آيا نرون امپراتور، هنگام آتش سوزي شهر رُم ويولن مي نواخت؟
نويسنده: ويليام وير/ مترجم: محمد تقي فرامرزي
نرون، وقتي رم آتش گرفت در دهکده ساحلي آنتسيو بود. او ابتدا خبر را جدي نگرفت ولي وقتي قاصدهاي ديگر برايش خبر بردند که آتش سراسر رم را خاکستر کرده است شبانه به سوي پايتخت حکومتش بازگشت. او با اينکه از اين فاجعه بهت زده بود امور را مديريت کرد و دست به بازسازي رم زد ولي شايعاتي در بين مردم بخش شد که نرون را به چهره اي منفور در تاريخ مبدل کرد. مردم فکر مي کردند او خودش رم را براي خوش گذراني و تدارک ديدن يک نمايش (!) به آتش کشيده است تا حين آتش سوزي ساز بنوازد.
آگريپينا خودش را در کنار نرون به صورت دو فرمانرواي مشترک بر امپراتوري رم مي ديد. سکه هاي ضرب شده در آغاز سلطنت نرون به تصاويري از امپراتور و مادرش مزين شده اند.
ليکن نرون به محض آنکه در جايگاه خود به عنوان امپراتور مستقر شد، کم کم از دخالت آگريپينا در امور دولت متنفر شد و از پذيرفتن اندرزهاي مادرش سرباز زد. آگريپينا از نرون مي خواست که با مشتي آهنين بر کشور حکومت کند و از محکوم کردن خائنان، جنايتکاران و رقيبانش به مرگ هواداري مي کرد. نرون اعتدال و عفو را ترجيح مي داد؛ به طوري که خطرناک ترين مخالفانش را به جاي آنکه اعدام کند به سرزمين هاي ديگر تبعيد مي کرد.
آگريپينا انتظار داشت که پسرش بي چون و چرا از او اطاعت کند و وقتي نرون نشان داد مي خواهد مستقلانه حکومت کند، او به خشم آمد. عشق آگريپينا به نرون آرام آرام به نفرت تبديل شد. او با چند نفر ديگر همدست شد و براي به قتل رساندن پسرش توطئه چيني کرد؛ آشکارا نرون را تهديد به کشتن کرد و اعلام داشت که بريتانيکوس را به جاي او بر تخت خواهد نشاند. يک روز هنگام شام، بريتانيکوس در حالي که به خود مي پيچيد بر زمين افتاد و چند ساعت پس از اين واقعه، چشم از جهان فروبست.
نرون اصرار مي کرد که برادر ناتني اش بر اثر حمله صرع به اين حال افتاده است ولي آگريپينا و ديگر حاضران در آنجا احتمال مي دادند که به بريتانيکوس زهر خورانده شده باشد. چيزي از اين واقعه نگذشته بود که نرون در ضربه اي پيشگيرانه، چند آدمکش را به ويلاي تابستاني آگريپينا فرستاد. رم که از سال ها پيش به درنده خويي ها و خونخواري هاي خاندان هاي امپراتوري خو گرفته بود، از شنيدن خبر قتل آگريپينا به خود مي لرزيد. مردم آشکارا مي گفتند که آگريپينا عاملي منفي در شهر رم بوده است و در خفا نجواکنان، امپراتور را يک مادر کش دون پايه و شخصي منفور معرفي مي کردند. همگان مي پذيرفتند که هر آن که مادر خودش را بکشد، مي تواند به هر جرم و جنايت ديگري دست بزند.
بلاگردان هاي مسيحي
در کلانشهر چند فرهنگي رُم، شکيبايي مذهبي بر رفتار مردم غالب بود و به تفاوت هاي نژادي و عقيدتي از طبقه اجتماعي افراد کمتر اهميت داده مي شد ولي مسيحيان به ادعاي حکومت به گونه اي احساس بي اعتمادي و خصومت ميان همسايگان خود دامن زدند. دينِ تک خدايي و خودداري شان از پرستش امپراتور موجب بروز تنش هاي بسيار در شهر شد. آنها که شديداً موجب نفرت شده بودند، به عنوان افرادي جنجال برانگيز معرفي مي شدند که هدفشان از هم گسيختن شيوه زندگي رُمي بود.
نرون که شيفته بي گناه اعلام کردن خود بود دستور داد گروهي براي تحقيق در علل اين آتش سوزي تشکيل شود؛ مسيحيان به عنوان مظنونان احتمالي ايجاد اين آتش سوزي هدف قرار گرفتند. ده ها شاهد عيني حاضر شدند شهادت دهند که اين فرقه نه فقط از پيوستن به کوشش هاي آتش نشانان خودداري کرده، بلکه از ظاهر اعضاي آن چنين استنباط مي شد که از اين واقعه خوشحال هم هستند. شاهدان عيني گفتند برخي از مسيحيان که از خوشحالي پر مي کشيدند. دست هايشان را رو به آسمان بلند کرده بودند و آشکارا شادي مي کردند. آنها معتقد بودند که آتش سوزي مذکور از پايان يافتن يک دوره خبر مي داده است. ناجي - يعني عيساي جليلي- پيش بيني کرده بود که روز قيامت از راه خواهد رسيد و در آن روز از همگان خواسته خواهد شد که گناهان خود را گزارش دهند و علت آنها را بگويند. همزمان با گسترده تر شدن دامنه آتش سوزي، برخي از مسيحيان با نگراني چشم به آسمان دوخته و منتظر بودند که آسمان باز شود و عيسي مسيح از آن ظاهر شود و اينان را به سوي ملکوت هدايت کند. پاولوس (بولس حواري) و يک رهبر مسيحي ديگر به نام مرقس از پيروان خود خواسته بودند که با آتش پيکار کنند و به ياري زخمي ها بشتابند اما شاخه ديگري از اين فرقه به رهبري مردي به نام هليل سرسختانه با هر گونه ياري رساندن به زخمي ها مخالفت کرده بودند. در حين محاکمه، هليل اعلام کرد که اين آتش به امر عيسي درگرفته و چيزي به پايان عمر رم باقي نمانده است. او شهر و اهالي آن - کافراني که به گفته مسيح سزاوار مرگ بودند - را نفرين کرد. سخنان اين مرد، جنجالي به دنبال آورد. مسيحيان که عامل مقصر آتش سوزي تشخيص داده شده و دشمنان رم معرفي شدند، بي درنگ به مرگ محکوم شدند.
قضاوت نادرست و خشونت بار
جشن اعدام که در باغ هاي واتيکان برگزار شد، بازتابي از يک موضوع اسطوره اي بود. امپراتور با لباس آپولون بر تن، سوار بر ارابه از خيابان هاي رم گذشت. رژه هولناک محکوم شدگان مسيحي، برخي با دستبند و دهان بند و بعضي ديگر درون پوست حيوانات، پشت سر نرون در حرکت بود. زني از شخصيت هاي اساطيري يونان که مانند دير که (دختر هليوس و زوجه دوم لوکوس، شاه تِب که به فرمان آمفيون و زتوس همراه با شوهرش به علت بدرفتاري با مادرشان آنتيوپه به همين شيوه به قتل رسيد.) که به شاخ هاي يک گاو بسته شده بود، آن قدر روي زمين کشيده شد که از دنيا رفت، نگهبانان نرون اسيران باقيمانده را به چوبه هاي مرگ بستند، روي بدن شان نفت ريختند و همگي را در پهنه باغ ها «کاشتند» با از راه رسيدن شب، همگي را آتش زدند و تک تکشان را به مشعل هايي انسان گونه و عجيب تبديل کردند. پيکرهاي سوزان مسيحيان، آسمان تاريک را روشن کردند و روشنايي لازم را براي مراسم جشن فراهم آوردند. ضجه ها و فريادهاي عذاب آلود آنها در دل شب طنين افکن شد. نزديک به هزار مسيحي بدين ترتيب اعدام شدند و اعدام شان وسيله اي شد براي سرگرمي برخي ديگر. برگزاري چنين جشني تا آن زمان سابقه نداشت ولي امپراتور قضاوتي نادرست درباره مردم انجام داده بود. بسياري از مردم از وحشيگري و سنگدلي نرون وحشت زده شدند. کوشش هاي او براي به دست آوردن دل عامه مردم نتيجه عکس داد اما نرون به قدري مشغول کارهاي خود بود که متوجه اين واکنش نشد. او سرگرم کارهاي ساخت کاخ جديدش با 300 اتاق بزرگ بود که آن را خانه طلايي ناميد. مبالغ هنگفتي که او از خزانه در اين راه هزينه کرد، موجب ته کشيدن خزانه و ورشکستگي همه جانبه شهر شد.
سقوط امپراتور
نرون به همه جاي يونان سفر کرد، در آمفي تئاترهاي معروف براي مردم نواخت و در مسابقات آوازخواني و ارابه راني با خوانندگان و ارابه رانان يوناني رقابت کرد. يوناني ها از اينکه امپراتور رم به کشورشان سفر کرده بود به خود مي باليدند. امپراتور رم پشت سر هم در مسابقه ها پيروز مي شد. او پيروزي هايش را بيش از آنکه به استعدادهاي ذاتي خود مديون باشد به جايگاه والاي اجتماعي اش مديون بود. هيچ کس جرأت نمي کرد او را تحت الشعاع خود قرار دهد يا در مسابقه ها شکستش دهد. در نظر نرون نواختن و خواندن، همه چيزي بود؛ حکومت کردن بر امپراتوري اولويت نخستش به شمار نمي رفت. اهالي رُم احساس مي کردند که امپراتور به آنها خيانت کرده و آنان را به حال خود رها کرده است. گذشته از اين، احساس مردم به آنها مي گفت که امپراتور با حضور در مسابقه ها و رقابت ها براي به دست آوردن زيورآلات بي ارزش در کشوري ديگر، خودش و شهر رم را مسخره کرده است. رمي ها که با کمبود مواد خوراکي و يک امپراتور خارج نشين مواجه شده بودند، سخت به خشم آمدند. در اين هنگام اسپانيا، ناحيه گُل و شمال آفريقا، از به رسميت شناختن اقتدار نرون سرپيچي کردند. از همه بدتر آنکه شايع شده بود گالبا، امپراتور بعدي و سياستمدار و نظامي لايق که از سوي نرون به مرگ محکوم شده بود، نقشه کودتا عليه او را تدارک ديده است. هليوس به امپراتور التماس مي کرد که به ميهن بازگردد و او سرانجام در سال 68 ميلادي به اين کار رضايت داد. نرون چندين سال بود که مقام امپراتوري و مردم را به فراموشي سپرده و به همين علت از شمار متحدانش روز به روز کاسته شده بود. اعتبار امپراتور و مردم را به فراموشي سپرده و به همين علت از شمار متحدانش روز به روز کاسته شده بود. اعتبار امپراتور به طرزي جبران ناپذير آسيب ديده بود. مجلس سنا و گارد پرايتوري (پاسداران امپراتور) به او پشت کرده و از ادعاي گالبا براي تصرف تاج و تخت حمايت کردند. نرون از مقام امپراتوري معزول و دشمن مردم اعلام شد؛ او نخستين و آخرين سزاري بود که اين عنوان را دريافت مي کرد. نرون که بدين ترتيب از مردم دور افتاده و سرافکنده شده بود دست به خودکشي زد. او به کمک منشي اش اپافروديتوس خنجري را در گلوي خود فرو برد. آخرين کلمات او چنين بود: «چه هنرمندي با من از جهان مي رود!»
ميراث هاي گمشده
با اين حال نرون در دوره سلطنت خود کارهاي بسياري را آغاز کرد و به پايان رسانيد. او که يکي از نخستين احياگران شهري بود. رم را به شهري باشکوه تبديل کرد. رم دوره نرون در مقايسه با رم سال هاي پيش از آتش سوزي بزرگ، به مراتب مجلل تر، تميزتر و کارآمدتر بود. خانه طلايي پر هزينه اش به عنوان شاهکاري عظيم در عرصه معماري همچنان تا روزگار ما پابرجاست. نرون رم را با در نظر گرفتن شکل و کارکرد ساختمان هايش طراحي کرد و موجبات شکوفايي آن را در دوره سلطنت خود فراهم آورد. ميراث نرون همچنان در خيابان ها و بناهاي رم معاصر به حيات خود ادامه مي دهد.
منبع: نشريه همشهري دانستنيها شماره 35