صومعه ارواح

چندي پيش ازدواج شاهزاده ويليام و نامزدش کيت ميدلتون در يکي از زيباترين و تاريخي ترين بناهاي شهر لندن برگزار شد. کليسايي که نامش با بسياري از داستان هاي عجيب؛ از روايت هاي معروفي درباره شکار ارواح گرفته تا واقعي ترين تحولات تاريخ انگلستان و بسياري از سرنوشت سازترين لحظه هاي عمر حکومت سلطنتي اين کشور عجين شده است.
سه‌شنبه، 9 خرداد 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
صومعه ارواح

صومعه ارواح
صومعه ارواح


 

نويسنده: سياوش رحماني




 

نگاهي به رازهاي کليساي وست مينستر، محل برگزاري مراسم سلطنتي انگليس
 

چندي پيش ازدواج شاهزاده ويليام و نامزدش کيت ميدلتون در يکي از زيباترين و تاريخي ترين بناهاي شهر لندن برگزار شد. کليسايي که نامش با بسياري از داستان هاي عجيب؛ از روايت هاي معروفي درباره شکار ارواح گرفته تا واقعي ترين تحولات تاريخ انگلستان و بسياري از سرنوشت سازترين لحظه هاي عمر حکومت سلطنتي اين کشور عجين شده است.

صومعه ارواح

تمام مراسم عروسي و تاج گذاري هاي سلاطين و شاهزادگان انگلستان در کليساي وست مينستر انجام مي شود و شور و هياهو را به اين کليسا مي آورد، ولي در باقي اوقات اين کليساي بزرگ ساختمان ساکت و مرموزي است. راهروهاي قرون وسطايي آن، جايي است که گفته مي شود اشباح و ارواح در آنها پرسه مي زنند. چند سال پيش يکي از بازديدکنندگان کليسا که در ساعتي خلوت به ديدن آن رفته بود، گفته بود روح ملکه اليزابت در يکي از راهروها با او سخن گفته است.
اين دير را شخصي ساخته که با عنوان «ادوارد مومن» مشهور شده است. بر پا کردن بنا از سال 1049 ميلادي شروع شد و تا سال 1065 طول کشيد. با وجود بازسازي هاي سطحي که مرتبا در اين ساختمان انجام مي شود، اسکلت و پي ساختمان کاملا دست نخورده و از قرون وسطي باقي مانده است. در زمين و ديوارهاي اين کليسا گنج هاي بسيار بزرگ و گران قيمتي پيدا شده که احتمالا مربوط به راهباني است که سال هاي دور در اين دير زندگي مي کرده اند. مطمئنا گنج هاي کشف نشده ديگري هم در اين ساختمان پنهان است ولي هيچ کس اجازه کند و کاو در آن را ندارد.

صومعه ارواح

سرنوشت دزدهاي کليسا
 

زير اين ساختمان سرداب مخوفي وجود دارد که به «کليساي اعتراف کنندگان» مشهور است. اين قسمت که پيش از آن يک اتاق بزرگ و ساده بود، دو قرن پس از ساخته شدن کليسا در زمان هنري سوم به شکل يک کليسا درآمد. در سال 1303 ميلادي چند دزد با همکاري تعدادي از راهبان تازه وارد وست مينستر وارد کليسا شدند و به سرداب رفتند. آنها تمام جواهرات و گنجينه هايي را که در اين محل بود از کليسا خارج کردند اما پس از چند روز همه آنها در داخل و بيرون وست مينستر شناسايي و دستگير شدند. مقامات وست مينستر همه آنها را دسته جمعي به کليساي اعتراف کنندگان بردند و سر از تنشان جدا کردند. در بسياري از کتاب هايي که به شرح تاريخ انگلستان مي پردازد، نوشته شده که پس از کشتار يغماگران، زمين سرداب، مانند حوضي پوشيده از خون بود. بعد کالبد اين دزدها را از سقف آويزان کردند. پوست بدنشان را کندند و آنها را از سر در سرداب و خوابگاه راهبان آويزان کردند تا همه عاقبت سرقت از کليسا و توهين به مقدسات را بدانند. درب سرداب که پوست ها از آن آويزان بود، دري چوبي و بزرگ است که تا به امروز همان جاست.

صومعه ارواح

مشهورترين روح کليسا
 

چند سال پيش، در شبي پاييزي و خلوت يک مأمور پليس در حين انجام وظيفه مردي را در لباس راهبان ديد که به سوي دروازه وست مينستر مي دود و سپس در آنجا از نظر ناپديد شد. پليس براي بررسي بيشتر از ماشين پياده شد و به طرف ساختمان کليسا رفت. او براي جست و جوي بيشتر وارد کليسا شد. پس از اينکه به حياط رفت، وارد دالان تاريکي شد که احساس کرده بود راهب به آنجا رفته است. پس از اينکه وارد دالان شد و چند قدم برداشت صدايي از پشت سرش شنيد . وقتي برگشت ديد که در دالان بسته شده است. در اين هنگام حس کرد که دستي روي شانه اوست. سپس دو مرد را در لباس راهبان ديد که سرهايشان پايين و دست هايشان به شکل قلاب هاي آهني بزرگ بود. آنها يکي از درهاي غربي راهرو را باز کردند که از آن صداي موسيقي آرام و محزوني مي آمد. پشت سر آنها پليس که گيج و مبهوت شده بود، به آن راهرو رفت. در اين هنگام اطراف او را اشباح و سايه هاي عجيبي پر کردند که دور او مي چرخيدند. او در اين حال از هوش رفت و صبح در حالي که همه چيز آرام بود به هوش آمد. گزارش اين مأمور در دفتر پليس لندن ثبت شده است و در آن او توضيح داده که آنچه ديده احتمالا ارواح بوده اند.

صومعه ارواح

مشهورترين روح کليساي وست مينستر «بنديکتوس پدر» است. او راهبي بود که در جريان سرقت سال 1303 در اين دير توسط سارقان به قتل رسيد. به جز او و دزداني که در آن روزها اعدام شدند، تاکنون کسي در اين کليسا کشته نشده است. کساني که از قديم ادعاي مشاهده روح کرده اند، اکثرا گفته اند اين روح مربوط به فردي لاغر، بلند قد و با پيشاني کشيده، چشماني درشت و پوستي روشن است. همه اين نشانه ها ثابت مي کنند که اين روح متعلق به بنديکتوس است. گفته مي شود اين روح هميشه در دير حاضر است و در راهروها پرسه مي زند.
در ميان کساني که به ديدن روح در اين کليسا شهادت داده اند، دو زن جوان هستند که در بعد از ظهر يک روز شنبه در سال 1900 شخصا خود بنديکتوس را ديده اند که با رداي راهبان بر لبه يکي از پنجره ها که ارتفاعي بلند دارد، نشسته بود و آنها را در حال اجراي مراسم سرودخواني عصر در تالار اصلي کليسا بودند، نگاه مي کرد. اين دو زن گفتند تمام نشانه هايي که درباره بنديکتوس شنيده بودند، درباره او درست بود و او طبق عادت راهب از دنيا رفته، دست هايش را در لباسش پنهان کرده و قسمت بالايي ردايش را از سرش برداشته بود.
اين دو زن گفتند او چندين دقيقه کنار پنجره در ارتفاعي بلند نشسته بود اما پس از اينکه ما با هم درباره او صحبت کرديم و سر و صدا به راه انداختيم تا ديگران را هم خبر کنيم راهب درون ديوار رفت و محو شد. مي گويند براي ديدن بنديکتوس بايد بين ساعت پنج تا شش عصر راهروها را گشت. او با کساني که به دنبالش بگردند، صحبت مي کند و رازهاي عجيبي را براي آنها بر ملا مي کند و سپس مانند هميشه به درون ديوار فرو مي رود و ناپديد مي شود.
چند دهه پيش هم سه توريست به ديدن يک روح در اين کليسا شهادت دادند. با توجه به شواهدي که آنها دادند، روح مربوط به بنديکتوس بوده است. آنها گفتند او مانند يک مرد معمولي بود و خيلي طبيعي راه مي رفت ولي پاهايش روي زمين نبود و با حدود 20 سانتي متر فاصله از سطح زمين قدم بر مي داشت. به گفته اين سه توريست او از کنار آنها رد شده و به آنها سلام کرده بود. يک بار ديگر يکي از ساکنان کليسا ادعا کرده بود که روح ملکه اليزابت را ديده است که نزد او آمده و به او گفته که در زمان هنري هشتم مرده است.

صومعه ارواح

سرباز بي سر
 

يکي ديگر از روايت هاي مشهوري که درباره اين کليسا وجود دارد مربوط به دو سرباز جنگ جهاني اول است که در حياط آن دفن شده اند. يکي از آنها بدون سر و ديگري بدون دست و پاست. چند بار ساکنان کليسا گفته اند سرباز بدون سر را با همان سيماي وحشتناک و خون آلود ديده اند که در حياط قدم مي زده است. يکي از کساني که اين سرباز را در يک ظهر زمستاني ديده بود گفت او به دنبال من آمد و من حس کردم تلاش مي کند چيزي به من بگويد ولي سر نداشت و هيچ صدايي از او نمي آمد.
روايت هاي تاريخي ديگري که درباره شکار روح وجود دارد در تالار اصلي اين کليسا اتفاق مي افتد. گفته شده در تاريکي شب اين محل بهترين مکان براي احضار و شکار روح است و دائما در آن صداي نجواي ارواح و مردگان طنين مي اندازد. يکي از روح هايي که مي گويند در آنجا زندگي مي کند روح «جان برادشاو»، رئيس دادگاه انگلستان و پدر عدالت است که به خاطر تلاش هايش در راه محدود کردن خاندان سلطنتي در زمان چارلز دوم اعدام شد. تاکنون دو نفر شهادت داده اند که او را در هيبت قضاوت مشاهده کرده اند.

يک گزارش دانشگاهي
 

در ماه ژوئن سال 1971 دکتر ادوارد جي، استاد دانشگاه لارنس که درباره مسائل متافيزيکي تحقيق مي کرد چند مدتي ساکن اين کليسا شد و سپس گزارش مفصلي از آن منتشر کرد. گزارش او پر از نکات عجيب بود. مثلا او به صداي موسيقي اشاره کرده بود که شب ها در سکوت مطلق با دقت بسيار مي شود آن را شنيد و با صداي شيون و ناله همراه است. در گزارش ادوارد جي به يکي از درهاي کليسا اشاره شده بود که به هيچ شکلي بسته نمي ماند و پس از مدتي باز مي شود. موضوع ديگري که گفته شده بود هاله هايي از نور بود که ناگهان پديد مي آيند و دوباره ناپديد مي شوند.

صومعه ارواح

منبع: دانستنيها-ش27



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.