بزرگ ترين راز جهان باستان

همه چيز بيشتر به يک فيلم علمي- تخيلي مي ماند. داستاني عجيب، مثل اين که در قبرس زلزله بيايد و امواج عظيم سونامي در آن راه بيفتد. آن وقت در وسط اين فاجعه، ناگهان از دل دريا جزيره اي سر برآورد که دانشمندان و باستان شناسان، خوشحال از اين ماجرا به اکتشاف آن بروند؛ همان شهر گم شده آتلانتيس.
شنبه، 30 ارديبهشت 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
بزرگ ترين راز جهان باستان

بزرگ ترين راز جهان باستان
بزرگ ترين راز جهان باستان


 






 

باور مي کنيد اين همه ماجرا خيلي بي سر و صدا کف اقيانوسي خوابيده باشد؟
 

همه چيز بيشتر به يک فيلم علمي- تخيلي مي ماند. داستاني عجيب، مثل اين که در قبرس زلزله بيايد و امواج عظيم سونامي در آن راه بيفتد. آن وقت در وسط اين فاجعه، ناگهان از دل دريا جزيره اي سر برآورد که دانشمندان و باستان شناسان، خوشحال از اين ماجرا به اکتشاف آن بروند؛ همان شهر گم شده آتلانتيس.
اين ها قصه است، اما جالب اين جا است که کساني هستند که واقعا دارند در به در دنبال همان آتلانتيس مي گردند. همه چيز زير سر افلاطون است. فيلسوف يوناني آن قدر با آب و تاب داستان نابودي تمدني پيشرفته در آتلانتيس را شرح داده بود که همه باورشان شد حتما جايي شبيه آن وجود داشته است. بماند که قصه نابودي تمدن هاي قديمي، مثل تمدن هاي بين النهرين و مصر، هميشه براي مردم جالب بوده است.
اما آتلانتيس چيز ديگري است. وقتي افلاطون ادعا مي کند آرمان شهري که در فلسفه اش توصيف کرده در آتلانتيس تحقق داشته است، ديگر آرزوي يافتن آن شهر باستاني خيلي ها را راحت نمي گذارد. شهري که ادعا مي کنند آمريکا را بر اساس آن ساخته اند و نام خود را به اقيانوس آتلانتيک يا همان اطلس داده است.

آيا آتلانتيس واقعا وجود داشته است؟ اين شهر افسانه اي کجاي زمين بوده است؟
در جست و جوي جزيره اسرار آميز
 

نويسنده: مريم جعفر اقدمي
فاجعه، ناگهاني و وحشتناک بود. زلزله عظيمي اتفاق افتاد. و به دنبال آن با يک سونامي عظيم، تمام جزيره را آب فرا گرفت. آن هايي که از حادثه جان به در بردند تنها فرصت يافتند تا شاهد فاجعه اي عظيم تر باشند. جزيره در مقابل هجوم نيروهاي طبيعي تاب نياورد، قطعه قطعه شد و به زير آب فرورفت.
اين سرنوشت جزيره افسانه اي آتلانتيس بود. روايتي که از فيلسوف يوناني، افلاطون به جا مانده است. حتي امروز، حدود 2400 سال پس از افسانه سرايي افلاطون، ماجراي آتلانتيس، جذابيت هاي داستاني خود را از دست نداده است. اما تنها در سال هاي اخير است که دانشگاهيان، آن را چيزي بيش از يک افسانه مي دانند. امروزه شواهد جديد و حيرت انگيز، چيزهايي را در پشت داستان افلاطون آشکار کرده اند. اين يافته ها نشان داده اند که روزگاري واقعا جزيره اي در غرب تنگه جبل الطارق وجود داشته است؛ جايي که افلاطون آن را ستون هاي هرکول ناميده بود. اين جزيره درست مثل ادعاي افلاطون با زلزله و سونامي نابود شده است.
دکتر مارک آندره گاچر، محقق مؤسسه اروپايي تحقيقات دريايي کسي است که در اکتشافات اخير نقش داشته است. او مي گويد انتطباق واقعيت هاي زمين شناسي با يک افسانه کهن، شگفت انگيزتر است: «روي دادن يک چنين زلزله هايي که منجر به سونامي مي شوند در منطقه اي که افلاطون براي داستان خود انتخاب کرده بود، نشان مي دهد که اين انطباق، چيزي فراتر از يک اتفاق تصادفي بوده است.» يافته هاي گاچر آخرين قطعه اي است که پازل را کامل مي کند.
حتي در زمان افلاطون هم داستان آتلانتيس، غير قابل باور به نظر مي رسيد. شرح داستان او از دولت-شهري که در يک جزيره بنا شده بود و پاياني ناگهاني و اسفبار داشت از نظر بسياري از مردم (از جمله شاگرد مشهورش ارسطو) داستاني خيالي بود. اما چيزهاي ديگري هم در داستان او وجود داشت که به نظر مي رسيد ريشه در حقيقتي ژرف دارد. «افلاطون صراحتا در گزارش خود مي گويد مصريان که داستان آتلانتيس را به يوناني ها ياد داده اند، خود نيز شاهدان دست اولي براي حادثه نداشتند. تنها آن را از متني قديمي تر با يک زبان ناشناخته، به زبان خودشان ترجمه کرده بودند.» اين ها سخنان رابرت سرمست، نويسنده کتاب اکتشاف آتلانتيس و يکي از افراد برجسته در جست و جوي شهر گمشده است. افلاطون تاريخ آن واقعه را 9000 سال قبل از زمان سولون مي داند. سولون يک دولتمرد يوناني بود که حدود سال 600 ق.م مي زيسته است. پس داستان نابودي آتلانتيس بنا به گفته افلاطون، به 11600 سال قبل باز مي گردد. اما توصيف افلاطون از يک تمدن پيشرفته که در يک متروپوليس با ديوارهايي از طلا زندگي مي کردند، ترديدهاي فراواني را برانگيخته است. اين خيال پردازي ها، اکثر پژوهشگران را به اين نتيجه رسانده است که بعضي از عناصر گزارش افلاطون مانند مکان، تمدن پيشرفته و تاريخ تخريب شهر، احتمالا اشتباه است.

کشف آتلانتيس
 

قرن ها، ديدگاه افلاطون درباره تمدن پيشرفته اي که به سرنوشتي وحشتناک دچار شد براي محققين آن قدر قانع کننده نبود که به جزئيات دقيق محل آن توجه کنند. مکان هاي پيشنهادي براي آتلانتيس که بر پايه دلايل متفاوتي قرار داشت، پاي آتلانتيس را به همه جاي کره زمين کشيده بود. در سال 1882 يک نويسنده و سياستمدار آمريکايي به نام دانلي، تلاش هاي فراواني کرد تا با حفظ قسمت هاي اصلي داستان، اين جزيره افسانه اي را در وسط اقيانوس اطلس پيدا کند. او به دنبال مردماني باهوش بود که همه چيز را از کشاورزي گرفته تا باروت، اختراع کرده بودند.
چنين ادعاهايي براي مردم جذاب بود، اما اين اطمينان را به دانشمندان مي داد که کل ماجرا يک دروغ بزرگ است. اما بدگماني ها در سال 1939 تغيير کرد. در آن سال، باستان شناس برجسته يوناني، اسپيريدون ماريناتوس نظريه اي ارائه داد که تا همين اواخر باورپذيرترين توضيح براي افسانه قديمي به شمار مي رفت. ماريناتوس ادعا کرد که منشأ داستان آتلانتيس، يک واقعه تاريخي است: نابودي يک جزيره در يک فاجعه عظم که قبل از زمان افلاطون اتفاق افتاده بود. او «ترا» را به عنوان محل واقعه پيشنهاد کرد. ترا جزيره اي واقعي در مديترانه که از «ستون هاي هرکول» خيلي دور بوده است. پس از آن، يک واقعه آتشفشاني، درست در همان محل کشف کرد که زمانش حدودا 1500 سال قبل از ميلاد بوده است. اين زمان، بود تقريبا مي شود 900 سال قبل از زمان سولون، نه 9000 سال قبل از سولون که افلاطون ادعا کرده بود. ماريناتوس همچنين ادعاي افلاطون را قبول کرد که در آن جزيره، تمدني پيشرفته وجود داشته و نابود شده است. استنادش هم به اين بود که آتشفشان «ترا» تمدن «مينوسيان» را در نزديکي «کرت» نابود کرده بود.

آتلانتيس ميان تاريخ و جغرافيا
 

آتلانتيس را قرن چهارم پيش از ميلاد، افلاطون سر زبان ها انداخت و مشهور کرد. افسانه آتلانتيس، داستان جزيره اي با تمدن بسيار پيشرفته است که ناگهان با يک فاجعه، از صفحه تاريخ و جغرافيا محو شد. از زمان افلاطون، دانشمندان و صاحب نظران، پيوسته بر سر اعتبار اين گفته ها بحث کرده اند. خيلي ها آن را يک افسانه کاملا تخيلي مي دانند. بقيه هم به افلاطون رحم مي کنند و مي گويند حرف هايش احتمالا الهام گرفته از فوران آتشفشان عظيمي است که حدود هزاز سال پيش از او، نواحي شرق مديترانه را تحت تاثير قرار داد. با اين حال، به تازگي، بعضي از کارشناسان، ساختارهاي پيدا شده بر بستر درياي مديترانه، جايي نزديک سواحل قبرس را باقي مانده يک شهر عظيم تصور مي کنند. اما مخالفان، پيدايش اين ساختارها را صرفا نتيجه فعاليت هاي طبيعي زمين شناسي مي دانند.
يک جاي ديگر که کانديداي آبرومندانه تري براي آتلانتيس به حساب مي آيد، جزيره اي در نزديکي تنگه جبل الطارق است. همان جايي که ظاهرا داستان افلاطون اتفاق مي افتد.
شواهد زمين شناسي، نشان مي دهد که اين جزيره غرق شده-معروف به اسپارتل- تقريبا 12 هزار سال پيش، قرباني يک زمين لرزه عظيم و سونامي حاصل از آن شده است. اين تاريخ، زماني است که به طرز غريبي با گفته هاي افلاطون، همخواني دارد.

ترا
 

باستان شناس يوناني، اسپيريدون ماريناتوس، کسي بود که احتمالا به خاطر عرق ملي اش، در 1939 اين جزيره يوناني را يک آتلانتيس احتمالي ديگر خواند

اسپيتز برگن
 

ژان بيلي، ستاره شناس فرانسوي، جزيره اسپيتز برگن در نزديکي ساحل نروژرا هم به ليست کانديداها اضافه کرد.

اسپارتل
 

سال 2001، دکتر ژاک کولينا ژيرارد به اين نکته اشاره کرد که 12 هزار سال پيش، جزيره اسپارتل، درست در غرب تنگه جبل الطارق قرار داشته است. جولاي همين سال، «مارک آندره گوشه» با شواهد زمين شناسي اي که ارائه کرد، به حرف ژيرارد صحه گذاشت و نامزدي اين جزيره براي آتلانتيس را محکم تر کرد.

نزديک قبرس
 

از آغاز دهه 90، رابرت سرمست اصرار مي کند که آتلانتيس در 80 کيلومتري جنوب شرقي قبرس واقع بوده است.

درياي ساراکوسا
 

ايگناتيوس دانلي، عضو کنگره آمريکا در قرن 19، اعلام کرد که آتلانتيس در بستر اين دريا دفن شده است

قطب جنوب
 

در 1995، دو کانادايي به نام هاي رند و رز فلم آت جايي در قطب جنوب را محل احتمالي آتلانتيس دانستند تا کلکسيون نامزدها از هر جهت کامل شود.

راز مديترانه
 

نظريه «ترا» واکنش هاي متفاوتي را به دنبال داشت. بعضي باستان شناسان ادعا کردند که آن چه افلاطون به عنوان ويژگي هاي آتلانتيس توصيف کرده بود، با آن چه امروز به تمدن «مينوسيان» نسبت مي دهند انطباق دارد. اما همچنان تلاش هاي آنها براي توضيح اختلاف موجود بين زمانبندي افلاطون و نابودي «ترا» به نتايج خوبي نرسيده.
با اين حال، اين تصور که آتلانتيس در مديترانه بوده است، همچنان طرفداران خود را دارد. از دهه 1990، رابرت سرمست دلايلي را ذکر کرده که نشان مي دهد آتلانتيس حدودا در 80 کيلومتري جنوب شرقي قبرس قرار داشته است؛ قبل از اين که گودال مديترانه در حدود 12 هزار سال پيش، پر از آب شود. همچنين سرمست سال گذشته عکس هايي را منتشر کرد که ادعا مي کند که گروه اعزامي او از عمق 1500 متري گرفته اند. او با ذوق زدگي مي گويد: «اين عکس قديمي ترين سازه هاي ساخت بشر را نشان مي دهد که تاکنون ديده شده اند.» اما سرمست اذعان مي کند شکاف هاي زيادي در نظريه اش وجود دارد. زمين شناسان ثابت کرده اند که گودال مديترانه حدود پنج ميليون سال پيش، پر از آب شده است، و آن «سازه هاي ساخت بشر» تماما ساختارهاي طبيعي هستند. با اين حال، سرمست اميدوار است که بتواند مردم را با زيردريايي به آن اعماق ببرد تا بتوانند بقاياي آتلانتيس را ببينند.
درست همان موقعي که ادعاهاي سرمست رسانه ها را جذب خود کرده است، توجه دانشمندان در جاي ديگري متمرکز است. چيزي که حتي ممکن است اعتبار بيشتري به داستان افلاطون بدهد. در سال 2001، دکتر ژاک کولينا-ژيرارد از دانشگاه مديترانه اي فرانسه، به واقعيتي توجه کرد که هر کس ديگري هم مي توانست آن را بداند: اين که واقعا جزيره اي درست جلوي «ستون هاي هرکول» حدود 12000 سال قبل وجود داشته است. اين جزيره که اسپارتل نام دارد به دنبال بالارفتن آب درياها پس از عصر يخبندان، کاملا به زير آب رفته است. اسپارتل در جايي قرار دارد که به نظر مي رسد زلزله و سونامي هاي وحشتناکي در آن جا اتفاق مي افتند. درست شبيه آن وقايعي که مطابق داستان، آتلانتيس را نابود کره است.
آيا داستان افلاطون مي تواند واقعي باشد؟ طبق تحقيقات گروه ژيرارد، يک زلزله عظيم حدود 12000 سال پيش در کف اقيانوس اتفاق افتاد و به دنبال آن يک سونامي بزرگ با امواجي به ارتفاع حدودا 20 متر روي داد. پروفسور مک کوي زمين شناس مي گويد نياز به تجزيه سنگ هاي آن منطقه دارد تا مساله را حل کند. مک کوي به شوخي مي گويد: «توجه کنيد گفتم سنگ. اگر آن جا هر نوع بقايايي از تمدن پيدا شد، شام مهمان من!»
هيچ کس انتظار ندارد که داستان افلاطون با توصيفاتش از لنگرگاه هاي وسيع، معابد و سرزميني که تحت فرمان فرزندان پوسايدون بوده است، با تمام جزئياتش قابل دفاع باشد. اما حالا حدس هايي مبتني بر واقعيت وجود دارد که داستان او توصيف يک فاجعه انساني است که پيش از تاريخ اتفاق افتاده است. افسانه آتلانتيس مي تواند هشداري باشد از پس هزاره ها، در مقابل بي توجهي ما نسبت به نيروهاي طبيعت. ما هنوز هم نمي توانيم اين نيروها را که 12000 سال پيش، آتلانتيس افسانه اي را نابود کرد، کنترل کنيم.

بيميني(Bimini)
 

ادگار کيس، پيشگوي معروف، اين جزيره واقع در باهاما را محل آتلانتيس معرفي کرد.

آتلانتيس کجا است؟
 

در طول قرن ها، چند صد منطقه به عنوان نامزدهاي مکان آتلانتيس معرفي شده اند. از جزيره اسپيتزبرگن که ستاره شناس فرانسوي ژان بيلي در 1778 معرفي اش کرد تا قطب جنوب که حرفش را «رند» و «رز» فلم آت، نويسنده هاي کانادايي در 1995 پيش کشيدند. اما ايگناتيوس دانلي، عضو کنگره آمريکا در قرن نوزدهم، دوباره ايده «جايي وسط اقيانوس اطلس» را به عنوان محل احتمالي آتلانتيس مطرح کرد. (افلاطون هم تقريبا همين نظر را داشت.) دلايلي که اين آدم ها براي حرف هايشان مي آورند هم به اندازه همين پراکندگي جغرافيايي، تنوع دارد. دانلي براي حرفش به مهاجرت مارماهي ها به طرف درياي ساراگوسا استناد مي کرد و فلم آت ها، حرف از جابه جايي شديد پوسته زمين مي زدند.
معبد خورشيد بزرگ ترين باقي مانده از تمدن سرخ پوستان جنوبي
اهرام مصر نماد تمدن پيشرفته مصر باستان

آيا فجايع طبيعي، بعضي از بزرگ ترين تمدن هاي تاريخ را نابود کردند؟
سقوط امپراطوري ها
 

نابودي تمدن اکد در عراق مرکزي دور و بر 4 هزار سال پيش، مدت هاست که تاريخ دانان را گيج کرده است. محو همزمان پادشاهي مصر بعد از ساخت اهرام بزرگ، و همين طور نابودي صدها شهر واقع در حوالي فلسطين، معماهايي از همين دست اند. در تصاوير ماهواره اي که سال 2001 از جنوب عراق گرفته شد، يک گودال 3 کيلومتري تقريبا جديد ديده مي شود که با توجه به ابعاد و عمرش، مي تواند نشان دهنده برخورد يک شهاب سنگ عظيم با قدرت تخريبي معادل صدها بمب هيدروژني باشد.
دورو بر 3600 سال پيش هم شهرها و هم شهرک هاي ساخته شده بر روي جزيره آتشفشاني ترا در درياي مديترانه، با يک فوران آتشفشاني، يک شبه نابود شدند. عواقب اين اتفاق- که يک سونامي عظيم را هم شامل مي شد- نابودي تدريجي تمدن مينوسيان در کرت را رقم زد. بسياري از محققان معتقدند تمدن آتلانتيس، حدود 12 هزار سال پيش به پايان کار خودش رسيد. اين حرف اگر درست باشد، آتلانتيس را به معروفترين فاجعه کل تاريخ پيوند مي دهد: طوفان نوح. شواهد سيل بنيان کني که همه دنيا را در نورديد،در اساطير و بسياري از تمدن ها و فرهنگ هاي کهن -از مکزيک تا خاورميانه و چين- وجود دارد. همه اين نشانه ها مي تواند روايتي از پايان آخرين عصر يخبندان، آب شدن ورقه ها و کوه هاي عظيم يخ و افزايش 100 متري سطح آب درياها در 10 هزار سال پيش باشد.
مطالعات زمين شناسي نشان مي دهد که تحت تاثير همين اتفاق، درياي مديترانه به درياي سياه متصل شد و بخش عظيمي از منطقه را زير آب برد.

ادگار کيس؛ يک مورد غريب
 

نويسنده: احسان لطفي
يکي از عجيب ترين اپيزودهاي داستان آتلانتيس در 1927 کليد خورد . يعني زماني که يک پيشگوي آمريکايي به نام ادگار کيس ادعا کرد جاي شهر افسانه اي را مي داند. سپس در جريان خلسه هاي هيپنوتيزمي اش خبر از تمدني مي داد که زماني در نزديکي جزيره بيميني واقع در درياي کارائيب وجود داشته و قرباني يک فاجعه طبيعي شده است. در 1940، او همه شهرت حرفه اي اش را سر دست گرفت و يک پيشگويي عجيب کرد: بقاياي آتلانتيس در اواخر دهه 60 دوباره پديدار مي شود. وقتي کيس در 1945 مرد، همه مطمئن شدند که او قبل از پيشگويي، با پزشک خانوادگي اش مشورت کرده است. اما در 1968 گزارش هايي مبتني بر وجود يک «جاده» منتشر شد. اين جاده، از بلوک هاي دست ساز سنگ آهک ساخته شده بود و به طرف خارج بيميني مي رفت. که البته شکاک ها و بدبين ها گفتند که اين مي تواند يک ساختار کاملا طبيعي باشد و اصلا سنگ آهک، گزينه خيلي ضعيف و ابلهانه اي براي ساخت جاده است.
بررسي هاي بعدي، نشان داد که سنگ ها را يک سيستم پيچيده زبانه و حفره به هم متصل مي کند و پايه هاي مرمرين هم در ميان شان ديده مي شود. در 1998، آزمايش هايي که متخصصان مؤسسه تحقيقات ساختمان انگستان روي اين سنگ ها انجام دادند، وجود زغال سنگ و کلينکر سيمان در آن ها را معلوم کرد. بررسي يکي از نمونه ها با ميکروسکوپ الکتروني هم پرده از وجود يک ورقه کوچک طلا در آن برداشت. علائم روي اين ورقه، نشان از کار يک صنعتگر با حوصله مي داد.
اين شواهد عجيب مي توانست روح کيس را شاد کند. اما شکاک ها گفتند که قطعات مرمري و بقيه چيزهاي دست ساز، احتمالا به عنوان تجهيزات يک مزرعه کشت کتان به آمريکا برده مي شده که با وقوع يک سانحه، کشتي حامل آن ها در بستر اقيانوس جا خوش کرده است. احتمالا اين خيلي محتمل تر از وجود آتلانتيس و پيش بيني ظهور دوباره آن است.
منبع: هفته نامه همشهري جوان شماره 46



 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.