انتقاد يا انفجار؟!
نويسنده: دکتر معصومه خسروي
بسياري از ما وقتي انتقادي مي شنويم، حالتي تدافعي به خود گرفته و رنجيده يا عصباني مي شويم، بنابراين انتقاد را پديده اي نامطلوب تلقي مي کنيم، حال آن که اين گونه نيست. ما براي اين که بتوانيم بين انتقاد مخرب و مفيد، تفاوت قائل شويم و هم چنين قادر شويم با انتقاد کنار بياييم، بايد بتوانيم خودمان را به درستي ارزيابي کنيم. به اين معني که در مورد عقايد، افکار، اعمال و احساسات خود، آگاهي و صراحت داشته باشيم.
ما نيازمنديم براي سنجش خود، ملاک هايي داشته باشيم زيرا در غير اين صورت، انتقاد ديگران را به سادگي مي پذيريم. براي مثال: اگر همواره به شما گفته شود که کند کار مي کنيد، حتي اگر بدانيد سرعت کار کردن شما مناسب است، کم کم آن را باور خواهيد کرد و اگر عزت نفس کافي نداشته باشيد که خود را به طور دقيق ارزيابي کنيد، آن گاه در مورد رفتار هاي خود، شروع به معذرت خواهي نموده يا خود سرزنشي و احساس گناه مي کنيد.
ما از گذشته، با پيام هاي زيادي از طرف والدين يا معلمان خود رو به رو بوده ايم و برخي از اين پيام ها، آن چنان محکم به ما داده شده اند که هنوز هم فکر مي کنيم واقعاً درست هستند؛ پيام هايي هم چون« اميدي به تو نيست»، « تو از عهده ي کاري بر نمي آيي» و... که اگر دروني شده باشند، در ما احساس ناتواني به وجود آورده و در نتيجه تمايل به پذيرفتن اشتباه خود پيدا مي کند. در دوره ي کودکي، بزرگ ترها درباره ي درستي اعمال ما، اظهار نظر مي کنند بي آن که در نظر بگيرند چرا ما آن عمل خاص را انجام داده ايم، از اين رو کودکان، طوري تربيت مي شوند که براي ارزيابي رفتارهاي شان، به بزرگ ترها وابسته شده و به طور معمول بزرگ ترها آنان را ترغيب نمي کنند که براي ارزيابي خودشان، ملاک هايي داشته باشند.
به دليل اشباع شدن از اين پيام ها، ملاک هاي سنجشي که براي خود به کار مي بريم، بيش تر وقت ها ما را حمايت نمي کنند. ما فقط آمادگي زيادي خواهيم داشت که باور کنيم بد هستيم. اين، يکي از دلايلي ست که برخورد با خشم را براي افراد، مشکل مي سازد، يعني اگر کسي از آنان خشمگين شود، احساس خطا کاري، سر خوردگي و صدمه مي کنند. اولين گام در برخورد با انتقاد، مي تواند شناخت بعضي از اين پيام ها باشد. بياييد به کمک پيام هاي که دريافت کرده ايم، به منشأ انتقادهاي دروني خود، نگاه دقيق تري بيندازيم. اول اين که بيش تر وقت ها پدر و مادران ما مشخص نمي کنند که فقط رفتار خاصي از ما را نپذيرفته اند، نه خود ما را، در نتيجه اگر کودکي کار خاصي را مطابق ميل پدر و مادر انجام ندهد، احساس مي کند فرد بدي ست. دوم اين که، اگر گفته اي تکرار شود، آن را باور خواهيم کرد. به طور مثال اگر هنگام کودکي، يک بار به ما گفته شود که کم هوش تر يا بد تر از برادر يا خواهرمان هستيم، احتمال دارد آن را نپذيريم اما اگر به تکرار به ما گفته شود، ممکن است فکر کنيم به طور حتم درست است. سوم اين که، اگر پدر و مادر ما، خود را نادرست ارزيابي کنند، براي مثال، خود را مستحق دستاوردهاي خويش ندانند، ما نيز اين گونه خواهيم شد. وقتي سال هاي سال به بر چسبي خاصي عادت کرده ايم، بعدها به سختي مي توان بين آن برچسب و آن چه واقعاً وجود دارد، تمايز قائل شد.
ممکن است کسي از شما انتقاد سازنده اي کند، به اين دليل که به شما اهميت مي دهد و مي خواهد شما رشد کنيد و يا مي خواهد با شما رابطه اي صريح و صادقانه داشته باشد. شايد هم وظيفه ي حرفه اي او اين گونه ايجاب مي کند. گاهي اوقات چيزي که به نظر، انتقاد مي آيد، در واقع يک شوخي ست، بنابراين مراقب باشيد! زيرا شوخي هاي نيش دار مي تواند نوعي انتقاد يا تحقير پوشيده باشد. يه طور مثال، وقتي کسي مي گويد« باز هم کيک مي خواهيد، اين طور نيست؟!» مي تواند يک گوش زد تند در قالب يک شوخي خوب يا يک انتقاد در مورد اضافه وزن شما باشد.
البته ممکن است مردم به دليل انتقام، از شما انتقاد کنند يا شايد بنا به دلايلي، به شما حسادت ورزند، در هر حال، شما مي توانيد به آرامي به انتقاد گوش دهيد.
•وضعم را به همان صورت که هستم، مي پذيرم
•بيش ترين تلاشم را مي کنم. گاهي موفق مي شوم و گاهي نمي شوم.
انتقاد ممکن است مفيد يا غير مفيد، معتبر يا نا معتبر باشد. اين بستگي به ما دارد که چقدر بخواهيم به يک انتقاد خاص، توجه کنيم. از خودتان بپرسيد چيزي که منتقد مي گويد، آيا واقعيت دارد يا فقط يک عقيده است؟ براي مثال« شما در اين کار اشتباهات زيادي مرتکب شده ايد»، مي تواند يک « واقعيت» باشد اما «فکر نمي کنم آن لباس، مناسب شما باشد» يک «عقيده» است، به هر حال بسياري از ما تمايل داريم به عقايد ديگران، بيش از عقايد خودمان ارزش دهيم، به خصوص اگر عزت نفس مان پايين باشد، بايد توجه داشته باشيم که عقايد مردم، مربوط به خودشان است و ممکن است طرح عقايدشان، بيش تر در مورد خود آن افراد، به ما اطلاعات دهد تا ما. بايد ياد بگيريم عقايد ديگران را زياد شخصي تلقي نکنيم.
اگر فکر مي کنيد انتقادي که به شما وارد شده، صحيح است، بايد حرف کسي را که از شما انتقاد کرده، تأييد نماييد اما بيش از حد عذرخواهي نکنيد و به اصطلاح، خودتان را دست کم نگيريد. به عنوان نمونه اگر کسي به شما بگويد که در کاري سهل انگاري کرده ايد و شما فکر مي کنيد درست مي گويد، بگوييد:« بله! شما حق داريد. ما آن طوري که بايد، عمل نکردم. دفعه ي ديگر، به طور حتم وقت بيش تري براي اين کار اختصاص خواهيم داد.» اما اگر فکر مي کنيد انتقادش صحيح نيست، آن را نپذيريد. در اين مواقع با آرامش مي توانيد بگوييد: «شما اشتباه مي کنيد، اين درست نيست و من تنبلي نکردم، برعکس فکر مي کنم خوب کار کردم.» اگر کسي قضاوت کلي در مورد شما کرد که در آن موقعيت خاص، مصداق دارد، به طور حتم بايد مواردي که مصداق ندارد را رد کنيد. به طور مثال ممکن است کسي به شما بگويد:« شما هميشه بي مسؤوليت هستيد» و شما حس کنيد فقط در آن مورد خاص، اين گونه بوديد. در اين مواقع بگوييد: «من در آن لحظه متوجه نبودم اما معمولاً فرد متعهدي هستم.» در اين صورت، بخشي از انتقاد را که مربوط به شماست، پذيرفته ايد اما اجازه نداده ايد که تحقير شويد.
اگر خود را به شيوه ي منفي ارزيابي نماييد، در معرض اين خطر قرار داريد که انتقاد ديگران را جدي تر از حد لازم، تلقي کنيد. توجه کنيد که آيا در مورد خودتان، به شيوه اي محکوم کننده قضاوت مي کنيد يا فقط مسأله را ارزيابي مي نماييد؟ ممکن است در شرايط خاص و در مورد برخي منتقدان، مناسب باشد که از آنان بپرسيد چرا آن انتقاد را مطرح مي کنند؟ بدين صورت، ممکن است چيزي در مورد خودتان ياد يگيريد. به ياد داشته باشيد که وقتي از شما انتقاد مي شود، يک دفعه ناراحت نشويد و با گفتن عبارتي که خودتان را تحقير مي کند، از انتقادهاي بيش تر استقبال نکنيد چرا که باعث مي شود ديگران نيز با اين خود تحقيري شما، موافقت نمايند.
•انتقاد را با اندکي تحسين، همراه کنيد. به طور مثال بگوييد: «من هميشه شما را به خاطر رعايت حق تقدم ديگران، تحسين مي کنم اما انتظار دارم براي اين کار که پيش رو داريد، بيش تر وقت بگذاريد.»
•در صورت امکان، پيشنهادهاي سازنده اي مطرح کنيد تا طرف مقابل تان، بتواند رفتارش را در آن راستا تغيير دهد. براي مثال نگوييد« بيش تر ملاحظه ي من را بکن.» به جاي بگوييد« لطفاً هر وقت قرار است دير بياييد، از قبل به من خبر بده.»
•به ياد داشته باشيد که اگر از شخصي انتقاد مي کنيد، اين امر، تا انتقاد از خود شما، فقط يک گام فاصله دارد زيرا از اين به بعد، به خصوص در اين مورد خاص، در معرض انتقاد قرار خواهيد گرفت.
•تلاش کنيد که ازعقايد خود در مورد جهان، زندگي و در کل، مردم آگاه باشيد. اگر باور داشته باشيد که هر کس از جمله خود شما، در هر شرايطي، تلاش مي کند در حد آگاهي و توان خود، بهترين کار را انجام دهد، چنين شيوه ي تفکري موجب مي شود تمايل به انتقاد منفي از ديگران در شما کاسته شود.
به هر حال هر چه بيش تر از ديگران انتقاد کنيد، تمايل بيش تري نيز به انتقاد از خودتان به وجود مي آيد و شانس کم تري خواهيد داشت که انتقاد منفي ديگران را از خودتان به طور دقيق ارزيابي نماييد.
منبع:«آموزش ابراز وجود»، «شان ريس/ رودريک اس. گراهام»
منبع: نشريه شادکامي و موفقيت-ش67.
ما نيازمنديم براي سنجش خود، ملاک هايي داشته باشيم زيرا در غير اين صورت، انتقاد ديگران را به سادگي مي پذيريم. براي مثال: اگر همواره به شما گفته شود که کند کار مي کنيد، حتي اگر بدانيد سرعت کار کردن شما مناسب است، کم کم آن را باور خواهيد کرد و اگر عزت نفس کافي نداشته باشيد که خود را به طور دقيق ارزيابي کنيد، آن گاه در مورد رفتار هاي خود، شروع به معذرت خواهي نموده يا خود سرزنشي و احساس گناه مي کنيد.
ما از گذشته، با پيام هاي زيادي از طرف والدين يا معلمان خود رو به رو بوده ايم و برخي از اين پيام ها، آن چنان محکم به ما داده شده اند که هنوز هم فکر مي کنيم واقعاً درست هستند؛ پيام هايي هم چون« اميدي به تو نيست»، « تو از عهده ي کاري بر نمي آيي» و... که اگر دروني شده باشند، در ما احساس ناتواني به وجود آورده و در نتيجه تمايل به پذيرفتن اشتباه خود پيدا مي کند. در دوره ي کودکي، بزرگ ترها درباره ي درستي اعمال ما، اظهار نظر مي کنند بي آن که در نظر بگيرند چرا ما آن عمل خاص را انجام داده ايم، از اين رو کودکان، طوري تربيت مي شوند که براي ارزيابي رفتارهاي شان، به بزرگ ترها وابسته شده و به طور معمول بزرگ ترها آنان را ترغيب نمي کنند که براي ارزيابي خودشان، ملاک هايي داشته باشند.
به دليل اشباع شدن از اين پيام ها، ملاک هاي سنجشي که براي خود به کار مي بريم، بيش تر وقت ها ما را حمايت نمي کنند. ما فقط آمادگي زيادي خواهيم داشت که باور کنيم بد هستيم. اين، يکي از دلايلي ست که برخورد با خشم را براي افراد، مشکل مي سازد، يعني اگر کسي از آنان خشمگين شود، احساس خطا کاري، سر خوردگي و صدمه مي کنند. اولين گام در برخورد با انتقاد، مي تواند شناخت بعضي از اين پيام ها باشد. بياييد به کمک پيام هاي که دريافت کرده ايم، به منشأ انتقادهاي دروني خود، نگاه دقيق تري بيندازيم. اول اين که بيش تر وقت ها پدر و مادران ما مشخص نمي کنند که فقط رفتار خاصي از ما را نپذيرفته اند، نه خود ما را، در نتيجه اگر کودکي کار خاصي را مطابق ميل پدر و مادر انجام ندهد، احساس مي کند فرد بدي ست. دوم اين که، اگر گفته اي تکرار شود، آن را باور خواهيم کرد. به طور مثال اگر هنگام کودکي، يک بار به ما گفته شود که کم هوش تر يا بد تر از برادر يا خواهرمان هستيم، احتمال دارد آن را نپذيريم اما اگر به تکرار به ما گفته شود، ممکن است فکر کنيم به طور حتم درست است. سوم اين که، اگر پدر و مادر ما، خود را نادرست ارزيابي کنند، براي مثال، خود را مستحق دستاوردهاي خويش ندانند، ما نيز اين گونه خواهيم شد. وقتي سال هاي سال به بر چسبي خاصي عادت کرده ايم، بعدها به سختي مي توان بين آن برچسب و آن چه واقعاً وجود دارد، تمايز قائل شد.
چرا مردم انتقاد مي کنند؟
ممکن است کسي از شما انتقاد سازنده اي کند، به اين دليل که به شما اهميت مي دهد و مي خواهد شما رشد کنيد و يا مي خواهد با شما رابطه اي صريح و صادقانه داشته باشد. شايد هم وظيفه ي حرفه اي او اين گونه ايجاب مي کند. گاهي اوقات چيزي که به نظر، انتقاد مي آيد، در واقع يک شوخي ست، بنابراين مراقب باشيد! زيرا شوخي هاي نيش دار مي تواند نوعي انتقاد يا تحقير پوشيده باشد. يه طور مثال، وقتي کسي مي گويد« باز هم کيک مي خواهيد، اين طور نيست؟!» مي تواند يک گوش زد تند در قالب يک شوخي خوب يا يک انتقاد در مورد اضافه وزن شما باشد.
البته ممکن است مردم به دليل انتقام، از شما انتقاد کنند يا شايد بنا به دلايلي، به شما حسادت ورزند، در هر حال، شما مي توانيد به آرامي به انتقاد گوش دهيد.
روش هاي کنار آمدن با انتقاد
•وضعم را به همان صورت که هستم، مي پذيرم
•بيش ترين تلاشم را مي کنم. گاهي موفق مي شوم و گاهي نمي شوم.
انتقاد ممکن است مفيد يا غير مفيد، معتبر يا نا معتبر باشد. اين بستگي به ما دارد که چقدر بخواهيم به يک انتقاد خاص، توجه کنيم. از خودتان بپرسيد چيزي که منتقد مي گويد، آيا واقعيت دارد يا فقط يک عقيده است؟ براي مثال« شما در اين کار اشتباهات زيادي مرتکب شده ايد»، مي تواند يک « واقعيت» باشد اما «فکر نمي کنم آن لباس، مناسب شما باشد» يک «عقيده» است، به هر حال بسياري از ما تمايل داريم به عقايد ديگران، بيش از عقايد خودمان ارزش دهيم، به خصوص اگر عزت نفس مان پايين باشد، بايد توجه داشته باشيم که عقايد مردم، مربوط به خودشان است و ممکن است طرح عقايدشان، بيش تر در مورد خود آن افراد، به ما اطلاعات دهد تا ما. بايد ياد بگيريم عقايد ديگران را زياد شخصي تلقي نکنيم.
اگر فکر مي کنيد انتقادي که به شما وارد شده، صحيح است، بايد حرف کسي را که از شما انتقاد کرده، تأييد نماييد اما بيش از حد عذرخواهي نکنيد و به اصطلاح، خودتان را دست کم نگيريد. به عنوان نمونه اگر کسي به شما بگويد که در کاري سهل انگاري کرده ايد و شما فکر مي کنيد درست مي گويد، بگوييد:« بله! شما حق داريد. ما آن طوري که بايد، عمل نکردم. دفعه ي ديگر، به طور حتم وقت بيش تري براي اين کار اختصاص خواهيم داد.» اما اگر فکر مي کنيد انتقادش صحيح نيست، آن را نپذيريد. در اين مواقع با آرامش مي توانيد بگوييد: «شما اشتباه مي کنيد، اين درست نيست و من تنبلي نکردم، برعکس فکر مي کنم خوب کار کردم.» اگر کسي قضاوت کلي در مورد شما کرد که در آن موقعيت خاص، مصداق دارد، به طور حتم بايد مواردي که مصداق ندارد را رد کنيد. به طور مثال ممکن است کسي به شما بگويد:« شما هميشه بي مسؤوليت هستيد» و شما حس کنيد فقط در آن مورد خاص، اين گونه بوديد. در اين مواقع بگوييد: «من در آن لحظه متوجه نبودم اما معمولاً فرد متعهدي هستم.» در اين صورت، بخشي از انتقاد را که مربوط به شماست، پذيرفته ايد اما اجازه نداده ايد که تحقير شويد.
اگر خود را به شيوه ي منفي ارزيابي نماييد، در معرض اين خطر قرار داريد که انتقاد ديگران را جدي تر از حد لازم، تلقي کنيد. توجه کنيد که آيا در مورد خودتان، به شيوه اي محکوم کننده قضاوت مي کنيد يا فقط مسأله را ارزيابي مي نماييد؟ ممکن است در شرايط خاص و در مورد برخي منتقدان، مناسب باشد که از آنان بپرسيد چرا آن انتقاد را مطرح مي کنند؟ بدين صورت، ممکن است چيزي در مورد خودتان ياد يگيريد. به ياد داشته باشيد که وقتي از شما انتقاد مي شود، يک دفعه ناراحت نشويد و با گفتن عبارتي که خودتان را تحقير مي کند، از انتقادهاي بيش تر استقبال نکنيد چرا که باعث مي شود ديگران نيز با اين خود تحقيري شما، موافقت نمايند.
نحوه ي انتقاد
•انتقاد را با اندکي تحسين، همراه کنيد. به طور مثال بگوييد: «من هميشه شما را به خاطر رعايت حق تقدم ديگران، تحسين مي کنم اما انتظار دارم براي اين کار که پيش رو داريد، بيش تر وقت بگذاريد.»
•در صورت امکان، پيشنهادهاي سازنده اي مطرح کنيد تا طرف مقابل تان، بتواند رفتارش را در آن راستا تغيير دهد. براي مثال نگوييد« بيش تر ملاحظه ي من را بکن.» به جاي بگوييد« لطفاً هر وقت قرار است دير بياييد، از قبل به من خبر بده.»
•به ياد داشته باشيد که اگر از شخصي انتقاد مي کنيد، اين امر، تا انتقاد از خود شما، فقط يک گام فاصله دارد زيرا از اين به بعد، به خصوص در اين مورد خاص، در معرض انتقاد قرار خواهيد گرفت.
•تلاش کنيد که ازعقايد خود در مورد جهان، زندگي و در کل، مردم آگاه باشيد. اگر باور داشته باشيد که هر کس از جمله خود شما، در هر شرايطي، تلاش مي کند در حد آگاهي و توان خود، بهترين کار را انجام دهد، چنين شيوه ي تفکري موجب مي شود تمايل به انتقاد منفي از ديگران در شما کاسته شود.
به هر حال هر چه بيش تر از ديگران انتقاد کنيد، تمايل بيش تري نيز به انتقاد از خودتان به وجود مي آيد و شانس کم تري خواهيد داشت که انتقاد منفي ديگران را از خودتان به طور دقيق ارزيابي نماييد.
منبع:«آموزش ابراز وجود»، «شان ريس/ رودريک اس. گراهام»
منبع: نشريه شادکامي و موفقيت-ش67.