واژه بشقاب پرنده از کجا ريشه گرفته است؟
يکي از مأموران اطلاعات همراه برازل به آنجا آمد تا جريان را از نزديک دنبال کند و روز بعد تعدادي مأمور به آنجا اعزام شدند و در حالي که جمعيت را متفرق مي کردند و اجازه ورود به کسي را نمي دادند، منطقه را پاکسازي کردند. شش روز بعد، در تاريخ هشتم ژوئن 1947، يک مهندس عمران به نام گريدي ال. بارنت که از ناحيه اي نزديک سوکورو بر مي گشت، مشاهده جسمي را گزارش داد که به نظرش لاشه يک هواپيما بود. بعداً مدعي شد که يافته اش، نوع خاصي از جسمي فلزي و شبيه به يک صفحه گرد بود که حدود 30 فوت قطر داشت و به علت ضربه از وسط شکافته بود. او مدعي شده بود که داخل آن، سه موجود کوچک بدون مو شبيه به انسان را پيدا کرده که سرهايي بزرگ داشتند و لباسهايي يک سره خاکستري رنگ پوشيده بودند. تعدادي از دانشجويان رشته باستان شناسي در آنجا به او ملحق شدند. در همان زمان، يک جيپ ارتشي مربوط به آمريکا به آنجا رسيد و پس از متفرق کردن جمعيت، محدوديت هايي در آن ناحيه برقرار ساخت. به همه نيز هشدار داده شد که هيچ چيز در مورد مشاهداتشان به زبان نياورند. ولي در همان روز، روزنامه ثبت روزانه رزول طي گزارشي خبري، اعلام کرد که يک صفحه گرد پرنده در فاصله 75 مايلي يک مزرعه پيدا و جمع آوري شد. آن گزارش با اجازه فرمانده رزول به چاپ رسيده بود. ارتش براي مهار و فرو نشاندن شور و هيجاني که توسط اين گزارش در منطقه راه افتاده بود، به سرعت دست به کار شد. درست در همان روز، آنها از طريق دو کنفرانس خبري، توضيح دادند که بقاياي يافت شده توسط برازيل، در واقع تکه پاره هاي يک بالون هوايي بوده اند. مأمور اطلاعاتي که اولين بار آن را ديده بود و ماجور جس مارسل نام داشت، در کنار برخي از اين بقاياي فلزي در عکسي نمايان بودند. در آن عکس، آن مواد کاملاً شبيه پاره شده يک بالون هواي به نظر مي رسند و قطعاً جاي هيچ شک و ترديد در رابطه با آن باقي نمي گذارد که آن مواد يک ورقه نازک فلزي باشند که قابل خم و تا شدن نباشند. تا جايي که به ارتش مربوط مي شد، اين پايان سانحه رزول بود. ولي افراد علاقمند به گزارش ها و مسائل مربوط به بشقاب پرنده، طبيعتاً زاويه ديد متفاوتي داشتند و يک برنامه تلويزيوني که در سال 1955 به نمايش درآمد، جاي شک و ترديدي باقي نگذاشت که هر چه بودند، واقعيت داشتند! در آن برنامه، چندين شاهد عيني حضور داشتند که در آن زمان در محل بودند، از جمله ماجور راسل که از قول کساني که پديده بشقاب پرنده را رد مي کردند، اعتراف کرد و در مورد ماجراي جالبي معروف به دلهره مريخي بزرگ 1938 صحبت کرد. در ساعت هشت غروب 30 اکتبر 1938، گوينده اخبار کلمبيا در نيويورک به صراحت اعلام کرد: «بايد خبري را به اطلاع شنوندگان محترم برسانم. با وجود آنکه باورش دشوار است، اما موجوداتي عجيب و ناشناخته که امشب در نيوجرسي فرود آمده اند، در واقع پيش قراولان سپاهي از کره مريخ هستند!» پس از آن، فردي که مدعي بود وزير امور داخلي واشنگتن است، اعلام کرد که مريخي ها بر روي سراسر کره زمين فرود آمده اند و به قتل عام آمريکايي ها اقدام کرده اند، خود نيويورک نيز به محاصره مريخي ها درآمده است. 20 دقيقه پس از آغاز برنامه، اتومبيل هايي مملو از خانواده ها، با سرعت از نيويورک و فيلادلفيا دور مي شدند. در سراسر کشور، مراکز پليس تبديل به مکانهاي تحقيقاتي شده بودند. ترس و وحشت عمومي، لحظه به لحظه بيشتر مي شد. شايعاتي مبني بر اينکه متجاوزان، در واقع آلماني ها، ژاپني ها يا چيني ها بودند، بر سر زبانها افتاده بود. در سراسر آمريکا، مردم وحشت زده، دسته دسته از خانه هاي خود فراري مي شدند. ولز از اين جريانات باخبر نبود. اگر چه اين را بعد از ساعت 8:30 فهميد که تعداد زيادي مأمور پليس به ديدنش آمده اند. چون قبل از آن در استوديو برنامه ادامه داشت. سرانجام، وقتي برنامه به پايان رسيد، گوينده خبر از فرار ساختمان سي بي اس فرياد برآورد که ميدان تايم و خيابان پنجم کاملاً به محاصره متجاوزان مريخي درآمده است و ميزان مرگ و مير، رفته رفته اضافه مي شود. هنگامي که سبکه CBS دريافت که به اين شکل، چه دلهره رسانه اي و خبري در ميان عموم ايجاد کرده است، هر ده دقيقه يک مرتبه، گوينده اي اعلام مي کرد که آن خبر فقط يک شوخي بوده است!
ماجراي «هجوم مريخي ها» باعث معروفيت ارسون ولز شد و پس از آن، چندين اسپانسر مشتاق از مجموعه هاي درام ارسون ولز پشتيباني مالي کردند، مجموعه هايي که تا به حال هيچ اسپانسري مسئوليت آن را به عهده نگرفته بود. بعد از آنکه دکتر ادوارد کاندان اعلام کرد که بشقاب پرنده ها قطعاً وجود خارجي ندارند، نشريه دنور پست تصاويري کارتوني را به چاپ رساند که در آنها، کاندان توسط دو مرد کوتوله سبز پوش که دو آنتن راديوي روي سرهايشان چسبيده بود، به سمت بشقاب پرنده کشيده مي شد، در حالي که تعدادي مرد با چهره هاي مضطرب و وحشت زده جلوي راه ورودي دانشگاه تحقيقات ملي بشقاب پرنده اي بخش کلرادو ايستاده بودند و به دنبال او فرياد مي کشيدند: «دکتر کاندان، آرام باش، خونسردي ات را حفظ کن، کافي است به آنها بگويي که وجودشان را باور نداري!» در اينجا، دوباره نگاهي به ماجراي ماجور مارسال داريم. گزارشگر راديوي محلي اعلام کرد که چگونه فرمانده اي از پنتاگون تهديد کرده که اگر کوچک ترين خبري دال بر وجود رؤيت بشقاب پرنده از راديو اعلام شود، در آنجا بسته خواهد شد. زني تهديد شده بود که اگر در مورد جسم فلزي عجيبي که ديده و به آن دست زده، حرفي بزند، به قتل خواهد رسيد. يک سرگروهبان رويدادي در مورد سه موجود فضايي کوتوله در يک بشقاب پرنده تجزيه و تحليل کرده بود که حتي بريده فيلمي در آن رابطه وجود دارد که صحت گفتار او را به اثبات مي رساند. همه اين وقايع عجيب، اين سوال را در ذهن تداعي مي کنند که چرا نيروي هوايي آمريکا خود را درگير چنين ماجرايي کرد؟ آيا از اين وحشت داشتند که فرود بشقاب هاي پرنده باعث دلهره و هراس عمومي شود؟ ولي اين دليلي موجه به نظر نمي رسد. پاسخ هرچه باشد، واقعه رزول، جاي شکي باقي نمي گذارد که نيروهاي مسلح آمريکاي در اين فريبکاري عمدي دست داشته است. با اين حال، واقعه اي که عموميت گسترده تري پيدا کرد- و عموم را متقاعد ساخت که بشقاب پرنده ها واقعاً وجود دارند- مرگ خلباني آمريکايي به نام توماس مانتل بود که از قرار معلوم در حين تعقيب يک بشقاب پرنده به وقوع پيوسته بود. در تاريخ هفتم ژانويه 1948، برج کنترل گادمن فيلد در نزديکي فورت کنوکس در کنتاکي گزارش داد که تعدادي از اهالي منطقه، گزارشهايي مبني بر رؤيت يک بشقاب پرنده ارائه کرده اند. در حقيقت، آن بشقاب پرنده همان بعدازظهر، در حوالي آن ايستگاه مشاهده شده بود.دو ساعت بعد، حدوداً ساعت سه بعدازظهر، پنج هواپيماي شکاري P-51 به فرماندهي کاپيتان توماس مانتل براي تحقيق در اين زمينه، عازم مأموريت شدند. متأسفانه، هواپيماها حاوي سيلندرهاي اکسيژن نبودند و چهار هواپيما وقتي از حد مجاز 14000 پايي عبور کردند، سقوط کردند. مانتل به برج کنترل اطلاع داده بود که در تعقيب بشقاب پرنده اي فلزي و بسيار بزرگ است که با سرعتي نصف سرعت هواپيماي او در حرکت است. او آخرين بار در ساعت 3:15 در حالي که همچنان هواپيمايش در حال اوج گرفت بود، ديده شد.
منبع:راه زندگي- ش 286
ماجراي «هجوم مريخي ها» باعث معروفيت ارسون ولز شد و پس از آن، چندين اسپانسر مشتاق از مجموعه هاي درام ارسون ولز پشتيباني مالي کردند، مجموعه هايي که تا به حال هيچ اسپانسري مسئوليت آن را به عهده نگرفته بود. بعد از آنکه دکتر ادوارد کاندان اعلام کرد که بشقاب پرنده ها قطعاً وجود خارجي ندارند، نشريه دنور پست تصاويري کارتوني را به چاپ رساند که در آنها، کاندان توسط دو مرد کوتوله سبز پوش که دو آنتن راديوي روي سرهايشان چسبيده بود، به سمت بشقاب پرنده کشيده مي شد، در حالي که تعدادي مرد با چهره هاي مضطرب و وحشت زده جلوي راه ورودي دانشگاه تحقيقات ملي بشقاب پرنده اي بخش کلرادو ايستاده بودند و به دنبال او فرياد مي کشيدند: «دکتر کاندان، آرام باش، خونسردي ات را حفظ کن، کافي است به آنها بگويي که وجودشان را باور نداري!» در اينجا، دوباره نگاهي به ماجراي ماجور مارسال داريم. گزارشگر راديوي محلي اعلام کرد که چگونه فرمانده اي از پنتاگون تهديد کرده که اگر کوچک ترين خبري دال بر وجود رؤيت بشقاب پرنده از راديو اعلام شود، در آنجا بسته خواهد شد. زني تهديد شده بود که اگر در مورد جسم فلزي عجيبي که ديده و به آن دست زده، حرفي بزند، به قتل خواهد رسيد. يک سرگروهبان رويدادي در مورد سه موجود فضايي کوتوله در يک بشقاب پرنده تجزيه و تحليل کرده بود که حتي بريده فيلمي در آن رابطه وجود دارد که صحت گفتار او را به اثبات مي رساند. همه اين وقايع عجيب، اين سوال را در ذهن تداعي مي کنند که چرا نيروي هوايي آمريکا خود را درگير چنين ماجرايي کرد؟ آيا از اين وحشت داشتند که فرود بشقاب هاي پرنده باعث دلهره و هراس عمومي شود؟ ولي اين دليلي موجه به نظر نمي رسد. پاسخ هرچه باشد، واقعه رزول، جاي شکي باقي نمي گذارد که نيروهاي مسلح آمريکاي در اين فريبکاري عمدي دست داشته است. با اين حال، واقعه اي که عموميت گسترده تري پيدا کرد- و عموم را متقاعد ساخت که بشقاب پرنده ها واقعاً وجود دارند- مرگ خلباني آمريکايي به نام توماس مانتل بود که از قرار معلوم در حين تعقيب يک بشقاب پرنده به وقوع پيوسته بود. در تاريخ هفتم ژانويه 1948، برج کنترل گادمن فيلد در نزديکي فورت کنوکس در کنتاکي گزارش داد که تعدادي از اهالي منطقه، گزارشهايي مبني بر رؤيت يک بشقاب پرنده ارائه کرده اند. در حقيقت، آن بشقاب پرنده همان بعدازظهر، در حوالي آن ايستگاه مشاهده شده بود.دو ساعت بعد، حدوداً ساعت سه بعدازظهر، پنج هواپيماي شکاري P-51 به فرماندهي کاپيتان توماس مانتل براي تحقيق در اين زمينه، عازم مأموريت شدند. متأسفانه، هواپيماها حاوي سيلندرهاي اکسيژن نبودند و چهار هواپيما وقتي از حد مجاز 14000 پايي عبور کردند، سقوط کردند. مانتل به برج کنترل اطلاع داده بود که در تعقيب بشقاب پرنده اي فلزي و بسيار بزرگ است که با سرعتي نصف سرعت هواپيماي او در حرکت است. او آخرين بار در ساعت 3:15 در حالي که همچنان هواپيمايش در حال اوج گرفت بود، ديده شد.
منبع:راه زندگي- ش 286