقعه کربلا 34 ساله بود. کنيه اش «ابوالفضل» و «ابوفاضل» است و از معروف ترين لقب هايش قمر بني هاشم، سقا، صاحب لواءالحسين، علمدار، ابوالقربه، عبدصالح، باب الحوائج و... است.
قمر بني هاشم قامتي رشيد، چهره اي زيبا و شجاعتي کم نظير داشت.
در حادثه کربلا، پرچمدار سپاه امام حسين(ع) و سقايي خيمه هاي اطفال و اهل بيت اباعبدالله را بر عهده داشت.
عباس که مظهر ايثار و وفاداري و گذشت بود، وقتي به فرات رسيد با آن که تشنه بود اما به احترام برادر و تشنگي او و اهل بيتش لب به آب نزد و سوگند ياد کرد آب ننوشد و سرانجام با همان لبان تشنه به شهادت رسيد.
روز دهم: حضرت اباعبدالله الحسين (ع)
امام حسين (ع) بسيار مورد علاقه پيامبر بود و آن حضرت درباره ايشان مي فرمود: «حسين مني و أنا من حسين...» تا شش سالگي در آغوش پيامبر بزرگ شد. در دوران خلافت پدر بزرگوارشان در کنار آن حضرت بود و در سه جنگ «جمل»، «صفين» و «نهروان» شرکت داشت.
پس از شهادت پدر، مطيع رهبر و مولاي خويش، امام حسن مجتبي(ع) و همراه برادر بود.
بعد از شهادت امام حسن مجتبي(ع) بار امامت بر دوش ايشان قرار گرفت.
در آن زمان معاويه بر حکومت مسلط بود. با مرگ معاويه يزيد به والي مدينه نامه نوشت که از امام حسين(ع) به نفع او بيعت بگيرد، امام حسين بن علي (ع) که از فساد و بي لياقتي يزيد مطلع بود از اين بيعت امتناع ورزيد و براي رهايي اسلام و مسلمين از بلاي سلطه يزيد که به زوال و محو دين مي انجاميد راه مبارزه را در پيش گرفت.
از مدينه به مکه هجرت کرد و در پي نامه هاي فراوان کوفيان و شيعيان عراق به آن حضرت و دعوت از ايشان جهت رفتن به کوفه، ايشان ابتدا مسلم بن عقيل را جهت حصول اطمينان از وفاداري کوفيان به آن ديار فرستاد و پس از تأييد مسلم، همراه ياران و اهل بيت خويش راهي آن سرزمين شد. اما با پيمان شکني کوفيان و شهادت حضرت مسلم، ايشان پيش از رسيدن به کوفه در صحراي «کربلا» در محاصره سپاه کوفه قرار گرفت. اما تسليم نيروهاي يزيد نشد و سرانجام، در روز عاشورا در صحراي کربلا مظلومانه و تشنه کام همراه اصحابش به شهادت رسيد. از آن پس کربلا و عاشورا سرچشمه قيام و آزادگي شد و شهادت ايشان، سبب زنده شدن اسلام و بيداري وجدان هاي خفته گرديد. پيامبر خدا درباره امام حسين (ع) فرمود:
«قسم به آن که مرا به حق به پيامبري فرستاد. حسين بن علي در آسمان بزرگ تر از زمين است و بر سمت راست عرش الهي نوشته است «حسين مصباح الهدي و سفينه النجاه» (سفينه البحار، ج1، ص 257)
منبع :ماهنامه فرهنگي اجتماعي ديدار آشنا شماره 134