غنا و موسيقي از منظر روايات(1)
تواتر روايات
مفهوم «تواتر»
اقسام متواتر
1. متواتر لفظي روايتي است که در همه ي نقل ها با الفاظ مخصوص نقل شود و عبارت آن تغيير نکند. مثل حديث «انما الاعمال بالنيات»« و «من کنت مولاه فعلي مولاه».
2. متواتر معنوي آن است، که الفاظ روايت ها متفاوت باشد، ولي در دلالت به يک مطلب مشترک متفق باشند. مثل شجاعت اميرمؤمنان علي (ع) که در روايت هاي مختلف با الفاظ گوناگون به تواتر رسيده است.
3. متواتر اجمالي، يعني از چند حديثي که درباره يک موضوع رسيده است، علم به صحت يکي از آنها به طور غير معين حاصل شود. به عنوان مثال، رواياتي که درباره حجيت خبر واحد رسيده، اگر چه ممکن است تک تک آنها قابل خدشه باشد، ولي اجمالاً مي توان از مجموع آنها حجيت خبر واحدي که ناقل آن عادل، امامي و ضابط باشد، استفاده کرد.(3)
تواتر روايات دال بر حرمت عنا و موسيقي از نوع تواتر معنوي يا اجمالي مي باشد.
مدعيان تواتر روايات در حرمت غنا و موسيقي
مي کنيم:
1. فخر المحققين(قدس سره) ( محمد بن حسن حلي متوفاي 771 هـ. ق) پس از نقل روايت دال بر جواز غنا در عروسي، جانب حرمت را تقويت کرده و مي فرمايد: «لان هذه الروايه من الآحاد، فلا يعارض الدليل المانع لتواتره».(4)
2. صاحب جواهر (شيخ محمد حسن نجفي متوفاي 1266 هـ. ق) پس از اشاره به حرمت غنا و اجماع فقها بر آن مي نويسد: «و السنه متواتره فيه».(5)
3. سيد علي طباطبائيي صاحب رياض (قدس سره) ( 1231 هـ. ق) پس از اشاره به حرمت غنا مي نويسد: «و بالجمله: النصوص في ذلک کادت تبلغ التواتر».(6)
4. محقق سبزواري (محمد باقر بن محمد مؤمن متوفاي 1090 هـ. ق) در بيان شرايط شاهد پس از اشاره به حرمت غنا مي نويسد: «و الآخبار في هذا الباب من طريقنا يکاد يبلغ حد التواتر».(7)
در رساله في تحريم الغناء نيز مي نويسد: «و أوضح الحجج الأخبار المستفيضه، بل المتواتره من طرق العامه و الخاصه».(8)
5. صاحب مفتاح الکرامه (قدس سره) (سيد محمد جواد حسيني آملي متوفاي 1226 هـ. ق) پس از اشاره به نظريه مشهور فقهاي شيعه مبني بر حرمت غنا مطلقاً، حتي در عروسي و... مي نويسد: «و حجتهم عليه تواتر الاخبار بالمنع».(9)
6. شيخ حر عاملي (قدس سره) ( محمد بن حسن متوفاي 1104 هـ. ق) در رساله في الغناء پس از نقل چند حديث درباره غنا مي نويسد: « و قد تبين من الأحاديث المذکوره تحريم الغناء و عرفت کثره الادله و تواتر النصوص و تعاضدها».(10)
7. ميرزاي قمي (قدس سره) (ابوالقاسم بن محمد حسن گيلاني متوفاي 1231 هـ. ق) در رساله في تحقيق الغناء مي نويسد: «ويدل عليه الآيات و الآخبار المستفيضه التي لايبعد ادعاء تواترها». (11)
8. ملا محمد مهدي استرآبادي (قدس سره) (متوفاي 1259 هـ. ق) در نجم المؤمن، در پاسخ سؤالي مي نويسد: «قريب سيصد حديث صريح است در تحريم غنا. پس اين حکم به خبر متواتر ثابت خواهد بود و در تواتر، صحت سند و توثيق راويان ضرور نيست، بلکه معيار، حصول علم است».(12)
9. سيد محمود بن عبدالعظيم (قدس سره ) (متوفاي 1315 هـ. ق): « الاخبار المانعه المدعي تواترها».(13)
10. ميرزا عبدالغفار حسيني تويسرکاني (قدس سره) ( 1319) پس از نقل چند رواي در حرمت غنا مي نويسد: «الي غير ذلک من الأخبار الکثيره المستفيضه، بل المتواتره مغني».(14)
11. ملا حبيب الله شريف کاشاني (قدس سره ) (1262 - 1340 هـ. ق) در بيان دلايل حرمت غنا مي نويسد: « يدل علي هذا الحکم: مضافاً الي الاجماع بل الضروره و شهاده العقل بقبح ما سخط الولي- الکتاب و السنه المتواتره».(15)
دليل اين حکم (حرمت غنا ): علاوه بر اجماع علما، بلکه ضرورت دين و علاوه بر دلالت عقل بر زشتي هر عملي که موجب غضب مولا شود، آيات قرآن و روايات متواتر است.
12. آيه الله سيد احمد خوانساري (قدس سره) (متوفاي 1405 هـ. ق) در آغاز مبحث غنا مي نويسد: «و اما الغناء فلا خلاف في حرمتها، والأخبار بها مستفيضه، بل ادعي تواترها». (16)
13. امام خميني (قدس سره) (رحلت 1409 هـ . ق) در بيان حکم غنا مي نويسد: « و اما حکمه، فقد وردت روايات مستفيضه او متواتره علي حرمته». (17)
14. آيه الله خويي (قدس سره) ( متوفاي 1413 هـ. ق) پس از حکم به حرمت خريد و فروش آلات موسيقي مي نويسد: « ان الروايات قد تواترت من طرقنا، و من طرق العامه علي حرمه الانتفاع بآله اللهو في الملاهي و المعازف».(18)
در حرمت استعمال آلات موسيقي، از طريق شيعه و سني، روايات متواتر رسيده است.
15. آيه الله ناصر مکارم شيرازي مدظله پس از نقل شش دسته از روايات غنا مي نويسد: «فهذه اربعون حديثاً، فيها صحاح و غيرها، و دلالتها علي المطلوب قويه، لاسيما بعد ضم بعضها ببعض، کما ان سندها متواتره و عليه عمل الاصحاب به؛ (19) اين چهل حديث که در ميان آنها صحيح و غير صحيح وجود دارد، دلالت قوي بر مطلوب (حرمت غنا) دارد، به ويژه اگر روايات به هم ديگر ضميمه گردد. هم چنين اين روايت ها از نظر سند نيز به حد تواتر رسيده و علماي شيعه براساس آن فتوا داده اند.»
16. آقاي علي حسيني مدظله در کتاب الغناء پس از نقل روايات مي نويسد: « و کان فيها ما هو تام من ناحيه السند، بل انها مجموعها تشکل التواتر الاجمالي علي حرمه الغناء». (20)
همو در کتاب الموسيقي، نيز پس از نقل 61 روايت در حرمت موسيقي و بررسي سند و دلالت آنها مي نويسد:
«و علي کل فانها بمجموعها تشکل التواتر الاجمالي علي الخطر و المنع في الجمله، و هذا مما لايمکن انکاره؛ (21) در هر صورت، مجموع اينها ( 61 روايت) تواتر اجمالي تشکيل مي دهد بر محظور و ممنوع بودن موسيقي في الجمله و کسي نمي تواند اين را انکار کند.»
اينک پس از اثبات تواتر روايات در حرمت غنا و موسيقي، روايت هاي ياد شده به چند دسته تقسيم مي شوند:
دسته بندي روايات
اول: روايات در ممنوعيت غنا و آواز خواني.
دوم: روايات در مذموم بودن موسيقي و ممنوعيت آلات آن.
سوم: روايات در نکوهش شخص خواننده و نوازنده.
چهارم: روايات در ممنوعيت گوش دادن به غنا و موسيقي.
پنجم: روايات در پرهيز از غنا و موسيقي و پاداش اخروي آن.
1. روايات در ممنوعيت غنا و خوانندگي
عامل نفاق و فقر
الغناء يورث النفاق، و يعقب الفقر؛
غنا، موجب نفاق و دورويي مي گردد و فقر و نيازمندي به دنبال مي آورد.(22)
بدترين صدا
شر الاصوات الغناء؛ غناء بدترين صداهاست.(23)
لانه نفاق
الغناء عش النفاق؛ غنا و آوازخواني، لانه ي نفاق است.(24)
مقدمه بلاهاي خطرناک و...
بيت الغناء لاتؤمن فيه الفجيعه، و لا تجاب فيه الدعوه، و لا يدخله الملک؛
خانه اي که محل غنا و آوازخواني باشد از بلاهاي خطرناک ايمن نمي باشد، در آن جا دعا مستجاب نمي شود و فرشتگان رحمت به آن خانه وارد نمي شوند.(25)
مقدمه ي زنا
الغناء رقيه الزني؛ غنا افسون و مقدمه زناست.(26)
خبيث ترين موجودات
مجلس الغناء مجلس لاينظر الله عز وجل الي اهله، و الغناء اخبث ما خلق الله تعالي، يورث النفاق و يعقب الفقر؛
مجلس غنا، مجلسي است که خداي تعالي به اهل آن نظر رحمت نمي کند، غنا پليدتر از همه ي مخلوقات است، غنا باعث نفاق و مقدمه فقر مي گردد.(27)
غنا از امور باطل
ويحک ! اذا فرق الله بين الحق و الباطل، اين تري الغناء يکون ؟؛
واي برتو ! هرگاه خداوند امور حق و باطل را از هم ديگر جدا فرمايد، به نظر تو «غناء» در کجا قرار مي گيرد؟
عرض کرد: مع الباطل والله، جعلت فداک؛ فدايت شوم، قطعاً ! «غناء» در طرف باطل قرار مي گيرد.
امام فرمود:
ففي هذا ما يکفيک؛ همين که مي داني غناء از امور باطل است براي تو کافي است که از آن دوري کني.(28)
8. در حديث صحيح ريان بن صلب مي گويد:
روزي در خراسان به امام رضا (ع) عرض کردم: عباسي (هشام بن ابراهيم) از شما نقل مي کند که غناء را مجاز فرموده ايد؟!
امام فرمود:
کذب الزنديق....؛ آن کافر دروغ گفته است، او درباره «غناء» از من سؤال کرد و من سخن جدم امام باقر (ع) را براي او گفتم (همان حديث فوق را نقل کرد ) سپس فرمود: سخن من بر او همين بود: فهکذا کان قولي له.(29)
از اين دو حديث استفاده مي شود که «غناء» در زمره ي کارهاي باطل و مبغوض شارع مقدس اسلام است.
مجلسي اولي، از رجال کشي نقل کرده که، هشام بن ابراهيم از بني عباس نبود، بلکه از روي ترس، خود را به بني عباس منتسب مي کرد، از اين جهت، به «عباسي» معروف شده بود.(30)
مقدمه ي نفاق
الغناء ينبت النفاق في القلب، کما ينبت الماء البقل؛
همان گونه که آب سبزه را مي روياند، غنا نيز نفاق را در قلب مي روياند.(31 )
10. در روايت ديگر از امام باقر (ع) مي خوانيم:
الغناء ينبت النفاق في القلب، کما ينبت النخل الطلع؛
غناء، نفاق را در دل مي روايند، هم چنان که درخت، شکوفه در مي آورد.(32)
11. از پيامبر (ص) روايت شده است:
الغناء و اللهو ينبت النفاق في القلب کما ينبت الماء العشب، والذي نفسي بيده؛ ان القرآن و الذکر لينبتان الايمان في القلب، کما ينبت الماء العشب؛
آوازخواني و لهو (موسيقي )، نفاق را در دل مي روياند همان گونه که آب گياه را مي روياند، سوگند به خدايي که جانم در دست قدرت اوست؛ تلاوت قرآن و ياد خدا نيز ايمان را در دل مي روياند همان گونه که آب گياه را.(33)
نهي از نزديک شدن به قمار و غنا
سئل عن الشطرنج والنرد ؟ فقال: « لا تقربوهما» قلت: فالغناء ؟ قال؛ «لا خير فيه لاتقربه»؛
از امام صادق (ع) درباره نرد و شطرنج سؤال شد. فرمود: به آنها نزديک نشويد. من عرض کردم: غنا چگونه است ؟ فرمود: به آن نزديک نشو که خير در آن نيست.(34)
13. هم چنين در حديث ديگري، راوي مي گويد: در مجلس امام صادق (ع) بودم، شخصي درباره غنا سؤالي کرد. امام فرمود:
لاتدخلوا بيوتاً الله معرض عن اهلها؛
به خانه هايي که خداوند از اهل آنها دور گردان است، داخل نشويد.(35)
اين تعابيري که در اين روايت ها آمده که: « به غنا نزديک نشو»، «به خانه غنا داخل نشويد» و... کنايه از اين است که، انسان بايد در پرهيز از غنا و موسيقي احتياط را مراعات نمايد؛ يعني نه تنها خوانندگي و نوازندگي نکند و به آن گوش ندهد، بلکه به جاهايي که اين گونه کارها انجام مي گيرد نزديک نشود.
پي نوشت ها :
1- مفردات راغب و مجمع البحرين، واژه «وتر».
2. مدير شانه چي، علم الحديث، ص 144؛ مدير شانه چي، درايه الحديث، ص 33؛ مظفر، المنطق، ص 319.
3. سبحاني، اصول الحديث و احکامه في علم الدرايه، ص 31- 34؛ علم الحديث و درايه الحديث.
4. ايضاح الفوائد في شرح اشکالات القواعد، ج 1، ص 405.
5. جواهر الکلام، ج 22، ص 44.
6. رياض المسائل، ج 8، ص 156.
7. کفايه الاحکام، ص 280، کتاب الشهادات.
8. ميراث فقهي 1، ج 1، ص 19.
9. مفتاح الکرامه، ج 4، ص 53.
10. ميراث فقهي 1، ج 1، ص 155؛ رساله في الغناء، ص 47.
11. ميراث فقهي 1، ج 1، ص 708.
12. همان، ج 3، ص 1748.
13. همان، ج 2، ص 848.
14. همان، ص 954؛ رساله في الغناء.
15. ذريعه الاستغناء في تحقيق مسأله الغناء، ص 81.
16. جامع المدارک في شرح مختصر النافع، ج 3، ص 15.
17. المکاسب المحرمه، ج 1، ص 202.
18. مصباح الفقاهه، ج 1، ص 155.
19. انوار الفقاهه، (کتاب التجاره)، ص 321.
20. ص 108.
21. ص 117.
22. وسائل الشيعه، ج 17، ص 309؛ ابواب ما يکتسب به، باب 99، حديث 22616 ( 23). همه رجال سند اين حديث توثيق شده اند. جز مهران بن محمد و حسن بن هارون که توثيق نشده اند، ولي ممدوح بودن آنها را مي توان از قراين استفاده کرد. به همين جهت، سند حديث را به عنوان «حسن» معرفي کرديم.
23. همان، حديث 22615 (22).
24. همان، حديث 22603 ( 10).
25.همان، ص 309، حديث 22594 (1).
26. جامع احاديث الشيعه، ج 22، ص 234، ابواب ما يکتسب به، باب 19، حديث 31943 ( 26).
27. همان، حديث 31934 ( 17).
28. دعائم الاسلام، ج 2، ص 207، حديث 758.
29. قرب الاسناد، ص 342، حديث 1250؛ عيون الاخبار الرضا، ج 2، ص 14، حديث 32؛ وسائل الشيعه، ج 17، ص 306، ابواب ما يکتسب به، باب 99، حديث 13و 14، با اختلاف جزئي در عبارت.
30. روضه المتقين، ج 10، ص 159.
31. جامع احاديث الشيعه، ج 22، ص 234، ابواب ما يکتسب به، باب 19، حديث 31940 ( 23).
32. همان، حديث 31939(22).
33. کنز العمال، ج 15، ص 221، حديث 40670.
34. وسائل الشيعه، ج 17، ص 320، ابواب ما يکتسب به، باب 102، حديث 22655 (10).
35. همان، ص 321؛ حديث 22605 (12).